تاریخ انتشار
جمعه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۱۰
کد مطلب : ۴۹۹۵۷۲
نقدی بر فرسایشیشدن پروژهها در استان؛
اشتهای سیریناپذیر برخی نمایندگان و مسئولین کهگیلویه و بویراحمدی برای تعریف پروژههای جدید تمامی ندارد؟ / هزار پروژه نیمهتمام استان نمادی از عدم برنامهریزی دقیق و نتیجهی تلاش برای جلب رضایت کوتاهمدت است / پروژههایی که بعد از 10 تا 20 سال هنوز تمام نشدهاند! / دولت چهاردهم به این فرهنگ غلط پایان دهد
۱
کبنا ؛در حالی که حدود هزار پروژه نیمهتمام در کهگیلویه و بویراحمد وجود دارد و تکمیل آنها میلیاردها تومان اعتبار نیاز دارند، عطش تعریف پروژههای جدید تمامی ندارند. برخی از آنها دههها نیمهکاره ماندهاند تا به نمادی از اشتهای سیریناپذیر برخی از نمایندگان و مدیران در تعریف پروژه تبدیل شوند و در نتیجه، این شهروندان همچنان بار عدم برنامهریزی جامع و همهجانبه را تحمل کنند.
به گزارش کبنا، فرسایشیشدن پروژههای عمرانی و زیرساختی یکی از چالشهای جدی در کهگیلویه و بویراحمد، است؛ معضلی که نه تنها مختص این دوره و دولت نیست، بلکه به نوعی به یک فرهنگ ناپسند تبدیل شده است. پروژههایی که سالها نیمهکاره رها شدهاند، میراثی تلخ از دولتهای گذشتهاند که همچنان بر دوش شهروندان استان سنگینی میکنند و هر روز به گرههای توسعه و پیشرفت استان میافزایند.
بر اساس گزارشها، بین ۸۰۰ تا 900 و بر اساس گزارشهای دیگر حدود هزار پروژه عمرانی و زیرساختی در کهگیلویه و بویراحمد به دلایل مختلفی مانند کمبود اعتبار، تغییر اولویتها، تغییر مسئولان، معارضات اجتماعی و مشکلات فنی نیمهتمام ماندهاند.
طرح راهآهن یاسوج - اقلید که از سال ۱۳۹۳ آغاز شده، تاکنون تنها ۳۰ درصد پیشرفت داشته و برآورد میشود که تکمیل آن بیش از ۱۵ هزار میلیارد تومان هزینه داشته باشد. طرح سد و نیروگاه تنگ سرخ که از سال ۱۳۹۰ آغاز شده، هنوز به بهرهبرداری نرسیده و باعث شده زمینهای کشاورزی بسیاری در این منطقه به زیر آب بروند و مردم منطقه با مشکلات زیادی مواجه شوند. برای تکمیل پروژههای نیمهتمام استان، بیش از ۱۷۰ هزار میلیارد تومان اعتبار نیاز است. این در حالی است که اعتبارات عمرانی استان در سالهای اخیر افزایش یافته، اما همچنان پروژههای زیادی به دلیل مشکلات مختلف به سرانجام نرسیدهاند.
این پروژهها که برخی از آنها بیش از ۱۵ تا 20 سال در دست اجرا هستند، نشاندهنده ضعف در برنامهریزی، نظارت و تخصیص منابع است. بهعنوان مثال، پروژه اتصال جاده سروک به پلچهارم بشار که سالهاست نیمهتمام مانده، همچنان با وعدههای مسئولان در صف صدها پروژه نیمهکاره در یاسوج قرار گرفته است. علاوه بر این، پروژههایی مانند بلوار بنسنجان یاسوج نیز همچنان در وضعیت نامناسبی قرار دارند و شاهد فرسایشی شدن آن و بلوار مملو از خاک و سنگ هستیم.

دهههاست شهروندان کهگیلویه و بویراحمدی، با پروژههایی مواجهاند که با وعدههای بزرگ شروع شدهاند اما در عمل هرگز به پایان نرسیدهاند. بخش زیادی از این پروژهها نه تنها از پیشرفت قابل توجهی برخوردار نیستند بلکه منابع عظیمی را نیز به هدر دادهاند. در حالی که اعتبارات عمرانی استان افزایش یافته، اما سوءمدیریت، و اولویتهای نادرست باعث شدهاند تا این پروژهها به نقطهای برسند که فرسایش و ناتمام ماندنشان، به یک روند تکراری و معمول تبدیل شود.
نباید فراموش کرد که فرسایشیشدن پروژهها نه تنها یک معضل فنی و مالی است، بلکه به یک معضل فرهنگی تبدیل شده است. انگار که ناتمام گذاشتن پروژهها به یک فرهنگِ جاافتاده در بدنه مدیریت و سیاست استان بدل شده است. این فرهنگ ناپسند بعضاً باعث شده برخی از مدیران و نمایندگان مجلس به جای تلاش برای پایان دادن به پروژههای نیمهتمام، برای جلب رأی و محبوبیت صرفاً به تعریف پروژههای جدید روی بیاورند؛ پروژههایی که همان سرنوشت تلخ را در انتظار دارند. از همین منظر است که برخی در مورد پروژههای جدیدی که در استان کلید خورده همچون پروژه خودروهای هیبریدی نگرانیهایی دارند.
پیشنهاد میشود دولت چهاردهم که این میراث تلخ را تحویل گرفته با نمایندگی عالی دولت در استان که خود به دلیل تجربهاش در سازمان برنامه و بودجه، واقف به مباحث بودجهای و پروژهای است، به جای آنکه به دنبال تعریف پروژههای جدید و پرزرق و برق باشد، با جدیت به تکمیل و به سرانجام رساندن همین پروژههای نیمهتمام بپردازد. چرا که عطش تعریف پروژههای نو، فقط منابع محدود استان را به هدر میدهد و آیندهای پرابهام برای این شهروندان رقم میزند.
مسئولان استانی باید پاسخگو باشند که چرا پروژههایی با اهمیت حیاتی این همه سال نیمهکاره باقی ماندهاند و چه تدابیری برای تسریع در اتمام آنها اندیشیدهاند؟ پروژه جاده پاتاوه_دهدشت که در بدترین حالت میشد در یک دهه به اتمام رساند، پس از سه دهه هنوز با مشکلاتی مواجه است، این وضعیت را در پروژههای پتروشیمی دهدشت نیز میتوان دید. پلهای بشار نیز آنقدر تکمیل نشدند که همان بخش کارشده نیز حالا نیاز به ایمنسازی دارند. نمونههای زیادی از این پروژهها وجود دارد، اما مسأله عمیقتر از این چند پروژه است؛ در واقع همانطور که گفتیم فرسایش پروژهها در کهگیلویه و بویراحمد را نمیتوان صرفاً یک مشکل فنی دانست؛ این مسئله به سوءمدیریت، عدم نظارت جدی و عملکرد منفعلانه برمیگردد. تا زمانی که این فرهنگ غلط تغییر نکند، نمیتوان امید چندانی به تکمیل پروژههای ناتمام داشت.

از سوی دیگر، نمیتوان از نبود برنامهریزی جامع و دقیق در تعریف اولیه پروژهها چشمپوشی کرد. بسیاری از این پروژههای نیمهتمام بدون بررسی کامل و مطالعات کارشناسی لازم کلید میخورند و همین باعث میشود که در میانه راه با کمبود اعتبار، مشکلات فنی و نبود حمایتهای لازم مواجه شوند. این وضعیت نه تنها روند اجرای پروژهها را کند میکند بلکه انگیزه شهروندان و سرمایهگذاران را برای حمایت و مشارکت در توسعه استان کاهش میدهد. متأسفانه برنامهریزی دقیق و شفاف، به عنوان یکی از پایههای مهم توسعه پایدار، در بسیاری از موارد نادیده گرفته شده است.
نکته مهم دیگر، رفتارهای سیاسی و انتخاباتی نمایندگان و مدیران است. برخی از پروژهها برای جلب رضایت کوتاهمدت مردم رأیدهنده و به عنوان ابزار تبلیغاتی تعریف میشوند، بدون آنکه زیرساختها و منابع لازم برای اجرای آنها فراهم شده باشد. این سیاستزدگی، انتظارات مردم را بیجهت بالا برده و عدم به تمامرساندنشان موجب سرخوردگی آنان میشود. لازم است نمایندگان استان به جای وعدههای بیپشتوانه، به تکمیل پروژههای موجود و ارتقای کیفیت زندگی شهروندان روی بیاروند.
در نهایت، نقش مشارکت شهروندان و شفافیت در روند توسعه بسیار کلیدی است؛ آنها حق دارند بدانند بودجهها چگونه هزینه میشود و پروژهها در چه مرحلهای هستند. ایجاد سازوکارهای اطلاعرسانی شفاف و مشارکت مردمی میتواند به بهبود عملکرد مدیران و کاهش فساد و سوءمدیریت کمک کند. وقتی شهروندان در جریان روند توسعه قرار گیرند، فشار اجتماعی برای اتمام پروژهها افزایش یافته و مدیران کمتر میتوانند از پاسخگویی طفره روند. اما مسأله اینجاست که کهگیلویه و بویراحمدیها در نظر برخی از مسئولین و نمایندگان، نه «شهروند»، بلکه «توده مردم» هستند؛ از «توده» تا «شهروندی»، زمین تا آسمان راه هست.
به گزارش کبنا، فرسایشیشدن پروژههای عمرانی و زیرساختی یکی از چالشهای جدی در کهگیلویه و بویراحمد، است؛ معضلی که نه تنها مختص این دوره و دولت نیست، بلکه به نوعی به یک فرهنگ ناپسند تبدیل شده است. پروژههایی که سالها نیمهکاره رها شدهاند، میراثی تلخ از دولتهای گذشتهاند که همچنان بر دوش شهروندان استان سنگینی میکنند و هر روز به گرههای توسعه و پیشرفت استان میافزایند.
بر اساس گزارشها، بین ۸۰۰ تا 900 و بر اساس گزارشهای دیگر حدود هزار پروژه عمرانی و زیرساختی در کهگیلویه و بویراحمد به دلایل مختلفی مانند کمبود اعتبار، تغییر اولویتها، تغییر مسئولان، معارضات اجتماعی و مشکلات فنی نیمهتمام ماندهاند.
طرح راهآهن یاسوج - اقلید که از سال ۱۳۹۳ آغاز شده، تاکنون تنها ۳۰ درصد پیشرفت داشته و برآورد میشود که تکمیل آن بیش از ۱۵ هزار میلیارد تومان هزینه داشته باشد. طرح سد و نیروگاه تنگ سرخ که از سال ۱۳۹۰ آغاز شده، هنوز به بهرهبرداری نرسیده و باعث شده زمینهای کشاورزی بسیاری در این منطقه به زیر آب بروند و مردم منطقه با مشکلات زیادی مواجه شوند. برای تکمیل پروژههای نیمهتمام استان، بیش از ۱۷۰ هزار میلیارد تومان اعتبار نیاز است. این در حالی است که اعتبارات عمرانی استان در سالهای اخیر افزایش یافته، اما همچنان پروژههای زیادی به دلیل مشکلات مختلف به سرانجام نرسیدهاند.
این پروژهها که برخی از آنها بیش از ۱۵ تا 20 سال در دست اجرا هستند، نشاندهنده ضعف در برنامهریزی، نظارت و تخصیص منابع است. بهعنوان مثال، پروژه اتصال جاده سروک به پلچهارم بشار که سالهاست نیمهتمام مانده، همچنان با وعدههای مسئولان در صف صدها پروژه نیمهکاره در یاسوج قرار گرفته است. علاوه بر این، پروژههایی مانند بلوار بنسنجان یاسوج نیز همچنان در وضعیت نامناسبی قرار دارند و شاهد فرسایشی شدن آن و بلوار مملو از خاک و سنگ هستیم.

دهههاست شهروندان کهگیلویه و بویراحمدی، با پروژههایی مواجهاند که با وعدههای بزرگ شروع شدهاند اما در عمل هرگز به پایان نرسیدهاند. بخش زیادی از این پروژهها نه تنها از پیشرفت قابل توجهی برخوردار نیستند بلکه منابع عظیمی را نیز به هدر دادهاند. در حالی که اعتبارات عمرانی استان افزایش یافته، اما سوءمدیریت، و اولویتهای نادرست باعث شدهاند تا این پروژهها به نقطهای برسند که فرسایش و ناتمام ماندنشان، به یک روند تکراری و معمول تبدیل شود.
نباید فراموش کرد که فرسایشیشدن پروژهها نه تنها یک معضل فنی و مالی است، بلکه به یک معضل فرهنگی تبدیل شده است. انگار که ناتمام گذاشتن پروژهها به یک فرهنگِ جاافتاده در بدنه مدیریت و سیاست استان بدل شده است. این فرهنگ ناپسند بعضاً باعث شده برخی از مدیران و نمایندگان مجلس به جای تلاش برای پایان دادن به پروژههای نیمهتمام، برای جلب رأی و محبوبیت صرفاً به تعریف پروژههای جدید روی بیاورند؛ پروژههایی که همان سرنوشت تلخ را در انتظار دارند. از همین منظر است که برخی در مورد پروژههای جدیدی که در استان کلید خورده همچون پروژه خودروهای هیبریدی نگرانیهایی دارند.
پیشنهاد میشود دولت چهاردهم که این میراث تلخ را تحویل گرفته با نمایندگی عالی دولت در استان که خود به دلیل تجربهاش در سازمان برنامه و بودجه، واقف به مباحث بودجهای و پروژهای است، به جای آنکه به دنبال تعریف پروژههای جدید و پرزرق و برق باشد، با جدیت به تکمیل و به سرانجام رساندن همین پروژههای نیمهتمام بپردازد. چرا که عطش تعریف پروژههای نو، فقط منابع محدود استان را به هدر میدهد و آیندهای پرابهام برای این شهروندان رقم میزند.
مسئولان استانی باید پاسخگو باشند که چرا پروژههایی با اهمیت حیاتی این همه سال نیمهکاره باقی ماندهاند و چه تدابیری برای تسریع در اتمام آنها اندیشیدهاند؟ پروژه جاده پاتاوه_دهدشت که در بدترین حالت میشد در یک دهه به اتمام رساند، پس از سه دهه هنوز با مشکلاتی مواجه است، این وضعیت را در پروژههای پتروشیمی دهدشت نیز میتوان دید. پلهای بشار نیز آنقدر تکمیل نشدند که همان بخش کارشده نیز حالا نیاز به ایمنسازی دارند. نمونههای زیادی از این پروژهها وجود دارد، اما مسأله عمیقتر از این چند پروژه است؛ در واقع همانطور که گفتیم فرسایش پروژهها در کهگیلویه و بویراحمد را نمیتوان صرفاً یک مشکل فنی دانست؛ این مسئله به سوءمدیریت، عدم نظارت جدی و عملکرد منفعلانه برمیگردد. تا زمانی که این فرهنگ غلط تغییر نکند، نمیتوان امید چندانی به تکمیل پروژههای ناتمام داشت.

از سوی دیگر، نمیتوان از نبود برنامهریزی جامع و دقیق در تعریف اولیه پروژهها چشمپوشی کرد. بسیاری از این پروژههای نیمهتمام بدون بررسی کامل و مطالعات کارشناسی لازم کلید میخورند و همین باعث میشود که در میانه راه با کمبود اعتبار، مشکلات فنی و نبود حمایتهای لازم مواجه شوند. این وضعیت نه تنها روند اجرای پروژهها را کند میکند بلکه انگیزه شهروندان و سرمایهگذاران را برای حمایت و مشارکت در توسعه استان کاهش میدهد. متأسفانه برنامهریزی دقیق و شفاف، به عنوان یکی از پایههای مهم توسعه پایدار، در بسیاری از موارد نادیده گرفته شده است.
نکته مهم دیگر، رفتارهای سیاسی و انتخاباتی نمایندگان و مدیران است. برخی از پروژهها برای جلب رضایت کوتاهمدت مردم رأیدهنده و به عنوان ابزار تبلیغاتی تعریف میشوند، بدون آنکه زیرساختها و منابع لازم برای اجرای آنها فراهم شده باشد. این سیاستزدگی، انتظارات مردم را بیجهت بالا برده و عدم به تمامرساندنشان موجب سرخوردگی آنان میشود. لازم است نمایندگان استان به جای وعدههای بیپشتوانه، به تکمیل پروژههای موجود و ارتقای کیفیت زندگی شهروندان روی بیاروند.
در نهایت، نقش مشارکت شهروندان و شفافیت در روند توسعه بسیار کلیدی است؛ آنها حق دارند بدانند بودجهها چگونه هزینه میشود و پروژهها در چه مرحلهای هستند. ایجاد سازوکارهای اطلاعرسانی شفاف و مشارکت مردمی میتواند به بهبود عملکرد مدیران و کاهش فساد و سوءمدیریت کمک کند. وقتی شهروندان در جریان روند توسعه قرار گیرند، فشار اجتماعی برای اتمام پروژهها افزایش یافته و مدیران کمتر میتوانند از پاسخگویی طفره روند. اما مسأله اینجاست که کهگیلویه و بویراحمدیها در نظر برخی از مسئولین و نمایندگان، نه «شهروند»، بلکه «توده مردم» هستند؛ از «توده» تا «شهروندی»، زمین تا آسمان راه هست.