تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۰۱:۵۶
کد مطلب : ۲۹۷۷۲۰
دوران مدیریت ارژنگ در «دانشگاه یاسوج» در حال بازتولید است
۰
کبنا ؛متن ارسالی
سالها پیش در دوران معروف به اصلاحات من یک دانش آموز مقطع دبیرستان بودم که تازه وارد فضای عمومی و به ویژه مطالعه روزنامه و نشریات شده بودم. دورادور و از طریق برخی دوستان دانشجو اتفاقات و فعالیتهای دانشجویان را پیگیری میکردم. آن دوران بلاشک دوران طلایی دانشگاهها بود هر چند خیلی زود و اندکی بعد از دوم خرداد ۷۶ در تیرماه ۷۸ حوادث تلخ کوی دانشگاه مانع از پیشرفت و گسترش آن فضا شد و در نهایت این جنبش را به سمت به محاق رفتن به پیش برد.
قطعاً اگر امروز بخواهیم از منظر آسیب شناسی به آن دوران نگاه کنیم اشتباهات و اشکالات زیادی نیز وجود داشته است که کسی دنبال اصلاحان اشتباهات نرفت بلکه برخی راه و روش خود را در حذف و محدود کردن دیدن و بعدها هم بویژه در دولت آقای احمدی نژاد اصرار زیادی شد تا دانشگاه صرفاً بخشی از ساختار بوروکراتیک کشور و یک پایگاه سیاسی و مدیریتی برای نزدیکان آن جریان شود. رویه ای که بلافاصله در دولت یازدهم نیز دنبال شد و امروز هم دانشگاه، دانشجو و جنبش دانشجویی در بدترین شرایط ممکن خود قرار دارد و درگیر یک روزمرگی کسالت بار شده است.
به طور مثال یک مقایسه ساده میانان دوران دانشگاه یاسوج که اتفاقاً در آن زمان نو پا و تازه تأسیس بود و هنوز خبری از رشتههای علوم انسانی نبود و وضعیت امروز این دانشگاه که از اکثر رشتهها دانشجو میپذیرد و در مقاطع تحصیلات تکیملی نیز فعال است ولی هیچ دودی از کنده آن بلند نمیشود به خوبی گواه همه ادعاهای بالا است.
متهم کردن یک فرد و یا یک جریان به اینکه دانشگاه یاسوج را به چنین روزی انداخته است دور از انصاف است اما برای اینکه بحث کمی روشن تر و ملوس تر شود گریزی نیست جز اینکه بر مصداقها و اتفاقات انگشت گذاشت تا روشن شود که چرا دانشجو امروز روزگاری ندارد.
روزی که اردوان ارژنگ به عنوان نماد وضعیت دانشگاهها از دانشگاه یاسوج رفت برخی رسانهها تیتر زدند دانشگاه یاسوج آزاد شد. حتی تیتر عمق اتفاقات دوران ارژنگ را نتوانست به تصویر بکشاند. رمضانی جوان که به تبع بی تجربه بود جانشین ارژنگ شد او خیلی سریع سراغ برخی خطوط قرمز رفت خطوطی که اگر چه به مذاق برخیها خوش آمد ولی در سطح تصمیم گیری این افشاگریهای رمضانی مورد خشم قرار گرفت و با وجود تلاشهای زیاد حکم او در شورای انقلاب فرهنگی به تصویب نرسید.
دانشگاه بعد از رمضانی احتمالاً و شاید هم قویاً با رایزنی زارع به رحیمی رسید او هم مانند سلف خود از دانشکده شیمی آمده بود جایی که حداقل به صورت روزمره کمتر صحبت از علم مدیریت، جامعه شناسی و علوم سیاسی است.
این موضوع را از این جهت گفتم که بسیار مهم است و در ادامه کار هر مدیری در دانشگاه مستقیماً با مسائلی خاص متعلق این حوزهها درگیر میشود. البته کسی منتظر شق اقلمر از سوی رحیمی نبود او هم بخشی از همان ساختار بروکراتیک در کل کشور و دارای سویههای قومی بویژه در کنشها و اقدامات خود در استان بود.
از مدتها پیش تا کنون بحث بکارگیری برخی نیروهای نزدیک و متعلق به همان دایره قومی در دانشگاه یاسوج نقل محافل سیاسی و برخی اتاقهای اعضای هیئت عملی است که این رفتار را دون شأن فضای دانشگاهی میدانند و بر این باورند که فضای داشنگاه باید به دور از این رفتارها به پیش برود.
نکته دیگر که مورد انتقاد ناظران درونی و بیرونی دانشگاه یاسوج است شکل گیری یک حلقه قدرت و نزدیک به رئیس دانشگاه است که گفته میشود دنبال حذف بسیاری از نیورهای هیئت علمی است و این حلقه برای دانشگاه تصمیمی گیری میکنند. اتفاقی که اگر صحت داشته باشد نگران کننده است و دانشگاه و اساتید را وارد درگیری بی حاصل و حاشیه ای خواهد کرد و یک کپی حتی ممکن است خطرناکتر از دوران ارژنگ باشد.
شکی نیست دانشجوی فعال و با اندیشه در خلاء شکل نمیگیرد بلکه این شکل از دانشجو محصول یک دانشگاه فعال و یک فضای کاملاً آکادمیک است و خدای ناکرده هل دادن دانشگاه به سمت نگرشهای ملوک الطوایفی سم بسیار خطرناکی است که اقای رحیمی و اطرافیان ایشان باید در مقابل آن اولاً موضع گیری شفاف کنند و ثانیاً با آن قویاً برخورد نمایند.
همین دو هفته پیش بود که برخی کم کاری و اهمال کاریها در دانشگاه یاسوج و در سطح ریاست دانشگاه واکنش تند احمدی استاندار را در پی داشت و بعد هم در یک واکنش بیشتر هیجانی اقای رحیمی اقدام به پاسخگویی به استاندار و خط و نشان کشیدن برای وی کرد.
هم اینک کسی انتظار بازگشت عصر طلایی دانشگاه یاسوج را ندارد ولی میتوان متوقع بود و به حق این توقع را داشت که دانشگاه یاسوج حداقل از فضای سیاست زده و بگیر و ببند و حذفی فاصله بگیرد و اگر هم احیاناً موضوعی وجود دارد آنرا در یک فضای گفت و گویی دنبال نه اینکه خدای نکرده به تهدید و چاره جویی برای حذف اقدام کرد.
اخبار و عکسهای نشستهای مناسبت ۱۶ آذر در دانشگاه یاسوج هرگز زیبنده یک دانشگاه مادر در استان نیست و این صندلیهای خالی، نشانه شناسی دردناکی از وضعیت بد دانشگاه با خود ارائه میدهند.
سالها پیش در دوران معروف به اصلاحات من یک دانش آموز مقطع دبیرستان بودم که تازه وارد فضای عمومی و به ویژه مطالعه روزنامه و نشریات شده بودم. دورادور و از طریق برخی دوستان دانشجو اتفاقات و فعالیتهای دانشجویان را پیگیری میکردم. آن دوران بلاشک دوران طلایی دانشگاهها بود هر چند خیلی زود و اندکی بعد از دوم خرداد ۷۶ در تیرماه ۷۸ حوادث تلخ کوی دانشگاه مانع از پیشرفت و گسترش آن فضا شد و در نهایت این جنبش را به سمت به محاق رفتن به پیش برد.
قطعاً اگر امروز بخواهیم از منظر آسیب شناسی به آن دوران نگاه کنیم اشتباهات و اشکالات زیادی نیز وجود داشته است که کسی دنبال اصلاحان اشتباهات نرفت بلکه برخی راه و روش خود را در حذف و محدود کردن دیدن و بعدها هم بویژه در دولت آقای احمدی نژاد اصرار زیادی شد تا دانشگاه صرفاً بخشی از ساختار بوروکراتیک کشور و یک پایگاه سیاسی و مدیریتی برای نزدیکان آن جریان شود. رویه ای که بلافاصله در دولت یازدهم نیز دنبال شد و امروز هم دانشگاه، دانشجو و جنبش دانشجویی در بدترین شرایط ممکن خود قرار دارد و درگیر یک روزمرگی کسالت بار شده است.
به طور مثال یک مقایسه ساده میانان دوران دانشگاه یاسوج که اتفاقاً در آن زمان نو پا و تازه تأسیس بود و هنوز خبری از رشتههای علوم انسانی نبود و وضعیت امروز این دانشگاه که از اکثر رشتهها دانشجو میپذیرد و در مقاطع تحصیلات تکیملی نیز فعال است ولی هیچ دودی از کنده آن بلند نمیشود به خوبی گواه همه ادعاهای بالا است.
متهم کردن یک فرد و یا یک جریان به اینکه دانشگاه یاسوج را به چنین روزی انداخته است دور از انصاف است اما برای اینکه بحث کمی روشن تر و ملوس تر شود گریزی نیست جز اینکه بر مصداقها و اتفاقات انگشت گذاشت تا روشن شود که چرا دانشجو امروز روزگاری ندارد.
روزی که اردوان ارژنگ به عنوان نماد وضعیت دانشگاهها از دانشگاه یاسوج رفت برخی رسانهها تیتر زدند دانشگاه یاسوج آزاد شد. حتی تیتر عمق اتفاقات دوران ارژنگ را نتوانست به تصویر بکشاند. رمضانی جوان که به تبع بی تجربه بود جانشین ارژنگ شد او خیلی سریع سراغ برخی خطوط قرمز رفت خطوطی که اگر چه به مذاق برخیها خوش آمد ولی در سطح تصمیم گیری این افشاگریهای رمضانی مورد خشم قرار گرفت و با وجود تلاشهای زیاد حکم او در شورای انقلاب فرهنگی به تصویب نرسید.
دانشگاه بعد از رمضانی احتمالاً و شاید هم قویاً با رایزنی زارع به رحیمی رسید او هم مانند سلف خود از دانشکده شیمی آمده بود جایی که حداقل به صورت روزمره کمتر صحبت از علم مدیریت، جامعه شناسی و علوم سیاسی است.
این موضوع را از این جهت گفتم که بسیار مهم است و در ادامه کار هر مدیری در دانشگاه مستقیماً با مسائلی خاص متعلق این حوزهها درگیر میشود. البته کسی منتظر شق اقلمر از سوی رحیمی نبود او هم بخشی از همان ساختار بروکراتیک در کل کشور و دارای سویههای قومی بویژه در کنشها و اقدامات خود در استان بود.
از مدتها پیش تا کنون بحث بکارگیری برخی نیروهای نزدیک و متعلق به همان دایره قومی در دانشگاه یاسوج نقل محافل سیاسی و برخی اتاقهای اعضای هیئت عملی است که این رفتار را دون شأن فضای دانشگاهی میدانند و بر این باورند که فضای داشنگاه باید به دور از این رفتارها به پیش برود.
نکته دیگر که مورد انتقاد ناظران درونی و بیرونی دانشگاه یاسوج است شکل گیری یک حلقه قدرت و نزدیک به رئیس دانشگاه است که گفته میشود دنبال حذف بسیاری از نیورهای هیئت علمی است و این حلقه برای دانشگاه تصمیمی گیری میکنند. اتفاقی که اگر صحت داشته باشد نگران کننده است و دانشگاه و اساتید را وارد درگیری بی حاصل و حاشیه ای خواهد کرد و یک کپی حتی ممکن است خطرناکتر از دوران ارژنگ باشد.
شکی نیست دانشجوی فعال و با اندیشه در خلاء شکل نمیگیرد بلکه این شکل از دانشجو محصول یک دانشگاه فعال و یک فضای کاملاً آکادمیک است و خدای ناکرده هل دادن دانشگاه به سمت نگرشهای ملوک الطوایفی سم بسیار خطرناکی است که اقای رحیمی و اطرافیان ایشان باید در مقابل آن اولاً موضع گیری شفاف کنند و ثانیاً با آن قویاً برخورد نمایند.
همین دو هفته پیش بود که برخی کم کاری و اهمال کاریها در دانشگاه یاسوج و در سطح ریاست دانشگاه واکنش تند احمدی استاندار را در پی داشت و بعد هم در یک واکنش بیشتر هیجانی اقای رحیمی اقدام به پاسخگویی به استاندار و خط و نشان کشیدن برای وی کرد.
هم اینک کسی انتظار بازگشت عصر طلایی دانشگاه یاسوج را ندارد ولی میتوان متوقع بود و به حق این توقع را داشت که دانشگاه یاسوج حداقل از فضای سیاست زده و بگیر و ببند و حذفی فاصله بگیرد و اگر هم احیاناً موضوعی وجود دارد آنرا در یک فضای گفت و گویی دنبال نه اینکه خدای نکرده به تهدید و چاره جویی برای حذف اقدام کرد.
اخبار و عکسهای نشستهای مناسبت ۱۶ آذر در دانشگاه یاسوج هرگز زیبنده یک دانشگاه مادر در استان نیست و این صندلیهای خالی، نشانه شناسی دردناکی از وضعیت بد دانشگاه با خود ارائه میدهند.
با مدیریت ضعیف رحیمی باید گفت یاد دوران ارژنگ بخیر