تاریخ انتشار
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ ساعت ۰۰:۰۳
کد مطلب : ۵۰۱۹۷۵
یادداشت ارسالی؛
نقدی بر یادداشت اخیر سرپرست دانشگاه علوم پزشکی یاسوج درباره رسانهها / نقد، جرم نیست؛ رسالت است / رسانه را با خطکش نَسنجید / مرز بین رسانه خوب و بد نباید بر اساس میزان وفاداری به مدیران ترسیم شود!
۰
کبنا ؛در یادداشتی که اخیراً سرپرست دانشگاه علوم پزشکی یاسوج در صفحه رسمی خود در فضای مجازی منتشر کرده، نکاتی مطرح شده که جای تأمل دارد. وی در ابتدای نوشته خود، با لحنی صمیمی، علاقهاش به علوم انسانی و رسانهها را بیان کرده است. ما نیز همچون او معتقدیم رسانهها بخشی از زندگی روزمرهاند. چرا که علاوه بر اطلاعرسانی، به افکار عمومی نیز شکل میدهند. اما سرپرست دانشگاه، در ادامه همین یادداشت، مسیری را طی میکند که بهکاستن از شأن رسانه منجر میشود و طوری حرف میزند که گویی میزان وفاداری به مدیران، ملاک سنجش خوبی و بدی رسانه شده است.
سرپرست دانشگاه مینویسد: «رسانههای استان را دقیق میشناسم و میدانم هرکدام چه وزنی و چه اهدافی دارند.» شناخت رسانهها، برای یک مقام مدیریتی مزیت است، اما وقتی این شناخت به قضاوت تبدیل میشود، بهویژه زمانی که اهداف رسانهها را تعیین یا داوری میکند، ما با یک نوع مهندسی معنایی خطرناک مواجهایم. اما رسانهها باید مستقل بمانند، نه اینکه در نگاه مدیران به خوب و بد تقسیم شوند بر اساس اینکه از چه کسی انتقاد یا از چه کسی تعریف میکنند.
او در ادامه مینویسد: «انگشتشمار رسانههایی هستند که بهدنبال تسویهحساب شخصی یا سیاسیاند و برای تخریب، پول میگیرند.» ما نیز مانند سرپرست محترم، پرداختن به اخبار جعلی و بیاخلاقی رسانهای را تقبیح میکنیم. اما چهکسی مرجع تشخیص تخریب یا نقد است؟ آیا هر انتقادی به مدیریت یک نهاد، لزوماً تخریب است؟ اگر معیاری وجود دارد، بایستی مبتنی بر اسناد و مستندات باشد، نه داوریهای کلی.
نکته نگرانکننده اینجاست که او مینویسند: «این طیف رسانهها را هم بعد رفتن از این جایگاه خدمتتان معرفی خواهم کرد.» چنین جملهای نه تنها از منظر حرفهای فاقد شفافیت است، بلکه بهشدت تداعیگر یک زبان تهدید است. وقتی مقام مسئول، از جایگاه رسمی خود، رسانههایی را تهدید به افشاگری در آینده میکند، این تلقی ایجاد میشود که در حال حاضر از موضع قدرت، بهجای پاسخگویی، در حال انبار کردن اطلاعات برای مواجهه احتمالی با منتقدان است.
در بخش دیگری از متن آمده «هر خبر ناحق و ناجوانمردانهای علیه مسئولین درج شود... آن مسئول عمر مدیریتی بیشتری خواهد داشت حتی اگر در دیدگاه کلی بنا بر جابجایی وی داشته باشیم.» این جمله حامل یک پیام نگرانکننده برای افکار عمومی است. گویی اگر رسانهای نقدی را اگر درست باشد، نسبت به یکی از مدیران دانشگاه مطرح کند، ممکن است نه تنها پاسخی نشنود بلکه آن مدیر بهعنوان واکنشی حمایتی از سوی مافوق تثبیت شود. چنین پیامی، نقض مستقیم اصل شایستهسالاری و عدالت مدیریتی است و نشان میدهد انتقاد بهعنوان عاملی برای لجبازی ساختاری تلقی میشود. این همان جاییست که باید ایستاد و گفت شفافیت خطکشیبردار نیست.
وی همچنین با استفاده از تعبیر رسانههای زرد تلاش کرده رسانههای منتقد را در طبقهای فروتر از دیگران قرار دهند. این مفهوم، اگر بدون تعریف دقیق و مصداق مشخص استفاده شود، ابزار خطرناکی برای تقلیل مشروعیت انتقادهای رسانهای است. رسانه زرد، در تعریف دقیق، آن رسانهایست که با دروغ، اغراق، یا تحریک احساسات سطحی مخاطب را گمراه میکند، نه رسانهای که بر پایه مستندات، مدیری را نقد میکند.
نکته تأملبرانگیز دیگر این است که او میگوید «در هر صنفی خوب و بد داریم... سر تعظیم فرود میآوریم در برابر رسانههای خوب.» ما هم باور داریم که در هر صنفی، تفاوت سطح و کیفیت وجود دارد. اما اگر قرار باشد مقام دولتی، رسانهها را با چوبِ اخلاق یا اخلاص درجهبندی کند، و این درجهبندی مبنای همکاری یا طرد آن رسانه شود، دیگر نام این وضعیت رسانه آزاد نیست. آزادی رسانهها به این معنا نیست که با مدیران همسو باشند، بلکه به این معناست که بدون هراس از برخورد، بتوانند مسئولان را نقد کنند.
در پایان، سرپرست دانشگاه گفته است «دست همه رسانههای با شرافت و منتقد با هدف اصلاح امور را به گرمی میفشاریم.» این جمله زیباست، اما پیش از آن جملاتی آمده که مرز رسانههای با شرافت را نه بر اساس صداقت، بلکه بر مبنای جهتگیری نسبت به مدیریت دانشگاه تعریف کرده است. شرافت رسانهای یعنی وفاداری به حقیقت، نه وفاداری به مسئول. اصلاح امور از مسیر نقد میگذرد، و نقد حتی اگر تلخ باشد بخشی از اکوسیستم سلامت نهادهای عمومیست.
رسانه نه دشمن مدیر است، نه شریک او. رسانه ناظر است؛ مثل آینهای که اگر کجی را نشان داد، نباید آن را به دیوار کوبید. نباید بر اساس سلیقه مدیران، مرزی بین رسانهها کشید. اگر قرار باشد رسانهای به دلیل نقد، تهدید شود، یا نامش در لیستی در آینده اعلام شود، دیگر آنچه داریم نه دانشگاه که شاید بیشتر یک فرایند بسته اداری خواهد بود.
سرپرست دانشگاه مینویسد: «رسانههای استان را دقیق میشناسم و میدانم هرکدام چه وزنی و چه اهدافی دارند.» شناخت رسانهها، برای یک مقام مدیریتی مزیت است، اما وقتی این شناخت به قضاوت تبدیل میشود، بهویژه زمانی که اهداف رسانهها را تعیین یا داوری میکند، ما با یک نوع مهندسی معنایی خطرناک مواجهایم. اما رسانهها باید مستقل بمانند، نه اینکه در نگاه مدیران به خوب و بد تقسیم شوند بر اساس اینکه از چه کسی انتقاد یا از چه کسی تعریف میکنند.
او در ادامه مینویسد: «انگشتشمار رسانههایی هستند که بهدنبال تسویهحساب شخصی یا سیاسیاند و برای تخریب، پول میگیرند.» ما نیز مانند سرپرست محترم، پرداختن به اخبار جعلی و بیاخلاقی رسانهای را تقبیح میکنیم. اما چهکسی مرجع تشخیص تخریب یا نقد است؟ آیا هر انتقادی به مدیریت یک نهاد، لزوماً تخریب است؟ اگر معیاری وجود دارد، بایستی مبتنی بر اسناد و مستندات باشد، نه داوریهای کلی.
نکته نگرانکننده اینجاست که او مینویسند: «این طیف رسانهها را هم بعد رفتن از این جایگاه خدمتتان معرفی خواهم کرد.» چنین جملهای نه تنها از منظر حرفهای فاقد شفافیت است، بلکه بهشدت تداعیگر یک زبان تهدید است. وقتی مقام مسئول، از جایگاه رسمی خود، رسانههایی را تهدید به افشاگری در آینده میکند، این تلقی ایجاد میشود که در حال حاضر از موضع قدرت، بهجای پاسخگویی، در حال انبار کردن اطلاعات برای مواجهه احتمالی با منتقدان است.
در بخش دیگری از متن آمده «هر خبر ناحق و ناجوانمردانهای علیه مسئولین درج شود... آن مسئول عمر مدیریتی بیشتری خواهد داشت حتی اگر در دیدگاه کلی بنا بر جابجایی وی داشته باشیم.» این جمله حامل یک پیام نگرانکننده برای افکار عمومی است. گویی اگر رسانهای نقدی را اگر درست باشد، نسبت به یکی از مدیران دانشگاه مطرح کند، ممکن است نه تنها پاسخی نشنود بلکه آن مدیر بهعنوان واکنشی حمایتی از سوی مافوق تثبیت شود. چنین پیامی، نقض مستقیم اصل شایستهسالاری و عدالت مدیریتی است و نشان میدهد انتقاد بهعنوان عاملی برای لجبازی ساختاری تلقی میشود. این همان جاییست که باید ایستاد و گفت شفافیت خطکشیبردار نیست.
وی همچنین با استفاده از تعبیر رسانههای زرد تلاش کرده رسانههای منتقد را در طبقهای فروتر از دیگران قرار دهند. این مفهوم، اگر بدون تعریف دقیق و مصداق مشخص استفاده شود، ابزار خطرناکی برای تقلیل مشروعیت انتقادهای رسانهای است. رسانه زرد، در تعریف دقیق، آن رسانهایست که با دروغ، اغراق، یا تحریک احساسات سطحی مخاطب را گمراه میکند، نه رسانهای که بر پایه مستندات، مدیری را نقد میکند.
نکته تأملبرانگیز دیگر این است که او میگوید «در هر صنفی خوب و بد داریم... سر تعظیم فرود میآوریم در برابر رسانههای خوب.» ما هم باور داریم که در هر صنفی، تفاوت سطح و کیفیت وجود دارد. اما اگر قرار باشد مقام دولتی، رسانهها را با چوبِ اخلاق یا اخلاص درجهبندی کند، و این درجهبندی مبنای همکاری یا طرد آن رسانه شود، دیگر نام این وضعیت رسانه آزاد نیست. آزادی رسانهها به این معنا نیست که با مدیران همسو باشند، بلکه به این معناست که بدون هراس از برخورد، بتوانند مسئولان را نقد کنند.
در پایان، سرپرست دانشگاه گفته است «دست همه رسانههای با شرافت و منتقد با هدف اصلاح امور را به گرمی میفشاریم.» این جمله زیباست، اما پیش از آن جملاتی آمده که مرز رسانههای با شرافت را نه بر اساس صداقت، بلکه بر مبنای جهتگیری نسبت به مدیریت دانشگاه تعریف کرده است. شرافت رسانهای یعنی وفاداری به حقیقت، نه وفاداری به مسئول. اصلاح امور از مسیر نقد میگذرد، و نقد حتی اگر تلخ باشد بخشی از اکوسیستم سلامت نهادهای عمومیست.
رسانه نه دشمن مدیر است، نه شریک او. رسانه ناظر است؛ مثل آینهای که اگر کجی را نشان داد، نباید آن را به دیوار کوبید. نباید بر اساس سلیقه مدیران، مرزی بین رسانهها کشید. اگر قرار باشد رسانهای به دلیل نقد، تهدید شود، یا نامش در لیستی در آینده اعلام شود، دیگر آنچه داریم نه دانشگاه که شاید بیشتر یک فرایند بسته اداری خواهد بود.
به فکر اون معاونتهای ضعیف آموزشی و درمانیت باش