تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۲
کد مطلب : ۵۰۵۲۵۳
یادداشت تحلیلی؛
ضدکارنامه دولت وفاق در کهگیلویه و بویراحمد / تصویری از بیرمقی و روزمرگی مدیریتی
۰
کبنا ؛با گذشت بیش از یک سال از مدیریت یدالله رحمانی در کهگیلویه و بویراحمد، ضعف هماهنگی میان مدیران، استمرار حضور برخی معاونان دولت قبل و مناسبات محفلی حلقهای محدود، تصویری از بیرمقی و روزمرگی در مدیریت استان ترسیم کرده است. این وضعیت، در کنار انتصابات پرانتقاد و بلاتکلیفی سازمانها، پرسشهای جدی درباره آینده «دولت وفاق» در استان ایجاد کرده است.
به گزارش کبنا، «وفاق» اصطلاحی بود که توسط سیاستگذاران و برنامهریزان دولت چهاردهم مطرح شد و بر اساس ارزیابی آنها از شرایط کشور، منطقه و جهان، برای مقطع کنونی حکمرانی ضروری دانسته شد. هدف این سیاست، مشارکت دادن گروههای مختلف سیاسی در مدیریت کشور و محدود کردن رادیکالیسم خطرناک بود.
با این حال، از همان ابتدا، وفاق نشان داد موجودی کمهویت، متزلزل و فاقد آینده است. فقدان دستورالعمل مشخص و اراده لازم برای پیشبرد آن، باعث انحراف و اعتراض به وفاق شد و خیلی زود، برخی مرگ این نوزاد عجیبالخلقه را پیشبینی کردند.
یکی از خروجیهای «راهبرد وفاق»، تقسیم مناصب مدیریتی میان گروههای سیاسی مختلف، گاه مخالف و متضاد، و سهیم کردن نمایندگان مجلس در این مناصب بود. این اقدام نه تنها عطش سهمخواهی را کاهش نداد، بلکه آن را تشدید کرد و دولت را به سمت خالی شدن از حامیان اصلی خود سوق داد. تا جایی که جواد امام، عضو جبهه اصلاحات، نسبت و خط وصل میان اصلاحطلبان و دولت را تمامشده خواند و اعلام کرد: «دولت پزشکیان، دولت اصلاحطلبان نیست.»
با این حال، این ادعا تنها بخشی از واقعیت است. فارغ از رفتارهای پسینی دولت و مواضع فعلی اصلاحطلبان، اصلاحطلبان تمام قد از پزشکیان در انتخابات حمایت کردند و برخی اعضای کابینه و استانداران نیز اصلاحطلب بوده و هستند. اما واقعیت آن است که برخی دیگر اصلاحطلب نیستند و همین ابهام در معنای وفاق، باعث شده دولت و عنوان «دولت» از قواعد و معانی پیشین فاصله بگیرد.
ترکیب دولت و مدیران آن، همسویی سیستمی چندانی ندارد و اختلاف نگاه و رفتار در میان مدیران مشهود است. کهگیلویه و بویراحمد نه تنها مشمول همین قاعده دولت است، بلکه شدت و حدت آن در این استان بسیار بالاست.
یک سال از عمر دولت میگذرد و همچنان یکی از معاونین استانداری از دولت قبل بر مسند کار حضور دارد و هیچ نشانهای از تغییر دیده نمیشود. سایر معاونان نیز حال و روز بهتری نسبت به او ندارند. معاون سیاسی، جز حضور در مراسمهای معارفه و همراهی استاندار در بازدیدها، استقلال و ابتکار عملی نشان نمیدهد و به نظر میرسد خود و برخی دیگر منتظر بازنشستگی او هستند.
در خصوص اطرافیان استاندار نیز تنها شاهد مناسبات محفلی ضعیف هستیم که صبحها صرف چای و عصرها به امور دیگر میگذرد. ضعف این حلقه به حدی است که چند نفر از مشاوران استاندار، که تعدادشان کم هم نیست، برند شناختهشدهتری در رسانهها به ثبت رساندهاند.
از میان تعداد بالای فرمانداران در استان، هیچیک تاکنون در حد و اندازه تیپ و پرستیژ فرماندار واقعی ظاهر نشدهاند. برخی نیز حضور ضعیفی دارند که در گزارش عملکرد نهایی دولت، تصویری ضعیف از «دولت وفاق» در استان ایجاد خواهد کرد.
مدیران کل نیز یا تغییر نکردهاند، یا مدیران جدید امتداد مدیریت قبلی هستند و یا هنوز گزارشی از بداعت و توانمندی بالای آنان مشاهده نشده است.
دستگاهها و ستادهایی مانند نوسازی مدارس، تأمین اجتماعی، امور مالیاتی، اقتصاد و دارایی، راهداری، انتقال خون، فرهنگ و ارشاد اسلامی، تعاون روستایی، شرکت گاز، شرکت پخش فرآوردههای نفتی و ستاد بحران استانداری، بدون تغییر ماندهاند.
برخی مدیران جدید چنان عملکرد پرانتقادی داشتهاند که موجب اعتراض گسترده شده است. بلاتکلیفی برخی سازمانها و مدیریت سرپرستی آنان، انتقاد دیگری بر پیکره مدیریت بیرمق استان است. انتصاب سرپرستانی با احکام قضایی که حتی برخی در استخدام دولت نیز نیستند، به نابسامانی بیشتر دامن زده و سطح نارضایتی از انتصابات را افزایش داده است. شائبه بکارگیری چند تن از نزدیکان استاندار از یاسوج تا تهران، اگر صحت داشته باشد، لکهای ماندگار بر پرونده مدیریت استاندار خواهد بود.
با گذشت حدود ۱۳ ماه از استانداری رحمانی، برخلاف دورههای گذشته، سفر مقامات به استان در پایینترین سطح قرار دارد. اکنون زمزمههایی از سفر رئیس جمهور به استان شنیده میشود که میتواند محمل اتفاقات و حواشی مدیریتی و سیاسی باشد.
مجموعه مدیریتی استان فاقد خط مشخص و چارچوب پیشاپیشی است و به گذران وقت و کسب رضایت نسبی برخی کانونهای قدرت بسنده کرده است. مدیریت فعلی در استان، که سعی دارد همه را داشته باشد و هر کس «مویی خرسی» از آن را غنیمت میداند، هیچ کس را مالک واقعی آن نمیکند و کمکم برخی از آن فاصله میگیرند تا در صورت ناکامی، انگشت اتهام متوجه آنان نشود.
با وجود اقدامات قابل قبولی که در حدزههای سرمایهگذاری در استان صورت گرفته و دغدغهای که رحمانی برای این بخش نشان داده، اما به طور کلی، بیرمقی و روزمرگی زدگی، عبارتی است که میتوان تا اینجای کار برای مدیریت کنونی استانداری، حلقه سهنفره نزدیکانش از یاسوج تا تهران و برخی معاونان و مدیران و سرپرستان وابسته به کار برد.
به گزارش کبنا، «وفاق» اصطلاحی بود که توسط سیاستگذاران و برنامهریزان دولت چهاردهم مطرح شد و بر اساس ارزیابی آنها از شرایط کشور، منطقه و جهان، برای مقطع کنونی حکمرانی ضروری دانسته شد. هدف این سیاست، مشارکت دادن گروههای مختلف سیاسی در مدیریت کشور و محدود کردن رادیکالیسم خطرناک بود.
با این حال، از همان ابتدا، وفاق نشان داد موجودی کمهویت، متزلزل و فاقد آینده است. فقدان دستورالعمل مشخص و اراده لازم برای پیشبرد آن، باعث انحراف و اعتراض به وفاق شد و خیلی زود، برخی مرگ این نوزاد عجیبالخلقه را پیشبینی کردند.
یکی از خروجیهای «راهبرد وفاق»، تقسیم مناصب مدیریتی میان گروههای سیاسی مختلف، گاه مخالف و متضاد، و سهیم کردن نمایندگان مجلس در این مناصب بود. این اقدام نه تنها عطش سهمخواهی را کاهش نداد، بلکه آن را تشدید کرد و دولت را به سمت خالی شدن از حامیان اصلی خود سوق داد. تا جایی که جواد امام، عضو جبهه اصلاحات، نسبت و خط وصل میان اصلاحطلبان و دولت را تمامشده خواند و اعلام کرد: «دولت پزشکیان، دولت اصلاحطلبان نیست.»
با این حال، این ادعا تنها بخشی از واقعیت است. فارغ از رفتارهای پسینی دولت و مواضع فعلی اصلاحطلبان، اصلاحطلبان تمام قد از پزشکیان در انتخابات حمایت کردند و برخی اعضای کابینه و استانداران نیز اصلاحطلب بوده و هستند. اما واقعیت آن است که برخی دیگر اصلاحطلب نیستند و همین ابهام در معنای وفاق، باعث شده دولت و عنوان «دولت» از قواعد و معانی پیشین فاصله بگیرد.
ترکیب دولت و مدیران آن، همسویی سیستمی چندانی ندارد و اختلاف نگاه و رفتار در میان مدیران مشهود است. کهگیلویه و بویراحمد نه تنها مشمول همین قاعده دولت است، بلکه شدت و حدت آن در این استان بسیار بالاست.
یک سال از عمر دولت میگذرد و همچنان یکی از معاونین استانداری از دولت قبل بر مسند کار حضور دارد و هیچ نشانهای از تغییر دیده نمیشود. سایر معاونان نیز حال و روز بهتری نسبت به او ندارند. معاون سیاسی، جز حضور در مراسمهای معارفه و همراهی استاندار در بازدیدها، استقلال و ابتکار عملی نشان نمیدهد و به نظر میرسد خود و برخی دیگر منتظر بازنشستگی او هستند.
در خصوص اطرافیان استاندار نیز تنها شاهد مناسبات محفلی ضعیف هستیم که صبحها صرف چای و عصرها به امور دیگر میگذرد. ضعف این حلقه به حدی است که چند نفر از مشاوران استاندار، که تعدادشان کم هم نیست، برند شناختهشدهتری در رسانهها به ثبت رساندهاند.
از میان تعداد بالای فرمانداران در استان، هیچیک تاکنون در حد و اندازه تیپ و پرستیژ فرماندار واقعی ظاهر نشدهاند. برخی نیز حضور ضعیفی دارند که در گزارش عملکرد نهایی دولت، تصویری ضعیف از «دولت وفاق» در استان ایجاد خواهد کرد.
مدیران کل نیز یا تغییر نکردهاند، یا مدیران جدید امتداد مدیریت قبلی هستند و یا هنوز گزارشی از بداعت و توانمندی بالای آنان مشاهده نشده است.
دستگاهها و ستادهایی مانند نوسازی مدارس، تأمین اجتماعی، امور مالیاتی، اقتصاد و دارایی، راهداری، انتقال خون، فرهنگ و ارشاد اسلامی، تعاون روستایی، شرکت گاز، شرکت پخش فرآوردههای نفتی و ستاد بحران استانداری، بدون تغییر ماندهاند.
برخی مدیران جدید چنان عملکرد پرانتقادی داشتهاند که موجب اعتراض گسترده شده است. بلاتکلیفی برخی سازمانها و مدیریت سرپرستی آنان، انتقاد دیگری بر پیکره مدیریت بیرمق استان است. انتصاب سرپرستانی با احکام قضایی که حتی برخی در استخدام دولت نیز نیستند، به نابسامانی بیشتر دامن زده و سطح نارضایتی از انتصابات را افزایش داده است. شائبه بکارگیری چند تن از نزدیکان استاندار از یاسوج تا تهران، اگر صحت داشته باشد، لکهای ماندگار بر پرونده مدیریت استاندار خواهد بود.
با گذشت حدود ۱۳ ماه از استانداری رحمانی، برخلاف دورههای گذشته، سفر مقامات به استان در پایینترین سطح قرار دارد. اکنون زمزمههایی از سفر رئیس جمهور به استان شنیده میشود که میتواند محمل اتفاقات و حواشی مدیریتی و سیاسی باشد.
مجموعه مدیریتی استان فاقد خط مشخص و چارچوب پیشاپیشی است و به گذران وقت و کسب رضایت نسبی برخی کانونهای قدرت بسنده کرده است. مدیریت فعلی در استان، که سعی دارد همه را داشته باشد و هر کس «مویی خرسی» از آن را غنیمت میداند، هیچ کس را مالک واقعی آن نمیکند و کمکم برخی از آن فاصله میگیرند تا در صورت ناکامی، انگشت اتهام متوجه آنان نشود.
با وجود اقدامات قابل قبولی که در حدزههای سرمایهگذاری در استان صورت گرفته و دغدغهای که رحمانی برای این بخش نشان داده، اما به طور کلی، بیرمقی و روزمرگی زدگی، عبارتی است که میتوان تا اینجای کار برای مدیریت کنونی استانداری، حلقه سهنفره نزدیکانش از یاسوج تا تهران و برخی معاونان و مدیران و سرپرستان وابسته به کار برد.