تاریخ انتشار
يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۲۱:۰۶
کد مطلب : ۴۷۵۳۱۱
به بهانه سفر وزیر علوم، تحقیقات و فناوری به یاسوج؛
دانشگاه ایزوله
۰
کبنا ؛ دانشگاه به تعبیر حضرت امام (ره) میبایست مبدأ تحولات باشد. اگر چه تغییرات و تحولات در نظام دانشگاهی جهان سمتوسوی جدیدی به دانشگاهها بخشیده است اما نمیتوان انکار کرد که بخش وسیعی از کارکردها و وظایف دانشگاه کماکان بر جای خود باقی است. بهویژه این امر زمانی اهمیت پیدا میکند که دانشگاه، دانشگاه در نظام اسلامی باشد و انواع و اقسام رسالتها برای این دانشگاه تعریف شده باشد.
بدون دانشگاه فعال و پویا امکان هیچ پیشرفت و نوآوری وجود ندارد.
الحاقشدن دانشگاه به بدنه بوروکراسی دولتی و بستهشدن درب چنین دانشگاهی آفت بزرگی است که عملاً دانشگاه را از هر گونه معنایی تهی میکند و ما تنها با یک فیزیک بدون روح در مواجهه هستیم.
حکایت دانشگاه یاسوج به ریاست بهادر کرمی نهتنها اینگونه است که همچنان میتوان لیست بلندتری از نقایص و ضعفهای این دانشگاه خودبرتر پندار ارائه کرد.
نارساییهایی که اساساً قرار نبود با سفر وزیر علوم، تحقیقات و فناوری به استان برطرف و یا مرتفع گردند؛ ولی امید میرفت بخشی از این کوه یخِ نواقص خود را به مدد دانشجویان، اساتید و رسانهها ظاهر میکرد تا شاید آقای زلفی گل متوجه عمق مشکلات میگردید . ولی کنترل و مهندسی فضا عملاً فرصت هر گونه رخنمایی مشکلات را سلب کرد تا همه چیز آنقدر گلوبلبل جلوهگری کند که گمان رود دانشگاه یاسوج، دانشگاهی در تراز تعریف دانشگاه اسلامی است.
فضای ایزوله و گلخانهای که بهادر کرمی و اعوان و انصارش پیشازاین اطراف دیوارهای غیرقابلنفوذ دانشگاه بنا نهاده بودند دانشگاه را به سمت دلمردگی و ملال سرد کشاندهاند و بعید است حتی با دهها سفر از شدت ملال آن کاسته شود.
دکتر زلفی گل در طول این سفر در یک مورد بدون از هماهنگی با میزبان از خودروی خود پیاده شدند و با تعدادی از دانشجویان دانشگاه به گفتوگو پرداختند که در این گفتوگو نکتهای جالب و قابل کامل از زبان یکی از دانشجویان بیان شد که شاید همین نکته اگر چراغ راه و منشور اصلی سفرهای وزرا و مسئولین قرار گیرد سبب مؤثری بیشتر سفرها گردد و آن نکته این بود: کاش اعلام نمیکردی که میآیی، تا مسائل را آنطور که بود میدیدی و وانمود نمیشد...
زلفی گل آمدورفت و احتمالاً بخشی از آنچه را باید میدید و میشنید متوجه شده باشد و امید میرود که این سفر به یک تغییروتحول اساسی و نه صرفاً توصیهای منجر شود. روی سخن اما حالا با جناب استاندار و نمایندگان جدید مردم در مجلس شورای اسلامی است که باید شأن و اعتبار دانشگاه را به دانشگاه برگردانند. هر چند در طول ایام انتخابات و بهرغم دعوت چندینباره تشکلهای دانشجویی از بسیاری از نامزدها و برخی از منتخبین فعلی باز هم استقبالی از دانشگاه و دانشجو صورت نگرفت تا دانشگاه در حاشیه قرار گرفته بیش از گذشته به حاشیه رود.
دانشگاه یاسوج عمر زیادی ندارد؛ ولی در طی این عمر کوتاه مدیران بزرگی را به خود دیده است که تنها در یک مورد و به شهادت وزیر علوم فعلی در نشست با اعضای هیئتعلمی دانشگاه یاسوج از مدیری نام برد و تجلیل کرد که اتفاقاً از لحاظ سیاسی با همدیگر همسو نیستند و آن مدیر کسی نبود جز شاپور رمضانی که طبق گفته دکتر زلفی گل در یک مورد موفق به افزایش 86 درصدی بودجه دانشگاه شدند.
دانشگاه بزرگ مدیر بزرگ میخواهد و مدیرانی که بزرگ نباشند ممکن است دانشگاه را به سطح پایین بیاورند و در زمانی که امکان حمایت و رشد بیشتر دانشگاه وجود دارد همه این امکان بهپای لابی یک مدیر و وابستگیاش به فلان نماینده ذبح گردد.
بدون دانشگاه فعال و پویا امکان هیچ پیشرفت و نوآوری وجود ندارد.
الحاقشدن دانشگاه به بدنه بوروکراسی دولتی و بستهشدن درب چنین دانشگاهی آفت بزرگی است که عملاً دانشگاه را از هر گونه معنایی تهی میکند و ما تنها با یک فیزیک بدون روح در مواجهه هستیم.
حکایت دانشگاه یاسوج به ریاست بهادر کرمی نهتنها اینگونه است که همچنان میتوان لیست بلندتری از نقایص و ضعفهای این دانشگاه خودبرتر پندار ارائه کرد.
نارساییهایی که اساساً قرار نبود با سفر وزیر علوم، تحقیقات و فناوری به استان برطرف و یا مرتفع گردند؛ ولی امید میرفت بخشی از این کوه یخِ نواقص خود را به مدد دانشجویان، اساتید و رسانهها ظاهر میکرد تا شاید آقای زلفی گل متوجه عمق مشکلات میگردید . ولی کنترل و مهندسی فضا عملاً فرصت هر گونه رخنمایی مشکلات را سلب کرد تا همه چیز آنقدر گلوبلبل جلوهگری کند که گمان رود دانشگاه یاسوج، دانشگاهی در تراز تعریف دانشگاه اسلامی است.
فضای ایزوله و گلخانهای که بهادر کرمی و اعوان و انصارش پیشازاین اطراف دیوارهای غیرقابلنفوذ دانشگاه بنا نهاده بودند دانشگاه را به سمت دلمردگی و ملال سرد کشاندهاند و بعید است حتی با دهها سفر از شدت ملال آن کاسته شود.
دکتر زلفی گل در طول این سفر در یک مورد بدون از هماهنگی با میزبان از خودروی خود پیاده شدند و با تعدادی از دانشجویان دانشگاه به گفتوگو پرداختند که در این گفتوگو نکتهای جالب و قابل کامل از زبان یکی از دانشجویان بیان شد که شاید همین نکته اگر چراغ راه و منشور اصلی سفرهای وزرا و مسئولین قرار گیرد سبب مؤثری بیشتر سفرها گردد و آن نکته این بود: کاش اعلام نمیکردی که میآیی، تا مسائل را آنطور که بود میدیدی و وانمود نمیشد...
زلفی گل آمدورفت و احتمالاً بخشی از آنچه را باید میدید و میشنید متوجه شده باشد و امید میرود که این سفر به یک تغییروتحول اساسی و نه صرفاً توصیهای منجر شود. روی سخن اما حالا با جناب استاندار و نمایندگان جدید مردم در مجلس شورای اسلامی است که باید شأن و اعتبار دانشگاه را به دانشگاه برگردانند. هر چند در طول ایام انتخابات و بهرغم دعوت چندینباره تشکلهای دانشجویی از بسیاری از نامزدها و برخی از منتخبین فعلی باز هم استقبالی از دانشگاه و دانشجو صورت نگرفت تا دانشگاه در حاشیه قرار گرفته بیش از گذشته به حاشیه رود.
دانشگاه یاسوج عمر زیادی ندارد؛ ولی در طی این عمر کوتاه مدیران بزرگی را به خود دیده است که تنها در یک مورد و به شهادت وزیر علوم فعلی در نشست با اعضای هیئتعلمی دانشگاه یاسوج از مدیری نام برد و تجلیل کرد که اتفاقاً از لحاظ سیاسی با همدیگر همسو نیستند و آن مدیر کسی نبود جز شاپور رمضانی که طبق گفته دکتر زلفی گل در یک مورد موفق به افزایش 86 درصدی بودجه دانشگاه شدند.
دانشگاه بزرگ مدیر بزرگ میخواهد و مدیرانی که بزرگ نباشند ممکن است دانشگاه را به سطح پایین بیاورند و در زمانی که امکان حمایت و رشد بیشتر دانشگاه وجود دارد همه این امکان بهپای لابی یک مدیر و وابستگیاش به فلان نماینده ذبح گردد.
آنهم (برای مدت ۴سال) وحتما افرادی با برنامه وکارنامه باشنند نه بیابند بر ای نامه ارجاع دادن ونامه امضا کردن ونامه پاراف کردن! ویا رزومه درست کردن!!! واین مدیران هماز استانهایی مثل اصفهان یاتهران ویا آذربایجان انتخاب ومعرفی شوند البته بارزومه ی بالای مدیری وباسابقه وشناسنامه دار درمدیریتهای اجرایی کلان !!!!.