تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۵۸
کد مطلب : ۴۰۴۳۶۸
یادداشت سیاسی |
آنچه شما کشتهای در «کهگیلویه بزرگ» من با تحصیلاتم باید در عسلویه درو کنم
حامد رضایی
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛حامد رضایی
سلام همشریان عزیزم،
هم شهرستانیهایم
و هم استانیهای عزیز.
چه بگویم با قلبی آکنده از حسرت، قلبی آکنده از غم و اندوهِ شهرستانی که سالیانی متمادی در حسرت برون رفت از محرومیت، فقر، عقب ماندگی و فلاکت دست و پنجه نرم کرده و هر روز شاهد عقب رفت شهرستانی بودهایم سرشار از پتانسیل.
بهراستی شاید پتانسیلی نداشتهایم و یا داشتهایم و در غفلت نداشتنش بودهایم؛ اگر
گریزی بزنیم بر پتانسیلهایمان میبینیم که "سید کاملها" و "افشانیها" از دل همین رنج و محرومیتها بالیدهاند و به علو درجات سیاسی و مدیریتی رسیدهاند.
پس نیروهای انسانیمان فارغ از هر رنگ و جناحی در گذر زمان انسانهایی لایق و کارامد بودهاند،
و اما چه شد چه اینچنین بر سر ما آمد؟
با این اوصاف قحط الرجال نبوده و قطعاً قحط البصیرت بوده، اما از چه جانب؟
کهگیلویه از دیر باز، از آغازین روزهای تشکیل تشکلهای چپ و راستِ اصلاح طلب و اصول گرا درگیر و گرفتار الفبای اصول گرایی و اصلاح طلبی شد و عقب ماند تا در درگیری بین جناحی و بر روی تردمیل درون جناحی اساتید اصلاح طلب همچنان درجا بزند و برنده این رقابت سیاسیِ بی سیاستها، سمتی باشد از جایگاه عوام و عوام گرایی.
و اما به راستی چرا در گذر ۱۶ ساله یکه تازی طیفی از اصول گرایان بی خبر از زیر ساختهای برون رفت از محرومیت، اساتید اصلاح طلبمان سیلی به صورت خود نزدند که هیهات، شهرمان، آرمان شهرمان، سرای امیدمان به انزوا و اضمحلال میرود.
و اما از این پشیمانیهای که هیچ وقت منجر به اتحاد نشد.
چیزی عایدمان نشد
اصلاً ما را چه به اصلاح طلبی؟
ما را چه به اصول گرایی؟
دغدغه رایج این روزهای ما عقب ماندگی است
اما از جانب چه کسی؟
خواهم گفت.
از جانب آنان که در بهترین روزهای شرایط اقتصادی کشور بر مسند قدرت بودهاند لیکن گرفتاری ذهنیشان برون رفت از محرومیت و بن بست نبوده و تنها گرفتار حلقههای اول و دوم نزدیکان خود بودهاند،
روزگارانی که نفت و اقتصاد ما به سامان بود و مدیریت کلان کشور با ما همسو و هم جهت
ولی ما چه کردیم؟
شهرستانمان را با که و با چه معامله کردیم؟
اوج بینش سیاسی ما دیدن کدخدا و غارت مال بود، فارغ از اینکه فردا روزی کودکان مال مذکور یقهی پدران خویش را بر سر حقشان میگیرند؟
که شما دیروزها چه کشتهاید ما امروز چه درو کنیم؟
و اممما بهراستی با چه رویی؟
دوستی که سالیان متمادی در اوج شرایط اقتصادی مملکت بر مسند قدرت بود با چه رویی و به واخواهی کدام حق احقاق شده از من کودک روزهای جوانی سیاست خود طلب رای میکند؟
آنچه دیروز شما کشتهای ای بزرگوار من با تحصیلاتم باید در عسلویه درو کنم.
چرا وقتی با وزیر خاصی قصد همکاری داشتی شهرستانم و رای شهرستانم را ارزان ...؟
به چه میاندیشیدی وقتی نماینده شهرستان کناریات پیگیر جذب سرمایههای کلان بود و شما پیگیر گرفتن امتیاز استخدامهای محدود؟
آیا فکر کردی دادن چند عدد ماهی به دست فرزندان خواص، تو را کفاف میکند؟
خیییر
من متولد ۱۳۷۰ هستم
آنچه امروز درو میکنم حاصل بذرهای نابارور جنابعالی است.
چند صباحی است که شخصی از هر جناح سیاسی به حال من هیچ فرقی نمیکند، فکرهای بزرگ دارد. پیگیر کارهای عام المنفعه است، دیدش به شهرستان پر پتانسیلم خروج از محرومیت و بحران است،
با تمام معاضدت های سیاسیم با این بزرگوار میخواهم بار دیگر این فرصت را به او بدهم تا گامهای بلندش را با فراغت بال بردارد.
از تمام هم سالانم اندکی تامل میخواهم تا گرفتار تعصب قومی و قبیلهای نشوند، گرفتار بازیهای سیاسی نشوند.
چرا که من جوان به زعم خودم اصلاح طلب چنین جرات و حمیتی در سران اصلاح طلب شهرستانم ندیدهام،
انانکه پس از حدود ۴۰ سال از گذر عمر انقلاب به جمع بندی نرسیدهاند و احتمالاً تا ابد در در پیچ و خم تعصبهای خود خواهند پوسید؛
بگذارید بپوسند چرا که لیاقت این شهرستان اینچنین نبوده است.
شما را به اندکی تامل فرا میخوانم به دور از هرگونه جانبداری سیاسی و قومی و قبیلهای، شما را و خدایتان اگر شخصی بنام عدل هاشمی در این شهرستان نبود چند دوره دیگر باید رای مان را به وعده جاده اصفهان میخریدند؟
والله که اگر تلاش ایشان در زمان مدیریت در قرارگاه خاتم و در ادامه در جایگاه نمایندگی نبود کمافی السابق از کوه پات هم گذر نمیکردیم؛
سالیان سال به مردم دیشموک وعده گاز دادیم و با این وعده سبد رایمان را پر کردیم و هربار به شعور و فهم و صداقت مردم آن سامان توهین کردیم، با کدام روی از جادههای پر پیچ و خم سوار بر خودروهای مرتفع و مرفهمان پا بر سر محرومیت آن مردم گذاشتیم و لمسشان نکردیم و طلب رای کردیم؟
از چهره غم دیده مخاطبتان که در سرمای سردسیر پای افاضاتتان نشسته خجالت بکشید، از بی بصیرتی و بی هنری و بی تدبیری قدری به خود آید.
و چه بسیار دردناک و حزن انگیز است جوانی تحصیل کردهای که دیروز برایش آینده نگری نشده بخواهد به چنین شخصی حتی به روی باز سلام هم کند.
و میخواهم ای آقای بعضیها شما را دعوت کنم به چالشی علمی،
لطفاً برایم ۱-سیکل ترکیبی را تعریف کنید و مثالی از کاربردهایش بزنید؟
لطفاً ۲- تقسیم بندی حق آبه سد را در کشورمان تشریح کنید.
لطفاً ۳-تفاوت بین استخدام محدود در پتروشیمی در ماهشهر را با داشتن پتروشیمی در دهدشت توضیح دهید.
و در آخر میخواهم کارنامه سیاسی، اجتماعی و اقتصادیتان را خدمتان ارائه دهم.
«بزرگوار شما مردودید».
بسیار آزموده را آزمودن خطا نیست، جهل است و حماقت.
سلام همشریان عزیزم،
هم شهرستانیهایم
و هم استانیهای عزیز.
چه بگویم با قلبی آکنده از حسرت، قلبی آکنده از غم و اندوهِ شهرستانی که سالیانی متمادی در حسرت برون رفت از محرومیت، فقر، عقب ماندگی و فلاکت دست و پنجه نرم کرده و هر روز شاهد عقب رفت شهرستانی بودهایم سرشار از پتانسیل.
بهراستی شاید پتانسیلی نداشتهایم و یا داشتهایم و در غفلت نداشتنش بودهایم؛ اگر
گریزی بزنیم بر پتانسیلهایمان میبینیم که "سید کاملها" و "افشانیها" از دل همین رنج و محرومیتها بالیدهاند و به علو درجات سیاسی و مدیریتی رسیدهاند.
پس نیروهای انسانیمان فارغ از هر رنگ و جناحی در گذر زمان انسانهایی لایق و کارامد بودهاند،
و اما چه شد چه اینچنین بر سر ما آمد؟
با این اوصاف قحط الرجال نبوده و قطعاً قحط البصیرت بوده، اما از چه جانب؟
کهگیلویه از دیر باز، از آغازین روزهای تشکیل تشکلهای چپ و راستِ اصلاح طلب و اصول گرا درگیر و گرفتار الفبای اصول گرایی و اصلاح طلبی شد و عقب ماند تا در درگیری بین جناحی و بر روی تردمیل درون جناحی اساتید اصلاح طلب همچنان درجا بزند و برنده این رقابت سیاسیِ بی سیاستها، سمتی باشد از جایگاه عوام و عوام گرایی.
و اما به راستی چرا در گذر ۱۶ ساله یکه تازی طیفی از اصول گرایان بی خبر از زیر ساختهای برون رفت از محرومیت، اساتید اصلاح طلبمان سیلی به صورت خود نزدند که هیهات، شهرمان، آرمان شهرمان، سرای امیدمان به انزوا و اضمحلال میرود.
و اما از این پشیمانیهای که هیچ وقت منجر به اتحاد نشد.
چیزی عایدمان نشد
اصلاً ما را چه به اصلاح طلبی؟
ما را چه به اصول گرایی؟
دغدغه رایج این روزهای ما عقب ماندگی است
اما از جانب چه کسی؟
خواهم گفت.
از جانب آنان که در بهترین روزهای شرایط اقتصادی کشور بر مسند قدرت بودهاند لیکن گرفتاری ذهنیشان برون رفت از محرومیت و بن بست نبوده و تنها گرفتار حلقههای اول و دوم نزدیکان خود بودهاند،
روزگارانی که نفت و اقتصاد ما به سامان بود و مدیریت کلان کشور با ما همسو و هم جهت
ولی ما چه کردیم؟
شهرستانمان را با که و با چه معامله کردیم؟
اوج بینش سیاسی ما دیدن کدخدا و غارت مال بود، فارغ از اینکه فردا روزی کودکان مال مذکور یقهی پدران خویش را بر سر حقشان میگیرند؟
که شما دیروزها چه کشتهاید ما امروز چه درو کنیم؟
و اممما بهراستی با چه رویی؟
دوستی که سالیان متمادی در اوج شرایط اقتصادی مملکت بر مسند قدرت بود با چه رویی و به واخواهی کدام حق احقاق شده از من کودک روزهای جوانی سیاست خود طلب رای میکند؟
آنچه دیروز شما کشتهای ای بزرگوار من با تحصیلاتم باید در عسلویه درو کنم.
چرا وقتی با وزیر خاصی قصد همکاری داشتی شهرستانم و رای شهرستانم را ارزان ...؟
به چه میاندیشیدی وقتی نماینده شهرستان کناریات پیگیر جذب سرمایههای کلان بود و شما پیگیر گرفتن امتیاز استخدامهای محدود؟
آیا فکر کردی دادن چند عدد ماهی به دست فرزندان خواص، تو را کفاف میکند؟
خیییر
من متولد ۱۳۷۰ هستم
آنچه امروز درو میکنم حاصل بذرهای نابارور جنابعالی است.
چند صباحی است که شخصی از هر جناح سیاسی به حال من هیچ فرقی نمیکند، فکرهای بزرگ دارد. پیگیر کارهای عام المنفعه است، دیدش به شهرستان پر پتانسیلم خروج از محرومیت و بحران است،
با تمام معاضدت های سیاسیم با این بزرگوار میخواهم بار دیگر این فرصت را به او بدهم تا گامهای بلندش را با فراغت بال بردارد.
از تمام هم سالانم اندکی تامل میخواهم تا گرفتار تعصب قومی و قبیلهای نشوند، گرفتار بازیهای سیاسی نشوند.
چرا که من جوان به زعم خودم اصلاح طلب چنین جرات و حمیتی در سران اصلاح طلب شهرستانم ندیدهام،
انانکه پس از حدود ۴۰ سال از گذر عمر انقلاب به جمع بندی نرسیدهاند و احتمالاً تا ابد در در پیچ و خم تعصبهای خود خواهند پوسید؛
بگذارید بپوسند چرا که لیاقت این شهرستان اینچنین نبوده است.
شما را به اندکی تامل فرا میخوانم به دور از هرگونه جانبداری سیاسی و قومی و قبیلهای، شما را و خدایتان اگر شخصی بنام عدل هاشمی در این شهرستان نبود چند دوره دیگر باید رای مان را به وعده جاده اصفهان میخریدند؟
والله که اگر تلاش ایشان در زمان مدیریت در قرارگاه خاتم و در ادامه در جایگاه نمایندگی نبود کمافی السابق از کوه پات هم گذر نمیکردیم؛
سالیان سال به مردم دیشموک وعده گاز دادیم و با این وعده سبد رایمان را پر کردیم و هربار به شعور و فهم و صداقت مردم آن سامان توهین کردیم، با کدام روی از جادههای پر پیچ و خم سوار بر خودروهای مرتفع و مرفهمان پا بر سر محرومیت آن مردم گذاشتیم و لمسشان نکردیم و طلب رای کردیم؟
از چهره غم دیده مخاطبتان که در سرمای سردسیر پای افاضاتتان نشسته خجالت بکشید، از بی بصیرتی و بی هنری و بی تدبیری قدری به خود آید.
و چه بسیار دردناک و حزن انگیز است جوانی تحصیل کردهای که دیروز برایش آینده نگری نشده بخواهد به چنین شخصی حتی به روی باز سلام هم کند.
و میخواهم ای آقای بعضیها شما را دعوت کنم به چالشی علمی،
لطفاً برایم ۱-سیکل ترکیبی را تعریف کنید و مثالی از کاربردهایش بزنید؟
لطفاً ۲- تقسیم بندی حق آبه سد را در کشورمان تشریح کنید.
لطفاً ۳-تفاوت بین استخدام محدود در پتروشیمی در ماهشهر را با داشتن پتروشیمی در دهدشت توضیح دهید.
و در آخر میخواهم کارنامه سیاسی، اجتماعی و اقتصادیتان را خدمتان ارائه دهم.
«بزرگوار شما مردودید».
بسیار آزموده را آزمودن خطا نیست، جهل است و حماقت.