تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۸:۱۸
کد مطلب : ۴۹۹۴۲۵
وعدههای بیعمل: چرا آسیبهای اجتماعی کاهش نمییابند؟
بخش اول) مدیران نامرتبط و برنامههای ناکارآمد؛ نگاهی به ناکامیهای کنترل آسیبهای اجتماعی در کهگیلویه و بویراحمد از منظری جامعهشناختی / مسئولین استانی چه برنامهای برای مزاحمتهای خیابانی و شبگردیهای برخی از جوانان دارند؟
۰
کبنا ؛حال که در آستانه فصل تابستان قرار داریم این پرسش مطرح میشود که چرا کهگیلویه و بویراحمد در مواجهه با آسیبهای اجتماعی ویژهی این فصل نظیر شبگردی نتوانسته است برنامههای نوثری ارائه دهد؟ بر این اساس در پایگاه خبری کبنا نیوز قصد داریم طی سلسلهگزارشهایی علل ناکارآمدی سیاستگذاری اجتماعی در استان را بررسی کنیم. در ادامه بخش نخست این سلسلهگزارشها را میخوانید.
به گزارش کبنا، مسائل اجتماعی و آسیبهای ناشی از آنها همواره یکی از چالشهای پیچیده و دردناک برای مسئولان و تصمیمگیران در استان کهگیلویه و بویراحمد بوده است. در این استان، باوجود همهی تأکیدات بر ضرورت کاهش این آسیبها، همچنان شاهد رشد و گسترش پدیدههای نگرانکنندهای چون نزاعهای خیابانی، خودکشی، اعتیاد، و اخیراً شبگردیهای بیهدف نوجوانان و جوانان هستیم. این آسیبها بر نظم اجتماعی و همبستگی اجتماعی نیز تأثیر منفی میگذارند.
یکی از اساسیترین دلایل این روند نگرانکننده، عدم وجود برنامهها و سیاستهای منسجم و کارآمد برای کاهش این آسیبهاست. باوجود مسئولیتهای قانونی و اجرایی که دفتر امور اجتماعی و فرهنگی استانداری در زمینه کاهش آسیبهای اجتماعی دارد، شواهد نشان میدهند که این دفتر تاکنون نتوانسته در عمل راهحلهای موثری ارائه دهد.
یک جنبهی دیگر که در اینجا باید به آن اشاره کرد، لزوم تخصصی بودن سیاستگذاریها و برنامهریزیها در حوزههای اجتماعی است. بسیاری از مدیران و مسئولان مرتبط با امور اجتماعی در کهگیلویه و بویراحمد، بهویژه در سطح مدیرکل اجتماعی و فرهنگی، دارای تخصص و تحصیلات مرتبط با مسائل اجتماعی نیستند. این ناآگاهی از ابعاد و پیچیدگیهای آسیبهای اجتماعی موجب میشود که تصمیمات گرفته شده نه تنها اثربخش نباشند، بلکه ممکن است وضعیت را پیچیدهتر کنند.
در کنار این موارد، در استان کهگیلویه و بویراحمد که منابع فرهنگی و تفریحی برای جوانان محدود است، رهاسازی آنها در تعطیلات تابستانی و بیبرنامگی در تأمین فضاهای سالم تفریحی و فرهنگی، بهویژه برای نوجوانان، باعث میشود که این قشر در مواجهه با نبود گزینههای مفید برای گذران اوقات فراغت، به رفتارهای ناهنجار اجتماعی روی آورند.
این وضعیت، نیاز به تجدید نظر در رویکردهای مدیریتی و اجتماعی را بیشتر از هر زمانی نمایان میکند. از این رو، در این یادداشت تلاش خواهیم کرد تا با بررسی و تحلیل شرایط موجود، از منظر جامعهشناختی و با استناد به نظریههای اجتماعی، به نقاط ضعف سیاستگذاریها پرداخته و پیشنهاداتی برای بهبود وضعیت موجود ارائه دهیم.
در جامعهشناسی، آسیبهای اجتماعی به عنوان رفتارهایی شناخته میشوند که بر هنجارها و ارزشهای یک جامعه ضربه میزنند. این آسیبها نه تنها بر فرد آسیبدیده تأثیر میگذارند، بلکه جامعه را نیز به چالش میکشند. در این میان، نظریههای مختلفی برای تحلیل این آسیبها وجود دارد که میتوانند کمک کنند تا ریشههای واقعی این مسائل شناسایی شوند و به تبع آن، پاسخهای بهتری برای کاهش آنها ارائه شود.
نظریه فشار ساختاری که توسط رابرت مرتن مطرح شده است، بر این نکته تأکید دارد که وقتی افراد به اهداف اجتماعی و اقتصادی جامعه نمیرسند و از منابع لازم برای تحقق این اهداف محروم هستند، به انحراف و رفتارهای آسیبزا روی میآورند. در کهگیلویه و بویراحمد، فقدان امکانات تفریحی، سینما، پارکها و فضاهای فرهنگی، نوعی فشار ساختاری به جوانان وارد میآورد که در نتیجه آن، به شکلهای مختلفی از رفتارهای اجتماعی ناهنجار نظیر شبگردی و سایر آسیبهای اجتماعی پاسخ میدهند. این پدیده بهویژه در ایام تعطیلات تابستانی که جوانان از فضای آموزشی رها میشوند، شدت بیشتری پیدا میکند.
نظریه یادگیری اجتماعی از دیگر مباحث جامعهشناختی است که میتواند برای تحلیل وضعیت موجود مفید باشد. بر اساس این نظریه، رفتارهای اجتماعی از طریق تعاملات با دیگران و یادگیری از اطرافیان شکل میگیرد. وقتی فضایی برای تفریح و رشد سالم وجود نداشته باشد، بهطور طبیعی نوجوانان و جوانان به شکلهای مختلفی از رفتارهای مخرب بهعنوان راهحلهایی برای تخلیه انرژیهای خود روی میآورند. این وضعیت بهویژه در یاسوج که فاقد فضاهای تفریحی مناسب است، بیشتر به چشم میخورد.
از سوی دیگر، یکی از مهمترین و برجستهترین چالشها در سیاستگذاریهای اجتماعی در کهگیلویه و بویراحمد، که بهطور ویژه در عرصه کاهش آسیبهای اجتماعی مشاهده میشود، گسست آشکار بین آنچه که در برنامهریزیها و سیاستگذاریها به عنوان اهداف و وعدهها مطرح میشود و آنچه که در عمل پیادهسازی میشود، است.
یکی از دلایل اصلی گسست میان سیاستگذاریها و عملکرد اجرایی در استان، فقدان هماهنگی مؤثر بین دستگاهها و نهادهای مختلف است. در بسیاری از موارد، دستگاههایی که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به مسائل اجتماعی مرتبط هستند، مانند دفتر امور اجتماعی و فرهنگی استانداری، شهرداریها و دیگر نهادهای فرهنگی و اجتماعی، برنامهها و اقدامات خود را بهطور مستقل پیگیری میکنند. این پراکندگی در عملکردها موجب میشود که اهداف کلی و سیاستهای تعیینشده برای کاهش آسیبهای اجتماعی هیچگاه به شکل جامع و یکپارچه پیادهسازی نشوند.
یکی از عواملی که باعث گسست بین سیاستگذاریها و اجرای آنها در کهگیلویه و بویراحمد میشود، کمبود تخصص و تجربه در مسئولانی است که در رأس امور قرار دارند. مدیران دستگاههای اجرایی، بهویژه در بخشهای اجتماعی و فرهنگی، باید نه تنها توانایی مدیریت منابع و هماهنگی میان دستگاهها را داشته باشند، بلکه باید از دانش و تخصص در زمینه مسائل اجتماعی نیز برخوردار باشند. متأسفانه در برخی از موارد، افرادی که مسئولیتهای مرتبط با امور اجتماعی را بر عهده دارند، فاقد تخصص آکادمیک و تجربیات عملی در این حوزه هستند. به عنوان نمونه، مدیرکل اجتماعی و فرهنگی استانداری کهگیلویه و بویراحمد، که تخصص آکادمیک در حوزههای اجتماعی ندارد و تحصیلاتش در زمینه عمران است، به نظر میرسد قادر به درک دقیق ابعاد پیچیده آسیبهای اجتماعی نیست و ممکن است نتواند تصمیمات مؤثر و بر اساس دادهها و تحلیلهای اجتماعی اتخاذ کند.
در نهایت، باید به مشکلات ساختاری و مدیریتی اشاره کرد که به نوعی ریشه در بوروکراسی پیچیده و سیستمهای ناکارآمد دارند. در استان کهگیلویه و بویراحمد، که منابع مالی محدود و نیازهای اجتماعی متنوع است، نداشتن یک سیستم مدیریتی کارآمد میتواند به تشدید گسست بین سیاستگذاری و اجرا کمک کند. نهادهای اجرایی، به دلیل مشکلات ساختاری و عدم استقلال در تصمیمگیری، به جای پاسخدهی سریع و مؤثر به نیازهای اجتماعی، خود گرفتار سیستمهای پیچیده اداری و بوروکراتیک میشوند که باعث میشود مشکلات اجتماعی به سرعت به معضلات غیرقابل کنترل تبدیل شوند.
در شرایط کنونی که آسیبهای اجتماعی مانند نزاع، خودکشی، اعتیاد و شبگردیهای بیهدف جوانان در کهگیلویه و بویراحمد به یکی از مسائل جدی تبدیل شده، تاکنون برنامهای از سوی دستگاههای مربوطه در استان و بهویژه دفتر امور اجتماعی و فرهنگی استانداری دیده نشده است. بنابراین لازم است این دستگاهها مشخصاً برنامه خود را در این خصوص برای فصل تابستان ارائه دهند تا شهروندان بدانند قرار است در این سه ماه چه وضعیتی پیش رویشان باشد. اما اگر برنامهای ندارند، لازم است آن را نیز شفاف اعلام کنند تا خود شهروندان چارهای برای ماههای پیش رو بیندیشند.
به گزارش کبنا، مسائل اجتماعی و آسیبهای ناشی از آنها همواره یکی از چالشهای پیچیده و دردناک برای مسئولان و تصمیمگیران در استان کهگیلویه و بویراحمد بوده است. در این استان، باوجود همهی تأکیدات بر ضرورت کاهش این آسیبها، همچنان شاهد رشد و گسترش پدیدههای نگرانکنندهای چون نزاعهای خیابانی، خودکشی، اعتیاد، و اخیراً شبگردیهای بیهدف نوجوانان و جوانان هستیم. این آسیبها بر نظم اجتماعی و همبستگی اجتماعی نیز تأثیر منفی میگذارند.
یکی از اساسیترین دلایل این روند نگرانکننده، عدم وجود برنامهها و سیاستهای منسجم و کارآمد برای کاهش این آسیبهاست. باوجود مسئولیتهای قانونی و اجرایی که دفتر امور اجتماعی و فرهنگی استانداری در زمینه کاهش آسیبهای اجتماعی دارد، شواهد نشان میدهند که این دفتر تاکنون نتوانسته در عمل راهحلهای موثری ارائه دهد.
یک جنبهی دیگر که در اینجا باید به آن اشاره کرد، لزوم تخصصی بودن سیاستگذاریها و برنامهریزیها در حوزههای اجتماعی است. بسیاری از مدیران و مسئولان مرتبط با امور اجتماعی در کهگیلویه و بویراحمد، بهویژه در سطح مدیرکل اجتماعی و فرهنگی، دارای تخصص و تحصیلات مرتبط با مسائل اجتماعی نیستند. این ناآگاهی از ابعاد و پیچیدگیهای آسیبهای اجتماعی موجب میشود که تصمیمات گرفته شده نه تنها اثربخش نباشند، بلکه ممکن است وضعیت را پیچیدهتر کنند.
در کنار این موارد، در استان کهگیلویه و بویراحمد که منابع فرهنگی و تفریحی برای جوانان محدود است، رهاسازی آنها در تعطیلات تابستانی و بیبرنامگی در تأمین فضاهای سالم تفریحی و فرهنگی، بهویژه برای نوجوانان، باعث میشود که این قشر در مواجهه با نبود گزینههای مفید برای گذران اوقات فراغت، به رفتارهای ناهنجار اجتماعی روی آورند.
این وضعیت، نیاز به تجدید نظر در رویکردهای مدیریتی و اجتماعی را بیشتر از هر زمانی نمایان میکند. از این رو، در این یادداشت تلاش خواهیم کرد تا با بررسی و تحلیل شرایط موجود، از منظر جامعهشناختی و با استناد به نظریههای اجتماعی، به نقاط ضعف سیاستگذاریها پرداخته و پیشنهاداتی برای بهبود وضعیت موجود ارائه دهیم.
در جامعهشناسی، آسیبهای اجتماعی به عنوان رفتارهایی شناخته میشوند که بر هنجارها و ارزشهای یک جامعه ضربه میزنند. این آسیبها نه تنها بر فرد آسیبدیده تأثیر میگذارند، بلکه جامعه را نیز به چالش میکشند. در این میان، نظریههای مختلفی برای تحلیل این آسیبها وجود دارد که میتوانند کمک کنند تا ریشههای واقعی این مسائل شناسایی شوند و به تبع آن، پاسخهای بهتری برای کاهش آنها ارائه شود.
نظریه فشار ساختاری که توسط رابرت مرتن مطرح شده است، بر این نکته تأکید دارد که وقتی افراد به اهداف اجتماعی و اقتصادی جامعه نمیرسند و از منابع لازم برای تحقق این اهداف محروم هستند، به انحراف و رفتارهای آسیبزا روی میآورند. در کهگیلویه و بویراحمد، فقدان امکانات تفریحی، سینما، پارکها و فضاهای فرهنگی، نوعی فشار ساختاری به جوانان وارد میآورد که در نتیجه آن، به شکلهای مختلفی از رفتارهای اجتماعی ناهنجار نظیر شبگردی و سایر آسیبهای اجتماعی پاسخ میدهند. این پدیده بهویژه در ایام تعطیلات تابستانی که جوانان از فضای آموزشی رها میشوند، شدت بیشتری پیدا میکند.
نظریه یادگیری اجتماعی از دیگر مباحث جامعهشناختی است که میتواند برای تحلیل وضعیت موجود مفید باشد. بر اساس این نظریه، رفتارهای اجتماعی از طریق تعاملات با دیگران و یادگیری از اطرافیان شکل میگیرد. وقتی فضایی برای تفریح و رشد سالم وجود نداشته باشد، بهطور طبیعی نوجوانان و جوانان به شکلهای مختلفی از رفتارهای مخرب بهعنوان راهحلهایی برای تخلیه انرژیهای خود روی میآورند. این وضعیت بهویژه در یاسوج که فاقد فضاهای تفریحی مناسب است، بیشتر به چشم میخورد.
از سوی دیگر، یکی از مهمترین و برجستهترین چالشها در سیاستگذاریهای اجتماعی در کهگیلویه و بویراحمد، که بهطور ویژه در عرصه کاهش آسیبهای اجتماعی مشاهده میشود، گسست آشکار بین آنچه که در برنامهریزیها و سیاستگذاریها به عنوان اهداف و وعدهها مطرح میشود و آنچه که در عمل پیادهسازی میشود، است.
یکی از دلایل اصلی گسست میان سیاستگذاریها و عملکرد اجرایی در استان، فقدان هماهنگی مؤثر بین دستگاهها و نهادهای مختلف است. در بسیاری از موارد، دستگاههایی که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به مسائل اجتماعی مرتبط هستند، مانند دفتر امور اجتماعی و فرهنگی استانداری، شهرداریها و دیگر نهادهای فرهنگی و اجتماعی، برنامهها و اقدامات خود را بهطور مستقل پیگیری میکنند. این پراکندگی در عملکردها موجب میشود که اهداف کلی و سیاستهای تعیینشده برای کاهش آسیبهای اجتماعی هیچگاه به شکل جامع و یکپارچه پیادهسازی نشوند.
یکی از عواملی که باعث گسست بین سیاستگذاریها و اجرای آنها در کهگیلویه و بویراحمد میشود، کمبود تخصص و تجربه در مسئولانی است که در رأس امور قرار دارند. مدیران دستگاههای اجرایی، بهویژه در بخشهای اجتماعی و فرهنگی، باید نه تنها توانایی مدیریت منابع و هماهنگی میان دستگاهها را داشته باشند، بلکه باید از دانش و تخصص در زمینه مسائل اجتماعی نیز برخوردار باشند. متأسفانه در برخی از موارد، افرادی که مسئولیتهای مرتبط با امور اجتماعی را بر عهده دارند، فاقد تخصص آکادمیک و تجربیات عملی در این حوزه هستند. به عنوان نمونه، مدیرکل اجتماعی و فرهنگی استانداری کهگیلویه و بویراحمد، که تخصص آکادمیک در حوزههای اجتماعی ندارد و تحصیلاتش در زمینه عمران است، به نظر میرسد قادر به درک دقیق ابعاد پیچیده آسیبهای اجتماعی نیست و ممکن است نتواند تصمیمات مؤثر و بر اساس دادهها و تحلیلهای اجتماعی اتخاذ کند.
در نهایت، باید به مشکلات ساختاری و مدیریتی اشاره کرد که به نوعی ریشه در بوروکراسی پیچیده و سیستمهای ناکارآمد دارند. در استان کهگیلویه و بویراحمد، که منابع مالی محدود و نیازهای اجتماعی متنوع است، نداشتن یک سیستم مدیریتی کارآمد میتواند به تشدید گسست بین سیاستگذاری و اجرا کمک کند. نهادهای اجرایی، به دلیل مشکلات ساختاری و عدم استقلال در تصمیمگیری، به جای پاسخدهی سریع و مؤثر به نیازهای اجتماعی، خود گرفتار سیستمهای پیچیده اداری و بوروکراتیک میشوند که باعث میشود مشکلات اجتماعی به سرعت به معضلات غیرقابل کنترل تبدیل شوند.
در شرایط کنونی که آسیبهای اجتماعی مانند نزاع، خودکشی، اعتیاد و شبگردیهای بیهدف جوانان در کهگیلویه و بویراحمد به یکی از مسائل جدی تبدیل شده، تاکنون برنامهای از سوی دستگاههای مربوطه در استان و بهویژه دفتر امور اجتماعی و فرهنگی استانداری دیده نشده است. بنابراین لازم است این دستگاهها مشخصاً برنامه خود را در این خصوص برای فصل تابستان ارائه دهند تا شهروندان بدانند قرار است در این سه ماه چه وضعیتی پیش رویشان باشد. اما اگر برنامهای ندارند، لازم است آن را نیز شفاف اعلام کنند تا خود شهروندان چارهای برای ماههای پیش رو بیندیشند.