یادداشت|
این ره که میرویم به ناکجا آباد است
سید خلیل مرتضائی
14 ارديبهشت 1398 ساعت 23:44
هاشمی پور به بهارستان بنا را بر تخریب و سم پاشی و شخم زدن زمین تازه بذر پاشیده کهگیلویهٔ بزرگ نمودند تا مبادا طلوع تحول جدید نوید پایان بخش سالها قحط سالی باشد. و پتهشان بر روی آب افتد.
ایستادگی کن، تا روشن بمانی
شمعهای افتاده خاموش میشوند
بگذار آنهایی که چشم پیشرفت و برونرفت کهگیلویه از بنبست را به هر قیمتی حتی ذبح ناجوانمردانه و ترور شخصیتی خادم بیمنتش را ندارند و شبانهروز، نان و خواب و خوراک و آرامش را از خود گرفته و سینهخیز و با حقارت، همچون سایه در پیات رواناند اما همچون میگ میگ در هر عملیات انتحاریشان نافرجاماند و بهکرات و با اراجیفی کلیشهای همچون داستانهای پینوکیو برای پدر ژپتو، دماغشان به بلندای یلدای شبهای تار گذشتهٔ کهگیلویه میشود و گهگاهی بوی دماغ سوخته اشان حال خود و هم آبشخورانشان را بر هم میزند.
غافل از آنکه خود را به خواب زدهاند و با هیچ ندایی از خواب بر نخواهند خواست
و مدتی است واژه عزت و ذلت کهگیلویه وِرد زبانشان شده.
و این روزها در فضای سیاست زده کهگیلویهٔ محروم و فرزند شیر غریب این استان که سالهای سال است و در دوران طفولیت محروم از نعمت پدر و مادر شده حرف از عزت میشنوم.
کهگیلویه ای که سالهاست نمیدانم از دامان کدامین دایه شیر مینوشید
عزت و ذلت؟؟!!!
جالبه!!!!!
واژه ایست آشنا و جذاب و دهن پر کن
دیاری که در دوران جوانی خویش رنگ و بویی از توسعه ندید و نیافت و آرزوهایش در درون نهاد و روح بلند و فریادهای به نوا نرسیدهاش خفه شده بود.
دیاری با هزاران استاد و هنرمند و هزاران نخبه و ...
دیاری که مظلوم و محروم باقی مانده بود و سالهای سال جولانگاه سُم ستوران جناحهای سیاسی چون خارمُغیلان، که نه تن داشتند و نه سایه شده بود و سُم چاپاران آنان فقط ریلی را در مینوردید که در آن یا آبی بیابند و یا علفی برای پُر کردن شکم خود و مرکبشان.
راستی با چه رویی حرف از عزت و ذلت میزنید
بلاشک این جمله را بارها از هاشمی پور شنیدهاید و همواره تکرار میکند
((عزت و ذلت هر کس دست خداست
به هر کس که بخواهد عزت و هر کس را که بخواهد خوار و ذلیل میکند ))
ولی جالب اینست که این روزها عده ای به مراد نرسیده که از روز اول راهیابی هاشمی پور به بهارستان بنا را بر تخریب و سم پاشی و شخم زدن زمین تازه بذر پاشیده کهگیلویهٔ بزرگ نمودند تا مبادا طلوع تحول جدید نوید پایان بخش سالها قحط سالی باشد. و پتهشان بر روی آب افتد.
به راستی آیا تاکنون در خلوت با خود و ادعاهای مضحکتان به گفتگو نشستهاید؟؟؟!!!!
آیا از به زبان آوردن واژه عزت و ذلت شرمتان نمیآید؟؟؟
به راستی سالهای سال چه بر سر مردم و جوانان این دیار آوردهاید؟؟؟
نتیجه سالها بذر سمی کاشتن و پاشیدن سم نفاق بر آن و اردو کشیهای چپ و راستتان دراین کهنه دیار چه بوده است؟؟
نمیدانید یا خود را به نداستن میزنید؟؟
لالید یا لب به سخن نمیگشائید؟؟
بدون شک میدانید و خوب هم می دانید،
در این اندیشهام که اگر هاشمی پور در وعدههای انتخاباتیش ناکام میماند، با کدامین گیوتین گردنش میزدید و با کدامین منجنیق به کدامین ناکجا آباد پرتابش میکردید؟؟!!
والعاقبة للمتقین
سید خلیل مرتضائی
کد مطلب: 409342