کبنا ؛سیدمحمد دانایی
ناصر کیانی به مطالب سیدضیاء الدین رضاتوفیقی [ کلیک کنید] پاسخی داد که بعد از آن یکی از مخاطبان کبنا نیوز نیز با ارسال متنی به جوابیه ناصر کیانی [کلیک کنید] واکنش نشان داد.
برادر عزیزم که قلم را در میان انگشتان احساس گذاردی تا با آرایش منطق دل از تفکر مخاطب بربایی, از اینکه دوستان و عزیزانی چون شما احساس مسئولیت می کنند تا در مسائل مهم استان اظهار نظر کرده و سعی به تصاحب رای مخاطب در جهت آنچه خود حقیقت می پندارید سپاسگذارم و خوشحال.
در این مقال نه به قصد نقد مقاله تان به شیوه ی مرسوم، انگشت تمرکز بر دکمههای رنگ و رو رفتهی کیبورد میفشارم و نه به قصد دفاع از نوشته ی جناب رضاتوفیقی که در جوابش نوشته شما تراوید. راستش را بخواهید مخاطبم هم فقط شما نیستید ...
همانطور که می دانید هر نوشته ای روحی دارد. روح حاکم بر نوشته ی شما بیشتر از اینکه نقد یک نوشته یا یک تفکر باشد، تخریب بود. تخریب شخصیتی که خیلی ها دوستش دارند و خیلی ها بر دیده ی احترامش می گذارند. همانگونه که آقای موسوی را، همانگونه که آقای لاهوتی را، آقای منطقیان را و ...
در نوشته تان چکش تخریب بر تصویر مجسم شخصیت شخصی برداشته اید که آنگاه که فکر می کرد – و خیلی ها فکر می کردند – حقیقت در جبهه ایست با تمام اعتقاد برایش زندگی کرد و بعدها شجاعت داشت که تفکرش را در راستای حقیقت تغییر دهد – شاید منادیان حقیقت تغییر کرده بودند و شاید حقیقت جای دیگری بود , کسی چه می داند ... – و در این زاویه از منظر زیبای حقیقت نیز با تمام وجودش اعتقاد ورزید و طبق باورش گام برداشت.
نکته ی جالب اینجاست که وقتی جناحش را رها کرد که تازه میوه ی منفعتش رسیده بود! وقتی اصلاح طلب به قول شما افراطی و به قول خیلی ها شجاع شد که نه من و نه شما که جایگاهمان و بالطبع هزینه مان بسیار کمتر از ایشان بود، با احتیاط بیشتری گام بر می داشتیم. و اکنون زمانی معتدل شده است که می تواند میوه ی آن شجاعتش یا به قول شما افراطش را بچیند و ادعا کند اصلاح طلب واقعی فقط منم که در روزی که اصلاحات به من و امثال من نیاز داشت گوشه ی سکوت نگزیدم و به کنج ترس نخزیدم.
هر انگی به این مرد بزنید می شود خود را به نشنیدن زدمگراین یکی که شما با جرات و شهامت و بی تردید زدید: منفعت طلبی
در آخر شعری که جایی خواندم را با احترام و با عرض پوزش کمی تندی تقدیم می کنم:
تیشه ی نقد به هر گوشه ی این کل تو مزن - تیغ تشریح به ترکیب خوش گل تو مزن
گرچه نت را به عرق ریختن آموخته ای - منتقد نقد به موسیقی بلبل تو مزن
ناصر کیانی به مطالب سیدضیاء الدین رضاتوفیقی [ کلیک کنید] پاسخی داد که بعد از آن یکی از مخاطبان کبنا نیوز نیز با ارسال متنی به جوابیه ناصر کیانی [کلیک کنید] واکنش نشان داد.

برادر عزیزم که قلم را در میان انگشتان احساس گذاردی تا با آرایش منطق دل از تفکر مخاطب بربایی, از اینکه دوستان و عزیزانی چون شما احساس مسئولیت می کنند تا در مسائل مهم استان اظهار نظر کرده و سعی به تصاحب رای مخاطب در جهت آنچه خود حقیقت می پندارید سپاسگذارم و خوشحال.
در این مقال نه به قصد نقد مقاله تان به شیوه ی مرسوم، انگشت تمرکز بر دکمههای رنگ و رو رفتهی کیبورد میفشارم و نه به قصد دفاع از نوشته ی جناب رضاتوفیقی که در جوابش نوشته شما تراوید. راستش را بخواهید مخاطبم هم فقط شما نیستید ...
همانطور که می دانید هر نوشته ای روحی دارد. روح حاکم بر نوشته ی شما بیشتر از اینکه نقد یک نوشته یا یک تفکر باشد، تخریب بود. تخریب شخصیتی که خیلی ها دوستش دارند و خیلی ها بر دیده ی احترامش می گذارند. همانگونه که آقای موسوی را، همانگونه که آقای لاهوتی را، آقای منطقیان را و ...
در نوشته تان چکش تخریب بر تصویر مجسم شخصیت شخصی برداشته اید که آنگاه که فکر می کرد – و خیلی ها فکر می کردند – حقیقت در جبهه ایست با تمام اعتقاد برایش زندگی کرد و بعدها شجاعت داشت که تفکرش را در راستای حقیقت تغییر دهد – شاید منادیان حقیقت تغییر کرده بودند و شاید حقیقت جای دیگری بود , کسی چه می داند ... – و در این زاویه از منظر زیبای حقیقت نیز با تمام وجودش اعتقاد ورزید و طبق باورش گام برداشت.
نکته ی جالب اینجاست که وقتی جناحش را رها کرد که تازه میوه ی منفعتش رسیده بود! وقتی اصلاح طلب به قول شما افراطی و به قول خیلی ها شجاع شد که نه من و نه شما که جایگاهمان و بالطبع هزینه مان بسیار کمتر از ایشان بود، با احتیاط بیشتری گام بر می داشتیم. و اکنون زمانی معتدل شده است که می تواند میوه ی آن شجاعتش یا به قول شما افراطش را بچیند و ادعا کند اصلاح طلب واقعی فقط منم که در روزی که اصلاحات به من و امثال من نیاز داشت گوشه ی سکوت نگزیدم و به کنج ترس نخزیدم.
هر انگی به این مرد بزنید می شود خود را به نشنیدن زدمگراین یکی که شما با جرات و شهامت و بی تردید زدید: منفعت طلبی
در آخر شعری که جایی خواندم را با احترام و با عرض پوزش کمی تندی تقدیم می کنم:
تیشه ی نقد به هر گوشه ی این کل تو مزن - تیغ تشریح به ترکیب خوش گل تو مزن
گرچه نت را به عرق ریختن آموخته ای - منتقد نقد به موسیقی بلبل تو مزن
و ناصر کیانی مثل بتی من چشمه ،،،،،،،،
فقط با توهین و دروغ پردازی علیه بزرگان می خواد اسم و رسم درس کنه
اینم بتی این دو ماه!!