تاریخ انتشار
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۰۹:۱۳
کد مطلب : ۴۹۹۰۰۰
مردان در جلسات زوج درمانی از چه چیزی بیشتر شکایت میکنند؟
۰
کبنا ؛بسیاری از مردان تنها در جلسات درمانی از مشکلات واقعی خود در زندگی زناشویی پرده برمیدارند، جایی که احساس امنیت برای بیان نارضایتیها وجود دارد.
به گزارش کبنا نیوز به نقل از یورتانگو، در سالهای اخیر، آگاهی از اهمیت سلامت روان مردان افزایش چشمگیری یافته است. دیگر کمتر کسی باور دارد که مردان باید همان چهرهی سخت و بیاحساس گذشته را حفظ کنند؛ چهرهای که بر پایهی کلیشههای مردسالارانه شکل گرفته و مردان را به پنهانکردن اضطراب، اندوه و افسردگی وامیداشت. با این حال، هنوز هم احتمال اینکه بیماری روانی مردان تشخیص داده شوند کمتر از زنان است؛ اما خطرات ناشی از مشکلات سلامت روانی در مردان بهمراتب شدیدتر است. به عنوان مثال، طبق آمار منتشرشده در سال ۲۰۲۰ توسط بنیاد آمریکایی پیشگیری از خودکشی، نرخ خودکشی در مردان ۳.۸۸ برابر زنان است. این نرخ در میان مردان سفیدپوست میانسال به بالاترین حد خود میرسد. بهعبارتی، سلامت روان مردان مسئلهای حیاتی و نگرانکننده است. اما نکتهی امیدوارکننده آنجاست که تابوی مراجعه به رواندرمانگر در میان مردان، کمکم در حال شکستهشدن است. امروزه سازمانهایی در سراسر جهان در خط مقدم آگاهیبخشی و دفاع از سلامت روان مردان قرار دارند. هر مردی که تصمیم میگیرد برای حل چالشهای احساسی و ذهنی خود به درمانگر مراجعه کند، گامی بزرگ به سوی خودشناسی و بهبود کیفیت زندگیاش برداشته است. اما مردان در جلسات درمانی دربارهی چه چیزی صحبت میکنند؟ وقتی پای زندگی زناشویی به میان میآید، گلایهی اصلی آنها چیست؟
۱. همسری که بیشازحد انتقاد میکند
انتقاد مداوم از سبک زندگی، انتخابها، ارزشها یا ویژگیهای شخصیتی همسر، نهتنها روحیهی فرد را تضعیف میکند، بلکه میتواند رابطهی زناشویی را به سراشیبی سقوط بکشاند. وقتی تمرکز رابطه از عشق و پذیرش به سمت قضاوت و انتقاد تغییر کند، ویژگیهای دوستداشتنی همسر بهتدریج از نظر پنهان میمانند. رواندرمانگران بر این باورند حتی زمانی که مردی بخواهد رفتاری را که از آن انتقاد شده اصلاح کند، واکنش همسر اغلب با بیمهری همراه است؛ یا آن تغییر نادیده گرفته میشود، یا با عباراتی مثل «خُب، ولی...» بهسرعت توجه به ایرادهای دیگر جلب میشود و زحمات او بیارزش جلوه میکند. اما خبر خوب آنکه این چرخهی انتقاد قابل اصلاح است. مردان نیز میتوانند ابزارهای ارتباطی مؤثری بیاموزند تا در برابر انتقاد از خود، واکنشی غیر تدافعی و در عین حال قاطع نشان دهند. اگر هر دو طرف بیاموزند که بیشتر تحسین کنند تا انتقاد، زمینه برای درک متقابل و شروع فرایند بهبودی در رابطه فراهم میشود.
۲. احساس مورد قضاوت قرار گرفتن مداوم
هیچکس نمیتواند در ازدواجی دوام بیاورد، اگر احساس کند بیشتر مورد قضاوت قرار میگیرد تا تحسین. این جمله بهخوبی وضعیت مردانی را توضیح میدهد که در جلسات درمانی از احساس قضاوت شدن مداوم توسط همسر خود مینالند. در کتاب «رمز و راز ملکه» نوشتهی آلیسون آرمسترانگ نیز، بر اهمیت «قدردانی» و «شناخت» در ارتباط تأکید شده است. مردان معمولاً احساس میکنند هیچگاه نمیتوانند همسرشان را بهطور کامل راضی کنند، زیرا حتی در میان حرفهای محبتآمیز هم نشانههایی از ارزیابی و داوری وجود دارد. برای یک مرد، این نوع ارزیابی مستقیماً به احساس ارزشمندی او گره خورده است. در بسیاری از روابط، هر دو طرف بهجای درک متقابل، به نیازهای فردی خود واکنش نشان میدهند و همین مسئله مانع از گفتوگوی صادقانه و احساس امنیت عاطفی میشود. یک تغییر ساده، اما بنیادین در این زمینه، این است که طرفین بهجای نتیجهگیری شتابزده، کنجکاو باشند و با گوش سپردن به ناشناختهها، درک عمیقتری از یکدیگر پیدا کنند.
۳. نبود صمیمیت
نبود صمیمیت، یکی از متداولترین شکایاتی است که مردان هنگام مراجعه به رواندرمانی مطرح میکنند. اما منظور از صمیمیت، چیزی فراتر از رابطهی جنسی است. برای بسیاری از مردان، صمیمیت نوعی تماس فیزیکی است که به ایجاد پیوند احساسی میانجامد؛ در حالیکه برای بسیاری از زنان، این روند برعکس است: صمیمیت یک فرایند عاطفی است که در بستر امنیت، توجه و پیوند قلبی به رابطهی فیزیکی منتهی میشود. این تفاوت میتواند باعث بروز سوءتفاهم شود. وقتی زندگی پرمشغله، فرزندپروری، کار، مسئولیتها یا بیماریهای خانوادگی وارد معادله میشوند، زنان ممکن است از نظر عاطفی خسته شوند و انرژی لازم برای ایجاد ارتباط صمیمانه را نداشته باشند. در چنین شرایطی، مرد احساس میکند طرد شده و نیازهایش نادیده گرفته میشود، در حالیکه همسرش احساس میکند تحت فشار قرار دارد تا «نیازهای همسر» را تأمین کند. زوجدرمانگران بر این باورند که باز کردن باب گفتوگو در مورد هدف مشترک و یادآوری دلایل اولیهی ازدواج، میتواند به بازسازی صمیمیت و نزدیکی کمک کند.
۴. فهرست بلندبالای مشکلات زناشویی
اگرچه زنان اغلب بانی مراجعه به مشاورهی ازدواج هستند، اما درمانگران باتجربه بهسرعت فضای لازم را برای شنیدن صدای مردان فراهم میکنند. در این جلسات، مردان اغلب شکایتهایی از این دست مطرح میکنند:
ماههاست که رابطهی صمیمی نداشتهایم.
همسرم مدام حرف میزند، تکرار میکند، و آنقدر ادامه میدهد که نمیتوانم موضوع اصلی را به یاد بیاورم.
از کارهای خانه، مراقبت از بچهها، خرید، نظافت و... شکایت دارد و گویی تمام مسئولیتها بر دوش اوست، بیآنکه وقتی برای کار، رفتوآمد، یا تعمیرات خانه و من در نظر بگیرد.
کنترل احساساتش را از دست میدهد و با پرخاش به من حمله میکند.
دوستانم را نمیپسندد، پس هرگونه معاشرت اجتماعی ما محدود به دوستان خودش است.
بیش از حد بچهها را کنترل میکند و نمیگذارد با پیامدهای طبیعی رفتارشان مواجه شوند.
خانوادهی خودش را بینقص میبیند و خانوادهی من را تحقیر میکند.
اینگونه شکایات نشاندهندهی فشاری است که مردان در زندگی مشترک احساس میکنند؛ فشاری که اغلب از سوی جامعه دیده نمیشود یا حتی بیاهمیت تلقی میگردد. اگرچه مردان کمتر دربارهی مشکلاتشان صحبت میکنند و گاهی احساسات خود را پنهان نگه میدارند، اما جلسات رواندرمانی فضا را برای بیان این فشارها، ناامیدیها و نیازها فراهم میکند. مهمترین شکایت مردان در این جلسات نه خیانت یا دروغ، بلکه احساس قضاوت، انتقاد و نبود ارتباط صمیمی و احساسی است. آنها میخواهند شنیده شوند، درک شوند، و احساس کنند ارزشمندند. آیندهی یک ازدواج موفق نه در کمال و بینقص بودن دو نفر، بلکه در توانایی آنها برای دیدن و شنیدن یکدیگر و ساختن فضایی برای همدلی و درک متقابل نهفته است.
به گزارش کبنا نیوز به نقل از یورتانگو، در سالهای اخیر، آگاهی از اهمیت سلامت روان مردان افزایش چشمگیری یافته است. دیگر کمتر کسی باور دارد که مردان باید همان چهرهی سخت و بیاحساس گذشته را حفظ کنند؛ چهرهای که بر پایهی کلیشههای مردسالارانه شکل گرفته و مردان را به پنهانکردن اضطراب، اندوه و افسردگی وامیداشت. با این حال، هنوز هم احتمال اینکه بیماری روانی مردان تشخیص داده شوند کمتر از زنان است؛ اما خطرات ناشی از مشکلات سلامت روانی در مردان بهمراتب شدیدتر است. به عنوان مثال، طبق آمار منتشرشده در سال ۲۰۲۰ توسط بنیاد آمریکایی پیشگیری از خودکشی، نرخ خودکشی در مردان ۳.۸۸ برابر زنان است. این نرخ در میان مردان سفیدپوست میانسال به بالاترین حد خود میرسد. بهعبارتی، سلامت روان مردان مسئلهای حیاتی و نگرانکننده است. اما نکتهی امیدوارکننده آنجاست که تابوی مراجعه به رواندرمانگر در میان مردان، کمکم در حال شکستهشدن است. امروزه سازمانهایی در سراسر جهان در خط مقدم آگاهیبخشی و دفاع از سلامت روان مردان قرار دارند. هر مردی که تصمیم میگیرد برای حل چالشهای احساسی و ذهنی خود به درمانگر مراجعه کند، گامی بزرگ به سوی خودشناسی و بهبود کیفیت زندگیاش برداشته است. اما مردان در جلسات درمانی دربارهی چه چیزی صحبت میکنند؟ وقتی پای زندگی زناشویی به میان میآید، گلایهی اصلی آنها چیست؟
۱. همسری که بیشازحد انتقاد میکند
انتقاد مداوم از سبک زندگی، انتخابها، ارزشها یا ویژگیهای شخصیتی همسر، نهتنها روحیهی فرد را تضعیف میکند، بلکه میتواند رابطهی زناشویی را به سراشیبی سقوط بکشاند. وقتی تمرکز رابطه از عشق و پذیرش به سمت قضاوت و انتقاد تغییر کند، ویژگیهای دوستداشتنی همسر بهتدریج از نظر پنهان میمانند. رواندرمانگران بر این باورند حتی زمانی که مردی بخواهد رفتاری را که از آن انتقاد شده اصلاح کند، واکنش همسر اغلب با بیمهری همراه است؛ یا آن تغییر نادیده گرفته میشود، یا با عباراتی مثل «خُب، ولی...» بهسرعت توجه به ایرادهای دیگر جلب میشود و زحمات او بیارزش جلوه میکند. اما خبر خوب آنکه این چرخهی انتقاد قابل اصلاح است. مردان نیز میتوانند ابزارهای ارتباطی مؤثری بیاموزند تا در برابر انتقاد از خود، واکنشی غیر تدافعی و در عین حال قاطع نشان دهند. اگر هر دو طرف بیاموزند که بیشتر تحسین کنند تا انتقاد، زمینه برای درک متقابل و شروع فرایند بهبودی در رابطه فراهم میشود.
۲. احساس مورد قضاوت قرار گرفتن مداوم
هیچکس نمیتواند در ازدواجی دوام بیاورد، اگر احساس کند بیشتر مورد قضاوت قرار میگیرد تا تحسین. این جمله بهخوبی وضعیت مردانی را توضیح میدهد که در جلسات درمانی از احساس قضاوت شدن مداوم توسط همسر خود مینالند. در کتاب «رمز و راز ملکه» نوشتهی آلیسون آرمسترانگ نیز، بر اهمیت «قدردانی» و «شناخت» در ارتباط تأکید شده است. مردان معمولاً احساس میکنند هیچگاه نمیتوانند همسرشان را بهطور کامل راضی کنند، زیرا حتی در میان حرفهای محبتآمیز هم نشانههایی از ارزیابی و داوری وجود دارد. برای یک مرد، این نوع ارزیابی مستقیماً به احساس ارزشمندی او گره خورده است. در بسیاری از روابط، هر دو طرف بهجای درک متقابل، به نیازهای فردی خود واکنش نشان میدهند و همین مسئله مانع از گفتوگوی صادقانه و احساس امنیت عاطفی میشود. یک تغییر ساده، اما بنیادین در این زمینه، این است که طرفین بهجای نتیجهگیری شتابزده، کنجکاو باشند و با گوش سپردن به ناشناختهها، درک عمیقتری از یکدیگر پیدا کنند.
۳. نبود صمیمیت
نبود صمیمیت، یکی از متداولترین شکایاتی است که مردان هنگام مراجعه به رواندرمانی مطرح میکنند. اما منظور از صمیمیت، چیزی فراتر از رابطهی جنسی است. برای بسیاری از مردان، صمیمیت نوعی تماس فیزیکی است که به ایجاد پیوند احساسی میانجامد؛ در حالیکه برای بسیاری از زنان، این روند برعکس است: صمیمیت یک فرایند عاطفی است که در بستر امنیت، توجه و پیوند قلبی به رابطهی فیزیکی منتهی میشود. این تفاوت میتواند باعث بروز سوءتفاهم شود. وقتی زندگی پرمشغله، فرزندپروری، کار، مسئولیتها یا بیماریهای خانوادگی وارد معادله میشوند، زنان ممکن است از نظر عاطفی خسته شوند و انرژی لازم برای ایجاد ارتباط صمیمانه را نداشته باشند. در چنین شرایطی، مرد احساس میکند طرد شده و نیازهایش نادیده گرفته میشود، در حالیکه همسرش احساس میکند تحت فشار قرار دارد تا «نیازهای همسر» را تأمین کند. زوجدرمانگران بر این باورند که باز کردن باب گفتوگو در مورد هدف مشترک و یادآوری دلایل اولیهی ازدواج، میتواند به بازسازی صمیمیت و نزدیکی کمک کند.
۴. فهرست بلندبالای مشکلات زناشویی
اگرچه زنان اغلب بانی مراجعه به مشاورهی ازدواج هستند، اما درمانگران باتجربه بهسرعت فضای لازم را برای شنیدن صدای مردان فراهم میکنند. در این جلسات، مردان اغلب شکایتهایی از این دست مطرح میکنند:
ماههاست که رابطهی صمیمی نداشتهایم.
همسرم مدام حرف میزند، تکرار میکند، و آنقدر ادامه میدهد که نمیتوانم موضوع اصلی را به یاد بیاورم.
از کارهای خانه، مراقبت از بچهها، خرید، نظافت و... شکایت دارد و گویی تمام مسئولیتها بر دوش اوست، بیآنکه وقتی برای کار، رفتوآمد، یا تعمیرات خانه و من در نظر بگیرد.
کنترل احساساتش را از دست میدهد و با پرخاش به من حمله میکند.
دوستانم را نمیپسندد، پس هرگونه معاشرت اجتماعی ما محدود به دوستان خودش است.
بیش از حد بچهها را کنترل میکند و نمیگذارد با پیامدهای طبیعی رفتارشان مواجه شوند.
خانوادهی خودش را بینقص میبیند و خانوادهی من را تحقیر میکند.
اینگونه شکایات نشاندهندهی فشاری است که مردان در زندگی مشترک احساس میکنند؛ فشاری که اغلب از سوی جامعه دیده نمیشود یا حتی بیاهمیت تلقی میگردد. اگرچه مردان کمتر دربارهی مشکلاتشان صحبت میکنند و گاهی احساسات خود را پنهان نگه میدارند، اما جلسات رواندرمانی فضا را برای بیان این فشارها، ناامیدیها و نیازها فراهم میکند. مهمترین شکایت مردان در این جلسات نه خیانت یا دروغ، بلکه احساس قضاوت، انتقاد و نبود ارتباط صمیمی و احساسی است. آنها میخواهند شنیده شوند، درک شوند، و احساس کنند ارزشمندند. آیندهی یک ازدواج موفق نه در کمال و بینقص بودن دو نفر، بلکه در توانایی آنها برای دیدن و شنیدن یکدیگر و ساختن فضایی برای همدلی و درک متقابل نهفته است.