تاریخ انتشار
شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۲۱
کد مطلب : ۵۰۳۷۴۷
کبنا بررسی کرد؛
چهار سال فرصتسوزی شهرداری و شورای شهر یاسوج / روایتی از یک تناقض؛ قدرتطلبی اعضاء در عین ناکامی مدیریتی!
۰
کبنا ؛چهار سال پس از آغاز به کار ششمین دوره شورای شهر یاسوج، آنچه بیش از هر چیز در ذهن شهروندان مانده نه طرحهای عمرانی و خدمات شهری، بلکه حاشیهها و ناکارآمدیهاست. شورا و شهرداریای که به جای پاسخ به نیازهای روزمره مردم، درگیر چنددستگی، استعفاهای ناگهانی، پروژههای نیمهتمام، بحران ترافیک، زبالهها و فضای سبز خشکیدهاند و نتیجه آن شهری است که بیش از توسعه، با نشانههای فرسودگی و بینظمی دستوپنجه نرم میکند.
به گزارش کبنا، از خرداد ۱۴۰۰ که نتایج ششمین دوره شورای شهر یاسوج اعلام شد، شهروندان بیش از آنکه شاهد اقدامات عمرانی و خدماتی باشند، هر روز با خبرهای حاشیهای شورای شهر و شهرداری مواجه شدهاند.
پس از تشکیل شورا، نستهن مقدم برای دومین بار به عنوان شهردار انتخاب شد و دو سال دیگر در رأس شهرداری باقی ماند. اما استعفای شبانه او پس از شش سال حضور، موجی از حاشیهها را به راه انداخت و سرانجام کیوان آشنا به عنوان شهردار انتخاب شد. در این میان حتی بارها اخباری از احتمال انحلال شورا نیز شنیده شد.
چهار سال فعالیت این شورا با اختلافات و چنددستگیهای مداوم همراه بوده است. آخرین نمونه آن، ماجرای انتخاب هیئت رئیسه در سال پایانی شورا است که پس از ده جلسه متوالی، هر بار به دلیل به حد نصاب نرسیدن اعضا، تعیین هیئت رئیسه به تعویق افتاد تا اینکه هفته گذشته، سرانجام با ورود دادستان، ماجرا خاتمه یافت.
این همه حاشیه باعث شد اعضای شورا و شهرداری، فلسفه اصلی حضور خود را فراموش کنند. مشکلات شهر همچنان پابرجاست، اما در تبلیغاتشان، برخی اعضا با واژههایی پرطمطراق و افسانهای خود را معرفی میکنند؛ در حالی که دستاوردی ملموس از آنان در سطح شهر دیده نمیشود.
هر کسی از ورودی شیراز به یاسوج وارد شود، ناکارآمدی مدیریت شهری را بهوضوح میبیند؛ بلوارهایی خشکیده که بیشتر به کویر شباهت دارند تا فضای سبز، و زبالههای انباشته در اطراف شهر که چهرهای ناخوشایند به مرکز استان دادهاند. در داخل شهر نیز وضع بهتر نیست؛ فضای سبز خیابانها اغلب خشکیده و به امید باران زنده ماندهاند. پروژههای نیمهتمام نیز به حال خود رها شدهاند؛ نمونهاش خیابان تختی که بیش از پنج ماه از کندن بلوار آن میگذرد، اما هنوز تغییر محسوسی دیده نمیشود.
یاسوج به جای آنکه همچون موجودی زنده رشد کند، به بیماری در حال موت شباهت دارد. نبود زیباسازی شهری و تعطیلی شریانهای فرهنگی و اجتماعی نشانههای آشکار این بیماری است. سالهاست خبری از سینما در این شهر نیست. مجتمع فرهنگی چهارراه سینما متروک مانده، ساختمان کوثر نیمهکاره است و پروژه اداره اوقاف با سرعتی لاکپشتی پیش میرود. کارخانه بازیافت زباله هم با وجود تبلیغات فراوان، معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظارش است.
شهرداری بدون در نظر گرفتن پیامدهای اجتماعی و بحرانی، به فروش تراکم روی آورده است؛ اقدامی که همراه با آن شاهد حذف پارکینگ خانهها بودهایم و از طرف دیگر به دلیل نبود پارکینگهای عمومی، ترافیک را به مرحلهای سرسامآور و سرطانی رسانده است. خدمات شهری نیز به طور متوازن توزیع نمیشود؛ در یک منطقه تراکم خدمات وجود دارد و در منطقه دیگر شاهد محرومیت مطلق هستیم. تصرف پیادهروها در برخی خیابانها عبور و مرور شهروندان را سخت کرده و چالهچولههای خیابانها هم مزید بر علت شدهاند.
شهرداری درآمد پایدار ندارد و اعضای شورا مدام از کمبود اعتبار میگویند، در حالی که بسیاری از همین افراد سالها در شورا حضور داشتهاند و در ایجاد این وضعیت نقش مستقیم دارند. بهجای اصلاح ساختار مالی، شاهد تحمیل نیروهای سفارشی و نزدیکان اعضا به بدنه شهرداری هستیم؛ آن هم در حالی که بارها حقوق کارگران شهرداری با تأخیر پرداخت شده است.
نکته جالبتر قضیه این است که با وجود این همه ضعف و ناکارآمدی، بسیاری از اعضای شورا و حتی شهردار کنونی، احتمالاً در انتخابات آینده دوباره به میدان خواهند آمد و از دستاوردهای افسانهای خود سخن خواهند گفت تا بتوانند دوباره وارد این ساختار شوند و توسعه شهری یاسوج را چندین سال دیگر به تعویق بیندازند.
به گزارش کبنا، از خرداد ۱۴۰۰ که نتایج ششمین دوره شورای شهر یاسوج اعلام شد، شهروندان بیش از آنکه شاهد اقدامات عمرانی و خدماتی باشند، هر روز با خبرهای حاشیهای شورای شهر و شهرداری مواجه شدهاند.
پس از تشکیل شورا، نستهن مقدم برای دومین بار به عنوان شهردار انتخاب شد و دو سال دیگر در رأس شهرداری باقی ماند. اما استعفای شبانه او پس از شش سال حضور، موجی از حاشیهها را به راه انداخت و سرانجام کیوان آشنا به عنوان شهردار انتخاب شد. در این میان حتی بارها اخباری از احتمال انحلال شورا نیز شنیده شد.
چهار سال فعالیت این شورا با اختلافات و چنددستگیهای مداوم همراه بوده است. آخرین نمونه آن، ماجرای انتخاب هیئت رئیسه در سال پایانی شورا است که پس از ده جلسه متوالی، هر بار به دلیل به حد نصاب نرسیدن اعضا، تعیین هیئت رئیسه به تعویق افتاد تا اینکه هفته گذشته، سرانجام با ورود دادستان، ماجرا خاتمه یافت.
این همه حاشیه باعث شد اعضای شورا و شهرداری، فلسفه اصلی حضور خود را فراموش کنند. مشکلات شهر همچنان پابرجاست، اما در تبلیغاتشان، برخی اعضا با واژههایی پرطمطراق و افسانهای خود را معرفی میکنند؛ در حالی که دستاوردی ملموس از آنان در سطح شهر دیده نمیشود.
هر کسی از ورودی شیراز به یاسوج وارد شود، ناکارآمدی مدیریت شهری را بهوضوح میبیند؛ بلوارهایی خشکیده که بیشتر به کویر شباهت دارند تا فضای سبز، و زبالههای انباشته در اطراف شهر که چهرهای ناخوشایند به مرکز استان دادهاند. در داخل شهر نیز وضع بهتر نیست؛ فضای سبز خیابانها اغلب خشکیده و به امید باران زنده ماندهاند. پروژههای نیمهتمام نیز به حال خود رها شدهاند؛ نمونهاش خیابان تختی که بیش از پنج ماه از کندن بلوار آن میگذرد، اما هنوز تغییر محسوسی دیده نمیشود.
یاسوج به جای آنکه همچون موجودی زنده رشد کند، به بیماری در حال موت شباهت دارد. نبود زیباسازی شهری و تعطیلی شریانهای فرهنگی و اجتماعی نشانههای آشکار این بیماری است. سالهاست خبری از سینما در این شهر نیست. مجتمع فرهنگی چهارراه سینما متروک مانده، ساختمان کوثر نیمهکاره است و پروژه اداره اوقاف با سرعتی لاکپشتی پیش میرود. کارخانه بازیافت زباله هم با وجود تبلیغات فراوان، معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظارش است.
شهرداری بدون در نظر گرفتن پیامدهای اجتماعی و بحرانی، به فروش تراکم روی آورده است؛ اقدامی که همراه با آن شاهد حذف پارکینگ خانهها بودهایم و از طرف دیگر به دلیل نبود پارکینگهای عمومی، ترافیک را به مرحلهای سرسامآور و سرطانی رسانده است. خدمات شهری نیز به طور متوازن توزیع نمیشود؛ در یک منطقه تراکم خدمات وجود دارد و در منطقه دیگر شاهد محرومیت مطلق هستیم. تصرف پیادهروها در برخی خیابانها عبور و مرور شهروندان را سخت کرده و چالهچولههای خیابانها هم مزید بر علت شدهاند.
شهرداری درآمد پایدار ندارد و اعضای شورا مدام از کمبود اعتبار میگویند، در حالی که بسیاری از همین افراد سالها در شورا حضور داشتهاند و در ایجاد این وضعیت نقش مستقیم دارند. بهجای اصلاح ساختار مالی، شاهد تحمیل نیروهای سفارشی و نزدیکان اعضا به بدنه شهرداری هستیم؛ آن هم در حالی که بارها حقوق کارگران شهرداری با تأخیر پرداخت شده است.
نکته جالبتر قضیه این است که با وجود این همه ضعف و ناکارآمدی، بسیاری از اعضای شورا و حتی شهردار کنونی، احتمالاً در انتخابات آینده دوباره به میدان خواهند آمد و از دستاوردهای افسانهای خود سخن خواهند گفت تا بتوانند دوباره وارد این ساختار شوند و توسعه شهری یاسوج را چندین سال دیگر به تعویق بیندازند.