تاریخ انتشار
جمعه ۹ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۰۱:۴۳
کد مطلب : ۵۰۰۱۱۳
سلسلهیادداشتهایی به مناسبت سالروز رهبری آیتالله خامنهای؛
بخش سوم| تمدن نوین اسلامی در منظومه فکری رهبر انقلاب؛ موانع و فرصتها
۰
کبنا ؛آیتالله خامنهای انقلاب اسلامی را آغازگر حرکتی تمدنی میداند که باید به شکلگیری تمدن نوین اسلامی منتهی شود؛ تمدنی که مبتنی بر سه مؤلفه هویت، عدالت و معنویت است.
به گزارش کبنا، به مناسبت سالروز رهبری حضرت آیتالله خامنهای، در این پایگاه خبری سلسله یادداشتهایی را به بررسی ابعاد مختلف منظومه فکری ایشان اختصاص دادهایم. در یادداشت نخست، به مرور تاریخی رهبری ایشان پرداختیم و در یادداشت دوم، مردمسالاری دینی به عنوان یکی از محورهای بنیادین اندیشه ایشان را بررسی کردیم. اکنون در سومین یادداشت، به سراغ یکی دیگر از مفاهیم اساسی در منظومه فکری رهبر انقلاب میرویم؛ در این یادداشت به «نگاه تمدنی» رهبر معظم انقلاب اسلامی میپردازیم.
در منظومه فکری آیتالله خامنهای، مقوله تمدن بهعنوان افقی راهبردی و فلسفی تلقی میشود که هویت، کنش و غایت انقلاب اسلامی را سامان میدهد. ایشان انقلاب اسلامی را آغازی بر فرایندی تمدنی میدانند که مقصد نهایی آن، تکوین تمدن نوین اسلامی است؛ در این چارچوب، جمهوری اسلامی ایران، کنشگر محوری در بازآفرینی تمدن اسلامی به شمار میآید.
از منظر آیتالله خامنهای، انقلاب اسلامی، لحظهی گشایش یک مسیر بلندمدت و تاریخی است؛ مسیری که از نقطه انفصال با نظم موجود جهانی آغاز میشود و در افق خویش، تحقق تمدنی جامع را هدف میگیرد. در این چارچوب مفهومی، پنج ساحت بهصورت سلسلهوار ترسیم میشوند: انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و در نهایت، تمدن اسلامی. این پنجگانه، ساحتهای همافزا و درهمتنیدهای هستند که حرکت تمدنی را هدایت میکنند. در تلقی ایشان، تمدن اسلامی نوین واجد دو ویژگی همنشین و متعادل است: معنویت و مادیت. برخلاف تمدن مدرن غربی که در ذیل پروژه اومانیسم، عقل ابزاری و سکولاریسم، اساساً به انکار یا حاشیهرانی امر قدسی گراییده است، تمدن مطلوب در اندیشه رهبری، پیوندی همافزا میان ساحتهای اخلاقی و روحانی با الزامات حیات مادی برقرار میسازد. به تعبیر ایشان، تعالی معنوی و تضرع، در کنار رفاه مادی و پیشرفت تکنیکی، دو وجه یک واقعیت تمدنی واحد هستند، نه دو ساحتی متضاد.
نقش جمهوری اسلامی ایران در این فرآیند، ایفای نقشی تاریخی بهعنوان هسته مرکزی جبهه تمدنی اسلام است. آیتالله خامنهای بر این باورند که تحقق تمدن نوین اسلامی، تنها در صورتی ممکن است که یک مرکز ثقل، همچون موتور مفهومی و سیاسی این حرکت، مسئولیت تاریخی خویش را بشناسد و آن را به انجام رساند. از نظر ایشان، تمدن نوین اسلامی پاسخی تاریخی و بدیل معنوی-اجتماعی در برابر بحرانهای معرفتی و اخلاقی تمدن غربی است. در جهانی که نشانههای فروپاشی معنایی در نظام مدرن قابل رؤیت شده، تمدن اسلامی نوین میتواند بهعنوان الگویی آلترناتیو، امیدی برای بازسازی معنا، عدالت و کرامت انسانی در مقیاس جهانی ارائه دهد. این رویکرد، افقی گفتمانی فراتر از جغرافیا، قومیت و منافع ملی را میگشاید و تمدن اسلامی را بهمثابه کنشی جهانی و تمدنی بازتعریف میکند.
از سوی دیگر، در منظومه فکری آیتالله خامنهای، تمدن نوین اسلامی بر بنیاد مجموعهای از مبانی استوار است که هر یک بهمنزله مؤلفهای هویتی و راهبردی در مسیر تمدنسازی ایفای نقش میکنند. این مبانی را میتوان بهعنوان مفصلبندیهای اصلی در نقشه راه تمدنی رهبر انقلاب اسلامی تحلیل کرد. نخستین و بنیادیترین مؤلفه، ایمان به هدف و غایت تاریخی است. این ایمان، نیروی پیشران جمعی است که قابلیت همبستگی و جهتمندی تاریخی در جوامع را فراهم میآورد. از منظر آیتالله خامنهای، فقدان این باور، منجر به فروپاشی اراده اجتماعی و بیافقی فرهنگی میشود. بدینسان، ایمان به هدف، عنصر انگیزشی و بنیانی در پویش تمدنی بهشمار میآید. دومین رکن، عقلانیت و خردورزی است؛ عقلانیت در تلقی ایشان، نیروی ساماندهنده حیات فردی و جمعی، در خدمت تعقل در زیست مسلمانی و تدبیر امور عمومی تعریف میشود. این عقلانیت، بنیاد نظری و عملی برای طراحی ساختارها سیاستهای تمدنی بهشمار میآید. اخلاق و معنویت، بهعنوان رکن سوم، جایگاهی محوری در پیکره تمدن اسلامی دارند. از منظر رهبر انقلاب، تمدنسازی بدون پشتوانه اخلاقی، لاجرم به تکرار مدرنیته سکولار خواهد انجامید؛ یعنی وضعیتی که در آن، قدرت تکنولوژیک و پیشرفت مادی، بدون قیدهای معنوی، به سلطه و تباهی منجر میشود. در مقابل، تمدن نوین اسلامی، تلاشی است برای پیوند دوباره اخلاق با سیاست، معنویت با توسعه، و حقیقت با زندگی. عنصر چهارم، علم و دانایی است؛ دانشی که از نظر آیتالله خامنهای، باید در همنشینی با حکمت و در خدمت تعالی انسان و جامعه قرار گیرد. ایشان بر آناند که علم، بخشی از نظام معنایی تمدن اسلامی است که باید با استقلال معرفتی و مسئلهمندی بومی پیریزی شود. عدالت اجتماعی، پنجمین عنصر کلیدی در این منظومه است. عدالت در اینجا قاعدهای بنیادین در سامانبخشی به ساختارها و توزیع قدرت و منابع است. عدالت، پیونددهنده معنویت با ساختار و پیافکنده مشروعیت تمدنی است. سبک زندگی اسلامی بهعنوان ساحت نرمافزاری تمدن، نقش بازنمایانه و بازتولیدکنندهای ایفا میکند. از منظر آیتالله خامنهای، سبک زندگی، جلوهگاه روزمره ارزشها و هنجارهای تمدنی است. این سبک زندگی باید در تعارض و تمایز با الگوی غربی تعریف شود و حامل نوعی از زیست اجتماعی باشد که بر مبنای کرامت، قناعت، مسئولیتپذیری و معنا بنا شده است. در این چارچوب، استقلال و آزادی، شالودههای هستیشناسانه تمدن نوین اسلامی تلقی میشوند. استقلال، به معنای گسست از وابستگی ساختاری به قدرتهای جهانی، و آزادی، به عنوان رهایی انسان از سلطهپذیری و تهیشدگی معنوی تعبیر میشود. در نهایت، وحدت و همبستگی درونتمدنی از ملزومات تحقق هر نوع پروژه تمدنی است. آیتالله خامنهای بر این باورند که بدون نوعی همافزایی درونامتی و انسجام درونفرهنگی، امکان تولید قدرت تمدنی در برابر جهان متکثر و پررقیب امروز، فراهم نخواهد شد.
با آنکه افق تمدن نوین اسلامی در اندیشه آیتالله خامنهای واجد ساختاری منسجم، هدفمند و تراز جهانی است، تحقق این افق، خالی از موانع و چالشهای ساختاری و معرفتی نیست. رهبر معظم انقلاب اسلامی در مواضع و بیانات متعددی، به تبیین موانعی پرداختهاند که فرآیند تمدنسازی را یا به تعویق میاندازد یا از مسیر اصیل خود منحرف میسازد. این موانع را میتوان در چند محور نظری دستهبندی کرد.
نخستین مانع، الیناسیون تمدنی و وابستگی فرهنگی در قالب تقلید از الگوهای سبک زندگی و مناسبات تمدنی غربی است. از نگاه آیتالله خامنهای، این تقلید، نوعی استحاله هویتی و تهیسازی درونی است که به نابودی ظرفیتهای بومی و اسلامی منجر میشود. ایشان با نگاهی انتقادی، فرهنگ غربی را حامل منطق سلطه و استیلا دانسته و هشدار میدهند که «فرهنگ غرب، اصولاً فرهنگی مهاجم است»؛ فرهنگی که هر جا نفوذ کند، زمینههای فراموشی تاریخی، و فروپاشی معنوی را فراهم میآورد. بنابراین، تمدنسازی اسلامی در گام نخست، مستلزم بازیابی اعتماد به نفس فرهنگی و گسست آگاهانه از الگوهای ناسازگار غربی است.
دومین مانع، فقدان زیرساخت معرفتی مستقل در عرصه علوم انسانی است. از منظر آیتالله خامنهای، علوم انسانی مدرن غربی، برخاسته از جهانبینیای مادیانگار و سکولار است که نمیتواند نیازهای جامعه اسلامی را پاسخ گوید. ایشان نسبت به پذیرش ترجمهای و تقلیدی این علوم در ساختارهای آموزشی و دانشگاهی هشدار داده و بر ضرورت «تولید علوم انسانی اسلامی» بر پایه هستیشناسی و انسانشناسی توحیدی تأکید میکنند. از این منظر، تمدن اسلامی، نیازمند یک بازسازی معرفتی بنیادین است که علم را ساحتی از حکمت تمدنی تلقی کند.
سومین چالش، تحجر و جمود فکری است؛ حالتی از بیزمانی و ایستایی در اندیشه دینی که مانع تعامل خلاق دین با تحولات تاریخی و نیازهای متغیر جامعه میشود. آیتالله خامنهای با تأکید بر ضرورت «نوآوری و اجتهاد مستمر»، تحجر را نوعی انسداد در مسیر تمدنسازی دانسته و هشدار میدهند که بدون بازخوانی فعال و نوبهنو از متون، سنت و عقلانیت دینی، جامعه اسلامی قادر به تولید نظام تمدنی کارآمد نخواهد بود.
از منظر ایشان، سبک زندگی اسلامی، بخش نرمافزاری تمدن اسلامی است. سبک زندگی، عرصه عینیشدن ارزشها و تجسم زیسته ایدههاست. بدینمعنا، تمدن بدون بازتولید سبک زیستِ خاص خود، به سطحی از تقلید و تقلیل تنزل مییابد. ایشان تأکید دارند که تمدن نوین اسلامی بدون بازسازی سبک زندگی، صرفاً در سطح گفتمان باقی خواهد ماند.
ناامیدی تاریخی و خودکمبینی تمدنی از دیگر موانع بنیادین در این مسیر است؛ پدیدهای که آیتالله خامنهای آن را «کفران نعمت الهی» مینامند و در نسبت با فقدان اعتماد به نفس ملی و غفلت از سنتهای الهی در تاریخ، تحلیل میکنند. به باور ایشان، جامعهای که به ظرفیتهای درونی خود باور ندارد، هرگز نمیتواند حامل یک پروژه تمدنی فراگیر و نجاتبخش باشد. از اینرو، امید، در منظومه فکری ایشان، نیرویی راهبردی در تولید تاریخ است.
در منظومه فکری آیتالله خامنهای، پروژه تمدن نوین اسلامی نوعی حرکت تاریخی-فرهنگی است که بدون کنشگری فعال و خلاق نخبگان و جوانان، امکان تحقق نخواهد یافت. از منظر ایشان، نخبگان بهویژه جوانان نخبه حاملان سرمایههای وجودی و استعدادهای بالقوهای هستند که میتوانند روندهای اجتماعی را در جهت شکلگیری تمدنی نو بر پایه ارزشهای اسلامی جهتدهی کنند. بهبیان دیگر، نخبگان، فاعل تمدنساز تلقی میشوند.
آیتالله خامنهای، با نگاهی راهبردی، جایگاه جوانان را موتور محرک و نیروی پیشران در روند گذار به تمدن اسلامی تعریف میکنند. این نگاه در بیانیهی گام دوم انقلاب اسلامی به اوج خود میرسد که در آن، جوانان بهعنوان اصلیترین سرمایه انسانی برای تحقق «جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ» مورد خطاب قرار میگیرند. در این معنا، جوان فاعل معنابخش تاریخ است که توانایی بازآفرینی نظم اجتماعی را داراست. در تداوم این رویکرد، آیتالله خامنهای نخبگان جوان را هدایای نفیس الهی مینامند. این تعبیر، نخبگی را مسئولیتی تاریخی تلقی میکند. بر این مبنا، نخبگان موظفاند در نسبت با جامعه، از موضع کنشگرانه، نوآور و مسئولانه، در مسیر تحول و پیشرفت تمدنی ایفای نقش کنند.
یکی از بنیادهای مهم در این منظومه فکری، تقویت خودباوری و اعتماد به نفس ملی است. تأکید آیتالله خامنهای بر ما میتوانیم بازتاب نوعی معرفت تاریخی است که در پی گسست از ذهنیت وابستگی و انتقال جامعه از وضعیت انفعال به کنشگری فعال است. باور به توانمندیهای درونی، آنچنانکه در کلام ایشان آمده است، شرط اولیهی حرکت تمدنی و خروج از وضعیت تاریخی عقبماندگی تلقی میشود.
از منظر ایشان، نقش جوانان به عنوان حاملان سبک زیست اسلامی، باید در میدانهای فرهنگی و اجتماعی نیز دست به بازآفرینی ارزشها بزنند. در این چارچوب، خانواده و بهویژه مادر نقش بنیادینی در نهادینهسازی ارزشهای تمدنی ایفا میکند. در یک تعبیر ژرفنگر، آیتالله خامنهای، رهبر حکیم انقلاب اسلامی، مادر را انتقالدهنده ناآگاه و آگاه تمدن، فرهنگ و اخلاق میدانند؛ انسانی که با روح، بدن و خُلق خود، بذرهای ارزش و معنا را در جان نسل آینده میکارد. این نگاه، خانواده را سلول بنیادین تمدنسازی تعریف میکند.
بیشتر بخوانید:
بخش اول | از آغاز تا امروز؛ نگاهی تاریخی_جامعهشناختی به چهار دهه رهبری آیتالله خامنهای و جامعه ایران
بخش دوم| مردمسالاری دینی در اندیشه رهبر انقلاب
به گزارش کبنا، به مناسبت سالروز رهبری حضرت آیتالله خامنهای، در این پایگاه خبری سلسله یادداشتهایی را به بررسی ابعاد مختلف منظومه فکری ایشان اختصاص دادهایم. در یادداشت نخست، به مرور تاریخی رهبری ایشان پرداختیم و در یادداشت دوم، مردمسالاری دینی به عنوان یکی از محورهای بنیادین اندیشه ایشان را بررسی کردیم. اکنون در سومین یادداشت، به سراغ یکی دیگر از مفاهیم اساسی در منظومه فکری رهبر انقلاب میرویم؛ در این یادداشت به «نگاه تمدنی» رهبر معظم انقلاب اسلامی میپردازیم.
در منظومه فکری آیتالله خامنهای، مقوله تمدن بهعنوان افقی راهبردی و فلسفی تلقی میشود که هویت، کنش و غایت انقلاب اسلامی را سامان میدهد. ایشان انقلاب اسلامی را آغازی بر فرایندی تمدنی میدانند که مقصد نهایی آن، تکوین تمدن نوین اسلامی است؛ در این چارچوب، جمهوری اسلامی ایران، کنشگر محوری در بازآفرینی تمدن اسلامی به شمار میآید.
از منظر آیتالله خامنهای، انقلاب اسلامی، لحظهی گشایش یک مسیر بلندمدت و تاریخی است؛ مسیری که از نقطه انفصال با نظم موجود جهانی آغاز میشود و در افق خویش، تحقق تمدنی جامع را هدف میگیرد. در این چارچوب مفهومی، پنج ساحت بهصورت سلسلهوار ترسیم میشوند: انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و در نهایت، تمدن اسلامی. این پنجگانه، ساحتهای همافزا و درهمتنیدهای هستند که حرکت تمدنی را هدایت میکنند. در تلقی ایشان، تمدن اسلامی نوین واجد دو ویژگی همنشین و متعادل است: معنویت و مادیت. برخلاف تمدن مدرن غربی که در ذیل پروژه اومانیسم، عقل ابزاری و سکولاریسم، اساساً به انکار یا حاشیهرانی امر قدسی گراییده است، تمدن مطلوب در اندیشه رهبری، پیوندی همافزا میان ساحتهای اخلاقی و روحانی با الزامات حیات مادی برقرار میسازد. به تعبیر ایشان، تعالی معنوی و تضرع، در کنار رفاه مادی و پیشرفت تکنیکی، دو وجه یک واقعیت تمدنی واحد هستند، نه دو ساحتی متضاد.
نقش جمهوری اسلامی ایران در این فرآیند، ایفای نقشی تاریخی بهعنوان هسته مرکزی جبهه تمدنی اسلام است. آیتالله خامنهای بر این باورند که تحقق تمدن نوین اسلامی، تنها در صورتی ممکن است که یک مرکز ثقل، همچون موتور مفهومی و سیاسی این حرکت، مسئولیت تاریخی خویش را بشناسد و آن را به انجام رساند. از نظر ایشان، تمدن نوین اسلامی پاسخی تاریخی و بدیل معنوی-اجتماعی در برابر بحرانهای معرفتی و اخلاقی تمدن غربی است. در جهانی که نشانههای فروپاشی معنایی در نظام مدرن قابل رؤیت شده، تمدن اسلامی نوین میتواند بهعنوان الگویی آلترناتیو، امیدی برای بازسازی معنا، عدالت و کرامت انسانی در مقیاس جهانی ارائه دهد. این رویکرد، افقی گفتمانی فراتر از جغرافیا، قومیت و منافع ملی را میگشاید و تمدن اسلامی را بهمثابه کنشی جهانی و تمدنی بازتعریف میکند.
از سوی دیگر، در منظومه فکری آیتالله خامنهای، تمدن نوین اسلامی بر بنیاد مجموعهای از مبانی استوار است که هر یک بهمنزله مؤلفهای هویتی و راهبردی در مسیر تمدنسازی ایفای نقش میکنند. این مبانی را میتوان بهعنوان مفصلبندیهای اصلی در نقشه راه تمدنی رهبر انقلاب اسلامی تحلیل کرد. نخستین و بنیادیترین مؤلفه، ایمان به هدف و غایت تاریخی است. این ایمان، نیروی پیشران جمعی است که قابلیت همبستگی و جهتمندی تاریخی در جوامع را فراهم میآورد. از منظر آیتالله خامنهای، فقدان این باور، منجر به فروپاشی اراده اجتماعی و بیافقی فرهنگی میشود. بدینسان، ایمان به هدف، عنصر انگیزشی و بنیانی در پویش تمدنی بهشمار میآید. دومین رکن، عقلانیت و خردورزی است؛ عقلانیت در تلقی ایشان، نیروی ساماندهنده حیات فردی و جمعی، در خدمت تعقل در زیست مسلمانی و تدبیر امور عمومی تعریف میشود. این عقلانیت، بنیاد نظری و عملی برای طراحی ساختارها سیاستهای تمدنی بهشمار میآید. اخلاق و معنویت، بهعنوان رکن سوم، جایگاهی محوری در پیکره تمدن اسلامی دارند. از منظر رهبر انقلاب، تمدنسازی بدون پشتوانه اخلاقی، لاجرم به تکرار مدرنیته سکولار خواهد انجامید؛ یعنی وضعیتی که در آن، قدرت تکنولوژیک و پیشرفت مادی، بدون قیدهای معنوی، به سلطه و تباهی منجر میشود. در مقابل، تمدن نوین اسلامی، تلاشی است برای پیوند دوباره اخلاق با سیاست، معنویت با توسعه، و حقیقت با زندگی. عنصر چهارم، علم و دانایی است؛ دانشی که از نظر آیتالله خامنهای، باید در همنشینی با حکمت و در خدمت تعالی انسان و جامعه قرار گیرد. ایشان بر آناند که علم، بخشی از نظام معنایی تمدن اسلامی است که باید با استقلال معرفتی و مسئلهمندی بومی پیریزی شود. عدالت اجتماعی، پنجمین عنصر کلیدی در این منظومه است. عدالت در اینجا قاعدهای بنیادین در سامانبخشی به ساختارها و توزیع قدرت و منابع است. عدالت، پیونددهنده معنویت با ساختار و پیافکنده مشروعیت تمدنی است. سبک زندگی اسلامی بهعنوان ساحت نرمافزاری تمدن، نقش بازنمایانه و بازتولیدکنندهای ایفا میکند. از منظر آیتالله خامنهای، سبک زندگی، جلوهگاه روزمره ارزشها و هنجارهای تمدنی است. این سبک زندگی باید در تعارض و تمایز با الگوی غربی تعریف شود و حامل نوعی از زیست اجتماعی باشد که بر مبنای کرامت، قناعت، مسئولیتپذیری و معنا بنا شده است. در این چارچوب، استقلال و آزادی، شالودههای هستیشناسانه تمدن نوین اسلامی تلقی میشوند. استقلال، به معنای گسست از وابستگی ساختاری به قدرتهای جهانی، و آزادی، به عنوان رهایی انسان از سلطهپذیری و تهیشدگی معنوی تعبیر میشود. در نهایت، وحدت و همبستگی درونتمدنی از ملزومات تحقق هر نوع پروژه تمدنی است. آیتالله خامنهای بر این باورند که بدون نوعی همافزایی درونامتی و انسجام درونفرهنگی، امکان تولید قدرت تمدنی در برابر جهان متکثر و پررقیب امروز، فراهم نخواهد شد.
با آنکه افق تمدن نوین اسلامی در اندیشه آیتالله خامنهای واجد ساختاری منسجم، هدفمند و تراز جهانی است، تحقق این افق، خالی از موانع و چالشهای ساختاری و معرفتی نیست. رهبر معظم انقلاب اسلامی در مواضع و بیانات متعددی، به تبیین موانعی پرداختهاند که فرآیند تمدنسازی را یا به تعویق میاندازد یا از مسیر اصیل خود منحرف میسازد. این موانع را میتوان در چند محور نظری دستهبندی کرد.
نخستین مانع، الیناسیون تمدنی و وابستگی فرهنگی در قالب تقلید از الگوهای سبک زندگی و مناسبات تمدنی غربی است. از نگاه آیتالله خامنهای، این تقلید، نوعی استحاله هویتی و تهیسازی درونی است که به نابودی ظرفیتهای بومی و اسلامی منجر میشود. ایشان با نگاهی انتقادی، فرهنگ غربی را حامل منطق سلطه و استیلا دانسته و هشدار میدهند که «فرهنگ غرب، اصولاً فرهنگی مهاجم است»؛ فرهنگی که هر جا نفوذ کند، زمینههای فراموشی تاریخی، و فروپاشی معنوی را فراهم میآورد. بنابراین، تمدنسازی اسلامی در گام نخست، مستلزم بازیابی اعتماد به نفس فرهنگی و گسست آگاهانه از الگوهای ناسازگار غربی است.
دومین مانع، فقدان زیرساخت معرفتی مستقل در عرصه علوم انسانی است. از منظر آیتالله خامنهای، علوم انسانی مدرن غربی، برخاسته از جهانبینیای مادیانگار و سکولار است که نمیتواند نیازهای جامعه اسلامی را پاسخ گوید. ایشان نسبت به پذیرش ترجمهای و تقلیدی این علوم در ساختارهای آموزشی و دانشگاهی هشدار داده و بر ضرورت «تولید علوم انسانی اسلامی» بر پایه هستیشناسی و انسانشناسی توحیدی تأکید میکنند. از این منظر، تمدن اسلامی، نیازمند یک بازسازی معرفتی بنیادین است که علم را ساحتی از حکمت تمدنی تلقی کند.
سومین چالش، تحجر و جمود فکری است؛ حالتی از بیزمانی و ایستایی در اندیشه دینی که مانع تعامل خلاق دین با تحولات تاریخی و نیازهای متغیر جامعه میشود. آیتالله خامنهای با تأکید بر ضرورت «نوآوری و اجتهاد مستمر»، تحجر را نوعی انسداد در مسیر تمدنسازی دانسته و هشدار میدهند که بدون بازخوانی فعال و نوبهنو از متون، سنت و عقلانیت دینی، جامعه اسلامی قادر به تولید نظام تمدنی کارآمد نخواهد بود.
از منظر ایشان، سبک زندگی اسلامی، بخش نرمافزاری تمدن اسلامی است. سبک زندگی، عرصه عینیشدن ارزشها و تجسم زیسته ایدههاست. بدینمعنا، تمدن بدون بازتولید سبک زیستِ خاص خود، به سطحی از تقلید و تقلیل تنزل مییابد. ایشان تأکید دارند که تمدن نوین اسلامی بدون بازسازی سبک زندگی، صرفاً در سطح گفتمان باقی خواهد ماند.
ناامیدی تاریخی و خودکمبینی تمدنی از دیگر موانع بنیادین در این مسیر است؛ پدیدهای که آیتالله خامنهای آن را «کفران نعمت الهی» مینامند و در نسبت با فقدان اعتماد به نفس ملی و غفلت از سنتهای الهی در تاریخ، تحلیل میکنند. به باور ایشان، جامعهای که به ظرفیتهای درونی خود باور ندارد، هرگز نمیتواند حامل یک پروژه تمدنی فراگیر و نجاتبخش باشد. از اینرو، امید، در منظومه فکری ایشان، نیرویی راهبردی در تولید تاریخ است.
در منظومه فکری آیتالله خامنهای، پروژه تمدن نوین اسلامی نوعی حرکت تاریخی-فرهنگی است که بدون کنشگری فعال و خلاق نخبگان و جوانان، امکان تحقق نخواهد یافت. از منظر ایشان، نخبگان بهویژه جوانان نخبه حاملان سرمایههای وجودی و استعدادهای بالقوهای هستند که میتوانند روندهای اجتماعی را در جهت شکلگیری تمدنی نو بر پایه ارزشهای اسلامی جهتدهی کنند. بهبیان دیگر، نخبگان، فاعل تمدنساز تلقی میشوند.
آیتالله خامنهای، با نگاهی راهبردی، جایگاه جوانان را موتور محرک و نیروی پیشران در روند گذار به تمدن اسلامی تعریف میکنند. این نگاه در بیانیهی گام دوم انقلاب اسلامی به اوج خود میرسد که در آن، جوانان بهعنوان اصلیترین سرمایه انسانی برای تحقق «جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ» مورد خطاب قرار میگیرند. در این معنا، جوان فاعل معنابخش تاریخ است که توانایی بازآفرینی نظم اجتماعی را داراست. در تداوم این رویکرد، آیتالله خامنهای نخبگان جوان را هدایای نفیس الهی مینامند. این تعبیر، نخبگی را مسئولیتی تاریخی تلقی میکند. بر این مبنا، نخبگان موظفاند در نسبت با جامعه، از موضع کنشگرانه، نوآور و مسئولانه، در مسیر تحول و پیشرفت تمدنی ایفای نقش کنند.
یکی از بنیادهای مهم در این منظومه فکری، تقویت خودباوری و اعتماد به نفس ملی است. تأکید آیتالله خامنهای بر ما میتوانیم بازتاب نوعی معرفت تاریخی است که در پی گسست از ذهنیت وابستگی و انتقال جامعه از وضعیت انفعال به کنشگری فعال است. باور به توانمندیهای درونی، آنچنانکه در کلام ایشان آمده است، شرط اولیهی حرکت تمدنی و خروج از وضعیت تاریخی عقبماندگی تلقی میشود.
از منظر ایشان، نقش جوانان به عنوان حاملان سبک زیست اسلامی، باید در میدانهای فرهنگی و اجتماعی نیز دست به بازآفرینی ارزشها بزنند. در این چارچوب، خانواده و بهویژه مادر نقش بنیادینی در نهادینهسازی ارزشهای تمدنی ایفا میکند. در یک تعبیر ژرفنگر، آیتالله خامنهای، رهبر حکیم انقلاب اسلامی، مادر را انتقالدهنده ناآگاه و آگاه تمدن، فرهنگ و اخلاق میدانند؛ انسانی که با روح، بدن و خُلق خود، بذرهای ارزش و معنا را در جان نسل آینده میکارد. این نگاه، خانواده را سلول بنیادین تمدنسازی تعریف میکند.
بیشتر بخوانید:
بخش اول | از آغاز تا امروز؛ نگاهی تاریخی_جامعهشناختی به چهار دهه رهبری آیتالله خامنهای و جامعه ایران
بخش دوم| مردمسالاری دینی در اندیشه رهبر انقلاب