تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۹:۵۳
کد مطلب : ۵۰۳۰۴۶
تحلیل انتخاباتی کبنانیوز؛
بخش سوم) جایگاه گفتمانی و عملکردی محمد بهرامی؛ گذشته، حال و آینده / آیا سرنوشت تکدورهای در انتظار بهرامی است؟
۱
کبنا ؛پس از انتصاب یدالله رحمانی به استانداری کهگیلویه و بویراحمد، عرصه سیاسی و مدیریتی حوزه انتخابیه بویراحمد، دنا و مارگون وارد مرحلهای تازه شد که در آن محمد بهرامی نماینده تازهنفس مجلس، با انتظارات بالا، فشارهای جریانهای رقیب، نقش پررنگ غلامرضا تاجگردون و تقسیم سهمیههای انتصابات مواجه گردید. این شرایط، از یک سو میدان عمل او را در مقایسه با دوره نماینده گذشته تنگتر کرده و از سوی دیگر شکاف بین مطالبات عمومی و عملکرد محافظهکارانهاش را آشکار ساخته است. اگر بهرامی نتواند این شکاف را با بازتعریف جایگاه گفتمانی، تقویت تیم رسانهای و حضور فعالتر در معادلات استانی و ملی پر کند، ممکن است سرنوشت تکدورهایشدن نماینده سابق برای او تکرار شود.
به گزارش کبنا، در حالی که در بسیاری از استانها نمایندگان صرفاً نقش نظارتی و قانونگذاری دارند، در کهگیلویه و بویراحمد، نمایندگان از نظر عرفی، نقشی بیشتر از قواعد تعریفشده قانونی دارند. ازهمینرو ما طی سلسلهمطالبی به تحلیل نقش و جایگاه آنها در استان پرداختهایم. دو بخش پیشینِ این یادداشتها در همین پایگاه خبری منتشر شدند (برای مطالعه دو بخش پیشین اینجا و اینجا کلیک کنید) و در ادامه به بخش سوم آنها میپردازیم و پرونده بویراحمد، دنا و مارگون را میبندیم و پس از آن به دو حوزه انتخابیه دیگر استان میپردازیم. در این یادداشت به وضعیت نمایندگی در حوزه انتخابیه بویراحمد، دنا و مارگون پس از انتصاب یدالله رحمانی به استانداری کهگیلویه و بویراحمد میپردازیم.
یدالله رحمانی که گزینه استانداری استان فارس بود، به یکباره سر از استانداری کهگیلویه و بویراحمد درآورد. این در حالی است که حسن نوروزی رئیس اسبق برنامه و بودجه کهگیلویه و بویراحمد و هوشنگ صیدالی احتمال بیشتری داشتند و در بین این دو گمانهزنیهای بیشتری برای استانداری صیدالی میشد.
رحمانی که از نظر فرهنگی دارای فصل مشترکهایی با مردم کهگیلویه و بویراحمد بود و ارتباط فامیلی با بخشی از مردم در بویراحمد و گچساران داشت، نخستین تجربه مدیریتیاش به سازمان برنامه و بودجه کهگیلویه و بویراحمد برمیگردد.
هرچند عدهای او را به غلامرضا تاجگردون منتسب میکردند، اما تاجگردون نه با او مخالفت داشت و نه تلاشی برای انتساب او کرده بود؛ گفته میشود او صرفاً با این انتخاب موافقت داشت و گزینه مورد نظر او شخص دیگری بود.
یکی از چالشهای بهرامی پس از به استانداری نرسیدن صیدالی و استانداری رحمانی شروع شد. مخالفان بهرامی که به دنبال فرصتِ انتقاد به او بودند، همین را مبنا قرار دادند تا به او حمله کنند. برخی از مخالفان او میگفتند در فرایند انتصاب استانداری، گزینه تاجگردون بر کرسی نشسته و بهرامی نتوانسته است در این معادلات نقشی ایفا کند. بهرامی هم به خاطر اینکه از این معادلات جا نماند از انتصاب رحمانی حمایت کرد.
بدنه هوادار بهرامی که پس از پیروزی مسعود پزشکیان امیدوار بودند بتوانند در معادلات قدرت در استان، نقش ایفا کنند، پس از عدم انتصاب صیدالی، بخشی از امیدشان بر باد رفت. در آن دوره، تیم رسانهای نماینده، به قدری سردرگم بودند که برخی از آنها به دنبال پیدا کردن و برجستهسازی علقههای فامیلی بین استاندار و بهرامی برآمدند و از نزدیکی بهرامی و استاندار سخن گفتند. گویا آنها میخواستند با برجسته ساختن بخشی از نزدیکی فامیلی بین این دو، تا حدی از خلأ نفوذ نماینده بکاهند. البته مشابه چنین تعبیر و تفسیرهایی را هم میشد در جریان نزدیک به نماینده پیشین بویراحمد، دنا و مارگون در فاصله سالهای 1398 تا 1402 دید. آنها در جاهایی که میدیدند نقشی در انتصابات ندارند، از همین ابزار فامیلی و طایفهای استفاده میکردند تا بگویند مدیر یا مسئول انتصابی از نظر فامیلی چنان نزدیکیهایی دارد.
اما برگردیم به بهرامی؛ او که با حجم زیادی از توقعات جریانی روبه رو بود، از یک طرف تجربه چندانی برای نقشآفرینی در معادلات قدرت در مرکز کشور نداشت و از طرف دیگر، جریان اصلاحات نیز هنوز او را کامل نپذیرفته بود. ازاینرو به نظر میرسید در شرایطی قرار گرفته که فعلاً باید با غلامرضا تاجگردون نماینده گچساران و باشت کنار بیاید و از هرگونه تقابل با او پرهیز کند. چرا که به نظر میرسد گمان میکند هر گونه زاویه پیدا کردن با تاجگردون به دلیل نفوذش در مجلس، دولت و دوستی با مسعود پزشکیان، ممکن است برایش گران تمام شود. شاید به همین دلیل باشد که او از اتحاد نمایندگان استان سخن میگفت.
یکی از انتقاداتی که برخی به بهرامی وارد میکنند به موضوع انتصابات برمیگردد؛ برای فهم این مسأله باید کمی به عقبتر برگردیم. در دوره نمایندگی مهدی روشنفکر، غلامرضا تاجگردون در مجلس حضور نداشت. همین عدم حضور تاجگردون، در موارد زیادی به نفع روشنفکر تمام شد. از طرف دیگر، روشنفکر و سید محمد موحد از نظر منطقهای و جغرافیا دارای فصول مشترکی بودند. علاوه بر این، سید علی احمدزاده استاندار وقت کهگیلویه و بویراحمد نیز به دلیل زاویهای که با جریان ستار هدایتخواه داشت، ارتباط بیشتری با روشنفکر برقرار کرد. در چنین شرایطی فضای بیشتری در اختیار روشنفکر قرار گرفت که در مقایسه با شرایط کنونی برای محمد بهرامی، میتوان گفت فضای کنشگری روشنفکر در انتصابات، بسبار بازتر و بیشتر بود. افزونبراین، روشنفکر حامیان جوانی هم در تهران داشت. ازاینرو او توانست سهم بیشتری از مدیران در سطح استان داشته باشد؛ البته هر چند تأکید زیادی از سوی جریان او بر کمیت مدیران انتصابی میشد، اما عملکرد آنها چندان مورد توجه نبود؛ در واقع، در مواردی کیفیت فدای کمیت میشد.
برخی که گذشته را دیده بودند با ارجاع به همان، به بهرامی فشار میآوردند که او هم باید سهم بالایی در انتصاب مدیران در استان داشته باشد. اما شرایط کننونی به دلایلی برای بهرامی متفاوت با دوره گذشته است و استاندار کنونی باید اقتضائاتی را مد نظر قرار میداد که چندان به سود بهرامی نبود. در این دوره ما شاهد افراد و دستههایی هستیم که سهم هر کدام باید در انتصابات مشخص میشد. یکی از آنها غلامرضا تاجگردون بود؛ باید سهمی از انتصابات به او داده میشد. هر چند دولت تغییر کرده بود، اما به دلیل تأکید پزشکیان بر شعار وفاق، باید سهم سید محمد موحد هم در فرایند انتصابات در نظر گرفته میشد. نمیشد جریان اصلاحات در استان را هم نادیده گرفت. از طرف دیگر، معمولاً استاندارها سهمی را هم به نزدیکان خود میدهند و در دوره کنونی، قشقاییها هم هر چند اندک، اما بدون سهم در انتصابات نماندند. تازه این انتصابات، تنها بخشی از دستگاهها و جایگاهها را دربرمیگرفت. چرا که نمیشد به یکباره تمام مدیران و مسئولان دولت گذشته را برکنار کرد و باید سهمی هم برای آنها هم در نظر گرفته میشد. حالا در این میان با احتساب سهمیههای بالا، سهم اندکی هم به بهرامی داده شد. حالا میتوان متوجه شد که وضعیتی که بهرامی در آن قرار گرفته چقدر با شرایط روشنفکر متفاوت است.
این وسط، مخالفان بهرامی که بخشی از آنها از هواداران روشنفکر بودند، به جای تأکید بر کیفیت و عملکرد مدیران، بر تعداد مدیران نزدیک به بهرامی که اندک بودند تأکید کردند و اینگونه بهرامی را مورد انتقاد قرار میدادند.
هر چند در دوره روشنفکر ما شاهد شعار «نفی هر گونه مرزبندی» بودیم، اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد. ولی همین حلقه نزدیک روشنفکر پس از انتخابات و پیروزی بهرامی هم، پای واژه «عزت بویراحمد» را پیش کشیدند و گفتند در انتصابات، سهم بیشتری به کهگیلویه و گچساران داده شده و سهم بویراحمد کامل دیده نشده است؛ از این ادعاها هم اینگونه نتیجه میگرفتند که بهرامی وکیل قدرتمندی برای بویراحمد، دنا و مارگون نیست. این در حالی است که واگذاری دنای شمالی بویراحمد، سهمیه عشایر استخدامی بویراحمد، قضیه سد ماندگان و نابسامانی آموزش و پرورش کهگیلویه و بویراحمد و ... در زمان روشنفکر اتفاق افتاد. البته باید گفت امروز در حالی جریان هوادار روشنفکر به سهمیه انتصابات کهگیلویه و گچساران انتقاد دارند، که بخشی از آرای روشنفکر در سال 1398 توسط همین کهگیلویهایها و گچسارانیهای مقیم یاسوج به صندوقهای رأی ریخته شد.
در نهایت کار بهرامی به جایی رسید که توسط برخی لیدرهایش، تحت تأثیر فضای رسانه، زیر فشار قرار گرفت و به تدریج دوقطبیهای کاذب جغرافیایی در این حوزه انتخابیه پررنگ شدند. تا جایی که گفته میشود برخی از نزدیکان او تصمیم گرفتند خود به دیدار استاندار بروند تا از سهم ناچیز این حوزه انتخابیه در انتصابات در دولت پزشکیان گلایه کنند.
از طرف دیگر شهروندان این حوزه انتخابیه، منتظر ایراد نطقهای آتشین بهرامی در مجلس در دفاع از حقوق مردم بودند. هر چند چنین انتظار و توقعی برای آنها ایجاد شده بود، اما در عمل اتفاق نیفتاد و بهرامی که از گذشته تاکنون رفتار محافظهکارانهای داشته است در این زمینه هنوز نتوانسته کارنامه مطلوبی از خود بر جای بگذارد؛ البته نباید فراموش کرد که او یک بار توانست در مجلس برای شکایتی، حدود 40 امضا جمعآوری کند.
هر چند اوایل حضور بهرامی انتظار میرفت به تدریج ارتباط بهرامی و تاجگردون بهتر شود، اما به نظر میرسد هنوز بهرامی سایه تاجگردون را بالای سرش احساس میکند؛ حتی در اجماع سوم خرداد در کوهگل بهرامی نقش میزبان را بر عهده گرفت؛ اما برخی میگویند چنین رفتارهایی از سوی بهرامی نه اختیاری بلکه اقتضای شرایط است.
پیش از پیروزی، بهرامی در دوران رقابتهای انتخاباتی از شعار علم و عملگرایی حرف میزد، اما تاکنون نتیجه و نمودی از این شعار نیز مشهود نیست و با توجه به توقعاتی که برای شهروندان این حوزه انتخابیه ایجاد شده بود، شاید بتوان گفت بهرامی نتوانسته آنها را اقناع کند.
یکی از موضوعاتی که همواره مورد بحث و حاشیه بوده، دفاتر نمایندگان است. موضوعاتی مثل دخالت در انتصابات، دخالت در پرداخت تسهیلات و وامها و همچنین اعتباراتی که به خود دفاتر نمایندگان اختصاص داده میشد، مورد بحث زیادی قرار میگرفتند. نمیتوان نتیجه قطعی در این زمینه داد که در دوره کنونی وضعیت بهتر شده یا نه، این موضوع به خودی خود جای بررسی دارد و این پایگاه خبری در آینده اختصاصاً به آن ورود خواهد کرد.
از طرفی بخشی از انتقادات به بهرامی در زمینه ارتباط او با افکار عمومی به عدم یک اتاق فکر و تیم رسانهای حرفهای برمیگردد؛ بخش زیادی از افرادی که در زمینه رسانهای بهرامی فعالیت میکنند تجربه عمل سیاسی به صورت حرفهای ندارند و برخی در انتقاد به آنها میگویند این تیم بیش از آنکه استراژی داشته باشد، بیشتر به دنبال تصویر است و ولع بسیاری برای حضور در عکسها دارند.
این تیم تاکنون نتوانسته ارتباط بهرامی و افکار عمومی را به درستی تنظیم کند و مهمتر از آن در ارائه تصویری گفتمانی از بهرامی ناکام مانده است؛ بهرامی شاید برخی اقدامات قابل قبول انجام داده باشد، اما هنوز نتوانسته نشان دهد دقیقاً به کدام گفتمان تعلق دارد. تصویر گفتمانی نیازمند نطقها و سخنرانیهایی در چارچوب یک گفتمان خاص است؛ اما بهرامی همچنان در همان قالب محافظهکاری پیش میرود و نسبت به اتفاقات کشوری و استانی واکنش گفتمانی نشان نداده است. به همین خاطر است که بهرامی حتی در جریان اصلاحات استان هم به درستی پذیرفته نشده است. البته جریان اصلاحات در کهگیلویه و بویراحمد نگاه نامطلوبی نسبت به بهرامی ندارد و او را پس نزده است، اما چون بهرامی واکنش مناسب اصلاحاتی نداشته و از سالها پیش در ارتباط با جریان ستار هدایتخواه شناخته میشد، هنوز در بین جریان اصلاحات کاملا پذیرفته نشده است.
معمولاً اتفاقاتی در سطح کشور و استان رخ میدهد که نیاز است واکنش به آنها بر اساس پایبندی به یک گفتمان خاص باشد؛ مهمتر از آن، در مقابل کنشها و سخنان جریان اصولگرا گاهی لازم است واکنش اصلاحاتی از خود بروز دهد، اما در اغلب این مواقع بهرامی انفعال و سکوت را ترجیح داده است.
نکته جالب ماجرا اینجاست که اغلب کسانی که امروز به عنوان اصلاحطلب شناخته میشوند، از همان ابتدا اصلاحطلب نبودند و به تدریج به این گفتمان سیاسی نزدیک شدند؛ بنابراین بهرامی نیز میتواند در کوتاهترین مدت، با یک واکنش حرفهای خود را در قالب این جریان تعریف کند.
اما مسأله بهرامی تنها به این کنش و واکنشهای گفتمانی محدود نمیشود؛ او حتی در مورد برخی مسائل مهم روز هم راه انفعال در پیش گرفته است. او همچون نماینده پیشین این حوزه انتخابیه، معمولاً در مورد مسائلی که کمی هزینهزاست بیشتر سکوت اختیار میکند.
گفته میشود آموزش و پرورش کهگیلویه و بویراحمد پاشنه آشیل روشنفکر بود، امروز همه منتظر هستند ببینند بهرامی در این زمینه چه نتیجهای از خود برجای میگذارد؛ ایوب رضایی از مدیران علمی و باسابقه اجرایی این حوزه است. در دانشگاه یاسوج، روشنفکر جای چندانی برای مانور نداشت، اما امروز بهرامی در آنجا نفوذ دارد و باید دید او در دانشگاه یاسوج چه میکند و شاخصهای ارزیابی دانشگاه در این دوره بهتر میشود یا نزول مییابد.
بهطور کلی مردم عملکرد مجموعه حوزههای خدماترسانی، صنعت، ارتباطات و .. مردم را در زمان بهرامی با روشنفکر مقایسه میکنند و انتظار دارند اشتباهات گذشته تکرار نشود.
شاید در پایان، اشاره به چند تفاوت دیگر بین روشنفکر و بهرامی خالی از فایده نباشد؛ توقعات از روشنفکر وسیع ولی محدود بود؛ یعنی تعداد زیادی از افراد از او انتظار داشتند، اما انتظاراتشان چندان زیاد نبود. دقیقاً انتظارات از بهرامی برعکس است؛ یعنی انتظارات از او کم ولی سطح اننظارات از او بسیار بالاست؛ همین عامل میتواند موجب تفاوت در عملکرد این دو شود. از سوی دیگر، هم بهرامی و هم روشنفکر نتوانستند به طور کامل به شعارهای خود عمل کنند؛ امروز معلوم شده شعار «نفی انحصارطلبی» از سوی جریان روشنفکر صرفا در حد همان شعار باقی مانده و شعار «علم و عملگرایی» بهرامی هم آنچنان که باید و شاید پیاده نشده است.
با توجه به تمام مواردی که در بالا به آنها اشاره شد، شاید تعداد مدیران منتسب به بهرامی کمتر از مدیران و مسئولین منتسب به روشنفکر باشد، ولی از نظر نتیجه نهایی، عملکرد بهرامی چندان تفاوتی با روشنفکر ندارد و وی همان راهی را میرود که پیش از او روشنفکر رفته بود. بهرامی چنانچه بخواهد همچون گذشته تکدورهای نشود، باید تغییرات زیادی در مجموعهاش ایجاد کند تا همچون او هم خودش از مجلس آینده جانماند و هم نزدیکانش آسیب نبینند.
در ادامه این سلسلهیادداشتها نخست به جریان انتخابات در شهرستانهای گچساران و باشت و سپس به کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده خواهیم پرداخت. این مطلب صرفاً یک تحلیل سیاسی است و نافی خدمات مسئولانی که از آنها نامبرده شده، نیست.
به گزارش کبنا، در حالی که در بسیاری از استانها نمایندگان صرفاً نقش نظارتی و قانونگذاری دارند، در کهگیلویه و بویراحمد، نمایندگان از نظر عرفی، نقشی بیشتر از قواعد تعریفشده قانونی دارند. ازهمینرو ما طی سلسلهمطالبی به تحلیل نقش و جایگاه آنها در استان پرداختهایم. دو بخش پیشینِ این یادداشتها در همین پایگاه خبری منتشر شدند (برای مطالعه دو بخش پیشین اینجا و اینجا کلیک کنید) و در ادامه به بخش سوم آنها میپردازیم و پرونده بویراحمد، دنا و مارگون را میبندیم و پس از آن به دو حوزه انتخابیه دیگر استان میپردازیم. در این یادداشت به وضعیت نمایندگی در حوزه انتخابیه بویراحمد، دنا و مارگون پس از انتصاب یدالله رحمانی به استانداری کهگیلویه و بویراحمد میپردازیم.
یدالله رحمانی که گزینه استانداری استان فارس بود، به یکباره سر از استانداری کهگیلویه و بویراحمد درآورد. این در حالی است که حسن نوروزی رئیس اسبق برنامه و بودجه کهگیلویه و بویراحمد و هوشنگ صیدالی احتمال بیشتری داشتند و در بین این دو گمانهزنیهای بیشتری برای استانداری صیدالی میشد.
رحمانی که از نظر فرهنگی دارای فصل مشترکهایی با مردم کهگیلویه و بویراحمد بود و ارتباط فامیلی با بخشی از مردم در بویراحمد و گچساران داشت، نخستین تجربه مدیریتیاش به سازمان برنامه و بودجه کهگیلویه و بویراحمد برمیگردد.
هرچند عدهای او را به غلامرضا تاجگردون منتسب میکردند، اما تاجگردون نه با او مخالفت داشت و نه تلاشی برای انتساب او کرده بود؛ گفته میشود او صرفاً با این انتخاب موافقت داشت و گزینه مورد نظر او شخص دیگری بود.
یکی از چالشهای بهرامی پس از به استانداری نرسیدن صیدالی و استانداری رحمانی شروع شد. مخالفان بهرامی که به دنبال فرصتِ انتقاد به او بودند، همین را مبنا قرار دادند تا به او حمله کنند. برخی از مخالفان او میگفتند در فرایند انتصاب استانداری، گزینه تاجگردون بر کرسی نشسته و بهرامی نتوانسته است در این معادلات نقشی ایفا کند. بهرامی هم به خاطر اینکه از این معادلات جا نماند از انتصاب رحمانی حمایت کرد.
بدنه هوادار بهرامی که پس از پیروزی مسعود پزشکیان امیدوار بودند بتوانند در معادلات قدرت در استان، نقش ایفا کنند، پس از عدم انتصاب صیدالی، بخشی از امیدشان بر باد رفت. در آن دوره، تیم رسانهای نماینده، به قدری سردرگم بودند که برخی از آنها به دنبال پیدا کردن و برجستهسازی علقههای فامیلی بین استاندار و بهرامی برآمدند و از نزدیکی بهرامی و استاندار سخن گفتند. گویا آنها میخواستند با برجسته ساختن بخشی از نزدیکی فامیلی بین این دو، تا حدی از خلأ نفوذ نماینده بکاهند. البته مشابه چنین تعبیر و تفسیرهایی را هم میشد در جریان نزدیک به نماینده پیشین بویراحمد، دنا و مارگون در فاصله سالهای 1398 تا 1402 دید. آنها در جاهایی که میدیدند نقشی در انتصابات ندارند، از همین ابزار فامیلی و طایفهای استفاده میکردند تا بگویند مدیر یا مسئول انتصابی از نظر فامیلی چنان نزدیکیهایی دارد.
اما برگردیم به بهرامی؛ او که با حجم زیادی از توقعات جریانی روبه رو بود، از یک طرف تجربه چندانی برای نقشآفرینی در معادلات قدرت در مرکز کشور نداشت و از طرف دیگر، جریان اصلاحات نیز هنوز او را کامل نپذیرفته بود. ازاینرو به نظر میرسید در شرایطی قرار گرفته که فعلاً باید با غلامرضا تاجگردون نماینده گچساران و باشت کنار بیاید و از هرگونه تقابل با او پرهیز کند. چرا که به نظر میرسد گمان میکند هر گونه زاویه پیدا کردن با تاجگردون به دلیل نفوذش در مجلس، دولت و دوستی با مسعود پزشکیان، ممکن است برایش گران تمام شود. شاید به همین دلیل باشد که او از اتحاد نمایندگان استان سخن میگفت.
یکی از انتقاداتی که برخی به بهرامی وارد میکنند به موضوع انتصابات برمیگردد؛ برای فهم این مسأله باید کمی به عقبتر برگردیم. در دوره نمایندگی مهدی روشنفکر، غلامرضا تاجگردون در مجلس حضور نداشت. همین عدم حضور تاجگردون، در موارد زیادی به نفع روشنفکر تمام شد. از طرف دیگر، روشنفکر و سید محمد موحد از نظر منطقهای و جغرافیا دارای فصول مشترکی بودند. علاوه بر این، سید علی احمدزاده استاندار وقت کهگیلویه و بویراحمد نیز به دلیل زاویهای که با جریان ستار هدایتخواه داشت، ارتباط بیشتری با روشنفکر برقرار کرد. در چنین شرایطی فضای بیشتری در اختیار روشنفکر قرار گرفت که در مقایسه با شرایط کنونی برای محمد بهرامی، میتوان گفت فضای کنشگری روشنفکر در انتصابات، بسبار بازتر و بیشتر بود. افزونبراین، روشنفکر حامیان جوانی هم در تهران داشت. ازاینرو او توانست سهم بیشتری از مدیران در سطح استان داشته باشد؛ البته هر چند تأکید زیادی از سوی جریان او بر کمیت مدیران انتصابی میشد، اما عملکرد آنها چندان مورد توجه نبود؛ در واقع، در مواردی کیفیت فدای کمیت میشد.
برخی که گذشته را دیده بودند با ارجاع به همان، به بهرامی فشار میآوردند که او هم باید سهم بالایی در انتصاب مدیران در استان داشته باشد. اما شرایط کننونی به دلایلی برای بهرامی متفاوت با دوره گذشته است و استاندار کنونی باید اقتضائاتی را مد نظر قرار میداد که چندان به سود بهرامی نبود. در این دوره ما شاهد افراد و دستههایی هستیم که سهم هر کدام باید در انتصابات مشخص میشد. یکی از آنها غلامرضا تاجگردون بود؛ باید سهمی از انتصابات به او داده میشد. هر چند دولت تغییر کرده بود، اما به دلیل تأکید پزشکیان بر شعار وفاق، باید سهم سید محمد موحد هم در فرایند انتصابات در نظر گرفته میشد. نمیشد جریان اصلاحات در استان را هم نادیده گرفت. از طرف دیگر، معمولاً استاندارها سهمی را هم به نزدیکان خود میدهند و در دوره کنونی، قشقاییها هم هر چند اندک، اما بدون سهم در انتصابات نماندند. تازه این انتصابات، تنها بخشی از دستگاهها و جایگاهها را دربرمیگرفت. چرا که نمیشد به یکباره تمام مدیران و مسئولان دولت گذشته را برکنار کرد و باید سهمی هم برای آنها هم در نظر گرفته میشد. حالا در این میان با احتساب سهمیههای بالا، سهم اندکی هم به بهرامی داده شد. حالا میتوان متوجه شد که وضعیتی که بهرامی در آن قرار گرفته چقدر با شرایط روشنفکر متفاوت است.
این وسط، مخالفان بهرامی که بخشی از آنها از هواداران روشنفکر بودند، به جای تأکید بر کیفیت و عملکرد مدیران، بر تعداد مدیران نزدیک به بهرامی که اندک بودند تأکید کردند و اینگونه بهرامی را مورد انتقاد قرار میدادند.
هر چند در دوره روشنفکر ما شاهد شعار «نفی هر گونه مرزبندی» بودیم، اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد. ولی همین حلقه نزدیک روشنفکر پس از انتخابات و پیروزی بهرامی هم، پای واژه «عزت بویراحمد» را پیش کشیدند و گفتند در انتصابات، سهم بیشتری به کهگیلویه و گچساران داده شده و سهم بویراحمد کامل دیده نشده است؛ از این ادعاها هم اینگونه نتیجه میگرفتند که بهرامی وکیل قدرتمندی برای بویراحمد، دنا و مارگون نیست. این در حالی است که واگذاری دنای شمالی بویراحمد، سهمیه عشایر استخدامی بویراحمد، قضیه سد ماندگان و نابسامانی آموزش و پرورش کهگیلویه و بویراحمد و ... در زمان روشنفکر اتفاق افتاد. البته باید گفت امروز در حالی جریان هوادار روشنفکر به سهمیه انتصابات کهگیلویه و گچساران انتقاد دارند، که بخشی از آرای روشنفکر در سال 1398 توسط همین کهگیلویهایها و گچسارانیهای مقیم یاسوج به صندوقهای رأی ریخته شد.
در نهایت کار بهرامی به جایی رسید که توسط برخی لیدرهایش، تحت تأثیر فضای رسانه، زیر فشار قرار گرفت و به تدریج دوقطبیهای کاذب جغرافیایی در این حوزه انتخابیه پررنگ شدند. تا جایی که گفته میشود برخی از نزدیکان او تصمیم گرفتند خود به دیدار استاندار بروند تا از سهم ناچیز این حوزه انتخابیه در انتصابات در دولت پزشکیان گلایه کنند.
از طرف دیگر شهروندان این حوزه انتخابیه، منتظر ایراد نطقهای آتشین بهرامی در مجلس در دفاع از حقوق مردم بودند. هر چند چنین انتظار و توقعی برای آنها ایجاد شده بود، اما در عمل اتفاق نیفتاد و بهرامی که از گذشته تاکنون رفتار محافظهکارانهای داشته است در این زمینه هنوز نتوانسته کارنامه مطلوبی از خود بر جای بگذارد؛ البته نباید فراموش کرد که او یک بار توانست در مجلس برای شکایتی، حدود 40 امضا جمعآوری کند.
هر چند اوایل حضور بهرامی انتظار میرفت به تدریج ارتباط بهرامی و تاجگردون بهتر شود، اما به نظر میرسد هنوز بهرامی سایه تاجگردون را بالای سرش احساس میکند؛ حتی در اجماع سوم خرداد در کوهگل بهرامی نقش میزبان را بر عهده گرفت؛ اما برخی میگویند چنین رفتارهایی از سوی بهرامی نه اختیاری بلکه اقتضای شرایط است.
پیش از پیروزی، بهرامی در دوران رقابتهای انتخاباتی از شعار علم و عملگرایی حرف میزد، اما تاکنون نتیجه و نمودی از این شعار نیز مشهود نیست و با توجه به توقعاتی که برای شهروندان این حوزه انتخابیه ایجاد شده بود، شاید بتوان گفت بهرامی نتوانسته آنها را اقناع کند.
یکی از موضوعاتی که همواره مورد بحث و حاشیه بوده، دفاتر نمایندگان است. موضوعاتی مثل دخالت در انتصابات، دخالت در پرداخت تسهیلات و وامها و همچنین اعتباراتی که به خود دفاتر نمایندگان اختصاص داده میشد، مورد بحث زیادی قرار میگرفتند. نمیتوان نتیجه قطعی در این زمینه داد که در دوره کنونی وضعیت بهتر شده یا نه، این موضوع به خودی خود جای بررسی دارد و این پایگاه خبری در آینده اختصاصاً به آن ورود خواهد کرد.
از طرفی بخشی از انتقادات به بهرامی در زمینه ارتباط او با افکار عمومی به عدم یک اتاق فکر و تیم رسانهای حرفهای برمیگردد؛ بخش زیادی از افرادی که در زمینه رسانهای بهرامی فعالیت میکنند تجربه عمل سیاسی به صورت حرفهای ندارند و برخی در انتقاد به آنها میگویند این تیم بیش از آنکه استراژی داشته باشد، بیشتر به دنبال تصویر است و ولع بسیاری برای حضور در عکسها دارند.
این تیم تاکنون نتوانسته ارتباط بهرامی و افکار عمومی را به درستی تنظیم کند و مهمتر از آن در ارائه تصویری گفتمانی از بهرامی ناکام مانده است؛ بهرامی شاید برخی اقدامات قابل قبول انجام داده باشد، اما هنوز نتوانسته نشان دهد دقیقاً به کدام گفتمان تعلق دارد. تصویر گفتمانی نیازمند نطقها و سخنرانیهایی در چارچوب یک گفتمان خاص است؛ اما بهرامی همچنان در همان قالب محافظهکاری پیش میرود و نسبت به اتفاقات کشوری و استانی واکنش گفتمانی نشان نداده است. به همین خاطر است که بهرامی حتی در جریان اصلاحات استان هم به درستی پذیرفته نشده است. البته جریان اصلاحات در کهگیلویه و بویراحمد نگاه نامطلوبی نسبت به بهرامی ندارد و او را پس نزده است، اما چون بهرامی واکنش مناسب اصلاحاتی نداشته و از سالها پیش در ارتباط با جریان ستار هدایتخواه شناخته میشد، هنوز در بین جریان اصلاحات کاملا پذیرفته نشده است.
معمولاً اتفاقاتی در سطح کشور و استان رخ میدهد که نیاز است واکنش به آنها بر اساس پایبندی به یک گفتمان خاص باشد؛ مهمتر از آن، در مقابل کنشها و سخنان جریان اصولگرا گاهی لازم است واکنش اصلاحاتی از خود بروز دهد، اما در اغلب این مواقع بهرامی انفعال و سکوت را ترجیح داده است.
نکته جالب ماجرا اینجاست که اغلب کسانی که امروز به عنوان اصلاحطلب شناخته میشوند، از همان ابتدا اصلاحطلب نبودند و به تدریج به این گفتمان سیاسی نزدیک شدند؛ بنابراین بهرامی نیز میتواند در کوتاهترین مدت، با یک واکنش حرفهای خود را در قالب این جریان تعریف کند.
اما مسأله بهرامی تنها به این کنش و واکنشهای گفتمانی محدود نمیشود؛ او حتی در مورد برخی مسائل مهم روز هم راه انفعال در پیش گرفته است. او همچون نماینده پیشین این حوزه انتخابیه، معمولاً در مورد مسائلی که کمی هزینهزاست بیشتر سکوت اختیار میکند.
گفته میشود آموزش و پرورش کهگیلویه و بویراحمد پاشنه آشیل روشنفکر بود، امروز همه منتظر هستند ببینند بهرامی در این زمینه چه نتیجهای از خود برجای میگذارد؛ ایوب رضایی از مدیران علمی و باسابقه اجرایی این حوزه است. در دانشگاه یاسوج، روشنفکر جای چندانی برای مانور نداشت، اما امروز بهرامی در آنجا نفوذ دارد و باید دید او در دانشگاه یاسوج چه میکند و شاخصهای ارزیابی دانشگاه در این دوره بهتر میشود یا نزول مییابد.
بهطور کلی مردم عملکرد مجموعه حوزههای خدماترسانی، صنعت، ارتباطات و .. مردم را در زمان بهرامی با روشنفکر مقایسه میکنند و انتظار دارند اشتباهات گذشته تکرار نشود.
شاید در پایان، اشاره به چند تفاوت دیگر بین روشنفکر و بهرامی خالی از فایده نباشد؛ توقعات از روشنفکر وسیع ولی محدود بود؛ یعنی تعداد زیادی از افراد از او انتظار داشتند، اما انتظاراتشان چندان زیاد نبود. دقیقاً انتظارات از بهرامی برعکس است؛ یعنی انتظارات از او کم ولی سطح اننظارات از او بسیار بالاست؛ همین عامل میتواند موجب تفاوت در عملکرد این دو شود. از سوی دیگر، هم بهرامی و هم روشنفکر نتوانستند به طور کامل به شعارهای خود عمل کنند؛ امروز معلوم شده شعار «نفی انحصارطلبی» از سوی جریان روشنفکر صرفا در حد همان شعار باقی مانده و شعار «علم و عملگرایی» بهرامی هم آنچنان که باید و شاید پیاده نشده است.
با توجه به تمام مواردی که در بالا به آنها اشاره شد، شاید تعداد مدیران منتسب به بهرامی کمتر از مدیران و مسئولین منتسب به روشنفکر باشد، ولی از نظر نتیجه نهایی، عملکرد بهرامی چندان تفاوتی با روشنفکر ندارد و وی همان راهی را میرود که پیش از او روشنفکر رفته بود. بهرامی چنانچه بخواهد همچون گذشته تکدورهای نشود، باید تغییرات زیادی در مجموعهاش ایجاد کند تا همچون او هم خودش از مجلس آینده جانماند و هم نزدیکانش آسیب نبینند.
در ادامه این سلسلهیادداشتها نخست به جریان انتخابات در شهرستانهای گچساران و باشت و سپس به کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده خواهیم پرداخت. این مطلب صرفاً یک تحلیل سیاسی است و نافی خدمات مسئولانی که از آنها نامبرده شده، نیست.