تاریخ انتشار
جمعه ۱۰ تير ۱۴۰۱ ساعت ۰۲:۰۷
کد مطلب : ۴۴۹۷۶۴
سوگنامه‌ای برای بلوط زارهای تشنه کام زاگرس؛

مرگ بلوط، مرگ ایران

قاسم یزدانی
۱۴
۴
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
مرگ بلوط، مرگ ایران
کبنا ؛قاسم یزدانی در یادداشی نوشت: هرگاه که دلمان می‌سوزد و کاری ز دستمان بر نمی‌آید، دست کم مرثیه خوانی کنیم، سوگواری کنیم.
اینک دیگر صحبت از دلسوزی نیست؛ ملتی در حال سوختن است. برخیزیم!
روزی را، ساعتی را مشخص کنیم، گِل و شُل بر سر بمالیم و در پای این جنازه‌های ایستاده زنجیر زنیم. این پیشنهاد را با دوستی مطرح کردم، گفت به تبعات آن بیاندیش، و …
گفتمان هم راه دارد.
 مرگ فرا رسیده است این دیگر پایان است، پایان را که نبایدهراسی باشد.
«آنکه دست از جان بشوید آنچه در دل دارد بگوید»
اما ما چیز دیگری می‌خوانیم:
این سوگ سنگین و این بلای بزرگ را فریاد می‌زنیم وشال عزا می‌پوشیم، این مظلمه‌ی جان گداز را طول چپ می‌نوازیم و اشک خون می‌افشانیم.
اسب‌ها را کتل می‌کنیم، رخت سوگ بر تنشان می‌پوشانیم، دستمال سیاه بالا می‌بریم،مادران ایلمان دیرسالی ست شروه خوانی را تمرین کرده‌اند، هر روز در ماتمی.
اما اینک پایان زیست جمعی ست، مرگ از نوع همگانیست.
مرگ یکباره شیون یکباره می‌طلبد.
بس است دیگر.

همه‌ی هستی خود را می‌بینیم که آهسته و دردناک آب می‌شود، می‌سوزد، نه! زنده زنده گور می‌شود.
نمی‌دانم؛ نکند اصلاً همه‌ی ما مرده‌ایم، شایدروح همه‌ی ما سالهاست که به ابدیت پیوسته است.
نکند روح ضعیف ماست که در کالبد همزادانمان این درختان کهن سال بلوط، حلول کرده که اینچنین می‌میرند..
اما نه:
مرگ اینها گرچه بسیار دردناک اما جوانمردانه است.
غرورشان اجازه افتادن نداده
ایستاده جان دادند؛
شاید می‌دانند که حماسه سازان میهن پرستی در گذشته سرزمینشان انگونه که زاپاتا هم می‌گوید بر این باور بوده‌اند که:
«ایستاده مردن به از زانو زده زیستن است» شاید هنوز هم امیدوارند که بمانند
بمانند تا ما را نگه دارند.
این همزاد هزار ساله ما، قوت ما بود آب ما بود هوای ما بود، خاک ما بود، اصلاًجان ما بود.بی همه‌ی اینها کدام می‌مانیم؟
 *بلوط برکت سفره‌مان بود روشنی اجاقمان بود *
*ستون عمارت و سقف خانه‌مان بود.
سنگر دفاع و تیرِ کمانمان بود*
سایه‌ای از امید بر سرمان بود و جان ما بسته به جانش بود.
 بلوط شعر ماست، موسیقی ماست، نغمه‌های یاریار و سوز و گداز دی بلال ماست
هنر ماست، و جمع اینهاهویت ماست، حیات ماست
کدام قوم و ملتی را سراغ دارید که شاهد مرگ دردناک هویت خویش باشد و دم بر نیاورد؟
من باور دارم سالهاست مرده‌ایم.
آی بویر احمد! بهمئی! طیبی! دشمن زیاری، اهای ممسنی! باوی! چرام!
نخیر پاسخی نیست، اینجا مزار آباد گشته است به قول اخوان سالهاست که «وایِ جغدی (شووکی) هم نمی‌آید به گوش»
و «دردمندان بی خروش و بی فغان» آرام و بی هیاهو نشسته‌اند، وقتی میگویم مرده‌ایم باور کنید،
کو سواران و کو دلاوران و ناموران ایل؟
 آی سید باقر! تاجگردون! موحد! هدایتخواه! چرا «کس به میدان رو نمی‌آرد»؟
 اینک عیان کشت که نیاکانمان، نیک نامان تاریخ ند، همواره بر بام بلند ایثار نغمه آزادگی سرودند، باید به جستجو برخیزیم و هرکدام سنگ مزاری ندارند، شیر سنگی بر مزارشان بتراشیم؛
این نسل ماست که به قول شاملو بی نیاز از سنگ و تاریخ است.
بذر رنج و نهال بی تفاوتی که برای فرزندانمان کاشته‌ایم چه بَر خواهد داد؟
آیا هرگز آینده‌ای برای آنها متصور خواهد بود؟
اینک که «کرکس زرین» دشت خاوران از فراز ستیغ دنا آهنگ تابیدن می‌کند دیگرش یارای درخشیدن نیست چرا که دیگر «هست» ی نیست که شعله‌های غرورانگیز خویش را از روزنه‌ی برگ‌های زندگی ساز بلوط گذر دهد و سرافرازانه پی باختر گیرد
کاش اندک زمانی درنگ می‌کرد تا بتوان این رخت سیاه را بر تن گیتی دید شاید انگاه چاره‌ای ساز شود.
این خوره و موریانه که به جان ستون کهن اما استوار زندگیمان افتاده است درمان بی تفاوتی و بی تدبیری را، آشکارا فریاد میزند،
ای دریغا که فریاد رسی نیست.
 به بلندای حیات که در گذر تاریخ می‌نگریم چه بسیار کاروانها که از میان این بلوط زارهای تلخ کام گشته زاگرس گذر کردند و امدند و خاک شدند و از خاکستر انها چونان ققنوس، بذرهای امیدبلوط رویاند و در هر روزگاری پیام بودن را، پیام نبرد باسختیها را که پیام مهم زندگیست همواره ساز می‌کرد؛ اما اینک سوز این سرمای درگرفته، همه‌ی هستی مارا آهسته و دردناک به انجماد و نیستی می‌برد.
آهای آدم‌ها
آهای هر که پنبه در گوش ندارد!
و ای کسانی که بر سیل پاکستان مویه کردید و اشک ریختید، ای کسانی که بر ستم هم کیشان دیگر سرزمین‌ها ناله کردید و…عزای همگانی می‌کنید،
چرا بیخ گوشتان مرگ هم میهن و هم کیشان خود را به نظاره نشسته‌اید؟
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود.
نام شما

آدرس ايميل شما

اصلاح طلب پتاوه
United States
قاسم. یزدانی ما اصلاح طلبان روزی گل و شل بر سر مالیدم....
فرهنگی
Iran, Islamic Republic of
درودبر این قلم،به چه زیبا،دوستداران طبیعت با چشمان خوت نظارگره مرگ طبیعت و ریه زاگرس هستند،زاگرس وطبیعت زیبای استان از نفس افتاد،
فرهنگی
Iran, Islamic Republic of
درودبر این قلم،به چه زیبا،دوستداران طبیعت با چشمان خوت نظارگره مرگ طبیعت و ریه زاگرس هستند،زاگرس وطبیعت زیبای استان از نفس افتاد،
Iran, Islamic Republic of
فکر نوشت که دردی را دوا نمیکند!!!
مردم ونخبگان ودانشجویان باید نقش دانشکاه یاسوج‌ ومثلا دانشکده کشاورزی!!! دانشگاه یاسوج را در این خصوص مطالبه نمایند که در حقیقت نقش وخواص دانشگاه یاسوج‌ودانشکده کشاورزی!!!! ومحیط زیست ومنابع طبیعی و.....دراین مصیبت وآفت بلوطها چیه؟!!!
چرا وارد نمیشوند؟!
چرا کسی اقدامی نمیکنند؟!
در هیچ حوزه ای از زاگرس اقدامی شنیده‌نمی شود که کسی کاری کرده باشد!!
ده برآفتاب
Iran, Islamic Republic of
سیدباقر،تاجگردون،هدایتخواه دیگه به فنا رفتن،،،چرا اینها که مهره سوخته هستن ودیگه کاری ازشون برخاسته نیست،،حرف می زنید
دانا
Iran, Islamic Republic of
عالی بود
شیوا و. زیبا
مصطفی
Iran, Islamic Republic of
جناب نویسنده!
خود شما چرا زحمت نکشیدین بروید تو دل طبیعت چهارتا عکس به روز بگیرید؟
نکنه شما هم دچار مویه سیل پاکستان و گریه پنجشیر افغانستان شدین؟
Iran, Islamic Republic of
هذا ک چ؟!!!
فرهنگی
Iran, Islamic Republic of
هزاران چون تو فدای فرمانده!
معلم
Iran, Islamic Republic of
حیف این آب و خاک ...
Romania
درود برغیرتت که مسئولین بی لیاقت نشسته بر صندلی بی تفاوتی را باید از خواب بیدار کرد کجایند مسئولین بی کفالیت که چنین هویت مان یکی یکی از بین می روند
Sadegh
سلام . داد وقال الکی و تبلیغاتی نکن ‌‌به تمام مقامات نامه نوشته شده . تماس گرفته شده . با کارشناسان مذاکره شده. این بیماری راه حل دارد .یک مار فوری نیست. در تابستان امکان سمپاشی نیست. تمام زنبورها از بین میروند و خسارات زیاد دارد . باید در فصل تخم ریزی سم پاشی شوند.
آشنا
Iran, Islamic Republic of
برو برای پست و منصب ها مرثیه سرایی کن!
چرا یکبار در حمایت از جامعه فرهنگی و رتبه بندی لب به سخن نگشودی!؟
آخه جنابعالی چکاره ای که اظهار نظر میکنی؟
حواست باشه...
تمام
Iran, Islamic Republic of
عالی و گل گفتی
راه تغییرات از کدام طرف است؟

راه تغییرات از کدام طرف است؟

اولین و شاید جدی‌ترین گام در مسیر انجام اصلاحات و تغییرات در جوامع مختلف، نیازمند پذیرش ...
روزنامه جمهوری اسلامی: کاش یک استعفای نمایشی می‌دادید

روزنامه جمهوری اسلامی: کاش یک استعفای نمایشی می‌دادید

روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: آنچه که اکنون در سرزمین ما اتفاق می‌افتد، به سادگی می‌شد ...
متن و حاشیه «مولوی عبدالحمید»

متن و حاشیه «مولوی عبدالحمید»

رهبر معنوی اهل سنت ایران در جریان حیات دینی و سیاسی خود همواره مواضع قابل تامل و جنجالی ...
1