تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۳۳
کد مطلب : ۵۰۰۲۰۲
سلسلهیادداشتهایی به مناسبت سالروز رهبری آیتالله خامنهای؛
بخش پنجم| اقتصاد مقاومتی در منظومه فکری رهبر انقلاب
۰
کبنا ؛در منظومه فکری رهبر انقلاب، اقتصاد مقاومتی یکی از مفاهیم کلیدی است. این مفهوم با وجود اینکه متکی بر بسترهای سنت اسلامی ایرانی است، از زاویه تغییر پارادایمی در نظریههای توسعه نیز قابل فهم است؛ آنجا که آن اندیشمندان، الگوی نوسازی که مبتنی بر اقتصاد بود را رد کردند و به سمت توسعه مبتنی بر فرهنگ حرکت کردند. یادداشت زیر تلاشی برای فهم این مفهوم از نگاه رهبری و در مواردی تطبیق آن با نظریه اندیشمندان حوزه توسعه است.
به گزارش کبنا، در چهار دهه گذشته، رهبر انقلاب اسلامی، علاوه بر نقش یک رهبر سیاسی، کارکرد یک اندیشمند تمدننگر را نیز ایفا کردهاند؛ او تلاش داشته با بازتعریف مفاهیم کلیدی نظم جهانی از زاویهی نگاه بومی، اسلامی و مستقل، افقهایی نو در سیاست، فرهنگ و اقتصاد بگشاید. در این میان، اقتصاد مقاومتی را شاید بتوان یکی از مهمترین مفاهیم راهبردی در دستگاه مفهومی ایشان دانست؛ این مفهوم طرحی برای بازیابی اقتدار ملی در جهانی است که سازوکارهای سلطه در آن، حاکم هستند.
اقتصاد مقاومتی، در نگاه آیتالله خامنهای، نوعی اقتصاد فرهنگپایه است که در آن اقتصاد، بستری برای تحقق عدالت، استقلال، عزت و پیشرفتِ متکی بر ظرفیتهای درونی ملتهاست. این گفتمان، در تعارض بنیادین با الگوهای وابستهمحور توسعه اقتصادی قرار دارد که رشد را مترادف با تقلید و وابستگی میدانند. از همین روست که رهبری، پیوند وثیقی بین اقتصاد مقاومتی و مفاهیمی چون هویت ملی، استقلال سیاسی، اخلاق اجتماعی و امنیت فرهنگی برقرار میکنند. ما در این یادداشت، درصددیم با تأمل در ابعاد گوناگون اندیشهی اقتصادی رهبر انقلاب اسلامی، و بهویژه با تمرکز بر ایده اقتصاد مقاومتی، تصویری جامعتر از دستگاه تحلیلی ایشان در حوزهی اقتصاد ترسیم کند.
اقتصاد مقاومتی در اندیشه آیتالله خامنهای، طرحی کلنگر برای بازسازی ساختار اقتصادی جامعه بر پایه اصول عدالت، استقلال، درونزایی و پایداری است. رهبر انقلاب، اقتصاد مقاومتی را اقتصادی درونزا، برونگرا، عدالتمحور و مردمبنیان مینامند. در مقام تحلیل، میتوان گفت که نگاه رهبر انقلاب به اقتصاد مقاومتی، به نوعی از دل تجربه تاریخی و فهم جامعهشناختی از نسبت بین قدرت و اقتصاد نشأت میگیرد. این نگاه، همافزا با نظریههای متأخر توسعه است که بر نقش خودکفایی، کاهش وابستگی به نظام جهانی سرمایهداری، و توانمندسازی جوامع بومی تأکید دارند. برای مثال، آمارتیا سن، اقتصاددان هندیتبار و برنده نوبل، توسعه را گسترش قابلیتهای انسانی و افزایش توان تصمیمگیری جمعی تعریف میکند؛ این تعریف بهخوبی با تأکید رهبری بر نقش مردم در اقتصاد مقاومتی همخوان است. همچنین، شوماخر در کتاب مشهور کوچک زیباست، نسبت به اتکای بیش از حد به اقتصادهای بزرگ، فناوریهای پیچیده و زنجیرههای وابسته هشدار میدهد و اقتصاد پایدار را مبتنی بر منابع بومی و خردورزی اخلاقی معرفی میکند. این نوع نگاه، در طرح رهبر انقلاب برای اقتصادی بومیشده و مستقل، به روشنی قابل مشاهده است؛ جایی که تأکید دارند: «اقتصاد مقاومتی، یعنی آن اقتصادی که در شرایط فشار، در شرایط تحریم، در شرایط دشمنیها و خصومتهای شدید میتواند تعیینکنندهی رشد و شکوفایی کشور باشد.»
از سوی دیگر، در تحلیل جامعهشناختی، نگاه رهبری را میتوان در امتداد دیدگاههایی همچون پیر بوردیو درباره رابطه قدرت و سرمایه تفسیر کرد. بوردیو معتقد است که سرمایه، صرفاً اقتصادی نیست بلکه میتواند فرهنگی، اجتماعی و نمادین هم باشد. در این چارچوب، مفهوم اقتصاد مقاومتی در اندیشه رهبری، نوعی تلاش برای بازسازی میدان اقتصادی بر مبنای ارزشهای فرهنگی و انقلابی جامعه است.
اقتصاد مقاومتی در این معنا، نافی مدلهای وابسته به بیرون، اقتصادهای رانتی و مصرفمحور، و رویکردهای کمعمق توسعه است. این مدل، بر عقلانیت انقلابی استوار است که در آن، استقلال، یک ضرورت ساختاری برای بقا و پیشرفت جامعه در برابر نظام نابرابر جهانی است.
سه مؤلفهی کلیدی که اقتصاد مقاومتی را در اندیشه رهبر انقلاب اسلامی شکل میدهند، عدالت، مردمپایه بودن، و استقلال هستند. این سه گانه درهمتنیده و تقویتکنندهی یکدیگرند؛ و منظومهای را میسازند که هم پاسخگوی الزامات تاریخی ماست و هم افقی از توسعهی پایدار مبتنی بر کرامت انسانی را ترسیم میکند.
رهبر انقلاب، عدالت را روح اصلی اقتصاد مقاومتی میدانند. در نگاه ایشان، اقتصادی که صرفاً به رشد عددی بیتوجه به توزیع عادلانه ثروت و فرصتها بپردازد، پایدار هم نخواهد بود. این نگاه، در تضاد با پارادایمهای نئولیبرال مسلط بر اقتصاد جهانی است. اقتصاددانان عدالتمحوری چون توماس پیکتی نشان دادهاند که بدون اصلاحات ساختاری در توزیع سرمایه، رشد اقتصادی منجر به نابرابریهای پایدار و بحرانهای اجتماعی میشود. رهبر انقلاب در اینباره تصریح دارند: «در اقتصاد مقاومتی، هدف این نیست که عدهای روز به روز ثروتمندتر شوند و عدهای دیگر زیر بار فشار اقتصادی له شوند.» بنابراین، عدالت در اندیشه ایشان، شرط بقای مشروعیت سیاسی و کارایی اقتصادی است.
اقتصاد مقاومتی، بهروشنی بر مردمپایه بودن تأکید دارد. آیتالله خامنهای بارها تصریح کردهاند که مشارکت واقعی مردم در اقتصاد، در تولید، سرمایهگذاری، و نوآوری، رکن مهم این الگوست. ایشان میفرمایند: «اگر چنانچه اقتصاد کشور به مردم سپرده بشود و مردم نقش ایفا کنند، این اقتصاد مردمی خواهد شد و دشمن نمیتواند آن را فلج کند.» از نگاه جامعهشناسانی همچون مانوئل کاستلز، در عصر جهانیشدن، توانمندسازی جوامع محلی و شبکههای بومی تولید دانش و سرمایه، نقش تعیینکنندهای در مقابله با سلطهی بازار جهانی دارد. اقتصاد مقاومتی نیز بر همین بنیان قرار دارد: احیای ظرفیتهای مردمی برای کاهش وابستگی به دولت نفتمحور و نیز قطع وابستگی به نظام سرمایهداری جهانی.
استقلال اقتصادی، یکی از مضامین محوری اقتصاد مقاومتی در اندیشه رهبری است. این استقلال، به معنای جلوگیری از تبدیلشدن به حلقهای وابسته در زنجیرهی جهانی قدرت است. ایشان بارها هشدار دادهاند که اقتصاد وابسته، اقتصادِ گروگانگرفتهشده است؛ و توسعهای که بر پایهی وام، واردات بیرویه، و مصرفگرایی شکل بگیرد، دیر یا زود فروخواهد پاشید. در این زمینه، تحلیلهای سمیر امین و آندره گوندر فرانک در نقد وابستگی ساختاری کشورهای جنوب به اقتصادهای مسلط جهانی، بهخوبی در خدمت فهم نگاه رهبری قرار میگیرند.
از سوی دیگر، در منظومه فکری رهبر انقلاب، اقتصاد مقاومتی بدون احیای تولید ملی، رشد بنگاههای دانشبنیان و شکوفایی کارآفرینی معنا نمییابد. آیتالله خامنهای در سالهای گذشته، بهگونهای مداوم بر تولید و دانشبنیان بودن آن تأکید کردهاند؛ اما این تأکید تبلور نوعی نگاه تمدنی به اقتصاد است که در آن تولید بستری برای عزت، استقلال و شکوفایی سرمایه انسانی است.
رهبر انقلاب با صراحت اعلام کردهاند که تولید ملی محور اصلی اقتصاد مقاومتی است: «راه برونرفت از مشکلات اقتصادی کشور، حمایت از تولید داخلی، و تکیه به ظرفیتهای درونی است.» ایشان در تبیین اهمیت تولید، آن را عامل اصلی تقویت ارزش پول ملی، کاهش بیکاری، افزایش رفاه و کاهش وابستگی دانستهاند. این نگاه، برخلاف مدلهای مصرفگرایانهی متکی به واردات، بر بازیابی توانمندیهای بومی و بهرهگیری از سرمایههای انسانی و طبیعی درونزا تأکید دارد. نظریهپردازانی مانند ها-جون چانگ نیز با نقد نگاه لیبرال به تجارت آزاد، بر اهمیت حمایت هوشمندانه از صنایع نوپا در کشورهای در حال توسعه تأکید میکنند. چنین دیدگاهی به خوبی در سخنان رهبری درباره لزوم ممانعت از واردات بیرویه و اولویتبخشی به کالای ایرانی بازتاب دارد.
یکی از راهبردیترین محورهای اقتصاد مقاومتی در نگاه رهبری، توسعه شرکتهای دانشبنیان است. آیتالله خامنهای بارها به جوانان نخبه، دانشگاهها و مراکز پژوهشی توصیه کردهاند که علم را به فناوری و فناوری را به ثروت تبدیل کنند. ایشان میفرمایند: «دانشبنیان یعنی اینکه علم تبدیل به محصول و قدرت شود، نه اینکه در قفسه کتابخانهها بماند.» در تحلیل جامعهشناسان توسعه همچون پیتر ایوانز، دولتهایی که بتوانند میان بخش نخبگانی علمی و صنعت و بازار پیوند برقرار کنند، شانس بیشتری برای رسیدن به توسعه بومی دارند. در همین راستا، اقتصاد مقاومتی نیز بر توسعه ساختارهای حمایتی برای دانشبنیانها و کارآفرینی فناورانه تأکید دارد.
علاوه بر این رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب، بارها به جوانان توصیه کردهاند که روحیه ابتکار، خطرپذیری و خلاقیت را سرلوحه فعالیت اقتصادی خود قرار دهند. در این نگاه، کارآفرینی شکلی از کنش اجتماعی است که میتواند ساختارهای سنتی اقتصاد رانتی را به چالش بکشد. اینجا میتوان از نظریات ژوزف شومپیتر نیز مدد گرفت؛ شومپیتر نوآوری و تخریب خلاق را قلب تپندهی پویایی اقتصادی میداند. اقتصاد مقاومتی، اگر بخواهد از مرز شعار عبور کند، نیازمند فضایی است که در آن، جوان ایرانی بتواند بدون مانع، ایدهاش را به محصول و کارگاهش را به کارخانه تبدیل کند.
یکی از ابعاد بنیادین اقتصاد مقاومتی در اندیشه آیتالله خامنهای، پیوند آن با فرهنگ اقتصادی و سبک زندگی است. رهبر انقلاب، بارها با صراحت اعلام کردهاند که بدون تحول در سبک زندگی مردم، اقتصاد مقاومتی صرفاً در حد سیاستگذاریهای کلان باقی خواهد ماند. به بیان دیگر، تحقق اقتصاد مقاومتی نیازمند تغییرات عمیق فرهنگی است که مصرف، تولید، کار، پسانداز و ثروت را در چهارچوبی معنوی و اخلاقی بازتعریف کند. یکی از انتقادات مکرر رهبری، گسترش فرهنگ مصرفگرایی و تقلید از سبک زندگی غربی است. ایشان در سخنانی تأکید میکنند: «فرهنگ مصرفی ما غلط است؛ مصرف بیرویه، مصرف برای تجمل، مصرف برای تفاخر... اینها غلط است. فرهنگ مصرف باید اصلاح شود.» این هشدار، دقیقاً در امتداد تحلیلهایی است که جامعهشناسانی مانند ژان بودریار در نقد مصرفگرایی مدرن ارائه دادهاند؛ جایی که مصرف، صرفاً برای رفع نیاز نیست، بلکه برای بازتولید هویتهای کاذب و رقابتهای نمادین عمل میکند. در نتیجه، اقتصاد مقاومتی بدون پالایش فرهنگی جامعه از تمایلات مصرفزده، نمیتواند به خودکفایی و استقلال واقعی منجر شود.
از سوی دیگر، رهبر انقلاب، کار را ارزش اخلاقی، دینی و تمدنی میدانند. ایشان میفرمایند: «کار، جهاد است؛ کار، عبادت است؛ کار، سرمایهگذاری برای آینده است.» این نگاه، در برابر نوعی نگرش فرهنگی رایج در برخی لایههای جامعه قرار میگیرد که در آن کارگری یا تولید فیزیکی ارزش اجتماعی کمتری نسبت به مشاغل اداری یا مصرفی دارد. اندیشمندانی چون ماکس وبر در تحلیل معروف خود اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری نشان دادهاند که چگونه نگرش دینی به کار، میتواند موتور توسعه اقتصادی شود. اقتصاد مقاومتی نیز به همین پیوند میان اخلاق کاری و توسعه ملی تأکید دارد.
در نهایت در الگوی سبک زندگی اسلامی–ایرانی که رهبر انقلاب بر آن تأکید میکنند، مفاهیمی چون قناعت، پسانداز و مصرف مسئولانه جایگاه محوری دارند. ایشان هشدار میدهند: «ملت ما باید یاد بگیرد که چگونه مصرف کند، چه مصرف کند، چقدر مصرف کند... اینها جزو فرهنگ عمومی است.» جامعهشناسانی مانند آنتونی گیدنز نیز تأکید میکنند که در عصر مدرن، رفتار اقتصادی مردم مبتنی بر الگوهای سبک زندگی و هویتهای مصرفی شکل میگیرد. بههمیندلیل، مبارزه با واردات بیرویه یا ترجیح کالای داخلی، نیازمند اصلاح ذهنیتها، ترجیحات و نمادهای مصرف در لایههای فرهنگی جامعه است.
در یک جمعبندی، باید گفت اقتصاد مقاومتی تنها با اصلاح ساختارها ممکن نیست، بلکه به تغییر در الگوهای ذهنی، سبک زندگی، نظام ارزشها و ذائقه فرهنگی مردم نیز نیاز دارد. این همان جایی است که فرهنگ، همچون زیرساخت اقتصاد مقاومتی عمل میکند و در قلب آن است. این نگاه در راستای تغییر پارادایمی که در حوزه توسعه اتفاق افتاده قرار دارد؛ در حالی که اندیشمندان حوزه نوسازی، اقتصاد را الگو و مبنای اصلی قرار میدادند، نظریهپرادازان نسل دوم، رویکردشان را به سمت فرهنگ تغییر دادهاند. بر همین اساس، میتوان فهم بهتری از منظومه فکری رهبر انقلاب به دست داد.
به گزارش کبنا، در چهار دهه گذشته، رهبر انقلاب اسلامی، علاوه بر نقش یک رهبر سیاسی، کارکرد یک اندیشمند تمدننگر را نیز ایفا کردهاند؛ او تلاش داشته با بازتعریف مفاهیم کلیدی نظم جهانی از زاویهی نگاه بومی، اسلامی و مستقل، افقهایی نو در سیاست، فرهنگ و اقتصاد بگشاید. در این میان، اقتصاد مقاومتی را شاید بتوان یکی از مهمترین مفاهیم راهبردی در دستگاه مفهومی ایشان دانست؛ این مفهوم طرحی برای بازیابی اقتدار ملی در جهانی است که سازوکارهای سلطه در آن، حاکم هستند.
اقتصاد مقاومتی، در نگاه آیتالله خامنهای، نوعی اقتصاد فرهنگپایه است که در آن اقتصاد، بستری برای تحقق عدالت، استقلال، عزت و پیشرفتِ متکی بر ظرفیتهای درونی ملتهاست. این گفتمان، در تعارض بنیادین با الگوهای وابستهمحور توسعه اقتصادی قرار دارد که رشد را مترادف با تقلید و وابستگی میدانند. از همین روست که رهبری، پیوند وثیقی بین اقتصاد مقاومتی و مفاهیمی چون هویت ملی، استقلال سیاسی، اخلاق اجتماعی و امنیت فرهنگی برقرار میکنند. ما در این یادداشت، درصددیم با تأمل در ابعاد گوناگون اندیشهی اقتصادی رهبر انقلاب اسلامی، و بهویژه با تمرکز بر ایده اقتصاد مقاومتی، تصویری جامعتر از دستگاه تحلیلی ایشان در حوزهی اقتصاد ترسیم کند.
اقتصاد مقاومتی در اندیشه آیتالله خامنهای، طرحی کلنگر برای بازسازی ساختار اقتصادی جامعه بر پایه اصول عدالت، استقلال، درونزایی و پایداری است. رهبر انقلاب، اقتصاد مقاومتی را اقتصادی درونزا، برونگرا، عدالتمحور و مردمبنیان مینامند. در مقام تحلیل، میتوان گفت که نگاه رهبر انقلاب به اقتصاد مقاومتی، به نوعی از دل تجربه تاریخی و فهم جامعهشناختی از نسبت بین قدرت و اقتصاد نشأت میگیرد. این نگاه، همافزا با نظریههای متأخر توسعه است که بر نقش خودکفایی، کاهش وابستگی به نظام جهانی سرمایهداری، و توانمندسازی جوامع بومی تأکید دارند. برای مثال، آمارتیا سن، اقتصاددان هندیتبار و برنده نوبل، توسعه را گسترش قابلیتهای انسانی و افزایش توان تصمیمگیری جمعی تعریف میکند؛ این تعریف بهخوبی با تأکید رهبری بر نقش مردم در اقتصاد مقاومتی همخوان است. همچنین، شوماخر در کتاب مشهور کوچک زیباست، نسبت به اتکای بیش از حد به اقتصادهای بزرگ، فناوریهای پیچیده و زنجیرههای وابسته هشدار میدهد و اقتصاد پایدار را مبتنی بر منابع بومی و خردورزی اخلاقی معرفی میکند. این نوع نگاه، در طرح رهبر انقلاب برای اقتصادی بومیشده و مستقل، به روشنی قابل مشاهده است؛ جایی که تأکید دارند: «اقتصاد مقاومتی، یعنی آن اقتصادی که در شرایط فشار، در شرایط تحریم، در شرایط دشمنیها و خصومتهای شدید میتواند تعیینکنندهی رشد و شکوفایی کشور باشد.»
از سوی دیگر، در تحلیل جامعهشناختی، نگاه رهبری را میتوان در امتداد دیدگاههایی همچون پیر بوردیو درباره رابطه قدرت و سرمایه تفسیر کرد. بوردیو معتقد است که سرمایه، صرفاً اقتصادی نیست بلکه میتواند فرهنگی، اجتماعی و نمادین هم باشد. در این چارچوب، مفهوم اقتصاد مقاومتی در اندیشه رهبری، نوعی تلاش برای بازسازی میدان اقتصادی بر مبنای ارزشهای فرهنگی و انقلابی جامعه است.
اقتصاد مقاومتی در این معنا، نافی مدلهای وابسته به بیرون، اقتصادهای رانتی و مصرفمحور، و رویکردهای کمعمق توسعه است. این مدل، بر عقلانیت انقلابی استوار است که در آن، استقلال، یک ضرورت ساختاری برای بقا و پیشرفت جامعه در برابر نظام نابرابر جهانی است.
سه مؤلفهی کلیدی که اقتصاد مقاومتی را در اندیشه رهبر انقلاب اسلامی شکل میدهند، عدالت، مردمپایه بودن، و استقلال هستند. این سه گانه درهمتنیده و تقویتکنندهی یکدیگرند؛ و منظومهای را میسازند که هم پاسخگوی الزامات تاریخی ماست و هم افقی از توسعهی پایدار مبتنی بر کرامت انسانی را ترسیم میکند.
رهبر انقلاب، عدالت را روح اصلی اقتصاد مقاومتی میدانند. در نگاه ایشان، اقتصادی که صرفاً به رشد عددی بیتوجه به توزیع عادلانه ثروت و فرصتها بپردازد، پایدار هم نخواهد بود. این نگاه، در تضاد با پارادایمهای نئولیبرال مسلط بر اقتصاد جهانی است. اقتصاددانان عدالتمحوری چون توماس پیکتی نشان دادهاند که بدون اصلاحات ساختاری در توزیع سرمایه، رشد اقتصادی منجر به نابرابریهای پایدار و بحرانهای اجتماعی میشود. رهبر انقلاب در اینباره تصریح دارند: «در اقتصاد مقاومتی، هدف این نیست که عدهای روز به روز ثروتمندتر شوند و عدهای دیگر زیر بار فشار اقتصادی له شوند.» بنابراین، عدالت در اندیشه ایشان، شرط بقای مشروعیت سیاسی و کارایی اقتصادی است.
اقتصاد مقاومتی، بهروشنی بر مردمپایه بودن تأکید دارد. آیتالله خامنهای بارها تصریح کردهاند که مشارکت واقعی مردم در اقتصاد، در تولید، سرمایهگذاری، و نوآوری، رکن مهم این الگوست. ایشان میفرمایند: «اگر چنانچه اقتصاد کشور به مردم سپرده بشود و مردم نقش ایفا کنند، این اقتصاد مردمی خواهد شد و دشمن نمیتواند آن را فلج کند.» از نگاه جامعهشناسانی همچون مانوئل کاستلز، در عصر جهانیشدن، توانمندسازی جوامع محلی و شبکههای بومی تولید دانش و سرمایه، نقش تعیینکنندهای در مقابله با سلطهی بازار جهانی دارد. اقتصاد مقاومتی نیز بر همین بنیان قرار دارد: احیای ظرفیتهای مردمی برای کاهش وابستگی به دولت نفتمحور و نیز قطع وابستگی به نظام سرمایهداری جهانی.
استقلال اقتصادی، یکی از مضامین محوری اقتصاد مقاومتی در اندیشه رهبری است. این استقلال، به معنای جلوگیری از تبدیلشدن به حلقهای وابسته در زنجیرهی جهانی قدرت است. ایشان بارها هشدار دادهاند که اقتصاد وابسته، اقتصادِ گروگانگرفتهشده است؛ و توسعهای که بر پایهی وام، واردات بیرویه، و مصرفگرایی شکل بگیرد، دیر یا زود فروخواهد پاشید. در این زمینه، تحلیلهای سمیر امین و آندره گوندر فرانک در نقد وابستگی ساختاری کشورهای جنوب به اقتصادهای مسلط جهانی، بهخوبی در خدمت فهم نگاه رهبری قرار میگیرند.
از سوی دیگر، در منظومه فکری رهبر انقلاب، اقتصاد مقاومتی بدون احیای تولید ملی، رشد بنگاههای دانشبنیان و شکوفایی کارآفرینی معنا نمییابد. آیتالله خامنهای در سالهای گذشته، بهگونهای مداوم بر تولید و دانشبنیان بودن آن تأکید کردهاند؛ اما این تأکید تبلور نوعی نگاه تمدنی به اقتصاد است که در آن تولید بستری برای عزت، استقلال و شکوفایی سرمایه انسانی است.
رهبر انقلاب با صراحت اعلام کردهاند که تولید ملی محور اصلی اقتصاد مقاومتی است: «راه برونرفت از مشکلات اقتصادی کشور، حمایت از تولید داخلی، و تکیه به ظرفیتهای درونی است.» ایشان در تبیین اهمیت تولید، آن را عامل اصلی تقویت ارزش پول ملی، کاهش بیکاری، افزایش رفاه و کاهش وابستگی دانستهاند. این نگاه، برخلاف مدلهای مصرفگرایانهی متکی به واردات، بر بازیابی توانمندیهای بومی و بهرهگیری از سرمایههای انسانی و طبیعی درونزا تأکید دارد. نظریهپردازانی مانند ها-جون چانگ نیز با نقد نگاه لیبرال به تجارت آزاد، بر اهمیت حمایت هوشمندانه از صنایع نوپا در کشورهای در حال توسعه تأکید میکنند. چنین دیدگاهی به خوبی در سخنان رهبری درباره لزوم ممانعت از واردات بیرویه و اولویتبخشی به کالای ایرانی بازتاب دارد.
یکی از راهبردیترین محورهای اقتصاد مقاومتی در نگاه رهبری، توسعه شرکتهای دانشبنیان است. آیتالله خامنهای بارها به جوانان نخبه، دانشگاهها و مراکز پژوهشی توصیه کردهاند که علم را به فناوری و فناوری را به ثروت تبدیل کنند. ایشان میفرمایند: «دانشبنیان یعنی اینکه علم تبدیل به محصول و قدرت شود، نه اینکه در قفسه کتابخانهها بماند.» در تحلیل جامعهشناسان توسعه همچون پیتر ایوانز، دولتهایی که بتوانند میان بخش نخبگانی علمی و صنعت و بازار پیوند برقرار کنند، شانس بیشتری برای رسیدن به توسعه بومی دارند. در همین راستا، اقتصاد مقاومتی نیز بر توسعه ساختارهای حمایتی برای دانشبنیانها و کارآفرینی فناورانه تأکید دارد.
علاوه بر این رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب، بارها به جوانان توصیه کردهاند که روحیه ابتکار، خطرپذیری و خلاقیت را سرلوحه فعالیت اقتصادی خود قرار دهند. در این نگاه، کارآفرینی شکلی از کنش اجتماعی است که میتواند ساختارهای سنتی اقتصاد رانتی را به چالش بکشد. اینجا میتوان از نظریات ژوزف شومپیتر نیز مدد گرفت؛ شومپیتر نوآوری و تخریب خلاق را قلب تپندهی پویایی اقتصادی میداند. اقتصاد مقاومتی، اگر بخواهد از مرز شعار عبور کند، نیازمند فضایی است که در آن، جوان ایرانی بتواند بدون مانع، ایدهاش را به محصول و کارگاهش را به کارخانه تبدیل کند.
یکی از ابعاد بنیادین اقتصاد مقاومتی در اندیشه آیتالله خامنهای، پیوند آن با فرهنگ اقتصادی و سبک زندگی است. رهبر انقلاب، بارها با صراحت اعلام کردهاند که بدون تحول در سبک زندگی مردم، اقتصاد مقاومتی صرفاً در حد سیاستگذاریهای کلان باقی خواهد ماند. به بیان دیگر، تحقق اقتصاد مقاومتی نیازمند تغییرات عمیق فرهنگی است که مصرف، تولید، کار، پسانداز و ثروت را در چهارچوبی معنوی و اخلاقی بازتعریف کند. یکی از انتقادات مکرر رهبری، گسترش فرهنگ مصرفگرایی و تقلید از سبک زندگی غربی است. ایشان در سخنانی تأکید میکنند: «فرهنگ مصرفی ما غلط است؛ مصرف بیرویه، مصرف برای تجمل، مصرف برای تفاخر... اینها غلط است. فرهنگ مصرف باید اصلاح شود.» این هشدار، دقیقاً در امتداد تحلیلهایی است که جامعهشناسانی مانند ژان بودریار در نقد مصرفگرایی مدرن ارائه دادهاند؛ جایی که مصرف، صرفاً برای رفع نیاز نیست، بلکه برای بازتولید هویتهای کاذب و رقابتهای نمادین عمل میکند. در نتیجه، اقتصاد مقاومتی بدون پالایش فرهنگی جامعه از تمایلات مصرفزده، نمیتواند به خودکفایی و استقلال واقعی منجر شود.
از سوی دیگر، رهبر انقلاب، کار را ارزش اخلاقی، دینی و تمدنی میدانند. ایشان میفرمایند: «کار، جهاد است؛ کار، عبادت است؛ کار، سرمایهگذاری برای آینده است.» این نگاه، در برابر نوعی نگرش فرهنگی رایج در برخی لایههای جامعه قرار میگیرد که در آن کارگری یا تولید فیزیکی ارزش اجتماعی کمتری نسبت به مشاغل اداری یا مصرفی دارد. اندیشمندانی چون ماکس وبر در تحلیل معروف خود اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری نشان دادهاند که چگونه نگرش دینی به کار، میتواند موتور توسعه اقتصادی شود. اقتصاد مقاومتی نیز به همین پیوند میان اخلاق کاری و توسعه ملی تأکید دارد.
در نهایت در الگوی سبک زندگی اسلامی–ایرانی که رهبر انقلاب بر آن تأکید میکنند، مفاهیمی چون قناعت، پسانداز و مصرف مسئولانه جایگاه محوری دارند. ایشان هشدار میدهند: «ملت ما باید یاد بگیرد که چگونه مصرف کند، چه مصرف کند، چقدر مصرف کند... اینها جزو فرهنگ عمومی است.» جامعهشناسانی مانند آنتونی گیدنز نیز تأکید میکنند که در عصر مدرن، رفتار اقتصادی مردم مبتنی بر الگوهای سبک زندگی و هویتهای مصرفی شکل میگیرد. بههمیندلیل، مبارزه با واردات بیرویه یا ترجیح کالای داخلی، نیازمند اصلاح ذهنیتها، ترجیحات و نمادهای مصرف در لایههای فرهنگی جامعه است.
در یک جمعبندی، باید گفت اقتصاد مقاومتی تنها با اصلاح ساختارها ممکن نیست، بلکه به تغییر در الگوهای ذهنی، سبک زندگی، نظام ارزشها و ذائقه فرهنگی مردم نیز نیاز دارد. این همان جایی است که فرهنگ، همچون زیرساخت اقتصاد مقاومتی عمل میکند و در قلب آن است. این نگاه در راستای تغییر پارادایمی که در حوزه توسعه اتفاق افتاده قرار دارد؛ در حالی که اندیشمندان حوزه نوسازی، اقتصاد را الگو و مبنای اصلی قرار میدادند، نظریهپرادازان نسل دوم، رویکردشان را به سمت فرهنگ تغییر دادهاند. بر همین اساس، میتوان فهم بهتری از منظومه فکری رهبر انقلاب به دست داد.