تاریخ انتشار
چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۸:۲۸
کد مطلب : ۵۰۰۰۷۰
مدیریت در میانهی اخلاق و سیاست؛ روایتی از یک مواجهه متفاوت
در ستایش #نه_به_زیرآبزنی و گزارشنویسی خلاف واقع / پناهی و تجربهای متمایز از مدیریت در دانشگاه علوم پزشکی یاسوج
۱
کبنا ؛زیرآبزنی، چاپلوسی، و گزارشنویسیهای خلاف واقع، واژههایی که نهتنها در ادبیات تاریخی ایران حضور دارند، بلکه هنوز رگههایی از آنها در برخی ساختارهای اداری نفس میکشند. اما گاهی مدیری پیدا میشود که از همان ابتدا، در برابر این میراث ایستاده و شفافیت را جایگزین سازوکارهای پنهان میکند. به نظر میرسد سرپرست جدید دانشگاه علوم پزشکی یاسوج یکی از همین مدیران است.
به گزارش کبنا، تاریخنگاری در ایران، غالباً متمرکز بر امور سیاسی بوده است و کمتر میتوان در لابهلای متون تاریخی، به سرنخهایی از تاریخ اجتماعی و رفتارهای روزمره مردم دست یافت. بااینحال، منابعی وجود دارند که گرچه در درجه اول تاریخی نیستند، اما تصویری روشن از خلقیات اجتماعی در دورههای مختلف به دست میدهند. سفرنامههای خارجیان و آثار ناظران داخلی درباره خلقوخوی ایرانیان، بخشی از مهمترین متون در این زمینه هستند.
در کنار تمجیدهایی که درباره ویژگیهای مثبت همچون مهماننوازی، همدلی، اخلاقمداری، دینداری و نوعدوستی در فرهنگ ایرانی آمده، همواره برخی نقدها نیز در این متون تکرار شدهاند. از جمله رواج چاپلوسی، زیرآبزنی و گزارشنویسیهای خلاف واقع بهویژه در ساختارهای اداری. این نقدها البته تعمیمپذیر به کل جامعه یا همه مدیران نیستند و نمیتوان حتی گفت بخش زیادی از مدیران اینگونه هستند، اما به همان اندازه که معدودند، اثرگذار و نگرانکنندهاند. چرا که چنین رفتارهایی نه تنها سلامت نظام اداری را تهدید میکنند، بلکه به مرور زمان سرمایه اجتماعی و کارآمدی نهادها را نیز فرسایش میدهند.
این آسیبها محدود به یک استان خاص یا یک دوره تاریخی مشخصی نیست. اگر به منابع مکتوب دوره صفویه، قاجار و پهلوی رجوع کنیم، میتوان نشانههایی از بروز این نوع فرهنگ اداری را مشاهده کرد. با این حال، برخی مدیران در برابر این جریان، ایستادهاند. ایستادگیای که نه فقط یک موضعگیری فردی، بلکه نوعی کنش فرهنگی محسوب میشود. در واقع، این نوعی بازتعریف نقش مدیریتی در شرایطی است که مدیریت بیش از آنکه فنی باشد، سیاسی و فرسایشی شده است.
در استان کهگیلویه و بویراحمد نیز گاهی شاهد این بودهایم که مسیر شایستگی در انتصابها قربانی رانت، روابط خویشاوندی یا نزدیکی به قدرت شده است. در چنین بستری، هر مدیری که تلاش کند این هنجارهای تثبیتشده را به چالش بکشد، بهخودیخود کنشگرِ یک پروژه اصلاحی محسوب میشود. پروژهای که در آن، اخلاق اداری جایگزین بدهبستانهای پشتپرده، و شفافیت جایگزین سکوتهای محافظهکارانه میشود، از هر نظر مهم و دارای ارزش ویژهای است.
در همین راستا، طی ماههای اخیر، انتصاب سرپرست جدید دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، رقیه پناهی، نشانههای مثبتی را به همراه داشته است. فارغ از اینکه قضاوت قطعی درباره عملکرد مدیریتی او هنوز زود است، اما نشانههایی در رفتار رسانهای و تصمیمهای اولیه او دیده میشود که میتوان از آنها به عنوان نشانههای تمایز با مدیران پیشین و هنجارهای تثبیتشده یاد کرد. نشانههایی که اگر تداوم یابند، میتوانند به الگویی متفاوت در مدیریت استانی تبدیل شوند.
از جمله این نشانهها میتوان به موضعگیری صریح او علیه فرهنگ چاپلوسی و زیرآبزنی در یادداشتها و استوریهایش در فضای مجازی اشاره کرد. این موضعگیری اگرچه ممکن است در ظاهر ساده به نظر برسد، اما در فرهنگی که پنهانکاری و مماشات، گاهی ابزار بقای مدیریتی تلقی میشود، نوعی مرزبندی اخلاقی و هویتی است.
پناهی همچنین در رویکرد خود به مقوله شفافیت، گامهایی برداشته که شایسته توجه است. برگزاری مناقصات دانشگاه بهصورت علنی و در مقابل دوربین، اقدامی است که از حیث نمادین نیز قابل تفسیر است. این اقدام پیامی به بدنه دانشگاه و افکار عمومی میفرستد که میگوید چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد.
یکی دیگر از اقدامات شاخص او، پایان دادن به برخی مدیریتهای موروثی در بخشهایی از دانشگاه، از جمله حوزه مالی و شبکه بهداشت و درمان شهرستان کهگیلویه است. اگر این روند ادامه یابد و به یک سیاست پایدار بدل شود، میتواند نشانگر یک چرخش جدی در الگوی مدیریتی دانشگاه باشد. چرخشی که از انفعال و روزمرگی عبور میکند و به سوی حرفهایسازی و نوسازی اداری حرکت میکند.
با این حال، همانطور که در مورد هر مدیر جدید باید با احتیاط قضاوت کرد، در این مورد نیز عجله در داوری جایز نیست. هر مدیری ممکن است در اجرای تصمیمات خود دچار خطا یا عقبنشینی شود، اما آنچه اهمیت دارد، مسیر کلی و تراز ارزشیِ انتخابهای اوست. و در این تراز، پناهی تاکنون نشان داده که میخواهد فاصلهای معنادار با گذشته پرحاشیه دانشگاه برقرار کند.
تجربه دانشگاه علوم پزشکی یاسوج در سالهای گذشته نشان داده که مدیریت، اگر بر مدار مناسبات رانتی یا تساهل در برابر گزارشها و و لابیهای سیاسی باشد، نه تنها به پیشرفت منجر نمیشود بلکه اعتبار علمی و تخصصی دانشگاه را نیز خدشهدار میکند. در چنین شرایطی، هر تلاشی برای بازسازی اعتماد عمومی، شفافیت و ترمیم رابطه دانشگاه با جامعه، نیازمند حمایت، نظارت و مطالبهگری همزمان است.
روشن است که حمایت از مدیرانی که در برابر فرهنگهای ناپسند سازمانی مقاومت میکنند، ضرورتی است که هم به نفع نهادها و هم به نفع شهروندان کهگیلویه و بویراحمدی است. اما این حمایت نباید بیقید و شرط باشد. بلکه باید با دقت، مستندات، و ارزیابی مستمر همراه باشد. بنابراین لازم است از او حمایت شود. اما روشن است که این حمایت مشروط است و تا زمانی ادامه دارد که سرپرست جدید راه روسای پیشین را در پیش نگیرد.



به گزارش کبنا، تاریخنگاری در ایران، غالباً متمرکز بر امور سیاسی بوده است و کمتر میتوان در لابهلای متون تاریخی، به سرنخهایی از تاریخ اجتماعی و رفتارهای روزمره مردم دست یافت. بااینحال، منابعی وجود دارند که گرچه در درجه اول تاریخی نیستند، اما تصویری روشن از خلقیات اجتماعی در دورههای مختلف به دست میدهند. سفرنامههای خارجیان و آثار ناظران داخلی درباره خلقوخوی ایرانیان، بخشی از مهمترین متون در این زمینه هستند.
در کنار تمجیدهایی که درباره ویژگیهای مثبت همچون مهماننوازی، همدلی، اخلاقمداری، دینداری و نوعدوستی در فرهنگ ایرانی آمده، همواره برخی نقدها نیز در این متون تکرار شدهاند. از جمله رواج چاپلوسی، زیرآبزنی و گزارشنویسیهای خلاف واقع بهویژه در ساختارهای اداری. این نقدها البته تعمیمپذیر به کل جامعه یا همه مدیران نیستند و نمیتوان حتی گفت بخش زیادی از مدیران اینگونه هستند، اما به همان اندازه که معدودند، اثرگذار و نگرانکنندهاند. چرا که چنین رفتارهایی نه تنها سلامت نظام اداری را تهدید میکنند، بلکه به مرور زمان سرمایه اجتماعی و کارآمدی نهادها را نیز فرسایش میدهند.
این آسیبها محدود به یک استان خاص یا یک دوره تاریخی مشخصی نیست. اگر به منابع مکتوب دوره صفویه، قاجار و پهلوی رجوع کنیم، میتوان نشانههایی از بروز این نوع فرهنگ اداری را مشاهده کرد. با این حال، برخی مدیران در برابر این جریان، ایستادهاند. ایستادگیای که نه فقط یک موضعگیری فردی، بلکه نوعی کنش فرهنگی محسوب میشود. در واقع، این نوعی بازتعریف نقش مدیریتی در شرایطی است که مدیریت بیش از آنکه فنی باشد، سیاسی و فرسایشی شده است.
در استان کهگیلویه و بویراحمد نیز گاهی شاهد این بودهایم که مسیر شایستگی در انتصابها قربانی رانت، روابط خویشاوندی یا نزدیکی به قدرت شده است. در چنین بستری، هر مدیری که تلاش کند این هنجارهای تثبیتشده را به چالش بکشد، بهخودیخود کنشگرِ یک پروژه اصلاحی محسوب میشود. پروژهای که در آن، اخلاق اداری جایگزین بدهبستانهای پشتپرده، و شفافیت جایگزین سکوتهای محافظهکارانه میشود، از هر نظر مهم و دارای ارزش ویژهای است.
در همین راستا، طی ماههای اخیر، انتصاب سرپرست جدید دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، رقیه پناهی، نشانههای مثبتی را به همراه داشته است. فارغ از اینکه قضاوت قطعی درباره عملکرد مدیریتی او هنوز زود است، اما نشانههایی در رفتار رسانهای و تصمیمهای اولیه او دیده میشود که میتوان از آنها به عنوان نشانههای تمایز با مدیران پیشین و هنجارهای تثبیتشده یاد کرد. نشانههایی که اگر تداوم یابند، میتوانند به الگویی متفاوت در مدیریت استانی تبدیل شوند.
از جمله این نشانهها میتوان به موضعگیری صریح او علیه فرهنگ چاپلوسی و زیرآبزنی در یادداشتها و استوریهایش در فضای مجازی اشاره کرد. این موضعگیری اگرچه ممکن است در ظاهر ساده به نظر برسد، اما در فرهنگی که پنهانکاری و مماشات، گاهی ابزار بقای مدیریتی تلقی میشود، نوعی مرزبندی اخلاقی و هویتی است.
پناهی همچنین در رویکرد خود به مقوله شفافیت، گامهایی برداشته که شایسته توجه است. برگزاری مناقصات دانشگاه بهصورت علنی و در مقابل دوربین، اقدامی است که از حیث نمادین نیز قابل تفسیر است. این اقدام پیامی به بدنه دانشگاه و افکار عمومی میفرستد که میگوید چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد.
یکی دیگر از اقدامات شاخص او، پایان دادن به برخی مدیریتهای موروثی در بخشهایی از دانشگاه، از جمله حوزه مالی و شبکه بهداشت و درمان شهرستان کهگیلویه است. اگر این روند ادامه یابد و به یک سیاست پایدار بدل شود، میتواند نشانگر یک چرخش جدی در الگوی مدیریتی دانشگاه باشد. چرخشی که از انفعال و روزمرگی عبور میکند و به سوی حرفهایسازی و نوسازی اداری حرکت میکند.
با این حال، همانطور که در مورد هر مدیر جدید باید با احتیاط قضاوت کرد، در این مورد نیز عجله در داوری جایز نیست. هر مدیری ممکن است در اجرای تصمیمات خود دچار خطا یا عقبنشینی شود، اما آنچه اهمیت دارد، مسیر کلی و تراز ارزشیِ انتخابهای اوست. و در این تراز، پناهی تاکنون نشان داده که میخواهد فاصلهای معنادار با گذشته پرحاشیه دانشگاه برقرار کند.
تجربه دانشگاه علوم پزشکی یاسوج در سالهای گذشته نشان داده که مدیریت، اگر بر مدار مناسبات رانتی یا تساهل در برابر گزارشها و و لابیهای سیاسی باشد، نه تنها به پیشرفت منجر نمیشود بلکه اعتبار علمی و تخصصی دانشگاه را نیز خدشهدار میکند. در چنین شرایطی، هر تلاشی برای بازسازی اعتماد عمومی، شفافیت و ترمیم رابطه دانشگاه با جامعه، نیازمند حمایت، نظارت و مطالبهگری همزمان است.
روشن است که حمایت از مدیرانی که در برابر فرهنگهای ناپسند سازمانی مقاومت میکنند، ضرورتی است که هم به نفع نهادها و هم به نفع شهروندان کهگیلویه و بویراحمدی است. اما این حمایت نباید بیقید و شرط باشد. بلکه باید با دقت، مستندات، و ارزیابی مستمر همراه باشد. بنابراین لازم است از او حمایت شود. اما روشن است که این حمایت مشروط است و تا زمانی ادامه دارد که سرپرست جدید راه روسای پیشین را در پیش نگیرد.



