تاریخ انتشار
جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۲۱:۰۰
کد مطلب : ۵۰۰۳۶۲
تأملی در ضرورت شبکهسازی ملی برای توسعه کهگیلویه و بویراحمد؛
نیروهای ملی کهگیلویه و بویراحمدی؛ نقاط نورانیِ پراکنده در تاریکی / در اهمیت شبکهسازی از بین نیروهای شایسته استانی / چرا صدای اصفهان به راحتی شنیده میشود، ولی کهگیلویه و بویراحمد نه؟
۱
کبنا ؛کهگیلویه و بویراحمد با وجود اینکه دارای نیروهایی در سطح ملی است، اما این نیروها به هم پیوسته و متحد نیستند و دست به شبکهسازی با نگاه به آینده نیز نمیزنند. بنابراین، رشد نیروهای استانی و ایجاد شبکه انسانی برای آینده این استان ضروری است.
به گزارش کبنا، در حالی که استانهای مختلف در سطح کشور برای حضور در سطح ملی به شدت رقابت میکنند و هر منطقه در پی آن است سهمی از قدرت در تصمیمسازیهای کلان کشور داشته باشد، معلوم نیست صدای کهگیلویه و بویراحمد از کجا و توسط چه کسانی باید به گوش پایتخت برسد. این استان به اندازه ظرفیتها، نخبگان و استعدادهایی که دارد، متأسفانه در سطح ملی حضور کافی ندارد. از سوی دیگر حضور برخی نیروهای ملی نیز به نظر نمیرسد شبکهمند باشد و گویی مصداقی و پراکنده است.
با وجود تعداد کم نیروهای ملی کهگیلویه و بویراحمد، در سطح ملی، آنها مسئولیتهای مهمی را بر عهده دارند؛
از جمله سید ستار هاشمی در قامت وزیر ارتباطات، محمدصادق عظیمیفر مدیرعامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی، غلامرضا تاجگردون رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، سید کامل تقوی دبیر هیئت دولت، غلامرضا پناه، سید ضیا هاشمی معاونت فرهنگی و اجتماعیِ معاون اول رئیس جمهور، خداداد غریبپور، محمد علی وکیلی، جاسب نیکفر و ... با وجود اینکه این افراد در تصمیمات ملی نقش دارند، اما کافی نیست. تعداد این افراد نسبت به پتانسیل انسانی استان کم است و مهمتر از آن، این افراد همچون نقاط نورانی پراکنده در تاریکی هستند، بدون اینکه در قالب یک شبکه هدفمند و همافزا ایفای نقش کنند.
کهگیلویه و بویراحمد از سرمایه انسانی درخشان، جوانان تحصیلکرده و نخبگان توانا برخوردار است که در دانشگاههای معتبر کشور درس خواندهاند، در حوزههای تخصصی صاحبنظرند و اغلب هم دارای انگیزههای عمیق برای خدمت به استان خود هستند. اما مکانیزم ساختیافتهای برای بهکارگیری این افراد در سطح ملی و پیوند دادن آنها به یکدیگر وجود ندارد.
استانهای موفقی مثل اصفهان، فارس، یزد و حتی استانهایی با موقعیتهای کمبرخوردارتر مانند کرمان یا کرمانشاه، سالها از این مدل استفاده کردهاند. در آن استانها وقتی یک نخبه وارد پست ملی میشود، در کنار وظایف عام خود، با نگاه راهبردی، نخبگان هماستانی خود را شناسایی کرده و رشد میدهد. نتیجه این اقدمات، شکلگیری یک شبکه قدرت با ریشههای استانی و عملکرد ملی است که منافع استان را از درون ساختارهای رسمی و غیررسمی قدرت تأمین میکند.
در بین نیروهای ملی کهگیلویه و بویراحمد نیز باید چنین نگاهی حاکم شود که وزیر یا مدیرعامل هماستانی، بهجای آنکه تنها و منفرد در سلسله مراتب اداری حرکت کند، دست دراز کند و نخبه دیگری را از یاسوج، گچساران، دهدشت، چرام، باشت، مارگون، سیسخت و دیگر شهرستانهای استان بالا بکشد. این همدستی نخبگانی، میتواند موجب نجات کهگیلویه و بویراحمد از چرخه توسعهنیافتگی شود.
گفته میشود وقتی در تهران، در وزارت نیرو تصمیمی درباره توزیع منابع آبی گرفته میشود، صدای اصفهان بهخوبی شنیده میشود. چرا که شبکهای از مدیران، متخصصان، کارشناسان و نمایندگان آن استان در بدنه قدرت حضور دارند، با یکدیگر در ارتباطاند، به منافع منطقهای خود آگاهاند و در عین وفاداری به منافع ملی، اجازه نمیدهند استانشان قربانی غفلت یا بیتوجهی شود. اما کهگیلویه و بویراحمد، در پروژههایی مانند انتقال آب، تخصیص اعتبارات عمرانی، سهمیههای استخدامی، یا حتی تعیین موقعیت دانشگاهها و مراکز درمانی، قدرت چانهزنی پایین است؛ چرا که نیروهای کهگیلویه و بویراحمدی در سطح ملی اولاً اتحاد کافی را ندارند و دوماً دست به شبکهسازی و ارتقای نیروهای نخبه استان نزدهاند.
مدیرعامل شرکت پخش فرآوردههای نفتی کشور در دولت چهاردهم از فرزندان کهگیلویه و بویراحمد است، این یک فرصت تاریخی برای استان است برای آنکه موضوع نفت در گفتمان توسعهای کهگیلویه و بویراحمد بازتعریف شود. این استان اگرچه در بسیاری از شاخصها محروم مانده، اما در حوزه منابع طبیعی، انرژی و استعداد انسانی، چیزی کم ندارد. اگر چنین افراد کلیدی، میداندار شبکهسازی برای توسعه استانی باشند این استان میتواند در حوزه نفت، و همچنین بسیاری دیگر از حوزههای توسعه در سطح کشور سرآمد شود.
در واقع برای آنکه استان کهگیلویه و بویراحمد از چرخه توسعهنیافتگی رهایی یابد، باید نهادسازی نخبگانی شکل بگیرد که متکی بر شبکهای از نیروهای استانی در ساختارهای ملی باشد.
به گزارش کبنا، در حالی که استانهای مختلف در سطح کشور برای حضور در سطح ملی به شدت رقابت میکنند و هر منطقه در پی آن است سهمی از قدرت در تصمیمسازیهای کلان کشور داشته باشد، معلوم نیست صدای کهگیلویه و بویراحمد از کجا و توسط چه کسانی باید به گوش پایتخت برسد. این استان به اندازه ظرفیتها، نخبگان و استعدادهایی که دارد، متأسفانه در سطح ملی حضور کافی ندارد. از سوی دیگر حضور برخی نیروهای ملی نیز به نظر نمیرسد شبکهمند باشد و گویی مصداقی و پراکنده است.
با وجود تعداد کم نیروهای ملی کهگیلویه و بویراحمد، در سطح ملی، آنها مسئولیتهای مهمی را بر عهده دارند؛
از جمله سید ستار هاشمی در قامت وزیر ارتباطات، محمدصادق عظیمیفر مدیرعامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی، غلامرضا تاجگردون رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، سید کامل تقوی دبیر هیئت دولت، غلامرضا پناه، سید ضیا هاشمی معاونت فرهنگی و اجتماعیِ معاون اول رئیس جمهور، خداداد غریبپور، محمد علی وکیلی، جاسب نیکفر و ... با وجود اینکه این افراد در تصمیمات ملی نقش دارند، اما کافی نیست. تعداد این افراد نسبت به پتانسیل انسانی استان کم است و مهمتر از آن، این افراد همچون نقاط نورانی پراکنده در تاریکی هستند، بدون اینکه در قالب یک شبکه هدفمند و همافزا ایفای نقش کنند.
کهگیلویه و بویراحمد از سرمایه انسانی درخشان، جوانان تحصیلکرده و نخبگان توانا برخوردار است که در دانشگاههای معتبر کشور درس خواندهاند، در حوزههای تخصصی صاحبنظرند و اغلب هم دارای انگیزههای عمیق برای خدمت به استان خود هستند. اما مکانیزم ساختیافتهای برای بهکارگیری این افراد در سطح ملی و پیوند دادن آنها به یکدیگر وجود ندارد.
استانهای موفقی مثل اصفهان، فارس، یزد و حتی استانهایی با موقعیتهای کمبرخوردارتر مانند کرمان یا کرمانشاه، سالها از این مدل استفاده کردهاند. در آن استانها وقتی یک نخبه وارد پست ملی میشود، در کنار وظایف عام خود، با نگاه راهبردی، نخبگان هماستانی خود را شناسایی کرده و رشد میدهد. نتیجه این اقدمات، شکلگیری یک شبکه قدرت با ریشههای استانی و عملکرد ملی است که منافع استان را از درون ساختارهای رسمی و غیررسمی قدرت تأمین میکند.
در بین نیروهای ملی کهگیلویه و بویراحمد نیز باید چنین نگاهی حاکم شود که وزیر یا مدیرعامل هماستانی، بهجای آنکه تنها و منفرد در سلسله مراتب اداری حرکت کند، دست دراز کند و نخبه دیگری را از یاسوج، گچساران، دهدشت، چرام، باشت، مارگون، سیسخت و دیگر شهرستانهای استان بالا بکشد. این همدستی نخبگانی، میتواند موجب نجات کهگیلویه و بویراحمد از چرخه توسعهنیافتگی شود.
گفته میشود وقتی در تهران، در وزارت نیرو تصمیمی درباره توزیع منابع آبی گرفته میشود، صدای اصفهان بهخوبی شنیده میشود. چرا که شبکهای از مدیران، متخصصان، کارشناسان و نمایندگان آن استان در بدنه قدرت حضور دارند، با یکدیگر در ارتباطاند، به منافع منطقهای خود آگاهاند و در عین وفاداری به منافع ملی، اجازه نمیدهند استانشان قربانی غفلت یا بیتوجهی شود. اما کهگیلویه و بویراحمد، در پروژههایی مانند انتقال آب، تخصیص اعتبارات عمرانی، سهمیههای استخدامی، یا حتی تعیین موقعیت دانشگاهها و مراکز درمانی، قدرت چانهزنی پایین است؛ چرا که نیروهای کهگیلویه و بویراحمدی در سطح ملی اولاً اتحاد کافی را ندارند و دوماً دست به شبکهسازی و ارتقای نیروهای نخبه استان نزدهاند.
مدیرعامل شرکت پخش فرآوردههای نفتی کشور در دولت چهاردهم از فرزندان کهگیلویه و بویراحمد است، این یک فرصت تاریخی برای استان است برای آنکه موضوع نفت در گفتمان توسعهای کهگیلویه و بویراحمد بازتعریف شود. این استان اگرچه در بسیاری از شاخصها محروم مانده، اما در حوزه منابع طبیعی، انرژی و استعداد انسانی، چیزی کم ندارد. اگر چنین افراد کلیدی، میداندار شبکهسازی برای توسعه استانی باشند این استان میتواند در حوزه نفت، و همچنین بسیاری دیگر از حوزههای توسعه در سطح کشور سرآمد شود.
در واقع برای آنکه استان کهگیلویه و بویراحمد از چرخه توسعهنیافتگی رهایی یابد، باید نهادسازی نخبگانی شکل بگیرد که متکی بر شبکهای از نیروهای استانی در ساختارهای ملی باشد.
مدیرعامل شرکت پالایش و پخش معاون وزیر میشه،