تاریخ انتشار
شنبه ۲۲ شهريور ۱۴۰۴ ساعت ۲۰:۴۸
کد مطلب : ۵۰۳۹۸۱
نشنال اینترست تحلیل کرد؛
ترامپ، ایران و ریسک بالای نفتی جنگ
۰
کبنا ؛نشنال اینترست نوشت: تنشهای احتمالی آینده بین ایالات متحده و ایران میتواند موجب بروز درگیریهای بیشتر شود، بازارهای جهانی انرژی را مختل کند، ثبات نفت را تهدید کند و امنیت اقتصادی گستردهتری را به خطر اندازد.
به گزارش کبنا نیوز، در ادامه این مطلب آمده: «جنگ ۱۲ روزه» بین اسرائیل و ایران در ژوئن ۲۰۲۵ شاهد بزرگترین رویارویی نظامی مستقیم بین این دشمنان دیرینه خاورمیانه بود و ایالات متحده را وادار به مداخله کرد و تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی در فردو، نطنز و اصفهان را با بمبهای نفوذگر «بنکر-باستر» خود هدف قرار داد. با وجود اینکه رئیسجمهور دونالد ترامپ این عملیات که به دنبال از بین بردن توان غنیسازی هستهای ایران بود را یک پیروزی همهجانبه توصیف کرد و اعلام آتشبس در ۲۴ ژوئن نمود، خطر هستهای همچنان پابرجاست و با آن، سایهای از تشدید تنشهای منطقهای که میتواند بازارهای انرژی را بیثبات کند، قیمت نفت را بالا ببرد و به امنیت انرژی جهانی آسیب بزند، وجود دارد.
سازمان اطلاعات دفاعی ایالات متحده (DIA) اعلام کرده است که سانتریفیوژها ممکن است هنوز در زیر خرابههای سه سایت مذکور سالم مانده باشند، در حالی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) هشدار داده که قادر به یافتن ۴۱۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ۶۰ درصد نیست، که احتمالاً پیش از جنگ خارج شده و میتواند برای ساخت ده کلاهک هستهای کافی باشد. با ادامه تهدیدهای هستهای و ارزیابی خطرهایی که اسرائیل را وادار به حملات اولیه کرده است، بازگشت به جنگ به نظر کوتاه میآید و ارزش یک راهحل جایگزین روزبهروز افزایش مییابد.
یک درگیری آینده ناخواسته
با توجه به روابط قوی ایالات متحده با اسرائیل و کشورهای خلیج و منافع گسترده آن در ثبات قیمتهای جهانی انرژی، وقوع دور جدید جنگ باعث میشود که واشنگتن از مداخله خودداری نکند. این گزینه با افزایش فشار داخلی در ایالات متحده علیه درگیری طولانیمدت نظامی – یا مداخله نظامی به طور کلی – روزبهروز غیرقابل پذیرشتر میشود.
جنگ بقای رژیم ایران را تهدید میکند و در جریان درگیریهای ژوئن، تهران بارها ترجیح خود را برای کاهش تنش نشان داد، از جمله با ارائه هشدار پیشرفته درباره حمله تلافیجویانه به پایگاه هوایی العدید ایالات متحده – که رئیسجمهور ترامپ به آن اشاره کرد – و همچنین ابراز تمایل به توقف عملیات نظامی در صورت اقدام متقابل اسرائیل. کمپین «فشار حداکثری» ایالات متحده که رئیسجمهور ترامپ از زمان خروج از برجام در سال ۲۰۱۸ ترجیح داده، هر گونه تلاش ایران برای بازسازی توان بازدارندگی کشور را دشوار میسازد. این مسئله در مواجهه با بازگشت تحریمهای سازمان ملل پس از فعال شدن مکانیزم «اسنپبک» توسط اروپاییها دشوارتر نیز میشود. گزینه باقیمانده برای غنیسازی هستهای مخفی و مسابقه برای بمب – حتی تحت فشار اقتصادی شدید – قطعاً حملات اسرائیل (و احتمالاً ایالات متحده) را به دنبال خواهد داشت.
با این حال، بازسازی بخشی از قدرت بازدارندگی ایران برای رژیم ضروری است، که در جنگ ۱۲ روزه ضربه سنگینی از حملات ترکیبی اسرائیل و آمریکا متحمل شد، همچنین محور مقاومت در پی جنگهای اسرائیل با حماس در نوار غزه و حزبالله در لبنان تضعیف شده و سقوط رژیم اسد در سوریه طی سال گذشته نیز به آن اضافه شده است. این امر باید بدون تحریک نگرانیهای اسرائیل انجام شود و در عین حال نگرانیهای آمریکا، خلیج و اروپا درباره احتمال گسترش هستهای باید مدیریت شود تا همه بازیگران به سیاست سختگیرانهتری سوق داده نشوند.
روشهای بازدارندگی مورد علاقه ایران
روشهای مورد علاقه ایران برای بازدارندگی به نقد رئیسجمهور ترامپ و نهایتاً ترک برجام بازمیگردد. علاوه بر تمرکز اصلی توافق ۲۰۱۵ بر جلوگیری از اشاعه هستهای، برنامه توسعه موشکهای بالستیک ایران و فعالیتهای بیثباتکننده منطقهای از طریق اعضای «محور» آن بهطور کافی مورد توجه قرار نگرفته بود. علاوه بر این، شرکای ایالات متحده در خلیج، که با تهدیدهای قابل توجهی از جانب ایران مواجه بودند، بهطور کامل از چارچوب برجام کنار گذاشته شدند. با توجه به وضعیت فعلی، ایالات متحده خواهان توقف کامل برنامه سلاحهای هستهای ایران خواهد بود، از جمله بازپسگیری ذخیره اورانیوم «از دست رفته». جلوگیری از بازسازی «محور» ایران احتمالاً نقطه حساس دیگری برای ترامپ خواهد بود. در عوض، ایران ممکن است خواستار امتیازاتی برای توسعه ابزارهای سنتی بازدارندگی، مانند تمرکز بر نیروی هوایی قدیمی، سامانههای دفاع هوایی تخریبشده در جنگ ۱۲ روزه و سایر مسیرهای نظامی شود. همچنین انتظار میرود تعهدات ایالات متحده در مقابل جامعه بینالمللی برای عدم مداخله نیز خواسته شود.
مذاکرات و نقش میانجیها
راه جایگزین برای رسیدن به توافق، بهشدت وابسته به مشارکت ایالات متحده است. بریتانیا، فرانسه و آلمان ممکن است سعی کنند بازگشت تهران به مذاکرات و رعایت رژیم بازرسی IAEA را با فعال کردن مکانیزم «اسنپبک» که تهدید به بازگرداندن تحریمهای کامل سازمان ملل پیش از برجام میکند، تا پایان سپتامبر تشویق کنند. در واقع، کشورهای خلیج، از جمله عمان، قطر و عربستان سعودی که در گذشته نقش مهمی در تسهیل مذاکرات ایران و ایالات متحده داشتهاند، به تنهایی قادر به ایجاد تغییرات معنادار نیستند. تلاشهای میانجیگری آنها جداییناپذیر از وضعیتشان به عنوان صادرکنندگان عمده انرژی است، که ثبات اقتصادی و سیاسی خود را در حفظ جریان مطمئن نفت و گاز از خلیج فارس میبینند. بدون حمایت قوی ایالات متحده که بتواند از مداخله بیشتر در ایران جلوگیری کرده و تحریمها را علیه اقتصاد این کشور لغو کند، هیچ توافقی امکانپذیر نیست.
مذاکرات مستقیم برای تهران پس از نقض حاکمیت ایران توسط حملات ایالات متحده امکانپذیر نیست. این امر ضرورت دخالت واسطهها را در این مرحله مطلق میکند، همانطور که گزارش اخیر منتشرشده توسط «مؤسسه کمبریج خاورمیانه و شمال آفریقا» برجسته کرده است. کشورهای اروپایی و خلیج ممکن است به تنهایی ایران را متقاعد نکنند، اما میانجیگری آنها میتواند مسیر مذاکرات غیرمستقیم بین ایران و ایالات متحده را باز کند، بهویژه اگر رئیسجمهور ترامپ سیگنالهای درستی ارسال کند. چین و روسیه در این مرحله بازیگران کلیدی خواهند بود، که حمایت آنها از توافق جدید نه تنها به خاطر حق وتویشان در شورای امنیت سازمان ملل ضروری است، بلکه میتواند نفوذ مثبت اضافی بر ایران ایجاد کند.
تأثیر چین و روسیه
وابستگی شدید چین به جریانهای پایدار نفت و گاز از خلیج فارس، همراه با جایگاه آن به عنوان بزرگترین مشتری نفت ایران، موقعیتی دوگانه برای پیشبرد توافق ایجاد میکند. این وابستگی باعث حساسیت پکن به هرگونه اختلال، حتی کوتاهمدت، در تنگه هرمز میشود که میتواند منجر به جهش قیمت جهانی و تأثیر مستقیم بر رشد چین شود. از یک سو، منافع چین در جلوگیری از یک دور جدید جنگ که منطقه را بیثبات کند، قرار دارد و از سوی دیگر، وابستگی ایران به پکن برای ۹۰ درصد صادرات نفت خود، که تهران از آن برای جبران کاهش درآمد ناشی از تحریمهای گسترده غرب استفاده کرده، بهعنوان اهرمی برای فشار قابل بهرهبرداری است. نقش پکن در تسهیل آشتی ایران و عربستان در ۲۰۲۳ نیز یک پیوند اضافی است که کشورهای خلیج را به مشارکت در توافق منطقهای جدید ترغیب میکند. همکاری نزدیک روسیه با کشورهای خلیج در چارچوب اوپک پلاس نیز این استدلال را تقویت میکند.
علاوه بر این، همکاری نظامی و انرژی روسیه با ایران که در طول سه سال جنگ روسیه در اوکراین عمیقتر شد، آن را در موقعیت مناسبی برای مشارکت در بازسازی توان بازدارندگی ایران از طریق روشهای غیرهستهای قرار میدهد. نفوذ مسکو در اوپک پلاس به آن نقش دوگانهای میدهد، بهگونهای که نه تنها دیپلماسی منطقهای بلکه ثبات تولید و قیمتگذاری نفت جهانی را شکل میدهد و انگیزهای برای مشارکت فعال در مذاکرات فراهم میکند. مذاکرات جاری ترامپ با رئیسجمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، در خصوص جبهه اوکراین در این زمینه کلیدی است، اما این پیوند مسائل همچنین تضمین میکند که پیشرفت در ایران احتمالاً به امتیازات دادهشده در مورد اوکراین گره خورده باشد.
مسیر باریک پیشرو
با توجه به اینکه وضعیت فعلی نسبت به ایران با خطر بالای جنگ مشخص شده و تعامل دیپلماتیک بدون حمایت ایالات متحده تنها به تأخیر میاندازد اما از تشدید دوباره جلوگیری نمیکند، گزینههای سیاستی رئیسجمهور ترامپ به منطق مذاکره برای دستیابی به توافق بازمیگردد. مسیر پیشرو باریک است، اما ملاحظات استراتژیک ایران و ایالات متحده هر دو به سمت از سرگیری تعامل اشاره دارند. هدایت مذاکرات آمریکا و ایران از طریق میانجیگری اروپایی و/یا عرب، با در نظر گرفتن منافع و اهرمهای چین و روسیه، و کاهش ریسک اقدامات یکجانبه اسرائیل همزمان، احتمالاً بزرگترین آزمون مهارت ترامپ در هنر معامله خواهد بود. برای واشنگتن، با این حال، منافع فراتر از دیپلماسی است: جلوگیری از آشفتگی بازار انرژی و حفظ ثبات قیمت جهانی نفت به همان اندازه برای هر توافق پایدار مهم است. با توجه به اینکه خاورمیانه بیش از ۳۰ درصد تولید جهانی نفت را در اختیار دارد، ریسک درگیری مجدد فراتر از سیاستهای منطقهای و به قلب امنیت انرژی جهانی میرسد.
به گزارش کبنا نیوز، در ادامه این مطلب آمده: «جنگ ۱۲ روزه» بین اسرائیل و ایران در ژوئن ۲۰۲۵ شاهد بزرگترین رویارویی نظامی مستقیم بین این دشمنان دیرینه خاورمیانه بود و ایالات متحده را وادار به مداخله کرد و تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی در فردو، نطنز و اصفهان را با بمبهای نفوذگر «بنکر-باستر» خود هدف قرار داد. با وجود اینکه رئیسجمهور دونالد ترامپ این عملیات که به دنبال از بین بردن توان غنیسازی هستهای ایران بود را یک پیروزی همهجانبه توصیف کرد و اعلام آتشبس در ۲۴ ژوئن نمود، خطر هستهای همچنان پابرجاست و با آن، سایهای از تشدید تنشهای منطقهای که میتواند بازارهای انرژی را بیثبات کند، قیمت نفت را بالا ببرد و به امنیت انرژی جهانی آسیب بزند، وجود دارد.
سازمان اطلاعات دفاعی ایالات متحده (DIA) اعلام کرده است که سانتریفیوژها ممکن است هنوز در زیر خرابههای سه سایت مذکور سالم مانده باشند، در حالی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) هشدار داده که قادر به یافتن ۴۱۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ۶۰ درصد نیست، که احتمالاً پیش از جنگ خارج شده و میتواند برای ساخت ده کلاهک هستهای کافی باشد. با ادامه تهدیدهای هستهای و ارزیابی خطرهایی که اسرائیل را وادار به حملات اولیه کرده است، بازگشت به جنگ به نظر کوتاه میآید و ارزش یک راهحل جایگزین روزبهروز افزایش مییابد.
یک درگیری آینده ناخواسته
با توجه به روابط قوی ایالات متحده با اسرائیل و کشورهای خلیج و منافع گسترده آن در ثبات قیمتهای جهانی انرژی، وقوع دور جدید جنگ باعث میشود که واشنگتن از مداخله خودداری نکند. این گزینه با افزایش فشار داخلی در ایالات متحده علیه درگیری طولانیمدت نظامی – یا مداخله نظامی به طور کلی – روزبهروز غیرقابل پذیرشتر میشود.
جنگ بقای رژیم ایران را تهدید میکند و در جریان درگیریهای ژوئن، تهران بارها ترجیح خود را برای کاهش تنش نشان داد، از جمله با ارائه هشدار پیشرفته درباره حمله تلافیجویانه به پایگاه هوایی العدید ایالات متحده – که رئیسجمهور ترامپ به آن اشاره کرد – و همچنین ابراز تمایل به توقف عملیات نظامی در صورت اقدام متقابل اسرائیل. کمپین «فشار حداکثری» ایالات متحده که رئیسجمهور ترامپ از زمان خروج از برجام در سال ۲۰۱۸ ترجیح داده، هر گونه تلاش ایران برای بازسازی توان بازدارندگی کشور را دشوار میسازد. این مسئله در مواجهه با بازگشت تحریمهای سازمان ملل پس از فعال شدن مکانیزم «اسنپبک» توسط اروپاییها دشوارتر نیز میشود. گزینه باقیمانده برای غنیسازی هستهای مخفی و مسابقه برای بمب – حتی تحت فشار اقتصادی شدید – قطعاً حملات اسرائیل (و احتمالاً ایالات متحده) را به دنبال خواهد داشت.
با این حال، بازسازی بخشی از قدرت بازدارندگی ایران برای رژیم ضروری است، که در جنگ ۱۲ روزه ضربه سنگینی از حملات ترکیبی اسرائیل و آمریکا متحمل شد، همچنین محور مقاومت در پی جنگهای اسرائیل با حماس در نوار غزه و حزبالله در لبنان تضعیف شده و سقوط رژیم اسد در سوریه طی سال گذشته نیز به آن اضافه شده است. این امر باید بدون تحریک نگرانیهای اسرائیل انجام شود و در عین حال نگرانیهای آمریکا، خلیج و اروپا درباره احتمال گسترش هستهای باید مدیریت شود تا همه بازیگران به سیاست سختگیرانهتری سوق داده نشوند.
روشهای بازدارندگی مورد علاقه ایران
روشهای مورد علاقه ایران برای بازدارندگی به نقد رئیسجمهور ترامپ و نهایتاً ترک برجام بازمیگردد. علاوه بر تمرکز اصلی توافق ۲۰۱۵ بر جلوگیری از اشاعه هستهای، برنامه توسعه موشکهای بالستیک ایران و فعالیتهای بیثباتکننده منطقهای از طریق اعضای «محور» آن بهطور کافی مورد توجه قرار نگرفته بود. علاوه بر این، شرکای ایالات متحده در خلیج، که با تهدیدهای قابل توجهی از جانب ایران مواجه بودند، بهطور کامل از چارچوب برجام کنار گذاشته شدند. با توجه به وضعیت فعلی، ایالات متحده خواهان توقف کامل برنامه سلاحهای هستهای ایران خواهد بود، از جمله بازپسگیری ذخیره اورانیوم «از دست رفته». جلوگیری از بازسازی «محور» ایران احتمالاً نقطه حساس دیگری برای ترامپ خواهد بود. در عوض، ایران ممکن است خواستار امتیازاتی برای توسعه ابزارهای سنتی بازدارندگی، مانند تمرکز بر نیروی هوایی قدیمی، سامانههای دفاع هوایی تخریبشده در جنگ ۱۲ روزه و سایر مسیرهای نظامی شود. همچنین انتظار میرود تعهدات ایالات متحده در مقابل جامعه بینالمللی برای عدم مداخله نیز خواسته شود.
مذاکرات و نقش میانجیها
راه جایگزین برای رسیدن به توافق، بهشدت وابسته به مشارکت ایالات متحده است. بریتانیا، فرانسه و آلمان ممکن است سعی کنند بازگشت تهران به مذاکرات و رعایت رژیم بازرسی IAEA را با فعال کردن مکانیزم «اسنپبک» که تهدید به بازگرداندن تحریمهای کامل سازمان ملل پیش از برجام میکند، تا پایان سپتامبر تشویق کنند. در واقع، کشورهای خلیج، از جمله عمان، قطر و عربستان سعودی که در گذشته نقش مهمی در تسهیل مذاکرات ایران و ایالات متحده داشتهاند، به تنهایی قادر به ایجاد تغییرات معنادار نیستند. تلاشهای میانجیگری آنها جداییناپذیر از وضعیتشان به عنوان صادرکنندگان عمده انرژی است، که ثبات اقتصادی و سیاسی خود را در حفظ جریان مطمئن نفت و گاز از خلیج فارس میبینند. بدون حمایت قوی ایالات متحده که بتواند از مداخله بیشتر در ایران جلوگیری کرده و تحریمها را علیه اقتصاد این کشور لغو کند، هیچ توافقی امکانپذیر نیست.
مذاکرات مستقیم برای تهران پس از نقض حاکمیت ایران توسط حملات ایالات متحده امکانپذیر نیست. این امر ضرورت دخالت واسطهها را در این مرحله مطلق میکند، همانطور که گزارش اخیر منتشرشده توسط «مؤسسه کمبریج خاورمیانه و شمال آفریقا» برجسته کرده است. کشورهای اروپایی و خلیج ممکن است به تنهایی ایران را متقاعد نکنند، اما میانجیگری آنها میتواند مسیر مذاکرات غیرمستقیم بین ایران و ایالات متحده را باز کند، بهویژه اگر رئیسجمهور ترامپ سیگنالهای درستی ارسال کند. چین و روسیه در این مرحله بازیگران کلیدی خواهند بود، که حمایت آنها از توافق جدید نه تنها به خاطر حق وتویشان در شورای امنیت سازمان ملل ضروری است، بلکه میتواند نفوذ مثبت اضافی بر ایران ایجاد کند.
تأثیر چین و روسیه
وابستگی شدید چین به جریانهای پایدار نفت و گاز از خلیج فارس، همراه با جایگاه آن به عنوان بزرگترین مشتری نفت ایران، موقعیتی دوگانه برای پیشبرد توافق ایجاد میکند. این وابستگی باعث حساسیت پکن به هرگونه اختلال، حتی کوتاهمدت، در تنگه هرمز میشود که میتواند منجر به جهش قیمت جهانی و تأثیر مستقیم بر رشد چین شود. از یک سو، منافع چین در جلوگیری از یک دور جدید جنگ که منطقه را بیثبات کند، قرار دارد و از سوی دیگر، وابستگی ایران به پکن برای ۹۰ درصد صادرات نفت خود، که تهران از آن برای جبران کاهش درآمد ناشی از تحریمهای گسترده غرب استفاده کرده، بهعنوان اهرمی برای فشار قابل بهرهبرداری است. نقش پکن در تسهیل آشتی ایران و عربستان در ۲۰۲۳ نیز یک پیوند اضافی است که کشورهای خلیج را به مشارکت در توافق منطقهای جدید ترغیب میکند. همکاری نزدیک روسیه با کشورهای خلیج در چارچوب اوپک پلاس نیز این استدلال را تقویت میکند.
علاوه بر این، همکاری نظامی و انرژی روسیه با ایران که در طول سه سال جنگ روسیه در اوکراین عمیقتر شد، آن را در موقعیت مناسبی برای مشارکت در بازسازی توان بازدارندگی ایران از طریق روشهای غیرهستهای قرار میدهد. نفوذ مسکو در اوپک پلاس به آن نقش دوگانهای میدهد، بهگونهای که نه تنها دیپلماسی منطقهای بلکه ثبات تولید و قیمتگذاری نفت جهانی را شکل میدهد و انگیزهای برای مشارکت فعال در مذاکرات فراهم میکند. مذاکرات جاری ترامپ با رئیسجمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، در خصوص جبهه اوکراین در این زمینه کلیدی است، اما این پیوند مسائل همچنین تضمین میکند که پیشرفت در ایران احتمالاً به امتیازات دادهشده در مورد اوکراین گره خورده باشد.
مسیر باریک پیشرو
با توجه به اینکه وضعیت فعلی نسبت به ایران با خطر بالای جنگ مشخص شده و تعامل دیپلماتیک بدون حمایت ایالات متحده تنها به تأخیر میاندازد اما از تشدید دوباره جلوگیری نمیکند، گزینههای سیاستی رئیسجمهور ترامپ به منطق مذاکره برای دستیابی به توافق بازمیگردد. مسیر پیشرو باریک است، اما ملاحظات استراتژیک ایران و ایالات متحده هر دو به سمت از سرگیری تعامل اشاره دارند. هدایت مذاکرات آمریکا و ایران از طریق میانجیگری اروپایی و/یا عرب، با در نظر گرفتن منافع و اهرمهای چین و روسیه، و کاهش ریسک اقدامات یکجانبه اسرائیل همزمان، احتمالاً بزرگترین آزمون مهارت ترامپ در هنر معامله خواهد بود. برای واشنگتن، با این حال، منافع فراتر از دیپلماسی است: جلوگیری از آشفتگی بازار انرژی و حفظ ثبات قیمت جهانی نفت به همان اندازه برای هر توافق پایدار مهم است. با توجه به اینکه خاورمیانه بیش از ۳۰ درصد تولید جهانی نفت را در اختیار دارد، ریسک درگیری مجدد فراتر از سیاستهای منطقهای و به قلب امنیت انرژی جهانی میرسد.