تاریخ انتشار
شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۲۳:۴۴
کد مطلب : ۴۰۹۳۴۲
یادداشت|
این ره که میرویم به ناکجا آباد است
سید خلیل مرتضائی
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛ایستادگی کن، تا روشن بمانی
شمعهای افتاده خاموش میشوند
بگذار آنهایی که چشم پیشرفت و برونرفت کهگیلویه از بنبست را به هر قیمتی حتی ذبح ناجوانمردانه و ترور شخصیتی خادم بیمنتش را ندارند و شبانهروز، نان و خواب و خوراک و آرامش را از خود گرفته و سینهخیز و با حقارت، همچون سایه در پیات رواناند اما همچون میگ میگ در هر عملیات انتحاریشان نافرجاماند و بهکرات و با اراجیفی کلیشهای همچون داستانهای پینوکیو برای پدر ژپتو، دماغشان به بلندای یلدای شبهای تار گذشتهٔ کهگیلویه میشود و گهگاهی بوی دماغ سوخته اشان حال خود و هم آبشخورانشان را بر هم میزند.
غافل از آنکه خود را به خواب زدهاند و با هیچ ندایی از خواب بر نخواهند خواست
و مدتی است واژه عزت و ذلت کهگیلویه وِرد زبانشان شده.
و این روزها در فضای سیاست زده کهگیلویهٔ محروم و فرزند شیر غریب این استان که سالهای سال است و در دوران طفولیت محروم از نعمت پدر و مادر شده حرف از عزت میشنوم.
کهگیلویه ای که سالهاست نمیدانم از دامان کدامین دایه شیر مینوشید
عزت و ذلت؟؟!!!
جالبه!!!!!
واژه ایست آشنا و جذاب و دهن پر کن
دیاری که در دوران جوانی خویش رنگ و بویی از توسعه ندید و نیافت و آرزوهایش در درون نهاد و روح بلند و فریادهای به نوا نرسیدهاش خفه شده بود.
دیاری با هزاران استاد و هنرمند و هزاران نخبه و ...
دیاری که مظلوم و محروم باقی مانده بود و سالهای سال جولانگاه سُم ستوران جناحهای سیاسی چون خارمُغیلان، که نه تن داشتند و نه سایه شده بود و سُم چاپاران آنان فقط ریلی را در مینوردید که در آن یا آبی بیابند و یا علفی برای پُر کردن شکم خود و مرکبشان.
راستی با چه رویی حرف از عزت و ذلت میزنید
بلاشک این جمله را بارها از هاشمی پور شنیدهاید و همواره تکرار میکند
((عزت و ذلت هر کس دست خداست
به هر کس که بخواهد عزت و هر کس را که بخواهد خوار و ذلیل میکند ))
ولی جالب اینست که این روزها عده ای به مراد نرسیده که از روز اول راهیابی هاشمی پور به بهارستان بنا را بر تخریب و سم پاشی و شخم زدن زمین تازه بذر پاشیده کهگیلویهٔ بزرگ نمودند تا مبادا طلوع تحول جدید نوید پایان بخش سالها قحط سالی باشد. و پتهشان بر روی آب افتد.
به راستی آیا تاکنون در خلوت با خود و ادعاهای مضحکتان به گفتگو نشستهاید؟؟؟!!!!
آیا از به زبان آوردن واژه عزت و ذلت شرمتان نمیآید؟؟؟
به راستی سالهای سال چه بر سر مردم و جوانان این دیار آوردهاید؟؟؟
نتیجه سالها بذر سمی کاشتن و پاشیدن سم نفاق بر آن و اردو کشیهای چپ و راستتان دراین کهنه دیار چه بوده است؟؟
نمیدانید یا خود را به نداستن میزنید؟؟
لالید یا لب به سخن نمیگشائید؟؟
بدون شک میدانید و خوب هم می دانید،
در این اندیشهام که اگر هاشمی پور در وعدههای انتخاباتیش ناکام میماند، با کدامین گیوتین گردنش میزدید و با کدامین منجنیق به کدامین ناکجا آباد پرتابش میکردید؟؟!!
والعاقبة للمتقین
سید خلیل مرتضائی
شمعهای افتاده خاموش میشوند
بگذار آنهایی که چشم پیشرفت و برونرفت کهگیلویه از بنبست را به هر قیمتی حتی ذبح ناجوانمردانه و ترور شخصیتی خادم بیمنتش را ندارند و شبانهروز، نان و خواب و خوراک و آرامش را از خود گرفته و سینهخیز و با حقارت، همچون سایه در پیات رواناند اما همچون میگ میگ در هر عملیات انتحاریشان نافرجاماند و بهکرات و با اراجیفی کلیشهای همچون داستانهای پینوکیو برای پدر ژپتو، دماغشان به بلندای یلدای شبهای تار گذشتهٔ کهگیلویه میشود و گهگاهی بوی دماغ سوخته اشان حال خود و هم آبشخورانشان را بر هم میزند.
غافل از آنکه خود را به خواب زدهاند و با هیچ ندایی از خواب بر نخواهند خواست
و مدتی است واژه عزت و ذلت کهگیلویه وِرد زبانشان شده.
و این روزها در فضای سیاست زده کهگیلویهٔ محروم و فرزند شیر غریب این استان که سالهای سال است و در دوران طفولیت محروم از نعمت پدر و مادر شده حرف از عزت میشنوم.
کهگیلویه ای که سالهاست نمیدانم از دامان کدامین دایه شیر مینوشید
عزت و ذلت؟؟!!!
جالبه!!!!!
واژه ایست آشنا و جذاب و دهن پر کن
دیاری که در دوران جوانی خویش رنگ و بویی از توسعه ندید و نیافت و آرزوهایش در درون نهاد و روح بلند و فریادهای به نوا نرسیدهاش خفه شده بود.
دیاری با هزاران استاد و هنرمند و هزاران نخبه و ...
دیاری که مظلوم و محروم باقی مانده بود و سالهای سال جولانگاه سُم ستوران جناحهای سیاسی چون خارمُغیلان، که نه تن داشتند و نه سایه شده بود و سُم چاپاران آنان فقط ریلی را در مینوردید که در آن یا آبی بیابند و یا علفی برای پُر کردن شکم خود و مرکبشان.
راستی با چه رویی حرف از عزت و ذلت میزنید
بلاشک این جمله را بارها از هاشمی پور شنیدهاید و همواره تکرار میکند
((عزت و ذلت هر کس دست خداست
به هر کس که بخواهد عزت و هر کس را که بخواهد خوار و ذلیل میکند ))
ولی جالب اینست که این روزها عده ای به مراد نرسیده که از روز اول راهیابی هاشمی پور به بهارستان بنا را بر تخریب و سم پاشی و شخم زدن زمین تازه بذر پاشیده کهگیلویهٔ بزرگ نمودند تا مبادا طلوع تحول جدید نوید پایان بخش سالها قحط سالی باشد. و پتهشان بر روی آب افتد.
به راستی آیا تاکنون در خلوت با خود و ادعاهای مضحکتان به گفتگو نشستهاید؟؟؟!!!!
آیا از به زبان آوردن واژه عزت و ذلت شرمتان نمیآید؟؟؟
به راستی سالهای سال چه بر سر مردم و جوانان این دیار آوردهاید؟؟؟
نتیجه سالها بذر سمی کاشتن و پاشیدن سم نفاق بر آن و اردو کشیهای چپ و راستتان دراین کهنه دیار چه بوده است؟؟
نمیدانید یا خود را به نداستن میزنید؟؟
لالید یا لب به سخن نمیگشائید؟؟
بدون شک میدانید و خوب هم می دانید،
در این اندیشهام که اگر هاشمی پور در وعدههای انتخاباتیش ناکام میماند، با کدامین گیوتین گردنش میزدید و با کدامین منجنیق به کدامین ناکجا آباد پرتابش میکردید؟؟!!
والعاقبة للمتقین
سید خلیل مرتضائی
خودت از خودت. سید؟
ولله من از خودم خجالت کشیدم.
و از تو هم عدلی ترم اما عرق شرم کردم.
بابا مرد که نباید پاچه خواری کنه!!!
مردم خودشون می بینن .خوب یا بد
په تو چته ایچنو خودته ایزنی وری گَل؟😂