تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۷ شهريور ۱۴۰۱ ساعت ۱۹:۳۶
کد مطلب : ۴۵۲۵۶۲
کبنانیوز در گفتوگو با دکتر سید شاهرخ موسویان - عضو هیئت علمی دانشگاه یاسوج:
خروجی دانشکدههای ادبیات ما شکوفایی استعدادهای ادبی، تولید نویسنده و شاعر جدید نیست / امپراطوری شعر به پایان رسیده است / شعر برای ادامه حیات خود از فضای کلاسیک به یک دنیای دیگر اسباب کشیده است
۱
کبنا ؛بیست و هفتم شهریورماه سالروز درگذشت استاد شهریار با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان روز شعر ادب پارسی نامگذاری شده است. به همین مناسبت با دکتر سید شاهرخ موسویان- عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه یاسوج_ به گفتوگو نشستیم..jpg)
کبنا: نظر شما درباره نامگذاری روز شعر و ادب فارسی چیست؟
دکتر موسویان: امروزه برای بزرگداشت افراد و اتفاقات مهم روزهایی را در تمام دنیا نامگذاری می کنند: روز زن، روز پزشک، روز عشق، روز چپ دستها، روز بیماران خاص و امثالهم. چطور ممکن است برای یکی از بزرگترین پدیدههای تاریخ بشر، یعنی ادبیات فارسی روزی از روزهای سال نامگذاری نشود؟ این کاری بوده بس لازم. ادبیات فارسی بی شک با داشتن گنجینههایی چون مولانا، فردوسی، سعدی، حافظ و فراوان شاعران دیگر، ثروتمندترین ادبیات جهان را دارد. ادبیات فارسی به طور کلی نمود و نماد دین، حکمت و انسانیت است. تکریم ادبیات فارسی، تکریم زحمات همه پیامبران الهی و حکیمان و دغدغه مندان سعادت بشر است.
کبنا:تأثیر نامگذاری روزها بر پیشرفت شعر و ادبیات چیست؟
دکتر موسویان: ببینید! این یک قانون کلی است که تکریم و تشویق در هر کاری، یکی از کدهای پیشرفت آن کار است. صرف نامگذاری البته کفایت نمیکند، اما یقینأ نامگذاری یک روز در سال به نام روز ملی شعر و ادب، میتواند در تکریم ادبیات فارسی و بالتبع در معطوف کردن حواسهای پریشان آدمهای این روزگار بر چنین گنج و گنجینهای، کاملا موثر باشد.
کبنا: شما وضعیت شعر و ادب را در دانشگاه یاسوج و استان کهگیلویه و بویراحمد چگونه میبینید؟
دکتر موسویان: در اینجا لازم است انتقادی را از حوزه کاری خودم که حوزه دانشگاهی است، عرض کنم: حقیقتاً ساز و کار فضای دانشکدههای ادبیات ما به گونهای تعریف شده که خروجی آن نهایتأ شکوفایی استعدادهای ادبی، تولید نویسنده و شاعر جدید، اضافه کردن سود به سرمایههای کلاسیک ادبی و از این قبیل نیست. دانشکدههای ادبی ما به گونهای کار میکنند که پژوهش در داشتههای موجود و یا داشتههای دیگران محور همه برنامهها و اهتمام استادان و دانشجویان قرار میگیرد. این سیستم مستبد علمی، مثل ماشینهای فیلم عصر جدید چارلی چاپلین، از استاد و دانشجو قالبهای تولید مقاله تهیه میکند و دیگر هیچ. این ماشین بی روح مقاله چاق کن، ذوقها را می کشد و شاعران و نویسندگان بالقوه را در چرخ دندههای خود له میکند. آن شاعر مرحوم چه خوب سرود در مورد دانشکده های ادبیات:
"شاعری وارد دانشکده شد/ دم در/ ذوق خود را/ به نگهبانی داد..."
کبنا:علاقه دانشجویان و مردم به ادبیات را چگونه میبینید؟
دکتر موسویان: ببینید! امروزه شعر و ادبیات رقیب قدرتمندی مثل سینما، تلویزیون و فضای مجازی دارد. یقیأ امپراطوری شعر به پایان رسیده است و این امپراطور به یک سلطنت بسیار محدودتر رضایت داده است. در واقع این طور بگوییم که آن رسالت بزرگ و متکثری را که شعر برای قرنها به تنهایی بر دوش میکشید، امروزه دیگر به تنهایی بر دوش نمیکشد. بخشهایی از این بار سنگین را با پدیدهای سینما و فضای مجازی و امثالهم تقسیم کرده است. اما این تقسیم بار و کار، از اهمیت شعر و ادبیات نمیکاهد. تا زمانی که بخشی از وجود انسان احساس است و تا زمانی که انسان میکوشد برای بزرگ کردن این دنیای محدود و تنگ به دامن تخیلات و رویای خود پناه ببرد، شعر و ادبیات هم وجود خواهد داشت. من گاهی به متن پروفایلها، استوریها، پستهای اینستاگرامی، توییتها و امثال اینها که دقت میکنم، می بینم که رنگ غالبی از شاعرانگی روی همه اینها پاشیده شده است. حرفها و کلیپها به نوعی شاعرانه شدهاند. انگار که شعر برای ادامه حیات خود از فضای متداول و کلاسیک، به یک دنیای دیگر، اما مدرن، کوچ کرده و اسباب کشیده است.
.jpg)
کبنا: نظر شما درباره نامگذاری روز شعر و ادب فارسی چیست؟
دکتر موسویان: امروزه برای بزرگداشت افراد و اتفاقات مهم روزهایی را در تمام دنیا نامگذاری می کنند: روز زن، روز پزشک، روز عشق، روز چپ دستها، روز بیماران خاص و امثالهم. چطور ممکن است برای یکی از بزرگترین پدیدههای تاریخ بشر، یعنی ادبیات فارسی روزی از روزهای سال نامگذاری نشود؟ این کاری بوده بس لازم. ادبیات فارسی بی شک با داشتن گنجینههایی چون مولانا، فردوسی، سعدی، حافظ و فراوان شاعران دیگر، ثروتمندترین ادبیات جهان را دارد. ادبیات فارسی به طور کلی نمود و نماد دین، حکمت و انسانیت است. تکریم ادبیات فارسی، تکریم زحمات همه پیامبران الهی و حکیمان و دغدغه مندان سعادت بشر است.
کبنا:تأثیر نامگذاری روزها بر پیشرفت شعر و ادبیات چیست؟
دکتر موسویان: ببینید! این یک قانون کلی است که تکریم و تشویق در هر کاری، یکی از کدهای پیشرفت آن کار است. صرف نامگذاری البته کفایت نمیکند، اما یقینأ نامگذاری یک روز در سال به نام روز ملی شعر و ادب، میتواند در تکریم ادبیات فارسی و بالتبع در معطوف کردن حواسهای پریشان آدمهای این روزگار بر چنین گنج و گنجینهای، کاملا موثر باشد.
کبنا: شما وضعیت شعر و ادب را در دانشگاه یاسوج و استان کهگیلویه و بویراحمد چگونه میبینید؟
دکتر موسویان: در اینجا لازم است انتقادی را از حوزه کاری خودم که حوزه دانشگاهی است، عرض کنم: حقیقتاً ساز و کار فضای دانشکدههای ادبیات ما به گونهای تعریف شده که خروجی آن نهایتأ شکوفایی استعدادهای ادبی، تولید نویسنده و شاعر جدید، اضافه کردن سود به سرمایههای کلاسیک ادبی و از این قبیل نیست. دانشکدههای ادبی ما به گونهای کار میکنند که پژوهش در داشتههای موجود و یا داشتههای دیگران محور همه برنامهها و اهتمام استادان و دانشجویان قرار میگیرد. این سیستم مستبد علمی، مثل ماشینهای فیلم عصر جدید چارلی چاپلین، از استاد و دانشجو قالبهای تولید مقاله تهیه میکند و دیگر هیچ. این ماشین بی روح مقاله چاق کن، ذوقها را می کشد و شاعران و نویسندگان بالقوه را در چرخ دندههای خود له میکند. آن شاعر مرحوم چه خوب سرود در مورد دانشکده های ادبیات:
"شاعری وارد دانشکده شد/ دم در/ ذوق خود را/ به نگهبانی داد..."
کبنا:علاقه دانشجویان و مردم به ادبیات را چگونه میبینید؟
دکتر موسویان: ببینید! امروزه شعر و ادبیات رقیب قدرتمندی مثل سینما، تلویزیون و فضای مجازی دارد. یقیأ امپراطوری شعر به پایان رسیده است و این امپراطور به یک سلطنت بسیار محدودتر رضایت داده است. در واقع این طور بگوییم که آن رسالت بزرگ و متکثری را که شعر برای قرنها به تنهایی بر دوش میکشید، امروزه دیگر به تنهایی بر دوش نمیکشد. بخشهایی از این بار سنگین را با پدیدهای سینما و فضای مجازی و امثالهم تقسیم کرده است. اما این تقسیم بار و کار، از اهمیت شعر و ادبیات نمیکاهد. تا زمانی که بخشی از وجود انسان احساس است و تا زمانی که انسان میکوشد برای بزرگ کردن این دنیای محدود و تنگ به دامن تخیلات و رویای خود پناه ببرد، شعر و ادبیات هم وجود خواهد داشت. من گاهی به متن پروفایلها، استوریها، پستهای اینستاگرامی، توییتها و امثال اینها که دقت میکنم، می بینم که رنگ غالبی از شاعرانگی روی همه اینها پاشیده شده است. حرفها و کلیپها به نوعی شاعرانه شدهاند. انگار که شعر برای ادامه حیات خود از فضای متداول و کلاسیک، به یک دنیای دیگر، اما مدرن، کوچ کرده و اسباب کشیده است.