تاریخ انتشار
شنبه ۱۶ تير ۱۳۹۷ ساعت ۲۰:۰۸
کد مطلب : ۴۰۱۳۲۷
کبنا گزارش میدهد
پیشکسوت ورزشی «کهگیلویه» با ترفند ناجوانمردانه دشمن به خاک نشست / دردی که مسوولان بنیاد شهید از آن بیخبرند/ آیا دست رفاقتی پیدا می شود؟
۱
کبنا ؛این روزها مرام و روحیه مردانگی، گمشده ورزش استان کهگیلویه بویر احمد است و در حالی مسولان، جوان ترها را به تقویت اخلاق و احترام پیشکسوتان دعوت میکنند که خود احترام و جایگاهی برای پیشکستوان ورزشی شهرستان کهگیلویه که روزگاری افتخار آفرین شهرستان بوده و اکنون در بستر بیماری میسوزند ودم نمیزنند، قائل نیستند، آنها را مورد بی مهری و بی توجهی قرار میدهند!
آنچه مایه تاثر بیشتر است این است که میبینیم به محض رسانهای شدن اینگونه موارد فوراً مسئولان ذیربط، وظیفهشناس میشوند و به فریاد ورزشکار گمنام و یا پیشکسوت ورزشی می رسندو اینکه چرا دستگاههای مسئول در قبال ورزشکاران مختلف ورسیدگی به ورزشکاران و مخصوصاً پیشکسوتان گرفتار در بند بیماری و ...به صورت خودجوش و بدون نیاز به رسانهای شدن اینگونه موارد، به حمایت لازم از این افراد نمیپردازند نکته قابل تاملی است!
در این گزارش به سراغ «کریم دادرس» پیشکسوت ورزش شهرستان کهگیلویه که بیش از 30 سال خاک ورزش خورده است و اکنون به دلیل عود کردن علایم شیمیایی شدنش در جبهه دفاع مقدس، سالها در بستر بیماری، درد و هزینههای کمر شکن جراحیهای سنگین پزشکی زمین گیر شده است و دم نمیزند، آمدهایم و پای درد و دل او نشستهایم که در زیر میخوانید.
«کریم دادرس» به خبرنگار کبنا گفت: «از 17 سالگی در حالی که حتی تفنگ به دست گرفتن را بلد نبودم وارد جبهه شدم، در عملیات کربلای 5 در شلمچه در پی حملات شیمیایی عراق، شیمیایی شدم و بیش از 12 ماه توفیق خدمت در کنار رزمندگان اسلام در جبهه را داشتم».
کریم دادرس ادامه داد: «از سال 58 وارد ورزش شدم و بیش از 30 سال خاک ورزش خوردم، در حوزههای مختلف ورزشی بودم، داور فوتبال بودم و به همه جای کشور رفتم، به ناگاه از سال 83 علایم شیمیایی من عود کرد و تشخیص پزشکان که در پرونده پزشکی نیز موجود است این بوده است که «ضایعات پوستی، ریوی مورد تایید و در حال حاضر ضایعات چشمی وجود دارد».
«از سال 85 زمین گیر شدم و کاملاً دربستر افتادم از طرفی درصد جانبازی هم نداشتم، اوایل بیماری با فروش لوازم خانگی، طلا و جواهرات همسرم، فروش ماشین و وام و قرض گرفتن از آشنایان هزینه بیماری را تامین کردم اما هزینهها کمر شکن بود و زیر بار بدهی رفتم. بیش از 8 عمل سنگین روی پوست و دوچشمم انجام دادم و هنوز 3 عمل دیگر باقی مانده است، با دستان خالی چه میتوان کرد هزینه درمان کمر شکن است.»
وی افزود: «از سال 69 تا امروز مستاجر هستم و در حال حاضر در خانه ای زندگی میکنم که حیاطش با صاحب خانه مشترک است و وضعیت مناسبی هم ندارد و خانه را نیز فروخته و صاحب خانه جدید، مارا جواب کرده است ولی حتی 500 هزار تومان ندارم که برای رهن بخواهم بدهم، علی رغم نامه نگاری به مسکن و شهر سازی و در خواست مسکن با توجه به شرایطم، هیچ نتیجه ای نگرفتم، اگر مسولان چند کانکس یا چادر به ما بدهند که آواره نشویم هم راضی هستیم!»
«بیش از 30 میلیون تومان بدهی دارم که توان پرداخت آن را ندارم و دو فرزندم علی رغم داشتن تحصیلات بیکار هستند، حداقل اگر یکی از آنها جایی شاغل بود می تواست کمک خرجمان باشد وبا ری از دوشمان بردارد، فرزند بزرگم نیز آلزایمردارد، همسرم مشکل تیروئید دارد که داروهای خاص خود را مصرف میکنند و هزینه بر است این در حالی است که من در تهیه لوازم بهداشتی و شستشوی زخمهای باز ناشی از عملهای پوست خودم ماندهام و از شامپو بچه استفاده میکنم!»
«از آغاز بیماری تا کنون مکاتبات بسیاری با مسولان داشتم،18 سال است داد میزنم کسی صدایم را نمیشنود، به ریاست جمهوری مسوولان استان و شهرستان نامهی نوشتهام ولی هیچ کمکی نشد!
هیچ مسول استانی و شهرستانی علی رغم اطلاع از وضعیت من حتی به ملاقاتم هم نیامده اند، به جز رئیس اداره فرهنگ و ارشاد کهگیلویه در حالی که هیچ تعهدی در قبال من ندارد ولی بارها از من و خانوادهام حمایت کرده و میکند، و هچنین مدیر کل ورزش و جوانان که یک بار به ملاقاتم آمده و از من حمایت میکند و از انها تشکر میکنم، ولی از مابقی مسولان گله مندم! از ورزش شهرستان کهگیلویه تنها یک لوح تقدیر به من رسیده است»
وی در پایان گفت: «علی رغم اینکه حامی این دولت بودم ولی مسولان مرا مورد بی مهری و بی توجهی خود قرار دادند!»
با دستان خالی به کجا پناه ببریم؟/مسولان حتی به ملاقات همسرم نیامده اند!
«همسر پیشکسوت ورزشی نیز در گفتوگو با کبنا از بی توجهی مسولان گله مند است که حتی به ملاقات همسرش به عنوان یک پیشکسوت ورزشی نیامده اند، وی ادامه داد حال که صاحب خانه ما را جواب کرده است با دستان خالی به کجا پناه ببریم، از پس هزینههای درمانمان بر نمیآییم که بخواهیم اجاره خانه نیز پرداخت کنیم! حداقل اگر یکی از فرزندانم شاغل بود می تواست کمک خرجمان باشد.
یکی از فرزندانم نیز پا جای پدر گذاشته و وارد ورزش شده است که علی رغم کسب مقام قهرمانی در مسابقات استان خودمان و استان خوزستان، مسولان با وجودی که از شرایط خانوادگی او باخبر بودند ولی هیچگونه حمایتی از وی نکردند.»
بنا بر این گزارش؛ حال که این پیشکسوت ورزشی، این همه سال که در بستر بیماری بودو همهی شبها، غم روی غم گذاشت و لب به لب نزد تا سکوت خواب مسوولان را بر هم نزند، از همه مردم و خیرین سخاوتمند استان و کشور میخواهیم بر این ستاره مردگی طلوع کنند و با دستهای رفاقت خود وحشت تاریکی را از خانهاش بگیرند. آری دوباره میشود به دشت خانهاش گل رویاند، شب سکوت و یاس را شکست اگر به هم بپیوندیم و یاریاش کنیم.
عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
====================
گزارش و عکس: از فاطمه خطیبی
====================
آنچه مایه تاثر بیشتر است این است که میبینیم به محض رسانهای شدن اینگونه موارد فوراً مسئولان ذیربط، وظیفهشناس میشوند و به فریاد ورزشکار گمنام و یا پیشکسوت ورزشی می رسندو اینکه چرا دستگاههای مسئول در قبال ورزشکاران مختلف ورسیدگی به ورزشکاران و مخصوصاً پیشکسوتان گرفتار در بند بیماری و ...به صورت خودجوش و بدون نیاز به رسانهای شدن اینگونه موارد، به حمایت لازم از این افراد نمیپردازند نکته قابل تاملی است!
در این گزارش به سراغ «کریم دادرس» پیشکسوت ورزش شهرستان کهگیلویه که بیش از 30 سال خاک ورزش خورده است و اکنون به دلیل عود کردن علایم شیمیایی شدنش در جبهه دفاع مقدس، سالها در بستر بیماری، درد و هزینههای کمر شکن جراحیهای سنگین پزشکی زمین گیر شده است و دم نمیزند، آمدهایم و پای درد و دل او نشستهایم که در زیر میخوانید.
«کریم دادرس» به خبرنگار کبنا گفت: «از 17 سالگی در حالی که حتی تفنگ به دست گرفتن را بلد نبودم وارد جبهه شدم، در عملیات کربلای 5 در شلمچه در پی حملات شیمیایی عراق، شیمیایی شدم و بیش از 12 ماه توفیق خدمت در کنار رزمندگان اسلام در جبهه را داشتم».
کریم دادرس ادامه داد: «از سال 58 وارد ورزش شدم و بیش از 30 سال خاک ورزش خوردم، در حوزههای مختلف ورزشی بودم، داور فوتبال بودم و به همه جای کشور رفتم، به ناگاه از سال 83 علایم شیمیایی من عود کرد و تشخیص پزشکان که در پرونده پزشکی نیز موجود است این بوده است که «ضایعات پوستی، ریوی مورد تایید و در حال حاضر ضایعات چشمی وجود دارد».
«از سال 85 زمین گیر شدم و کاملاً دربستر افتادم از طرفی درصد جانبازی هم نداشتم، اوایل بیماری با فروش لوازم خانگی، طلا و جواهرات همسرم، فروش ماشین و وام و قرض گرفتن از آشنایان هزینه بیماری را تامین کردم اما هزینهها کمر شکن بود و زیر بار بدهی رفتم. بیش از 8 عمل سنگین روی پوست و دوچشمم انجام دادم و هنوز 3 عمل دیگر باقی مانده است، با دستان خالی چه میتوان کرد هزینه درمان کمر شکن است.»
وی افزود: «از سال 69 تا امروز مستاجر هستم و در حال حاضر در خانه ای زندگی میکنم که حیاطش با صاحب خانه مشترک است و وضعیت مناسبی هم ندارد و خانه را نیز فروخته و صاحب خانه جدید، مارا جواب کرده است ولی حتی 500 هزار تومان ندارم که برای رهن بخواهم بدهم، علی رغم نامه نگاری به مسکن و شهر سازی و در خواست مسکن با توجه به شرایطم، هیچ نتیجه ای نگرفتم، اگر مسولان چند کانکس یا چادر به ما بدهند که آواره نشویم هم راضی هستیم!»
«بیش از 30 میلیون تومان بدهی دارم که توان پرداخت آن را ندارم و دو فرزندم علی رغم داشتن تحصیلات بیکار هستند، حداقل اگر یکی از آنها جایی شاغل بود می تواست کمک خرجمان باشد وبا ری از دوشمان بردارد، فرزند بزرگم نیز آلزایمردارد، همسرم مشکل تیروئید دارد که داروهای خاص خود را مصرف میکنند و هزینه بر است این در حالی است که من در تهیه لوازم بهداشتی و شستشوی زخمهای باز ناشی از عملهای پوست خودم ماندهام و از شامپو بچه استفاده میکنم!»
«از آغاز بیماری تا کنون مکاتبات بسیاری با مسولان داشتم،18 سال است داد میزنم کسی صدایم را نمیشنود، به ریاست جمهوری مسوولان استان و شهرستان نامهی نوشتهام ولی هیچ کمکی نشد!
هیچ مسول استانی و شهرستانی علی رغم اطلاع از وضعیت من حتی به ملاقاتم هم نیامده اند، به جز رئیس اداره فرهنگ و ارشاد کهگیلویه در حالی که هیچ تعهدی در قبال من ندارد ولی بارها از من و خانوادهام حمایت کرده و میکند، و هچنین مدیر کل ورزش و جوانان که یک بار به ملاقاتم آمده و از من حمایت میکند و از انها تشکر میکنم، ولی از مابقی مسولان گله مندم! از ورزش شهرستان کهگیلویه تنها یک لوح تقدیر به من رسیده است»
وی در پایان گفت: «علی رغم اینکه حامی این دولت بودم ولی مسولان مرا مورد بی مهری و بی توجهی خود قرار دادند!»
با دستان خالی به کجا پناه ببریم؟/مسولان حتی به ملاقات همسرم نیامده اند!
«همسر پیشکسوت ورزشی نیز در گفتوگو با کبنا از بی توجهی مسولان گله مند است که حتی به ملاقات همسرش به عنوان یک پیشکسوت ورزشی نیامده اند، وی ادامه داد حال که صاحب خانه ما را جواب کرده است با دستان خالی به کجا پناه ببریم، از پس هزینههای درمانمان بر نمیآییم که بخواهیم اجاره خانه نیز پرداخت کنیم! حداقل اگر یکی از فرزندانم شاغل بود می تواست کمک خرجمان باشد.
یکی از فرزندانم نیز پا جای پدر گذاشته و وارد ورزش شده است که علی رغم کسب مقام قهرمانی در مسابقات استان خودمان و استان خوزستان، مسولان با وجودی که از شرایط خانوادگی او باخبر بودند ولی هیچگونه حمایتی از وی نکردند.»
بنا بر این گزارش؛ حال که این پیشکسوت ورزشی، این همه سال که در بستر بیماری بودو همهی شبها، غم روی غم گذاشت و لب به لب نزد تا سکوت خواب مسوولان را بر هم نزند، از همه مردم و خیرین سخاوتمند استان و کشور میخواهیم بر این ستاره مردگی طلوع کنند و با دستهای رفاقت خود وحشت تاریکی را از خانهاش بگیرند. آری دوباره میشود به دشت خانهاش گل رویاند، شب سکوت و یاس را شکست اگر به هم بپیوندیم و یاریاش کنیم.
عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
====================
گزارش و عکس: از فاطمه خطیبی
====================