تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۸:۱۳
کد مطلب : ۵۰۰۲۳۷
سلسله‌یادداشت‌هایی به مناسبت سالروز رهبری آیت‌الله خامنه‌ای؛

بخش هفتم| گفتمان مقاومت در برابر هژمونی؛ تحلیل راهبردی رهبر انقلاب

۰
بخش هفتم| گفتمان مقاومت در برابر هژمونی؛ تحلیل راهبردی رهبر انقلاب
کبنا ؛
نگاه رهبر انقلاب به مناسبات بین‌الملل، از منظر نظریه‌های نوین جامعه‌شناسی و علوم سیاسی قابل تفسیر است؛ دیدگاهی که بر مبنای آن، مقاومت و مقابله با هژمونی به عنوان ابزارهای کلیدی بازتعریف قدرت و عدالت در نظم جهانی جدید مطرح می‌شوند.
به گزارش کبنا، در دنیای امروز که توازن‌های قدرت جهانی در حال جابه‌جایی است، و هژمونی‌های دیرپای غربی با چالش‌های درونی و بیرونی مواجه شده‌اند، فهم ریشه‌ای‌تر و فلسفی‌تر از تحولات بین‌المللی اهمیتی دوچندان یافته است. نظم جهانی‌ای که بر پایه برتری نظامی و رسانه‌ای غرب شکل گرفته بود، اکنون با بحران‌های مختلفی مواجه شده و قدرت‌های نوظهور در حال بازتعریف قواعد بازی‌اند. در چنین بزنگاهی، نقش رهبران فکری و سیاسی‌ای که از چارچوب‌های مفهومی مستقل از سلطه گفتمانی غرب برخوردارند، بیش از گذشته اهمیت یافته است. آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب اسلامی ایران، از معدود رهبران سیاسی معاصر است که دارای منظومه‌ای فکری منسجم در حوزه‌ی روابط بین‌الملل است که بر نقد معرفتی الگوهای مسلط و ارائه‌ی بدیلی اسلامی-تمدنی استوار است. فهم بین‌المللی آیت‌الله خامنه‌ای برخلاف قرائت‌های تقلیل‌گرایانه، بر پایه‌ نوعی بینش فلسفی-تمدنی بنا شده که جهان را در افق عدالت، کرامت انسانی، امت‌سازی و مبارزه با استکبار تحلیل می‌کند. این نگاه، برخاسته از تجربه‌ انقلاب اسلامی، پیوند عمیق با سنت اسلامی-شیعی، و شناخت ژرف از ساختار قدرت جهانی است و با مفاهیم کلیدی‌ای چون هژمونی، مقاومت، نظم بدیل، و دیپلماسی مردمی پیوندی عمیق دارد.
این یادداشت که در امتداد یادداشت‌های قبلی درباره اندیشه‌های کلان رهبر انقلاب اسلامی ایران تنظیم شده، تلاش می‌کند به یکی از بنیادی‌ترین ساحت‌های منظومه فکری ایشان یعنی درک و مواجهه‌ انتقادی با نظم بین‌الملل موجود و افق‌گشایی برای نظمی جدید و عادلانه بپردازد. در این مسیر، تلاش خواهد شد تحلیل فکری رهبر انقلاب از مناسبات جهانی با برخی نظریه‌ها و مکاتب روابط بین‌الملل، از جمله نظریه‌های پسااستعماری، سازه‌انگاری، و رئالیسم تدافعی، در گفت‌وگو قرار گیرد تا غنای تحلیلی این بینش و ظرفیت نظری آن روشن‌تر شود.
به بیان دیگر، این نوشتار می‌خواهد روایت جهانی رهبر انقلاب را در بستر تحولات فکری و نظری جهانی صورت‌بندی کند و نشان دهد که چگونه مقاومت، عدالت، امت، استقلال، و اخلاق در دستگاه فکری ایشان، ابزارهایی برای بازاندیشی در نظم جهانی هستند.
نفی هژمونی و بازخوانی استعمار؛ نقد ساختاری نظم جهانی مسلط
یکی از ارکان اصلی دستگاه فکری آیت‌الله خامنه‌ای در حوزه روابط بین‌الملل، نقد ریشه‌ای و ساختاری هژمونی جهانی است که با سلطه‌ گفتمانی، فرهنگی و رسانه‌ای بازتولید می‌شود. رهبر انقلاب، از نخستین سال‌های رهبری خود، به‌ویژه پس از پایان جنگ سرد و با آغاز نظم تک‌قطبی به رهبری آمریکا، به نقد این نظم پرداخته و آن را مصداق استکبار جهانی دانسته‌اند.
در تحلیل‌های ایشان، استعمار به‌عنوان یک پروژه تاریخی و تمدنی، تنها در قالب استعمار کهن یا استعمار نو خلاصه نمی‌شود، بلکه در شکل پیچیده‌تری به حیات خود ادامه داده است؛ استعمار فرهنگی و استعمار دانشی، مفاهیمی‌اند که رهبر انقلاب در بیانات مختلف خود بدان‌ها اشاره کرده‌اند. از این منظر، کشورهای سلطه‌گر تلاش می‌کنند علاوه بر منابع و بازارها، ذهن و زبان ملت‌ها را در سیطره خود نگه دارند. این نگاه، قرابت معنایی جدی با برخی نظریه‌های انتقادی روابط بین‌الملل دارد. به‌عنوان نمونه، ادوارد سعید در نظریه شرق‌شناسی نشان می‌دهد که چگونه دانش غرب درباره شرق، در خدمت استعمار و تداوم برتری غرب قرار می‌گیرد. همین‌طور، آرونداتی روی و آچیل مبمبه، به بازتولید استعمار از خلال نهادهای جهانی و روایت‌های رسمی انتقاد می‌کنند.
رهبر انقلاب به صراحت هشدار می‌دهند که سلطه‌ جهانی امروز با چهره‌های نرم‌تری چون حقوق بشر غربی، دموکراسی لیبرال، نهادهای بین‌المللی و رسانه‌های جهانی عمل می‌کند و جوامع مستقل را از درون دچار تزلزل هویتی و وابستگی فکری می‌سازد. در چنین تحلیلی، مقاومت یک کنش معرفتی، فرهنگی و تمدنی است. استقلال فکری به‌عنوان پایه استقلال سیاسی تلقی می‌شود و امت اسلامی باید در کنار مبارزه با اشکال آشکار سلطه، با اشکال پنهان‌تر آن در حوزه دانایی، روایت و معنا نیز مقابله کند.
به‌این‌ترتیب، آیت‌الله خامنه‌ای دستگاهی مفهومی از جهانی‌سازی مقاومت در برابر جهانی‌سازی سلطه ارائه می‌دهند که به‌ویژه در میان ملت‌های جنوب جهانی و جهان اسلام با اقبال رو‌به‌رو شده است. این فهم بین‌المللی، از بسیاری نظریه‌های انتقادی غربی نیز فراتر می‌رود، زیرا ریشه در منظومه‌ای دینی، انقلابی و تجربه‌زیسته دارد.
امت‌سازی جهانی و گفتمان مقاومت؛ نقشه راهی برای نظم بدیل در روابط بین‌الملل
یکی از بنیادی‌ترین مؤلفه‌های نگاه آیت‌الله خامنه‌ای به عرصه جهانی، امت‌سازی جهانی و بازسازی گفتمان مقاومت به‌عنوان ستون فقرات سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. برخلاف پارادایم‌های رایج در روابط بین‌الملل که عمدتاً دولت‌محور، ناسیونالیستی و مبتنی بر منافع کوتاه‌مدت هستند، ایشان بر یک هویت فراملی و رسالت تاریخی برای ملل مستقل، خصوصاً امت اسلامی، تأکید دارند. در این دستگاه تحلیلی، مقاومت یک راهبرد فعال، امیدبخش و تمدن‌ساز است. مقاومت در اینجا به معنای ایستادگی معرفتی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و حتی رسانه‌ای در برابر نظم تحمیلی و استیلاجوی جهان غرب است.
از منظر ایشان، گفتمان مقاومت، افق‌بخش است و به ساخت آینده‌ای متفاوت در سپهر جهانی می‌انجامد. به‌همین دلیل، ایشان بر ارتباط ملت‌های مستقل با یکدیگر، تبادل تجربه‌های مبارزاتی، انتقال فناوری‌های بومی، و به‌ویژه هم‌صدایی فرهنگی و رسانه‌ای تأکید دارند. چنین رویکردی با ایده‌های جان گالتونگ در نظریه صلح مثبت و ساختارشکنی نظم جهانی نیز نزدیکی مفهومی دارد. گالتونگ باور دارد که برای رسیدن به صلح عادلانه باید نظم سلطه‌گر را نقد و بدیل‌سازی کرد، نه آن‌که صرفاً به مصالحه در چارچوب آن پرداخت. مشابه همین رویکرد را در تفکر رهبر انقلاب می‌بینیم که از نظم عادلانه جهانی و جهانی‌سازی عدالت‌محور سخن می‌گویند. به این ترتیب، گفتمان مقاومت، در منظومه فکری رهبر انقلاب، هم ابزار ایستادگی است و هم افق تمدنی. هم نقد وضع موجود و هم ترسیم بدیلی برای آینده جهانی است.
عدالت‌محوری و اخلاق در نظم جهانی؛ نقد جهان تک‌قطبی و صورت‌بندی جهان عادلانه
در ادبیات رهبر انقلاب، عدالت یک اصل راهبردی و معیار بنیادین در سنجش و نقد ساختارهای جهانی است. برخلاف نظم موجود جهانی که بر مبنای قدرت، منافع نابرابر، و سلطه‌گری نهادینه‌شده عمل می‌کند، آیت‌الله خامنه‌ای از جهانی سخن می‌گویند که محور آن عدالت، اخلاق، و کرامت انسانی است.
این رویکرد، نزدیکی مفهومی با سنت‌های انتقادی در فلسفه سیاسی و روابط بین‌الملل دارد؛ به‌ویژه با اندیشه‌های امانوئل والرشتاین در نظریه نظام جهانی، و بوآونتورا دِ سوسا سانتوس در پروژه معرفت‌شناسی جنوب. هر دو بر این باورند که نظم موجود جهانی، ساختاری استعماری و نابرابر دارد و باید با تلفیقی از مقاومت بومی، اخلاق جهانی، و نهادسازی جدید، بدیلی برای آن ساخت.
رهبر انقلاب، با رد دوگانه‌سازی کاذب اخلاق یا سیاست و ارزش یا قدرت، بر امکان‌پذیری سیاست‌ورزی اخلاقی و مدیریت جهانی بر اساس معنویت تأکید می‌کنند. این نقطه تمایز مهمی با منطق رئالیسم سیاسی دارد که اساساً نظم بین‌الملل را عرصه بی‌اخلاقی و رقابت بی‌پایان می‌داند.
از سوی دیگر، عدالت‌محوری ایشان به عدالت فرهنگی، رسانه‌ای، سیاسی و تاریخی نیز تعمیم می‌یابد. به‌عبارت دیگر، سخن از جهانی است که در آن، ملل دارای تاریخ، فرهنگ و تجربه‌ای مستقل بتوانند بدون تحقیر، سانسور یا استعمار، در تعیین سرنوشت خویش مشارکت داشته باشند. این همان چیزی است که ادوارد سعید نیز از آن به‌عنوان حق روایت و بازگشت صدای شرقی یاد می‌کرد.
در این منظومه، عدالت و معنویت، ابزار بازسازی روابط بین‌الملل هستند، نه صرفاً ارزش‌های آرمانی. رهبر انقلاب از جهان آینده‌ای سخن می‌گویند که در آن، معیار قدرت تنها بمب و دلار نیست، بلکه حق، عقلانیت و اخلاق نیز وزنی جهانی دارند. در چشم‌انداز ایشان، ایران یک بازیگر مسئول و تمدن‌ساز است؛ و این مسئولیت، با اخلاق، عدالت‌خواهی، و پرهیز از سلطه‌گری تعریف می‌شود.
نقش ملت‌ها و جنبش‌های مستقل در ساخت نظم جدید جهانی
در منظومه فکری آیت‌الله خامنه‌ای، برخلاف نگاه کلاسیک به روابط بین‌الملل که تنها دولت‌ها، آن هم دولت‌های قدرتمند غربی، را بازیگران مؤثر می‌داند، ملت‌ها، جنبش‌های مردمی، و نیروهای مستقل نیز به‌مثابه کنشگران اصلی در فرایند شکل‌گیری نظم جدید جهانی تلقی می‌شوند. رهبر انقلاب معتقدند که عصر بیداری ملت‌ها فرا رسیده و دوران انحصار قدرت و روایت‌سازی توسط قدرت‌های سلطه‌گر به پایان خود نزدیک شده است. از این منظر، جنبش‌های استقلال‌طلب، عدالت‌خواه، ضد استکباری و حتی اعتراضات مدنیِ برخاسته از تجربه‌های زیسته مردم در آمریکای لاتین، آفریقا، آسیا و غرب آسیا (خاورمیانه)، خرده‌روایت‌هایی هستند که قطعه‌قطعه پازل یک تحوّل ژئوپولیتیکیِ جهانی را شکل می‌دهند.
این دیدگاه قرابت زیادی با مفهوم فضای عمومی جهانی نزد متفکرانی چون یورگن هابرماس دارد؛ جایی که قدرت نرم، مشارکت مردم و همبستگی انسانی در مواجهه با سلطه قدرت سخت، اهمیت می‌یابد. همچنین نزدیکی مفهومی با نظریات آروندو آچمبه، فرانتس فانون و دیگر متفکران پسااستعماری که بر نقش مردم و جنبش‌ها در ساختارزدایی از نظم استعماری تأکید دارند، کاملاً قابل مشاهده است.
رهبر انقلاب در تحلیل روندهای جهانی، بر این باورند که تحولات قرن ۲۱، حامل یک چرخش تمدنی است که ملت‌ها باید در آن سهم‌آفرینی کنند. از دیدگاه ایشان، جهان علیه هژمونی، نه یک شعار، بلکه واقعیتی است که با اتحاد و مقاومت ملت‌ها، به‌ویژه ملت‌های مستقل و مقاوم غرب آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا، شتاب بیشتری خواهد گرفت.
آیت‌الله خامنه‌ای از ملت‌ها می‌خواهند که قدرت روایت خود را بازپس گیرند و با بهره‌گیری از ابزارهای نوین ارتباطی و رسانه‌ای، در جنگ روایت‌ها، فعالانه حضور داشته باشند. در نگاه ایشان، استقلال ملت‌ها، دیگر صرفاً به معنای استقلال سرزمینی نیست، بلکه به استقلال در تفکر، سبک زندگی، مدل حکمرانی، و آرایش رسانه‌ای گره خورده است. بدین‌ترتیب، ملت‌ها به بازیگران نوظهوری در تغییر نقشه‌ی قدرت جهانی تبدیل می‌شوند؛ و این‌جاست که ایران اسلامی، با تجربه‌ی انقلاب، مقاومت، فرهنگ غنی و ظرفیت تمدنی خود، می‌تواند الهام‌بخش این روند جهانی باشد.
آیت‌الله خامنه‌ای و گفتمان مقاومت جهانی در برابر هژمونی
آیت‌الله خامنه‌ای را می‌توان یکی از شاخص‌ترین رهبران معاصر دانست که گفتمان مقاومت در برابر نظم هژمونی غربی را با تئوریزه‌کردن و راهبردی‌کردن آن به سطحی فراتر از مرزهای ملی ارتقاء داده است. از منظر ایشان، مقاومت یک استراتژی فعال و پویا برای ایجاد نظم جهانی جدید است که بر پایه عدالت، استقلال، و حق تعیین سرنوشت ملت‌ها استوار است.
این نگاه، به ویژه در بستر نظریات جامعه‌شناسانی چون ایمانوئل والرشتاین (نظریه سیستم‌های جهانی) و آنتونیو نگری (نظریه امپراتوری و مقاومت) قابل تحلیل و فهم است. والرشتاین تأکید دارد که نظام سرمایه‌داری جهانی هژمونیک است اما همواره با مقاومت‌هایی مواجه است که می‌توانند به تغییرات ساختاری بینجامند؛ و نگری نیز بر قدرت مولد جنبش‌های مقاومت و کنش‌های چندمرکزی تأکید دارد.
رهبر انقلاب با قرار دادن ایران در موقعیت مرکزی این مقاومت جهانی، ناظر و هدایت‌گر تغییراتی است که جهان در آستانه آن قرار دارد. ایشان با حفظ استقلال استراتژیک و تکیه بر ظرفیت‌های درونی کشور، الگوی بدیل توسعه، فرهنگ و سیاست را ارائه می‌دهد که برای بسیاری از ملت‌ها الگویی الهام‌بخش است.
از سوی دیگر، در نظریه‌های روابط بین‌الملل، نگاه رهبر انقلاب به عنوان یکی از نمونه‌های برجسته رویکرد نظریه انتقادی و پسا‌استکباری شناخته می‌شود که به چالش کشیدن نظم موجود و بازاندیشی در مفهوم قدرت و مشروعیت می‌پردازد. ایشان تأکید دارند که نظم جدید، باید مبتنی بر تساوی ملت‌ها، احترام به هویت‌ها و استقلال فرهنگی و سیاسی آن‌ها باشد.
همچنین از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، تأکید ایشان بر خودباوری، فرهنگ مقاومت و تولید گفتمان‌های جایگزین، نقش مهمی در افزایش سرمایه اجتماعی و ظرفیت‌های مدنی در برابر فشارهای هژمونیک ایفا می‌کند. این مسئله با مطالعاتی چون کارهای پیتر برگر درباره نقش فرهنگ در پایداری ساختارهای اجتماعی و نیز نظریه‌های آنتونی گیدنز در مورد قدرت ساختارمند اجتماعی، هم‌راستا است.
در نهایت، گفتمان رهبر انقلاب درباره جهان علیه هژمونی، پلی میان تئوری و عمل، نظریه و سیاست، و بین انتقاد از نظم جهانی موجود و ترسیم چشم‌اندازی از نظم عادلانه‌تر است. این گفتمان در جهان معاصر به‌عنوان یک صدای قدرتمند مقاومت، نقشی راهبردی در بازتعریف نظم جهانی و افزایش سهم ملت‌ها در سرنوشت خویش ایفا می‌کند.
نام شما

آدرس ايميل شما

نقشه صنعت ایران؛ قطب صنعتی کدام استان است؟

نقشه صنعت ایران؛ قطب صنعتی کدام استان است؟

 بررسی آمارهای نیروی کار در زمستان ۱۴۰۳ نشان می‌دهد بیشترین سهم اشتغال در صنعت مربوط ...
اغوای بوئینگ؛ رد پای پول قطری در دیپلماسی آمریکایی

اغوای بوئینگ؛ رد پای پول قطری در دیپلماسی آمریکایی

طرح احتمالی قطر برای ارائه یک هواپیمای جت لوکس ۴۰۰ میلیون دلاری به ایالات متحده نشان ...
رمزگشایی واعظی از سکوت مخالفان FATF

رمزگشایی واعظی از سکوت مخالفان FATF

محمود واعظی گفت: به نظر می‌رسد نظام مصمم است تا برخی از نارسایی های گذشته از مسیر «اعتدال»،...
1