تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۰۵
کد مطلب : ۴۱۳۷۰۲
تحرکات و فعالیتهای انتخاباتی در کهگیلویه و بویراحمد (بخش بیست و دوم)؛
در ستایش و نکوهش هدایتخواه و شورای اصولگرایان بویراحمد
۲
کبنا ؛گروه سیاسی کبنا: اصولگرایان به صورت مبنایی و گاهی هم رسماً انتقاد و ناباوری خود به دموکراسی و ضوابط آن را بیان داشتهاند ولی با این وجود در طول سالهای اخیر آنها به خوبی متوجه این نکته شدهاند که در دنیای مدرن و حتی در انتخاباتهای حداقلی هم چارهای جز تن دادن به برخی از وجوه بعضاً ظاهری دموکراسی ندارند.
تشتت و چند پارگی در میان اصولگرایان در دو انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 و انتخابات دهم مجلس در سال 1394 نشان داد که اگر چه فضا در آن سالها کاملاً علیه آنها بود ولی چند دستگی حداقلهای آنها برای موفقیت را نیز به صفر رساند. بر عکس این دو تجربه اما اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم در سال 1396 شیوه بهتر و اصولیتری در پیش گرفتند که بسیاریها اتفاقات پیش آمده را برآمده از دل جبهه گسترده اصولگرایی به نام «جمنا» میدانند.
جمنا از اول هم یک حرکت مقطعی و مناسبتی بود ولی یک تجربه خوب برای جریانی که زمانی به قواعد ریش سفیدی تن میداد ولی حالا با ظهور نسل جدید آن قواعد جواب نمیدهد و امثال آیت الله مشکینی، آیت الله هاشمی رفسنجانی در مقاطعی و بعدها آیت الله مهدوی کنی نیز در میان آنها نیست تا بقیه به احترامشان اوامر را تمکین نمایند.
بنابراین به نظر میرسد با وجود عدم فعالیت نظری در این بخش از سوی تئورسین های اصولگرا عرصه عمل در حال تحمیل کردن خود بر انفعال نظریشان و یا حتی ضد آن است چرا که اقتضائات دوران جدید آنها را ناگزیر به انتخاب این مسیر میکند.
این اتفاقات اندک البته به معنای تلطیف حوزه محدود قدرت و یا اضافه شدن بر نقش تصمیم گیرندگان کلان به صورت مطلق نیست بلکه این وضعیت مبتلای دو جریان سیاسی در کشور است و هنوز هم در بسیاری از آوانگاردترین دموکراسیهای جهان شمهای از این رفتارهای پدرسالارانه دیده میشود.
شورای اصولگرایان بویراحمد اما سابقهشان به قبل از جمنا میرسد. این شورا در سال 1394 نیز تشکیل شد. همان زمان و تاکنون انتقادات و اعتراضات زیادی بر این شورا وارد شده است و بسیاریها این شورا را یک شورای "انحصاری" میدانند که با نفوذ چند فرد خاص و متأثر از تصمیمات همان چند نفر تشکیل شده است و در نهایت به همان خواسته ابتدایی همان چند نفر که در ظاهر آنرا پنهان کرده بودند ختم میشود.
همچنانکه در دور قبل نیز در نهایت همین اتفاق افتاد و "ستار هدایتخواه" نامزد نهایی این شورا و جریان اصولگرایی در حوزه انتخابیه بویراحمد و دنا شد.
اما روایت طیف نزدیک به هدایتخواه چیزی غیر از این است. آنها میگویند که واقعاً و بدون از هیچ تظاهر و فیلم بازی کردنی هدایتخواه نیت نامزدی نداشت و تا روز آخر نیز دنبال این موضوع نبود و در نهایت نیز نامزدیاش و شکست مجددش از غلام محمد زارعی هزینه بسیار سنگین در حد مرگ حیثیتی و سیاسی برای وی در پی داشت. وضعیت متشتت اصولگرایان در این حوزه که هرگز به گزینهی واحد نرسیدند و هر گزینهای معرفی میشد موجی از مخالفت علیه وی به راه میافتاد سبب شد در آخر همه دست به دامان هدایتخواه شوند. برخی میگویند با توجه به حضور قطعی مهدی روشنفکر و نشانههایی از اقبال عمومی به وی چرا شورا از این گزینه که اتفاقاً اصولگرا بود حمایت نکرد؟ اعضای شورا همان زمان و بعدها در جواب گفتند: روشنفکر اساساً خود را مستقل از شورا میدانست و خود را مقید به شروط، خواستهها و قواعد شورا نمیدانست، بنابراین اگر قرار است کار شورایی و جمعی پذیرفته شود طبیعی است، اقل یک تصمیم جمعی آن باشد که خروجی آن تصمیم به جمع تصمیم گیرنده باور و اعتقاد داشته باشد.
بدون شک همان تشتت و حضور همزمان روشنفکر و هدایتخواه بیشترین تأثیر را در شکست هر کدام از این دو چهره و در نهایت پیروزی غلام محمد زارعی داشت. چیزی که با سردرگمی فعلی اصولگرایان و نامشخص بودن تکلیف نهایی اصلاح طلبان هم اینک نیز بیش از هر احتمال دیگری محتمل است و زارع همچنان از شانس بالایی برای سومین پیروزی برخوردار است. شکست سنگین هدایتخواه بر شدت فاصله میان روشنفکر و شورای اصولگرایان افزود. با این وجود آن گونه که ستار هدایتخواه روایت میکند اصولگرایان در این دوره نگاه حذفی به معنای نادیده گرفتن روشنفکر نداشتهاند و بعد از تشکیل ابتدایی این شورا برای انتخابات یازدهم مجلس شورای اسلامی در اسفند پیش رو از وی دعوت کردند و مذاکراتی میان آنها انجام شد. در نهایت هم هدایتخواه مدعی است که از دل این مذاکرات روشنفکر به فرخیانی وعده داده بود که اگر مورد تأیید خلقی پور، حسینی و هدایتخواه قرار گیرد او نیز از فرخیانی حمایت خواهد کرد ولی در میانه راه روشنفکر با طرح این موضوع که طرفدارانش اجازه چنین کاری به وی نمیدهد از این منشور خارج شده است. (البته هنوز روایت روشنفکر و یا واکنش وی در این مورد بیرون نیامده است)
اینکه چرا خود روشنفکر معرفی نشد البته چندان روشن نیست آیا شروطی در میان بوده است که روشنفکر تن به خواست آنها نداده است و یا هم شورا از اساس روشنفکر را جز گزینههای خود قرار نداده است چندان روشن نیست.
اما اگر قرار بر تصمیم شورایی باشد در آن صورت باید این حداقل را پذیرفت که گزینه و خروجی شورا باید هماهنگیهایی با شورا داشته باشد. از این جهت شورا را نباید کاملاً شماتت کرد.
ولی تصمیم اولیه شورا را با هر نگاهی که با آن بنگریم یک تصمیم عجیب و اشتباه بود. معرفی معلق گونه یک گزینه غیر سیاسی و ضعیف بعید است به این راحتی جبران شود. گفته میشود چند تن از اعضا با نیات متفاوتی کریم فرخیانی را به عنوان گزینه معرفی کردند. معرفی فرخیانی برای یک پاتک قومی فریبی بود که به اصولگرایان تحمیل شد و این جریان که ادعای پشتوانههای ایدئولوژیکی دارد بسادگی تمام وارد بازی قومی و سازوکارهای آن در یک حرکت واکنشی شد تا این اشتباه بزرگ در کنار اشتباهات دیگر این جریان در حافظه جمعی به ثبت برسد.
ستار هدایتخواه بر خلاف خلقی پور و حسینی حاضر به ایستادن تمام قد در پشت سر فرخیانی شد ولی قبل از معرفی احتمالاً هدایتخواه متوجه عمق این اشتباه شده بود که در معارفه فرخیانی گفت: آقای فرخیانی طی یک بازه زمانی فرصت دارد که بتواند جو عمومی را به نفع خود مدیریت کند و ما در ادامه اگر چنین اقبالی را دیدیم رسماً وی را معرفی خواهیم کرد. (نقل به مضمون)
مردم در بیرون اما به نوع چینش این کلمات چندان دقت نکردند و آنچه از آن جلسه برداشت شد معرفی گزینه نهایی اصولگرایان با حضور محدودی از نیروهای این جریان سیاسی بود.
همین تعلیق و وضعیت ضعیف گزینه معرفی شده بهترین فرصت را در اختیار روشنفکر گذاشت تا تعداد زیادی از اصولگرایان به وی بپیوندند که برخی از آنها با قاطعیت گفتهاند چون قول دادهاند دیگر با هر اتفاقی در شورا نیز برنخواهند گشت که البته این تصمیم اگر دوام داشته باشد و در ادامه اصولگرایان رسمی و با هماهنگی تهران به انتخابات ورود کنند ممکن است به هزینههای سیاسی و جریانی برای این افراد منتج شود.
کل ظهور و بروز فرخیانی به همان عصر معرفی در حسینیه امام علی (ع) در شهرک امام حسین یاسوج بر میگردد و بعد از آن هیچ کنشی از وی دیده نشد و حالا ستار هدایتخواه رسماً عبور از وی را کلید زد و گفت: فرخیانی همان فردای معرفیاش از دسترس خارج شد.
فرخیانی بیش از هر کس دیگری در این بازی از ابتدا پیش بینی شده به یک مهره سوخته تبدیل شد و هم اندک شانس خود برای روز مبادایی را بر باد داد و هم در منطقه جغرافیاییاش که کاملاً با مهدی روشنفکر هم پوشانی دارد حساسیتهایی را برای خود پدید آورد و حالا هر تصمیم دیگری از وی بعید است جدی گرفته شود و برای عرصه سیاسی استان مهم باشد.
در مورد گزینه نهایی که قرار است آبان ماه معرفی شود این احتمال وجود دارد که سرنوشتی بدتر از فرخیانی در انتظارش باشد. پراکندگی در میان اصولگرایان بویراحمد فرصتی را به دیگر چهرهها نخواهد داد که مطرح شوند. از طرف دیگر تقسیم بندیهای قومی و منطقهای دست اصولگرایان را برای معرفی برخی نیروها بسته نگه میدارد و در مورد خود مهدی روشنفکر نیز اگر همچنان قرار باشد اندکی از لج سابق وجود داشته باشد شانس کمی دارد و همه جریان بویژه برخیها با نگاه منطقهای از وی حمایت نخواهند کرد.
معرفی روشنفکر از سوی اصولگرایان اما بازی انتخاباتی بویراحمد را به سمت تشدید فضای سیاسی خواهد برد و واکنشهای امروزی در مقابل وی به قالب سیاسی خواهند رفت که میتواند هم برای وی خطرناک باشد و هم حسناتی داشته باشد.
برخی اما با ضرس قاطع «ستار هدایتخواه» را گزینه نهایی میدانند چیزی که ابداً بعید نیست و مسیری که جلو میرویم گویی چنین شرایطی را پیش خواهد آورد.
برخی اما میگویند «هدایتخواه» یک چهره ملی است و بهتر است وی به یک حوزه بزرگتر برود که این توصیه احتمالاً عملی کردنش راحت نباشد و حتی برخی میگویند با توجه به هزینه شدن این چهره ملی در دور قبل بهتر است دیگر این ریسک را اصولگرایان نکنند و با توجه به اینکه حضور یک دولت اصولگرا در 1400 محتمل است بگذارند وی برای همان دوران بماند که این موضوع اگر تحقق پیدا کند هر کسی از بویراحمد به مجلس رود در نهایت این هدایتخواه و طیفش خواهند بود که تصمیم گیرنده سیاسی، مدیریتی و اجرایی در استان خواهند بود.
ستار هدایتخواه چه بیاید و چه نیاید، چه پیروز شود و چه شکست بخورد در حال حاضر پر نفوذترین و کاریزماترین چهره اصولگرایان بویراحمد و استان است. شکی نیست که وی هم رگههای قدرت و اصرار بر آن شبیه هر ایرانی دیگر که در این ساختار به آن مبتلاست را با خود دارد هر چند وی در درسهای اخلاقش سعی دارد مشی و الگوی دیگری را تبیین نماید.
هدایتخواه را باید یک سیاستمدار تقریباً خود ساخته دانست بدون عقبه پدرسالارنه و وابستگیهای سببی و نسبی که در جوامع سنتی وجود دارد. هدایتخواه مسیر پیشرفت را به لطف تحولات انقلاب 57 و جنگ و بعدها عضویت و فعالیتهای هیئتی جلو آمد ولی همین که وارد حوزه قدرت شد خود نیز بخشی از آن شد و و اینک یکی از متهمترین افراد به انحصار طلبی است که فرصت ظهور به بقیه نمیدهد.
ولی این همه واقعیت نیست و بقیه هم کمتر حاضر شدهاند هزینه مخالفت و راه خود رفتن پرداخت کنند و زود که چهره میشوند شلوغ میکنند و بعد همه چیز را رها میکنند و کنار میکشند.
برخی هم می گویند روشنفکر این راه را انتخاب کرد ولی نه تنها حمایت نشد که به سختی جواب گرفت. چیزی که اما مخالفینش در شورا در جواب می گویند روشنفکر از ابتدا با پرچم غیر جریانی وارد انتخابات شد و عملاً مجال تصمیم گیری را از شورای اصولگرایان گرفت و حتی همین پرچم غیر سیاسی باعث شد زمانی «سید باقر موسوی» و «لطیف رستاد» بر روی معرفی وی وارد گفت و گو شوند.
بازگشت «سید باقر موسوی» به شورای اصلاح طلبان و فعالیتهای «ستار هدایتخواه» و هم چنین گمانههایی هر چند ضعیف از کاندیداتوری محمدعلی وکیلی نشانههایی خوبی برای فضای کاملاً قومی استان است هر چند در نهایت انتخابات مسیر خود را خواهد رفت و بسیاری از این گفتهها در حد یک فرضیه باقی خواهند ماند.
با این وجود هر اتفاقی هم ممکن است پیش آید ولی تجربه نشان داده است اتفاق خارق العاده ای در نهایت پیش نخواهد آمد و شورای اصولگرایان سازو کار ریش سفیدانه ای دارد و بسیاری از انتقادات به آن هم از منظر توقعات و خواستهای ریش سفیدانه است چرا که سیاست و کنشهای سیاسی در بویراحمد کیلومترها با تعاریف امر سیاسی فاصله دارد.
----------------------------------------------------------------------
قسمت پنجم [چهره های جدید انتخابات بویراحمد]
قسمت هفتم[ انتخابات استانی]
قسمت نهم [موحد]
قسمت دهم [عدل هاشمی پور]
قسمت یازدهم[محمدعلی وکیلی]
قسمت دوازدهم [اصلاح طلبان کهگیلویه]
قسمت سیزدهم [تاجگردون می آید]
قسمت پانزدهم [ حکمیت اصولگرایان]
قسمت هفدهم [اصلاح طلبان کهگیلویه و اجماع]
قسمت بیستم [اصولگرایان گچساران و تاجگردون]
قسمت بیست و یکم[اصلاح طلبان زوال یا احیاء]
تشتت و چند پارگی در میان اصولگرایان در دو انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 و انتخابات دهم مجلس در سال 1394 نشان داد که اگر چه فضا در آن سالها کاملاً علیه آنها بود ولی چند دستگی حداقلهای آنها برای موفقیت را نیز به صفر رساند. بر عکس این دو تجربه اما اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم در سال 1396 شیوه بهتر و اصولیتری در پیش گرفتند که بسیاریها اتفاقات پیش آمده را برآمده از دل جبهه گسترده اصولگرایی به نام «جمنا» میدانند.
جمنا از اول هم یک حرکت مقطعی و مناسبتی بود ولی یک تجربه خوب برای جریانی که زمانی به قواعد ریش سفیدی تن میداد ولی حالا با ظهور نسل جدید آن قواعد جواب نمیدهد و امثال آیت الله مشکینی، آیت الله هاشمی رفسنجانی در مقاطعی و بعدها آیت الله مهدوی کنی نیز در میان آنها نیست تا بقیه به احترامشان اوامر را تمکین نمایند.
بنابراین به نظر میرسد با وجود عدم فعالیت نظری در این بخش از سوی تئورسین های اصولگرا عرصه عمل در حال تحمیل کردن خود بر انفعال نظریشان و یا حتی ضد آن است چرا که اقتضائات دوران جدید آنها را ناگزیر به انتخاب این مسیر میکند.
این اتفاقات اندک البته به معنای تلطیف حوزه محدود قدرت و یا اضافه شدن بر نقش تصمیم گیرندگان کلان به صورت مطلق نیست بلکه این وضعیت مبتلای دو جریان سیاسی در کشور است و هنوز هم در بسیاری از آوانگاردترین دموکراسیهای جهان شمهای از این رفتارهای پدرسالارانه دیده میشود.
شورای اصولگرایان بویراحمد اما سابقهشان به قبل از جمنا میرسد. این شورا در سال 1394 نیز تشکیل شد. همان زمان و تاکنون انتقادات و اعتراضات زیادی بر این شورا وارد شده است و بسیاریها این شورا را یک شورای "انحصاری" میدانند که با نفوذ چند فرد خاص و متأثر از تصمیمات همان چند نفر تشکیل شده است و در نهایت به همان خواسته ابتدایی همان چند نفر که در ظاهر آنرا پنهان کرده بودند ختم میشود.
همچنانکه در دور قبل نیز در نهایت همین اتفاق افتاد و "ستار هدایتخواه" نامزد نهایی این شورا و جریان اصولگرایی در حوزه انتخابیه بویراحمد و دنا شد.
اما روایت طیف نزدیک به هدایتخواه چیزی غیر از این است. آنها میگویند که واقعاً و بدون از هیچ تظاهر و فیلم بازی کردنی هدایتخواه نیت نامزدی نداشت و تا روز آخر نیز دنبال این موضوع نبود و در نهایت نیز نامزدیاش و شکست مجددش از غلام محمد زارعی هزینه بسیار سنگین در حد مرگ حیثیتی و سیاسی برای وی در پی داشت. وضعیت متشتت اصولگرایان در این حوزه که هرگز به گزینهی واحد نرسیدند و هر گزینهای معرفی میشد موجی از مخالفت علیه وی به راه میافتاد سبب شد در آخر همه دست به دامان هدایتخواه شوند. برخی میگویند با توجه به حضور قطعی مهدی روشنفکر و نشانههایی از اقبال عمومی به وی چرا شورا از این گزینه که اتفاقاً اصولگرا بود حمایت نکرد؟ اعضای شورا همان زمان و بعدها در جواب گفتند: روشنفکر اساساً خود را مستقل از شورا میدانست و خود را مقید به شروط، خواستهها و قواعد شورا نمیدانست، بنابراین اگر قرار است کار شورایی و جمعی پذیرفته شود طبیعی است، اقل یک تصمیم جمعی آن باشد که خروجی آن تصمیم به جمع تصمیم گیرنده باور و اعتقاد داشته باشد.
بدون شک همان تشتت و حضور همزمان روشنفکر و هدایتخواه بیشترین تأثیر را در شکست هر کدام از این دو چهره و در نهایت پیروزی غلام محمد زارعی داشت. چیزی که با سردرگمی فعلی اصولگرایان و نامشخص بودن تکلیف نهایی اصلاح طلبان هم اینک نیز بیش از هر احتمال دیگری محتمل است و زارع همچنان از شانس بالایی برای سومین پیروزی برخوردار است. شکست سنگین هدایتخواه بر شدت فاصله میان روشنفکر و شورای اصولگرایان افزود. با این وجود آن گونه که ستار هدایتخواه روایت میکند اصولگرایان در این دوره نگاه حذفی به معنای نادیده گرفتن روشنفکر نداشتهاند و بعد از تشکیل ابتدایی این شورا برای انتخابات یازدهم مجلس شورای اسلامی در اسفند پیش رو از وی دعوت کردند و مذاکراتی میان آنها انجام شد. در نهایت هم هدایتخواه مدعی است که از دل این مذاکرات روشنفکر به فرخیانی وعده داده بود که اگر مورد تأیید خلقی پور، حسینی و هدایتخواه قرار گیرد او نیز از فرخیانی حمایت خواهد کرد ولی در میانه راه روشنفکر با طرح این موضوع که طرفدارانش اجازه چنین کاری به وی نمیدهد از این منشور خارج شده است. (البته هنوز روایت روشنفکر و یا واکنش وی در این مورد بیرون نیامده است)
اینکه چرا خود روشنفکر معرفی نشد البته چندان روشن نیست آیا شروطی در میان بوده است که روشنفکر تن به خواست آنها نداده است و یا هم شورا از اساس روشنفکر را جز گزینههای خود قرار نداده است چندان روشن نیست.
اما اگر قرار بر تصمیم شورایی باشد در آن صورت باید این حداقل را پذیرفت که گزینه و خروجی شورا باید هماهنگیهایی با شورا داشته باشد. از این جهت شورا را نباید کاملاً شماتت کرد.
ولی تصمیم اولیه شورا را با هر نگاهی که با آن بنگریم یک تصمیم عجیب و اشتباه بود. معرفی معلق گونه یک گزینه غیر سیاسی و ضعیف بعید است به این راحتی جبران شود. گفته میشود چند تن از اعضا با نیات متفاوتی کریم فرخیانی را به عنوان گزینه معرفی کردند. معرفی فرخیانی برای یک پاتک قومی فریبی بود که به اصولگرایان تحمیل شد و این جریان که ادعای پشتوانههای ایدئولوژیکی دارد بسادگی تمام وارد بازی قومی و سازوکارهای آن در یک حرکت واکنشی شد تا این اشتباه بزرگ در کنار اشتباهات دیگر این جریان در حافظه جمعی به ثبت برسد.
ستار هدایتخواه بر خلاف خلقی پور و حسینی حاضر به ایستادن تمام قد در پشت سر فرخیانی شد ولی قبل از معرفی احتمالاً هدایتخواه متوجه عمق این اشتباه شده بود که در معارفه فرخیانی گفت: آقای فرخیانی طی یک بازه زمانی فرصت دارد که بتواند جو عمومی را به نفع خود مدیریت کند و ما در ادامه اگر چنین اقبالی را دیدیم رسماً وی را معرفی خواهیم کرد. (نقل به مضمون)
مردم در بیرون اما به نوع چینش این کلمات چندان دقت نکردند و آنچه از آن جلسه برداشت شد معرفی گزینه نهایی اصولگرایان با حضور محدودی از نیروهای این جریان سیاسی بود.
همین تعلیق و وضعیت ضعیف گزینه معرفی شده بهترین فرصت را در اختیار روشنفکر گذاشت تا تعداد زیادی از اصولگرایان به وی بپیوندند که برخی از آنها با قاطعیت گفتهاند چون قول دادهاند دیگر با هر اتفاقی در شورا نیز برنخواهند گشت که البته این تصمیم اگر دوام داشته باشد و در ادامه اصولگرایان رسمی و با هماهنگی تهران به انتخابات ورود کنند ممکن است به هزینههای سیاسی و جریانی برای این افراد منتج شود.
کل ظهور و بروز فرخیانی به همان عصر معرفی در حسینیه امام علی (ع) در شهرک امام حسین یاسوج بر میگردد و بعد از آن هیچ کنشی از وی دیده نشد و حالا ستار هدایتخواه رسماً عبور از وی را کلید زد و گفت: فرخیانی همان فردای معرفیاش از دسترس خارج شد.
فرخیانی بیش از هر کس دیگری در این بازی از ابتدا پیش بینی شده به یک مهره سوخته تبدیل شد و هم اندک شانس خود برای روز مبادایی را بر باد داد و هم در منطقه جغرافیاییاش که کاملاً با مهدی روشنفکر هم پوشانی دارد حساسیتهایی را برای خود پدید آورد و حالا هر تصمیم دیگری از وی بعید است جدی گرفته شود و برای عرصه سیاسی استان مهم باشد.
در مورد گزینه نهایی که قرار است آبان ماه معرفی شود این احتمال وجود دارد که سرنوشتی بدتر از فرخیانی در انتظارش باشد. پراکندگی در میان اصولگرایان بویراحمد فرصتی را به دیگر چهرهها نخواهد داد که مطرح شوند. از طرف دیگر تقسیم بندیهای قومی و منطقهای دست اصولگرایان را برای معرفی برخی نیروها بسته نگه میدارد و در مورد خود مهدی روشنفکر نیز اگر همچنان قرار باشد اندکی از لج سابق وجود داشته باشد شانس کمی دارد و همه جریان بویژه برخیها با نگاه منطقهای از وی حمایت نخواهند کرد.
معرفی روشنفکر از سوی اصولگرایان اما بازی انتخاباتی بویراحمد را به سمت تشدید فضای سیاسی خواهد برد و واکنشهای امروزی در مقابل وی به قالب سیاسی خواهند رفت که میتواند هم برای وی خطرناک باشد و هم حسناتی داشته باشد.
برخی اما با ضرس قاطع «ستار هدایتخواه» را گزینه نهایی میدانند چیزی که ابداً بعید نیست و مسیری که جلو میرویم گویی چنین شرایطی را پیش خواهد آورد.
برخی اما میگویند «هدایتخواه» یک چهره ملی است و بهتر است وی به یک حوزه بزرگتر برود که این توصیه احتمالاً عملی کردنش راحت نباشد و حتی برخی میگویند با توجه به هزینه شدن این چهره ملی در دور قبل بهتر است دیگر این ریسک را اصولگرایان نکنند و با توجه به اینکه حضور یک دولت اصولگرا در 1400 محتمل است بگذارند وی برای همان دوران بماند که این موضوع اگر تحقق پیدا کند هر کسی از بویراحمد به مجلس رود در نهایت این هدایتخواه و طیفش خواهند بود که تصمیم گیرنده سیاسی، مدیریتی و اجرایی در استان خواهند بود.
ستار هدایتخواه چه بیاید و چه نیاید، چه پیروز شود و چه شکست بخورد در حال حاضر پر نفوذترین و کاریزماترین چهره اصولگرایان بویراحمد و استان است. شکی نیست که وی هم رگههای قدرت و اصرار بر آن شبیه هر ایرانی دیگر که در این ساختار به آن مبتلاست را با خود دارد هر چند وی در درسهای اخلاقش سعی دارد مشی و الگوی دیگری را تبیین نماید.
هدایتخواه را باید یک سیاستمدار تقریباً خود ساخته دانست بدون عقبه پدرسالارنه و وابستگیهای سببی و نسبی که در جوامع سنتی وجود دارد. هدایتخواه مسیر پیشرفت را به لطف تحولات انقلاب 57 و جنگ و بعدها عضویت و فعالیتهای هیئتی جلو آمد ولی همین که وارد حوزه قدرت شد خود نیز بخشی از آن شد و و اینک یکی از متهمترین افراد به انحصار طلبی است که فرصت ظهور به بقیه نمیدهد.
ولی این همه واقعیت نیست و بقیه هم کمتر حاضر شدهاند هزینه مخالفت و راه خود رفتن پرداخت کنند و زود که چهره میشوند شلوغ میکنند و بعد همه چیز را رها میکنند و کنار میکشند.
برخی هم می گویند روشنفکر این راه را انتخاب کرد ولی نه تنها حمایت نشد که به سختی جواب گرفت. چیزی که اما مخالفینش در شورا در جواب می گویند روشنفکر از ابتدا با پرچم غیر جریانی وارد انتخابات شد و عملاً مجال تصمیم گیری را از شورای اصولگرایان گرفت و حتی همین پرچم غیر سیاسی باعث شد زمانی «سید باقر موسوی» و «لطیف رستاد» بر روی معرفی وی وارد گفت و گو شوند.
بازگشت «سید باقر موسوی» به شورای اصلاح طلبان و فعالیتهای «ستار هدایتخواه» و هم چنین گمانههایی هر چند ضعیف از کاندیداتوری محمدعلی وکیلی نشانههایی خوبی برای فضای کاملاً قومی استان است هر چند در نهایت انتخابات مسیر خود را خواهد رفت و بسیاری از این گفتهها در حد یک فرضیه باقی خواهند ماند.
با این وجود هر اتفاقی هم ممکن است پیش آید ولی تجربه نشان داده است اتفاق خارق العاده ای در نهایت پیش نخواهد آمد و شورای اصولگرایان سازو کار ریش سفیدانه ای دارد و بسیاری از انتقادات به آن هم از منظر توقعات و خواستهای ریش سفیدانه است چرا که سیاست و کنشهای سیاسی در بویراحمد کیلومترها با تعاریف امر سیاسی فاصله دارد.
----------------------------------------------------------------------
قسمت پنجم [چهره های جدید انتخابات بویراحمد]
قسمت هفتم[ انتخابات استانی]
قسمت نهم [موحد]
قسمت دهم [عدل هاشمی پور]
قسمت یازدهم[محمدعلی وکیلی]
قسمت دوازدهم [اصلاح طلبان کهگیلویه]
قسمت سیزدهم [تاجگردون می آید]
قسمت پانزدهم [ حکمیت اصولگرایان]
قسمت هفدهم [اصلاح طلبان کهگیلویه و اجماع]
قسمت بیستم [اصولگرایان گچساران و تاجگردون]
قسمت بیست و یکم[اصلاح طلبان زوال یا احیاء]