تاریخ انتشار
سه شنبه ۴ شهريور ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۹
کد مطلب : ۵۰۳۳۳۹
یادداشتی از بشارت جعفری؛
از مديران ناميرا تا مرگ سرمايه اجتماعی / در ضرورت بهکارگیری نیروهای جوان و متخصص
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛بشارت جعفری، با ارسال یادداشتی به این پایگاه خبری، به نقش حیاتی سرمایه اجتماعی در وضعیت کنونی کشور، اهمیت بهکارگیری کارشناسان و جوانان، و ضرورت تغییر نسل مدیران پرداخته است. نویسنده با تأکید بر بحرانهای مدیریتی و ناکارآمدی برخی مدیران نسل اول، بر احیای سرمایه اجتماعی و توجه عملی به نیروی جوان بهعنوان راهکار کاهش بحرانها و ارتقای توسعه کشور تأکید کرده است. در ادامه میتوانید متن کامل این یادداشت را بخوانید.
در کنار علل و عواملی که وضعیت کنونی کشور را ناشی از آنها میدانند، زوال سرمایهی اجتماعی اساسیترین نقشها را داراست. فقدان سرمایه اجتماعی نقطه کانونی است که خود علل و عوامل دیگری را سامان میدهد. اگرچه در تحلیلهای اخیر و پس از حمله اسرائیل نقش سرمایه اجتماعی به کارکردهای سیاسی خلاصه شد، اما فروکاست این عامل مهم (سرمایه اجتماعی) به نقش انسجامبخشی و کارکرد سیاسی نوعی بیراههروی است و این تحلیل اشتباه خود عاملی بر تشدید شرایط ناساز و وضعيت بغرنج جامعه ماست.
بهعنوان مثال، در شرایط محدودیت منابع مالی، تحریمهای فلجکننده و بحرانهای متعدد زیستمحیطی، اقتصادی، اجتماعی و… بهکارگیری نیروی کارشناس و فنی، متعهد و با انرژی میتواند عامل کاهنده بحرانها، مدیریت آکادمیک صحنه و بهبود بهرهوری باشد. همگان واقف به تعیینکنندگی نیروی انسانی در توفیق یا عدم توفیق روند توسعهگیری یک کشور هستند؛ بنابراین توجه دقیقتر به نقش نیروی کارشناس و جوان ایرانی بهعنوان یکی از ساماندهندههای سرمایه اجتماعی، در واقع توجه به یکی از کانونیترین نسخهها برای عبور از وضعیت کنونی است.
همگان میدانند که جمعیت جوان تحصیلکرده ایرانی از مهمترین سرمایههای کشور در قیاس با سایر کشورهاست. از این رو توجه دقیق نظام تصمیمسازی و حکمرانی به اثرگذاری این مهم، در حقیقت یافتن نسخه و راه برونرفت یا دستکم عامل کاهنده بحرانهای فزایندهای است که کشور با آنها دست به گریبان است. چه بخواهیم چه نخواهیم، وضعیت بحرانزده کنونی محصول مدیریت و تصمیمسازی مدیران کنونی و حلقهها و باندهای مدیریتی نسل اولی است که دههها بر مسند مدیریتها ماندهاند و تغییر دولتها نتوانسته متناسب با شرایط سنی، مطالبهگری و پیشرفتهای بشری این بدنه وامانده مدیریتی را تغییر دهد و کار را به اهلش بسپارد.
شایسته توجه است که عمده مدیران کنونی به جای طی طریق در مدارج علمی، کسب دانش و تجربه برای حضور در مناصب مدیریتی، تنها به کسب مدارک صوری دانشگاهی اکتفا کردهاند و همین امر از علل اصلی ظهور و بروز بحرانهای امروز کشور است. کافی است نگاهی به دور و بر خود بیندازیم تا ببینیم که چه القاب پرطمطراق اما درونتهیای همچون دکتر و مهندس نثار کمسوادان سوار بر مسند میشود. حضور آقایان و خانمهای دکتر و مهندس با تفرعن پوک و ادبیاتی قالبی و تکراری در فضای عمومی و مناصب مدیریتی کشور، به مثابه ریختن بنزین بر آتش بیعدالتیهایی است که جوانان و کشور به آن دچار هستند و در مقام سرمایهسوزی ثروت اجتماعی عمل میکند.
در مقابل، نگاه علمی و آکادمیک، زاویه دید و افق باز را به ارمغان میآورد. مهمتر از آن، نگاه علمی توسعه اخلاقی و وجدان کاری را به دنبال دارد. این دو که همان حلقههای مفقوده دیوانسالاری کنونی کشور هستند، به پای شهوت بیپایان قدرتطلبی و ثروتاندوزی تمامنشدنی همین دکتر و مهندسهای پولی و رانتی ذبح شده و مردم در استیصال دستپخت چنین مدیرانی دست و پا میزنند.
عامل نشتی بحرانهای کنونی همین مدیران نسل اولی است که روندهای ناثواب و حلقههای بیاخلاقی را در بدنه دیوانسالاری کشور نهادینه کردهاند و نسل جدید را نیز به این بستر عفونی و بیماریزا میکشاند.
مدیریت صحیح بحرانهای کنونی تنها با بهکارگیری کارشناسان و جوانان امکانپذیر است. کار کارشناسی در کنار تعهد و اخلاقمداری ناشی از طی طریق در مسیر کسب دانش کارشناسانه و همچنین نیرو و انرژی جوانی، عواملی هستند که میتوانند بحرانها و ناترازیهای امروز را حل و فصل کنند.
اما پیش از آن باید به این سوالات پاسخ داد که این چرخه نامیرا تا کی و کجا باید ادامه یابد؟ نسل این مدیران چه هزینههای دیگری باید بر این ملت تحمیل کنند تا زعمای قوم تدبیر کار کنند؟
به نظر میرسد احیای سرمایه اجتماعی از مسیر تغییر ریل مدیریتی و تصمیمسازی با استناد به کار کارشناسان و استفاده از جوانان میگذرد.
تسلیح به نگاه علمی، آشنایی با اصول علمی مدیریت، نیرو و انرژی جوانی، صراحت و شفافیت برآمده از شجاعت جوانی برای مدیریت قاطع صحنه و بحران، تجهیز به تکنولوژیهای جدید، فهم درست از شرایط مکانی و زمانی و همچنین تحولات جهانی، از جمله مهمترین دلایل و توجیهات منطقی بهکارگیری نیروهای جوان است.
دولت پزشکان، علیرغم تأکید شعاری برای جلوگیری از مهاجرت جوانان، توجه به قشر جوان، ادعای توجه به وضعیت بغرنج جوانان کشور و دغدغهمندی برای این قشر، متأسفانه در عمل همچنان به حفظ مدیران امتحانپسداده و فرسوده بازنشسته اصرار دارد.
بنابراین، به دلایل یادشده در بالا، تغییر نسل مدیران میتواند جبران بخش بزرگی از کمبود منابع مالی در کشور باشد.
پیام صریح و واقعی توجه به جوانان از دل عزل و نصبها بر جان و دل جوانان مینشیند و نه از شعارهای پشت تریبونها، همایشها و تبلیغات انتخاباتی!
رونوشت: استانداری استان کهگیلویه و بویراحمد
در کنار علل و عواملی که وضعیت کنونی کشور را ناشی از آنها میدانند، زوال سرمایهی اجتماعی اساسیترین نقشها را داراست. فقدان سرمایه اجتماعی نقطه کانونی است که خود علل و عوامل دیگری را سامان میدهد. اگرچه در تحلیلهای اخیر و پس از حمله اسرائیل نقش سرمایه اجتماعی به کارکردهای سیاسی خلاصه شد، اما فروکاست این عامل مهم (سرمایه اجتماعی) به نقش انسجامبخشی و کارکرد سیاسی نوعی بیراههروی است و این تحلیل اشتباه خود عاملی بر تشدید شرایط ناساز و وضعيت بغرنج جامعه ماست.
بهعنوان مثال، در شرایط محدودیت منابع مالی، تحریمهای فلجکننده و بحرانهای متعدد زیستمحیطی، اقتصادی، اجتماعی و… بهکارگیری نیروی کارشناس و فنی، متعهد و با انرژی میتواند عامل کاهنده بحرانها، مدیریت آکادمیک صحنه و بهبود بهرهوری باشد. همگان واقف به تعیینکنندگی نیروی انسانی در توفیق یا عدم توفیق روند توسعهگیری یک کشور هستند؛ بنابراین توجه دقیقتر به نقش نیروی کارشناس و جوان ایرانی بهعنوان یکی از ساماندهندههای سرمایه اجتماعی، در واقع توجه به یکی از کانونیترین نسخهها برای عبور از وضعیت کنونی است.
همگان میدانند که جمعیت جوان تحصیلکرده ایرانی از مهمترین سرمایههای کشور در قیاس با سایر کشورهاست. از این رو توجه دقیق نظام تصمیمسازی و حکمرانی به اثرگذاری این مهم، در حقیقت یافتن نسخه و راه برونرفت یا دستکم عامل کاهنده بحرانهای فزایندهای است که کشور با آنها دست به گریبان است. چه بخواهیم چه نخواهیم، وضعیت بحرانزده کنونی محصول مدیریت و تصمیمسازی مدیران کنونی و حلقهها و باندهای مدیریتی نسل اولی است که دههها بر مسند مدیریتها ماندهاند و تغییر دولتها نتوانسته متناسب با شرایط سنی، مطالبهگری و پیشرفتهای بشری این بدنه وامانده مدیریتی را تغییر دهد و کار را به اهلش بسپارد.
شایسته توجه است که عمده مدیران کنونی به جای طی طریق در مدارج علمی، کسب دانش و تجربه برای حضور در مناصب مدیریتی، تنها به کسب مدارک صوری دانشگاهی اکتفا کردهاند و همین امر از علل اصلی ظهور و بروز بحرانهای امروز کشور است. کافی است نگاهی به دور و بر خود بیندازیم تا ببینیم که چه القاب پرطمطراق اما درونتهیای همچون دکتر و مهندس نثار کمسوادان سوار بر مسند میشود. حضور آقایان و خانمهای دکتر و مهندس با تفرعن پوک و ادبیاتی قالبی و تکراری در فضای عمومی و مناصب مدیریتی کشور، به مثابه ریختن بنزین بر آتش بیعدالتیهایی است که جوانان و کشور به آن دچار هستند و در مقام سرمایهسوزی ثروت اجتماعی عمل میکند.
در مقابل، نگاه علمی و آکادمیک، زاویه دید و افق باز را به ارمغان میآورد. مهمتر از آن، نگاه علمی توسعه اخلاقی و وجدان کاری را به دنبال دارد. این دو که همان حلقههای مفقوده دیوانسالاری کنونی کشور هستند، به پای شهوت بیپایان قدرتطلبی و ثروتاندوزی تمامنشدنی همین دکتر و مهندسهای پولی و رانتی ذبح شده و مردم در استیصال دستپخت چنین مدیرانی دست و پا میزنند.
عامل نشتی بحرانهای کنونی همین مدیران نسل اولی است که روندهای ناثواب و حلقههای بیاخلاقی را در بدنه دیوانسالاری کشور نهادینه کردهاند و نسل جدید را نیز به این بستر عفونی و بیماریزا میکشاند.
مدیریت صحیح بحرانهای کنونی تنها با بهکارگیری کارشناسان و جوانان امکانپذیر است. کار کارشناسی در کنار تعهد و اخلاقمداری ناشی از طی طریق در مسیر کسب دانش کارشناسانه و همچنین نیرو و انرژی جوانی، عواملی هستند که میتوانند بحرانها و ناترازیهای امروز را حل و فصل کنند.
اما پیش از آن باید به این سوالات پاسخ داد که این چرخه نامیرا تا کی و کجا باید ادامه یابد؟ نسل این مدیران چه هزینههای دیگری باید بر این ملت تحمیل کنند تا زعمای قوم تدبیر کار کنند؟
به نظر میرسد احیای سرمایه اجتماعی از مسیر تغییر ریل مدیریتی و تصمیمسازی با استناد به کار کارشناسان و استفاده از جوانان میگذرد.
تسلیح به نگاه علمی، آشنایی با اصول علمی مدیریت، نیرو و انرژی جوانی، صراحت و شفافیت برآمده از شجاعت جوانی برای مدیریت قاطع صحنه و بحران، تجهیز به تکنولوژیهای جدید، فهم درست از شرایط مکانی و زمانی و همچنین تحولات جهانی، از جمله مهمترین دلایل و توجیهات منطقی بهکارگیری نیروهای جوان است.
دولت پزشکان، علیرغم تأکید شعاری برای جلوگیری از مهاجرت جوانان، توجه به قشر جوان، ادعای توجه به وضعیت بغرنج جوانان کشور و دغدغهمندی برای این قشر، متأسفانه در عمل همچنان به حفظ مدیران امتحانپسداده و فرسوده بازنشسته اصرار دارد.
بنابراین، به دلایل یادشده در بالا، تغییر نسل مدیران میتواند جبران بخش بزرگی از کمبود منابع مالی در کشور باشد.
پیام صریح و واقعی توجه به جوانان از دل عزل و نصبها بر جان و دل جوانان مینشیند و نه از شعارهای پشت تریبونها، همایشها و تبلیغات انتخاباتی!
رونوشت: استانداری استان کهگیلویه و بویراحمد