تاریخ انتشار
يکشنبه ۱ تير ۱۴۰۴ ساعت ۱۳:۰۰
کد مطلب : ۵۰۱۰۴۵
در گفت‌وگو با کبنانیوز مطرح شد

موسوی، روزنامه‌نگار و کارشناس مسائل سیاسی: صلح تحمیلی؛ تسلیم در لباس تفاهم؟ / صلح می‌تواند فریبنده، گمراه‌کننده و حتی ویرانگر باشد / صلحی که بر شانه‌های فشار و تحقیر بنا شود، نه پایدار است و نه اخلاقی

۱
۱
موسوی، روزنامه‌نگار و کارشناس مسائل سیاسی: صلح تحمیلی؛ تسلیم در لباس تفاهم؟ / صلح می‌تواند فریبنده، گمراه‌کننده و حتی ویرانگر باشد /  صلحی که بر شانه‌های فشار و تحقیر بنا شود، نه پایدار است و نه اخلاقی
کبنا ؛«در مجموع، باید اذعان کرد که مفهوم صلح، پدیده‌ای ساده، یک‌بعدی و صرفاً اخلاقی نیست؛ بلکه یک سازوکار پیچیده و چندلایه در تعامل قدرت، منافع، هویت، زمان و راهبرد است. صلح می‌تواند رهایی‌بخش باشد اگر بر پایه اقتدار متقابل، واقع‌گرایی سیاسی و تضمین‌های عادلانه شکل گیرد، اما می‌تواند فریبنده، گمراه‌کننده و حتی ویرانگر باشد، اگر در شرایط نابرابر، بدون توازن قوا، و صرفاً برای فرار موقت از بحران به‌طرف مقابل تحمیل شود.» این بخشی از صحبت‌های سید ولی موسوی‌نژاد، روزنامه‌نگار و کارشناس مسائل سیاسی، است. در ادامه او به سؤالات کبنا نیوز در خصوص حمله اسرائیل به خاک ایران و پاسخ موشکی نیروهای مسلح و موضوع «جنگ تحمیلی و صلح تحمیلی» پاسخ داده که در ادامه آن را می‌خوانید.
کبنا: در روزهای اخیر، اصطلاح «صلح تحمیلی» بار دیگر وارد ادبیات سیاسی ایران شده و موردتأکید مقام معظم رهبری قرار گرفته است. به‌عنوان نخستین پرسش، اساساً صلح تحمیلی به چه معناست و چه تفاوتی با صلح واقعی دارد؟
صلح واقعی، بر مبنای رضایت متقابل، توازن قدرت و اراده آزاد طرفین شکل می‌گیرد. این نوع صلح، نه‌تنها به منازعه پایان می‌دهد، بلکه زمینه‌ساز صلح پایدار و سازنده در آینده نیز می‌شود. اما صلح تحمیلی، به‌طورکلی، شکلی از توافق است که در آن یک طرف تحت‌فشار نظامی، اقتصادی یا سیاسی، بدون برخورداری از جایگاه برابر، یا در زمانی بد با فشار داخلی ناچار به پذیرش شرایط طرف غالب می‌شود. چنین توافق‌هایی، در اصل، صورت‌بندی دیپلماتیک یک نوع شکست یا تسلیم‌اند و معمولاً نه صلح، بلکه آتش‌بس موقتی محسوب می‌شوند که در بطن خود بذر جنگ‌های بعدی را دارند.
کبنا: آیا در تاریخ معاصر نمونه‌های مشخصی از صلح‌های تحمیلی وجود دارد که پیامدهای آن‌ها همچنان باقی‌مانده باشد؟
کارشناس: بله، و این فهرست بسیار بلند است. یکی از شاخص‌ترین نمونه‌ها، «معاهده ورسای» در سال ۱۹۱۹ است که پس از جنگ جهانی اول، بر آلمان تحمیل شد. این کشور مجبور به واگذاری سرزمین‌ها، پرداخت غرامت‌های کمرشکن، و پذیرش تحقیرآمیز مسئولیت آغاز جنگ شد. همین عوامل باعث شکل‌گیری حس انتقام در بطن جامعه آلمان و در نهایت زمینه‌ساز ظهور هیتلر و آغاز جنگ جهانی دوم شد. این یک نمونه کلاسیک از صلحی است که خود زمینه‌ساز جنگی خونین‌تر شد.
موسوی، روزنامه‌نگار و کارشناس مسائل سیاسی: صلح تحمیلی؛ تسلیم در لباس تفاهم؟ / صلح می‌تواند فریبنده، گمراه‌کننده و حتی ویرانگر باشد /  صلحی که بر شانه‌های فشار و تحقیر بنا شود، نه پایدار است و نه اخلاقیکبنا: پس از آن، کدام صلح‌های تحمیلی دیگر در حافظه سیاسی جهان نقش بسته‌اند؟
معاهده تریانون برای مجارستان، قرارداد برلین برای امپراتوری عثمانی، توافق نانجینگ برای چین پس از جنگ تریاک، یا حتی قرارداد پاریس پس از شکست اسپانیا از آمریکا، همگی نمونه‌هایی هستند که در آن یک طرف تقریباً بدون حق چانه‌زنی، وادار به پذیرش شروطی شد که به ازهم‌پاشیدگی ژئوپلیتیکی یا تحقیر ملی انجامید. در موارد معاصرتر نیز می‌توان به «توافق اسلو» اشاره کرد. باوجود ظاهر توافق‌نامه، بسیاری از فلسطینی‌ها آن را نوعی صلح تحمیلی می‌دانند، چرا که نه‌تنها اشغالگری پایان نیافت، بلکه ساخت‌وساز شهرک‌ها تشدید شد و وعده‌ها اجرایی نشدند.
کبنا: آیا همه صلح‌هایی که با وساطت امضا می‌شوند، الزاماً تحمیلی هستند؟
خیر، این‌طور نیست. هر توافق بین‌المللی الزاماً تحمیلی محسوب نمی‌شود. مهم این است که آیا طرفین در موضع برابر و از روی اختیار، وارد فرایند مذاکره شده‌اند یا نه. مشکل از آن‌جا آغاز می‌شود که قدرت‌های بزرگ، با استفاده از ابزارهای سیاسی، رسانه‌ای یا تحریمی، طرف ضعیف‌تر را به نقطه‌ای از ضعف می‌رسانند که گزینه‌ای جز پذیرش شروط مطرح‌شده ندارد. در چنین حالتی، حتی اگر ظاهری از توافق یا گفت‌وگو وجود داشته باشد، محتوا از جنس تحمیل است.
کبنا: در این زمینه، ایران چه رویکردی داشته و چرا نفی صلح تحمیلی برای جمهوری اسلامی این‌قدر مهم است؟
جمهوری اسلامی ایران تجربه‌ی آموزنده‌ای از مقاومت در برابر فشارهای جهانی دارد؛ چه در دوران جنگ تحمیلی و چه در سال‌های پس از آن. از این منظر، تأکید رهبر انقلاب بر نفی صلح تحمیلی، نه از سر لجاجت، بلکه بر پایه‌ی شناختی تاریخی از آثار مخرب چنین صلح‌هایی است. ایران معتقد است هر توافقی باید بر اساس احترام، توازن حقوق و تعهدات، و از موضع استقلال و اقتدار ملی انجام شود. توافقی که از دل ارعاب، تحریم یا تهدید بیرون بیاید، در واقع صلح نیست، بلکه مقدمه‌ی تحقیر و تضعیف کشور است.
کبنا: منتقدان گاهی این موضع را به معنای جنگ‌طلبی یا مخالفت با صلح معرفی می‌کنند. پاسخ شما به این انتقاد چیست؟
این سوءبرداشت رایج است. نفی صلح تحمیلی، به معنای نفی اصل صلح نیست. بلکه تأکید بر آن است که صلحی که بر شانه‌های فشار و تحقیر بنا شود، نه پایدار است و نه اخلاقی. ملت‌ها حق دارند که در برابر چنین روندهایی مقاومت کنند، از هویت و عزت ملی خود دفاع کنند و سازش را تنها در چارچوب عزتمندانه بپذیرند. تاریخ نیز نشان داده که ملت‌هایی که تن به صلح تحمیلی داده‌اند، یا در بلندمدت بی‌ثبات مانده‌اند یا دوباره به سویی جنگ کشیده شده‌اند.
کبنا: برخی ناظران سیاسی معتقدند در مقاطع خاص، چه در فضای داخلی و چه از سوی بازیگران خارجی، تلاش‌هایی برای وادارکردن جمهوری اسلامی ایران به پذیرش نوعی «صلح بد موقع» یا «توافق تحمیلی» صورت می‌گیرد؛ دیدگاهی که برخی آن را ناشی از تحلیل اشتباه و برخی دیگر آن را بخشی از یک پروژه سیاسی پیچیده می‌دانند. ارزیابی شما در این باره چیست؟
این موضوع بسیار جدی و البته حساس است. همان‌طور که تجربه جنگ‌ها و بحران‌های قرن بیستم نشان داده، اغلب تحمیل‌های سیاسی یا نظامی به یک کشور، تنها از سوی دشمنان بیرونی نیست؛ بلکه گاه، بخشی از زمینه‌سازی این تحمیل‌ها از درون آن کشور صورت می‌گیرد. به بیان دیگر، دشمن خارجی بدون همراهی یا فشار داخلی نمی‌تواند پروژه‌ای چون صلح تحمیلی را به نتیجه برساند. در مورد ایران نیز، در بزنگاه‌های حساس، برخی جریان‌های داخلی ـ آگاهانه یا ناآگاهانه ـ وارد زمین‌بازی دشمن شده‌اند و با توجیهات ظاهراً عقلانی، از جمله «پرهیز از تنش»، «حفظ معیشت مردم»، یا «نرمال‌سازی روابط با جهان»، خواستار توافقاتی شده‌اند که عملاً تداوم ساختار سلطه و نابرابری را تثبیت می‌کند.
در بسیاری از موارد، این تلاش‌ها در مقاطعی که کشور در وضعیت فشار حداکثری یا انزوای دیپلماتیک قرار دارد، شدت می‌گیرد. یعنی درست در زمان‌هایی که طرف مقابل در موضع برتر قرار گرفته و هیچ آمادگی واقعی برای تفاهم برابر ندارد، برخی تلاش می‌کنند جمهوری اسلامی را متقاعد کنند که همین شرایط نابرابر را بپذیرد. این همان «صلح بد موقع» است. صلحی که نه‌تنها مسائل را حل نمی‌کند، بلکه مشروعیت‌زدایی از قدرت ملی، تضعیف موقعیت منطقه‌ای و خلع سلاح تدریجی کشور را به دنبال دارد.
در واقع، درک درست از «نقشه دشمن» مستلزم توجه به این نکته مهم است که صلح تحمیلی تنها زمانی رخ نمی‌دهد که کشور ما در موقعیت ضعف باشد؛ بلکه گاهی اتفاقاً دشمن در شرایط بحرانی و ضعف راهبردی قرار گرفته و برای نجات از وضعیت دشوار، صلحی ناعادلانه و زودرس را پیشنهاد می‌دهد تا در قالب یک توافق صوری و نابرابر، از فشارها و هزینه‌های نظامی، سیاسی یا اقتصادی فرار کند، اما همچنان بر محورهای اصلی قدرت خود پافشاری کند.
در چنین شرایطی، دشمن تلاش می‌کند واقعیت‌های میدانی شکست بار خود را با ابزار دیپلماسی لاپوشانی کرده و از دل یک «توافق تحمیلی»، نفس تازه‌ای برای بازسازی قدرت خود بگیرد. این دقیقاً همان وضعیتی است که در جنگ‌های اخیر منطقه و حتی در پرونده‌های بین‌المللی مانند مذاکرات غرب با ایران قابل‌ردیابی است.
به‌عنوان نمونه تاریخی، در سال‌های پایانی جنگ ویتنام، آمریکا عملاً در وضعیت انزوای شدید بین‌المللی، نارضایتی گسترده داخلی، بحران سربازگیری و فرسایش اقتصادی قرار داشت. بااین‌حال، تلاش کرد تا با تحمیل توافقی نابرابر به دولت ویتنام شمالی، خروجی آبرومندانه برای خود بسازد؛ توافقی که اگرچه در ظاهر به جنگ پایان داد، اما واقعیت میدانی شکست آمریکا را فقط با عباراتی دیپلماتیک پوشش داد و باعث شد آمریکایی‌ها با کمترین خسارت حیثیتی، خاک ویتنام را ترک کنند. اما نتیجه چه شد؟ ویتنام شمالی در عمل پیروز میدان شد و دولت دست‌نشانده جنوبی سقوط کرد.
در سطح منطقه‌ای، می‌توان به تلاش‌های رژیم صهیونیستی پس از ناکامی در جنگ‌های نیابتی و مقاومت منطقه‌ای اشاره کرد. هرگاه این رژیم در برابر محور مقاومت دچار فرسایش می‌شود، برخی کشورهای غربی یا متحدان آن، با طرح صلح‌های سیاسی، می‌کوشند از روند شکست‌های میدانی رژیم صهیونیستی یک «فرار نرم» بسازند. در واقع، به‌جای اعتراف به شکست، توافقی پیشنهاد می‌شود تا اوضاع را فریز کند و به بازیگر شکست‌خورده فرصت بازسازی بدهد.
در همین چارچوب، ایران باید مراقب باشد که نه در موضع ضعف، و نه در موضع قدرت، اسیر تله صلح تحمیلی نشود. زیرا صلح، حتی در زمان قدرت نیز اگر به شکل نادرست، شتاب‌زده، یا بدون تعادل و تضمین واقعی امضا شود، می‌تواند فرصت دشمن برای بازآرایی باشد.
دشمن در شرایط ضعف، با پوشش صلح، دنبال نفس‌کشیدن است. او در این شرایط، صلح را نه به‌عنوان پایان درگیری، بلکه به‌عنوان یک وقفه تاکتیکی برای طراحی جنگ آینده می‌خواهد. به همین دلیل، باید هرگونه پیشنهاد صلح را با تحلیل دقیق موقعیت طرف مقابل، منافع ملی، موازنه قوا و تجارب تاریخی ارزیابی کرد. در سیاست، صلح بدون قدرت، شبیه زنگ‌تفریح دشمن است؛ نه پایان بازی.
در نهایت، باید گفت که چه در زمان ضعف داخلی و چه در شرایط قوت و برتری منطقه‌ای، هرگونه توافقی باید بر پایه عزت، اقتدار، احترام متقابل، توازن واقعی منافع و ضمانت‌های اجرایی صریح بنا شود. هر صلحی که یکی از این مؤلفه‌ها را نداشته باشد، یا دامی در لباس تفاهم است یا تسلیم‌نامه‌ای به رنگ سفید.
موسوی، روزنامه‌نگار و کارشناس مسائل سیاسی: صلح تحمیلی؛ تسلیم در لباس تفاهم؟ / صلح می‌تواند فریبنده، گمراه‌کننده و حتی ویرانگر باشد /  صلحی که بر شانه‌های فشار و تحقیر بنا شود، نه پایدار است و نه اخلاقی
کبنا: این‌گونه پیشنهادهای صلح بد موقع چه اهدافی را دنبال می‌کنند؟ آیا صرفاً ناشی از ساده‌اندیشی سیاسی است یا برنامه‌ای آگاهانه پشت آن‌ها قرار دارد؟
بخشی از این جریان، بدون شک محصول ساده‌سازی یا تحلیل‌های ناقص از شرایط بین‌المللی است. یعنی برخی افراد واقعاً تصور می‌کنند که با امضای یک توافق ولو ضعیف، می‌توان فضای اقتصادی کشور را بهبود بخشید یا فشارهای سیاسی را کاهش داد. اما در سطوح بالاتر و پنهان‌تر، ما با پروژه‌ای حساب‌شده مواجه هستیم که هدف نهایی آن، مهار قدرت ملی ایران و استحاله تدریجی ساختار سیاسی جمهوری اسلامی است. در این پروژه، صلح بد موقع دقیقاً ابزاری است برای خلع سلاح یک نظام سیاسی مستقل، آن‌هم بدون جنگ نظامی.
یعنی اگر درگذشته، قدرت‌ها برای براندازی یا تضعیف دولت‌ها ناگزیر به اشغال یا کودتا بودند، امروز با استفاده از ابزار «صلح»، همان اهداف را در پوشش تفاهم و تعامل دنبال می‌کنند. این روش بسیار پیچیده‌تر، اما کم‌هزینه‌تر و نرم‌تر است. اگر کشوری مانند ایران، بدون توازن قوا و در شرایط ضعف به چنین توافقاتی تن دهد، در حقیقت خود را وارد روندی می‌کند که گام‌به‌گام استقلال و اقتدارش را از دست خواهد داد. درست مانند روندی که در توافق کمپ دیوید برای مصر یا توافق اسلو برای فلسطینیان رخ داد.
کبنا: بنابراین شما معتقدید که ایران باید صلح را تنها در شرایطی بپذیرد که قدرت خود را حفظ کرده باشد و طرف مقابل نیز آمادگی تفاهم واقعی داشته باشد؟
دقیقاً. همان‌طور که رهبر انقلاب بارها تأکید کرده‌اند، صلح خوب بهتر از جنگ است، اما صلح بد بدتر از جنگ است. ایران در موضعی نیست که بخواهد جنگ‌طلبی کند، اما کشور ما به‌درستی بر اصل اقتدار ملی و استقلال تصمیم‌گیری تأکید دارد. صلح زمانی معنا دارد که هر دو طرف بااراده آزاد، شناخت متقابل و تعهد متوازن وارد آن شوند. در غیر این صورت، توافق به‌ظاهر صلح‌آمیز، در واقع آغاز مرحله جدیدی از سلطه و تحقیر خواهد بود.
 کبنا: به‌عنوان سخن پایانی، اگر بخواهید پیام اصلی این بحث را در یک جمله خلاصه کنید، چه می‌گویید؟
در مجموع، باید اذعان کرد که مفهوم صلح، پدیده‌ای ساده، یک‌بعدی و صرفاً اخلاقی نیست؛ بلکه یک سازوکار پیچیده و چندلایه در تعامل قدرت، منافع، هویت، زمان و راهبرد است. صلح می‌تواند رهایی‌بخش باشد اگر بر پایه اقتدار متقابل، واقع‌گرایی سیاسی و تضمین‌های عادلانه شکل گیرد، اما می‌تواند فریبنده، گمراه‌کننده و حتی ویرانگر باشد، اگر در شرایط نابرابر، بدون توازن قوا، و صرفاً برای فرار موقت از بحران به‌طرف مقابل تحمیل شود.
موسوی، روزنامه‌نگار و کارشناس مسائل سیاسی: صلح تحمیلی؛ تسلیم در لباس تفاهم؟ / صلح می‌تواند فریبنده، گمراه‌کننده و حتی ویرانگر باشد /  صلحی که بر شانه‌های فشار و تحقیر بنا شود، نه پایدار است و نه اخلاقی
هم در زمان ضعف باید از پذیرش صلح تحمیلی پرهیز کرد، و هم در زمان قدرت نباید اسیر صلح‌هایی شد که به دشمن فرصت بازسازی می‌دهند. گاه دشمن در اوج فشار و استیصال، برای نجات از بحران، نقاب صلح بر چهره می‌زند و با زبان تفاهم، به دنبال نفس‌گیری است تا بعدها در میدان دیگری، حمله را از سر بگیرد.
ازاین‌رو، تاریخ به ما آموخته است که هرگونه صلح واقعی، زمانی دوام می‌آورد که نتیجه‌ای از توازن واقعی قدرت، استقلال رأی، عمق استراتژیک، و ضمانت‌های اجرایی شفاف باشد؛ وگرنه تجربه نشان داده است که توافق‌هایی که در خلأ عدالت، در غیاب احترام متقابل و در سایه تهدید یا فریب بسته می‌شوند، نه پایان جنگ، بلکه پیش‌درآمدی برای نزاع‌های آینده‌اند.
جمهوری اسلامی ایران، باتکیه‌بر حافظه تاریخی خود و با درک ظرافت‌های بازی‌های ژئوپلیتیکی، به‌درستی مرز صلح با تسلیم، تفاهم با فریب، و مذاکره با معامله بر سر عزت را می‌شناسد. مهم آن است که این شناخت، در لایه‌های مختلف سیاست‌گذاری، افکار عمومی، نخبگان، و رسانه‌ها نیز نهادینه شود تا کشور در بزنگاه‌های تاریخی، تصمیمی اتخاذ کند که نه‌تنها مسکن لحظه‌ای، بلکه تضمین‌کننده عزت و امنیت نسل‌های آینده باشد.
نام شما

آدرس ايميل شما

Iran, Islamic Republic of
عالی 👌
نقشه صنعت ایران؛ قطب صنعتی کدام استان است؟

نقشه صنعت ایران؛ قطب صنعتی کدام استان است؟

 بررسی آمارهای نیروی کار در زمستان ۱۴۰۳ نشان می‌دهد بیشترین سهم اشتغال در صنعت مربوط ...
اغوای بوئینگ؛ رد پای پول قطری در دیپلماسی آمریکایی

اغوای بوئینگ؛ رد پای پول قطری در دیپلماسی آمریکایی

طرح احتمالی قطر برای ارائه یک هواپیمای جت لوکس ۴۰۰ میلیون دلاری به ایالات متحده نشان ...
رمزگشایی واعظی از سکوت مخالفان FATF

رمزگشایی واعظی از سکوت مخالفان FATF

محمود واعظی گفت: به نظر می‌رسد نظام مصمم است تا برخی از نارسایی های گذشته از مسیر «اعتدال»،...
1