تاریخ انتشار
پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۰۰
کد مطلب : ۵۰۰۰۸۷
زنگ خطر برای حیات عشایر کهگیلویه و بویراحمد/ با وعده؛ آب نمی جوشد آقایان مسئول / طرح آبرسانی به عشایر شرق گچساران چه شد؟
۰
کبنا ؛عشایر کهگیلویه و بویراحمد روزگار سختی را میگذرانند؛ تشنگی نهتنها کمر دامها را خم کرده، بلکه جان مردم را هم به لب رسانده است. خشکسالی و کمتوجهی به زیرساختها، ترکیبی مرگبار ساختهاند که در نهایت به کوچ اجباری و نابودی سبک زندگی دیرینه عشایری خواهد انجامید.
به گزارش کبنا نیوز، این روزها خبرهای ناخوشایند از مناطق عشایری استان میرسد؛ جایی که دیگر چشمهای نمیجوشد و تانکرهایی که با هزار زحمت آب را به دل کوهستان میبرند، تنها تسکینی موقتی برای زخمهای عمیق یک بحران ساختاری هستند.
سید مهدی عباسیان، معاون توسعه و امور زیربنایی ادارهکل امور عشایر استان صراحتاً از وضعیت بحرانی سخن میگوید:
«چشمهها خشک شدهاند، دامها در عطش ماندهاند و ما روزانه چندین سرویس ۱۴ هزار لیتری آب به مناطق عشایری ارسال میکنیم که البته کافی نیست.»
پرسش مهم اینجاست؛ چرا با وجود سالها هشدار درباره خشک شدن منابع آبی، هنوز زیرساختی پایدار برای آبرسانی به عشایر ساخته نشده؟ مگر نه اینکه جمعیت عشایر، مرزداران اقتصاد دامی و امنیت غذاییاند؟!
صادق فاتحی، مدیرکل امور عشایر استان نیز از وضعیت نابسامان جادههای عشایری میگوید که اجازه نمیدهند حتی همین تانکرها بهراحتی رفتوآمد کنند.
«جادههای سختگذر موجب استهلاک بالای تجهیزات آبرسانی میشود و گاهی مأموریت آبرسانی بهدلیل نقص تانکرها عملاً تعطیل میشود.»
این روایتها همزمان با یادآوری طرحهایی است که سالها پیش تا مرز ۹۰ درصد پیش رفتهاند اما هنوز به بهرهبرداری نرسیدهاند. مثل آبرسانی به عشایر شرق گچساران یا دشت گز و باباکلان که همچنان در پیچوخم کاغذبازیهای اداری و وعدههای بیسرانجام گرفتارند.
اگر امروز کسی به فریاد این جامعه ۷۰ هزار نفری نرسد، باید فردا شاهد فروپاشی تدریجی یک سبک زندگی باشیم که نسلها برای آن جنگیدهاند. با وعده، آب نمیجوشد؛ و با عکس گرفتن کنار تانکر، بحران حل نمیشود.
به گزارش کبنا نیوز، این روزها خبرهای ناخوشایند از مناطق عشایری استان میرسد؛ جایی که دیگر چشمهای نمیجوشد و تانکرهایی که با هزار زحمت آب را به دل کوهستان میبرند، تنها تسکینی موقتی برای زخمهای عمیق یک بحران ساختاری هستند.
سید مهدی عباسیان، معاون توسعه و امور زیربنایی ادارهکل امور عشایر استان صراحتاً از وضعیت بحرانی سخن میگوید:
«چشمهها خشک شدهاند، دامها در عطش ماندهاند و ما روزانه چندین سرویس ۱۴ هزار لیتری آب به مناطق عشایری ارسال میکنیم که البته کافی نیست.»
پرسش مهم اینجاست؛ چرا با وجود سالها هشدار درباره خشک شدن منابع آبی، هنوز زیرساختی پایدار برای آبرسانی به عشایر ساخته نشده؟ مگر نه اینکه جمعیت عشایر، مرزداران اقتصاد دامی و امنیت غذاییاند؟!
صادق فاتحی، مدیرکل امور عشایر استان نیز از وضعیت نابسامان جادههای عشایری میگوید که اجازه نمیدهند حتی همین تانکرها بهراحتی رفتوآمد کنند.
«جادههای سختگذر موجب استهلاک بالای تجهیزات آبرسانی میشود و گاهی مأموریت آبرسانی بهدلیل نقص تانکرها عملاً تعطیل میشود.»
این روایتها همزمان با یادآوری طرحهایی است که سالها پیش تا مرز ۹۰ درصد پیش رفتهاند اما هنوز به بهرهبرداری نرسیدهاند. مثل آبرسانی به عشایر شرق گچساران یا دشت گز و باباکلان که همچنان در پیچوخم کاغذبازیهای اداری و وعدههای بیسرانجام گرفتارند.
اگر امروز کسی به فریاد این جامعه ۷۰ هزار نفری نرسد، باید فردا شاهد فروپاشی تدریجی یک سبک زندگی باشیم که نسلها برای آن جنگیدهاند. با وعده، آب نمیجوشد؛ و با عکس گرفتن کنار تانکر، بحران حل نمیشود.
وقتی یک فوق دیپلم را جایگزین یک تحصیلکرده دکترا می کنند نتیجه این می شود.
فاتحی هم قبلا عشایر گچساران را نابود کرد