تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۴ ساعت ۱۳:۴۱
کد مطلب : ۵۰۳۵۴۸
یادداشتی از علی خرم؛
ناترازی یا ناکارآمدی
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛علی خرم، یکی از مخاطبان با ارسال یادداشتی به این پایگاه خبری، با نقد کارویژههای حکومتداری در ایران، به مسئله ناکارآمدی ساختاری در مدیریت کشور پرداخت و تأکید کرد که استفاده از واژههایی چون «ناترازی» نمیتواند ضعفهای اساسی در حکمرانی را پنهان کند. در ادامه میتوانید این یادداشت را بخوانید.
آیین حکومتداری طی قرون متمادی تغییرات اساسی و زیربنایی کرده است. حکومتها در ابتدا نگاه نظامیگری به قدرت داشتند و تمام توان یک کشور را در این مسیر گسیل میداشتند. تاریخ پر است از نمونه کشورها و امپراتوریهایی که نگاه امپریالیستی به قدرت داشتند.
اما از عصر رنسانس، که اومانیسم محورِ معادلات جهانی قرار گرفت و در ادامه عصر روشنگری را در پی داشت، نگاه حکومتها به قدرت، نگاه توسعه و مملکتداری شد. خردِ جمعی طی سالیان دراز، پس از کشوقوسهای فراوان و آزمونوخطاهای مکرّر، به این نتیجه رسید که: «کار قیصر را به قیصر واگذارید و کار خدا را به خدا».
حاکمان دیگر ظلّالله نیستند و آن نگاه آسمانی، زمینی شده است. حکومتها به فراخور قدرتی که دارند، مسئولیتپذیرند. افکار عمومی و نظم جهانی جایگاهی فراتر از این برای حکومتها قائل نیستند. دیگر نمیتوان در لوای دین، شانه از مسئولیت خالی کرد و شعارهای خانمانبراندازِ ایدئولوژیک را سرلوحه کار قرار داد و منافع ملی و آینده یک ملت را فدای تخیّلات و توهّمات گروهی انگشتشمار کرد.
در جوامع توسعهیافته، حکومتها با تکیه بر خردگرایی و با سلاحِ تخصّص و دانش، و بر پایه «قانون» نه «فرمان»، و پایبندی به اصل سلسلهمراتب نه روابط، سعی در ایجاد رفاه و توسعه برای بهزیستن مردمشان دارند.
به گفته دکتر مصدق: «وظیفه حکومت یک کشور به بهشت بردن مردم نیست؛ بلکه استفاده صحیح از منابع کشور جهت رفع فقر و ایجاد رفاه برای شهروندانش است».
امروزه دیگر نمیتوان خطای انسانی و ضعف حکومتداری را به ماوراءالطبیعه حواله کرد و خویشتن را تبرئه نمود. بازی با کلمات و استفاده از واژگان پرطمطراق و لُعّابینی چون «ناترازی» نمیتواند دگرباره اذهان و افکار عمومی را فریب دهد.
نادیده گرفتن افراد متخصص و کاردان، نشنیده گرفتن توصیههایِ دلسوزانه روشنفکران، به کار گماردن کوتهفکرهای جناحی و خانهنشین و زندانی کردن و فراری دادن مغزهای این خاک و بوم، دستاوردی غیر از امروز نباید انتظار داشت.
کشوری که ۹ درصد منابع معدنی شناختهشده دنیا را دارد و دومین کشور دارای ذخایر گازی دنیاست، بهواسطه مدیریت قرونوسطایی، امروزه در برآوردن بدیهیترین خدمات عمومی ناتوان است.
بحث ناترازی، بحران تورم، عدم امنیت، فقر مطلق، ناامیدی و... نیست؛ بحث ناکارآمدی است و لاغیر.
آیین حکومتداری طی قرون متمادی تغییرات اساسی و زیربنایی کرده است. حکومتها در ابتدا نگاه نظامیگری به قدرت داشتند و تمام توان یک کشور را در این مسیر گسیل میداشتند. تاریخ پر است از نمونه کشورها و امپراتوریهایی که نگاه امپریالیستی به قدرت داشتند.
اما از عصر رنسانس، که اومانیسم محورِ معادلات جهانی قرار گرفت و در ادامه عصر روشنگری را در پی داشت، نگاه حکومتها به قدرت، نگاه توسعه و مملکتداری شد. خردِ جمعی طی سالیان دراز، پس از کشوقوسهای فراوان و آزمونوخطاهای مکرّر، به این نتیجه رسید که: «کار قیصر را به قیصر واگذارید و کار خدا را به خدا».
حاکمان دیگر ظلّالله نیستند و آن نگاه آسمانی، زمینی شده است. حکومتها به فراخور قدرتی که دارند، مسئولیتپذیرند. افکار عمومی و نظم جهانی جایگاهی فراتر از این برای حکومتها قائل نیستند. دیگر نمیتوان در لوای دین، شانه از مسئولیت خالی کرد و شعارهای خانمانبراندازِ ایدئولوژیک را سرلوحه کار قرار داد و منافع ملی و آینده یک ملت را فدای تخیّلات و توهّمات گروهی انگشتشمار کرد.
در جوامع توسعهیافته، حکومتها با تکیه بر خردگرایی و با سلاحِ تخصّص و دانش، و بر پایه «قانون» نه «فرمان»، و پایبندی به اصل سلسلهمراتب نه روابط، سعی در ایجاد رفاه و توسعه برای بهزیستن مردمشان دارند.
به گفته دکتر مصدق: «وظیفه حکومت یک کشور به بهشت بردن مردم نیست؛ بلکه استفاده صحیح از منابع کشور جهت رفع فقر و ایجاد رفاه برای شهروندانش است».
امروزه دیگر نمیتوان خطای انسانی و ضعف حکومتداری را به ماوراءالطبیعه حواله کرد و خویشتن را تبرئه نمود. بازی با کلمات و استفاده از واژگان پرطمطراق و لُعّابینی چون «ناترازی» نمیتواند دگرباره اذهان و افکار عمومی را فریب دهد.
نادیده گرفتن افراد متخصص و کاردان، نشنیده گرفتن توصیههایِ دلسوزانه روشنفکران، به کار گماردن کوتهفکرهای جناحی و خانهنشین و زندانی کردن و فراری دادن مغزهای این خاک و بوم، دستاوردی غیر از امروز نباید انتظار داشت.
کشوری که ۹ درصد منابع معدنی شناختهشده دنیا را دارد و دومین کشور دارای ذخایر گازی دنیاست، بهواسطه مدیریت قرونوسطایی، امروزه در برآوردن بدیهیترین خدمات عمومی ناتوان است.
بحث ناترازی، بحران تورم، عدم امنیت، فقر مطلق، ناامیدی و... نیست؛ بحث ناکارآمدی است و لاغیر.