ادامه زنجیره تلخ شکار غیرمجاز و ضعف نظارت در دنا؛
خرسی در منطقه حفاظتشده دنا کشته و سپس سوزانده شد / قربانی بعدی سوءمدیریت در ادارهکل حفاظت محیط زیست کهگیلویه و بویراحمد کدام حیوان خواهد بود؟
9 مهر 1404 ساعت 16:16
شکار و سپس سوزاندن لاشه یک خرس قهوهای در دنا نمادی از فروریختن دیوارهای حفاظتی در یکی از مهمترین ذخیرهگاههای زیستکره ایران است. خرسی که باید در سایه حمایت و مدیریت زیستمحیطی به حیات خود ادامه میداد، با گلوله شکارچیان متوقف، و با آتش به خاکستر تبدیل شد.
شکار و سپس سوزاندن لاشه یک خرس قهوهای در دنا نمادی از فروریختن دیوارهای حفاظتی در یکی از مهمترین ذخیرهگاههای زیستکره ایران است. خرسی که باید در سایه حمایت و مدیریت زیستمحیطی به حیات خود ادامه میداد، با گلوله شکارچیان متوقف، و با آتش به خاکستر تبدیل شد.
به گزارش کبنا، امروز لاشه یک خرس قهوهای پنج ساله در دل دنا پیدا شد که نخست با گلوله ساچمهزنی شکار، و بعد بیرحمانه به آتش کشیده شده بود تا حتی جسدش هم نشانی از حیات باقی نگذارد. مدیرکل محیط زیست کهگیلویه و بویراحمد اعلام کرد شکارچیان متخلف چنین جنایتی را رقم زدهاند و دستگاههای ذیربط در حال پیگیری قانونی هستند. باید گفت این وضعیت سالهاست که در دنا و بسیاری از مناطق حفاظتشده کشور جریان دارد و برخی از حیوانات یکی پس از دیگری قربانی بیتوجهی و ضعف مدیریتی میشوند، بیآنکه تغییر چندانی در رویه رخ دهد یا امیدی به حفاظت واقعی شکل بگیرد.
دنا ذخیرهگاه زیستکره ثبتشده در یونسکو است، دنا، بخشی از کوهستان سترگ زاگرس است که گونههای نادری از خرس قهوهای و پلنگ ایرانی گرفته تا کاراکال و کل و بز را در دل خود جای داده است. این منطقه نزدیک به ۹۳ هزار هکتار وسعت دارد و اگر محدوده ذخیرهگاه زیستکره را هم حساب کنیم، به بیش از ۲۵۰ هزار هکتار میرسد. چنین وسعت و تنوعی، بهتنهایی نشان میدهد که دنا فقط میراث کهگیلویه و بویراحمد نیست؛ بلکه بخشی از سرمایه ملی و حتی جهانی است. با این همه، کافی است چند سال گذشته را مرور کنیم تا ببینیم این منطقه بیش از آن که با خبرهای خوش حفاظت شناخته شود، با تیترهای تلخ قتل خرسها و پلنگها و کل و بزها گره خورده است.
چرا باید در چنین منطقهای، حیوانات اینگونه کشته شوند؟ مدیران محیط زیست معمولاً اولین توجیهی که به زبان میآورند، کمبود نیروست. درست است که کمبود محیطبان یک معضل واقعی در سراسر کشور است. بر اساس آمار رسمی، ایران حدود ۷۲۰۰ پست مصوب محیطبانی دارد اما حدود ۳۰۰۰ نفر در این پستها شاغلاند. به بیان دیگر، بیش از نیمی از پاسگاهها و مناطق بدون محیطبان مانده و در مقیاس جهانی، فاصلهای عمیق داریم؛ استاندارد جهانی میگوید برای هر هزار هکتار باید یک محیطبان وجود داشته باشد، اما در ایران هر محیطبان باید بهطور میانگین شش هزار هکتار را پوشش دهد. تا امروز ۱۲۱ محیطبان در درگیری با شکارچیان جان خود را از دست دادهاند و صدها نفر دیگر جانباز شدهاند؛ این یعنی کمبود نیرو، کمبود تجهیزات و نبود پشتیبانی قانونی، بارها با خون محیطبانان تاوان داده شده است.
اما ماجرا وقتی به دنا میرسد، چهره دیگری هم پیدا میکند. اگر به مقایسه سادهای نگاه کنیم، ذخیرهگاه توران در استان سمنان بیش از یکونیم میلیون هکتار وسعت دارد و تنها حدود بیست تا سی محیطبان فعال دارد؛ یعنی هر محیطبان مسئولیتی برابر با پنجاه تا هفتاد هزار هکتار را به دوش میکشد. در پارک ملی گلستان، با وسعتی حدود نود هزار هکتار، سی محیطبان حضور دارند و هرکدام تقریباً سه هزار هکتار را پوشش میدهند. دنا هم وسعتی نزدیک به نود و سه هزار هکتار دارد و بنا به گزارشهای رسمی، حدود بیست تا بیستوپنج محیطبان در آن فعالاند. این یعنی هر محیطبان بهطور میانگین سه هزار و پانصد تا چهار هزار هکتار را در اختیار دارد؛ نسبتی که کمی بدتر از گلستان، و با فاصله زیاد بهتر از توران است. پس مشکل اصلی دنا تنها کمبود نیرو نیست. اگر در توران و گلستان با وجود کمبود شدید نیرو هنوز میتوان حداقلی از حفاظت را شاهد بود، چرا در دنا با تعداد نسبتاً بهتر محیطبانان همچنان فجایع یکی پس از دیگری تکرار میشود؟ ضعف مدیریت، غفلت ساختاری و روزمرگی، سازمان محیط زیست استان را به جایی رسانده که حتی با وجود نیرو، از انجام وظیفه ذاتیاش بازمانده است.
شواهد این ضعف فقط همین یک خرس نیست. طی همین چند سال گذشته بارها گزارشهایی از کشتار پلنگها و شکار بیرویه کل و بز در دنا منتشر شده است. گونه کمیاب کاراکال در منطقه حفاظتشده سیوک قربانی شده و بارها تصاویر لاشه پلنگ یا خرس در رسانههای استانی و ملی دستبهدست شده است. در حالی که انتظار میرود هر گزارش از یک کشتار غیرمجاز به یک نقطه عطف برای تغییر سیاستها تبدیل شود، نتیجه چیزی جز تکرار همان چرخه تلخ نبوده است.
این چرخه فراموشی، همان چیزی است که اعتبار محیط زیست را نزد افکار عمومی خدشهدار میکند. مردمی که بارها و بارها گزارش دادهاند شکارچیان آزادانه در مناطق حضور دارند، گلایه کردهاند که پاسگاهها خالیاند، و تصاویر شکار بیرویه را در فضای مجازی منتشر کردهاند، میپرسند چرا سازمان محیط زیست فقط به صدور بیانیه و برگزاری کلاسهای آموزشی بسنده میکند؟ چرا تغییر ملموس و کافی در میدان رخ نمیدهد؟
مسئولان محیط زیست استان میگویند ما نیرو کم داریم، اما این بهانه تا کجا میتواند پیش برود؟ در خود دنا، نیروها چند برابر بیشتر از توران هستند، اما حفاظت عملاً به مراتب ضعیفتر است. توران با وسعتی معادل یک استان، تنها پانزده تا بیست محیطبان دارد و با این همه هنوز حیاتوحش آن نفس میکشد. اما در دنا، با وجود نیروی نسبی بیشتر، خبرها یکی پس از دیگری از کشتار گونههای شاخص است. اگر نیرو هست اما حفاظت نیست، یعنی مشکل جای دیگری است؛ یا مدیریت کارآمدی وجود ندارد، یا ارادهای برای برخورد واقعی با شکارچیان شکل نگرفته است.
وضعیت، فقط به شکار محدود نمیشود. طی همین سالها، علاوه بر مرگ خرسها و پلنگها، خبرهایی از احداث سدهای غیرقانونی در دنا منتشر شده که تهدیدی مستقیم برای اکوسیستم منطقه به شمار میرود. یعنی در کنار فشار شکار، فشار توسعه بیضابطه هم بر دوش زیستگاهها گذاشته شده و سازمان محیط زیست بهجای ایستادن در برابر این تخریبها، در بهترین حالت تماشاگر باقی مانده است.
پیامدهای این ضعف مدیریتی فقط به حیوانات ختم نمیشود. بر هم خوردن زنجیره غذایی، کاهش جمعیت گونههای کلیدی مثل خرس قهوهای و پلنگ ایرانی، و از بین رفتن تنوع ژنتیکی، آینده کل زیستبوم دنا را تهدید میکند. حذف شکارچیان راس هرم غذایی مثل پلنگ و خرس، به انفجار جمعیت گونههای علفخوار منجر میشود و در نتیجه پوشش گیاهی منطقه تخریب میشود که به نوبه خود فرسایش خاک، کاهش منابع آبی و حتی افزایش خطر سیل را در پی خواهد داشت. یعنی کشتن یک خرس، فقط مرگ یک حیوان نیست؛ زنجیرهای از اثرات را به دنبال دارد که نهایتاً زندگی جوامع انسانی اطراف دنا را هم تحت تأثیر قرار میدهد.
افزون بر این، بیتوجهی به حفاظت از چنین مناطق ارزشمندی ضربهای به اعتبار ایران در سطح جهانی است. وقتی ذخیرهگاه زیستکره دنا با چنین فجایعی دستوپنجه نرم میکند و واکنش جدیای برای جلوگیری از تکرار آنها وجود ندارد، پرسش این است که اساساً ثبت این مناطق در یونسکو و سایر نهادهای بینالمللی چه معنا و فایدهای دارد؟ آیا ما فقط نام ذخیرهگاه را یدک میکشیم بیآنکه مسئولیت واقعی حفاظت را بپذیریم؟
کد مطلب: 504644