خطاب به مدیران استان کهگیلویه و بویراحمد؛
خرمشهر، نماد رهایی و نکاتی درباره اینجا و اکنون ما / سوم خرداد جلوهای از «ممکنکردنِ امر ناممکن» بود / ما اکنون در کجای تاریخ ایستادهایم؟
3 خرداد 1404 ساعت 17:13
بیتوجهی به سوم خرداد، بیتوجهی به حافظه جمعی است. نمادها وقتی خاموش میشوند، نهفقط گذشته، بلکه آینده را نیز خاموش میکنند.
بیتوجهی به سوم خرداد، بیتوجهی به حافظه جمعی است. نمادها وقتی خاموش میشوند، نهفقط گذشته، بلکه آینده را نیز خاموش میکنند.
به گزارش کبنا، بارها شنیدهایم که خرمشهر آزاد شد؛ اما کمتر پیش آمده که این مسأله را در سطح افکار عمومی تبیین کنیم. این در حالی است که این واقعه، ظرفیتهای بالایی برای اینجا و اکنونِ ما دارد. چرا که خرمشهر با ارادهای اجتماعی که از دل زیستجهان مردمِ این سرزمین جوشید، آزاد شد. خرمشهر با پیوندهای محلی، همبستگیهای قومی و دینی، و ایمانی که شکل یک حرکت رهاییبخش و آزادیبخش به خود گرفت، آزاد شد. بنابراین میتوان گفت خرمشهر، استعارهای از ممکنبودنِ امر ناممکن بود. اما حال باید گفت این «ممکنبودن» امروز چگونه و کجا در زیستبوم در کهگیلویه و بویراحمد، تداوم یافته است؟
به زبان جامعهشناختی، آزادسازی خرمشهر را باید به عنوان یک نماد جمعی دید. این نماد جمعی در ناخودآگاه تاریخی ملت ایران، معنای عزت، بازپسگیری، مقاومت، و ایستادگی یافته است. امیل دورکیم جامعهشناس، بر این باور بود که جوامع از طریق نمادها، انسجام خود را بازتولید میکنند. میتوان گفت خرمشهر برای ما همان نقش را دارد که دورکیم برای نمادهای مقدس متصور بود؛ خرمشهر هم وحدتبخش بود، هم انرژیبخش، و هم مشروعیتدهنده به کنشهای اجتماعی. این نمادها زمانی زنده میمانند که تبدیل به ارزشهای نهادینه در کنشهای روزمره ما شوند. اگر تنها در سالگردها از خرمشهر یاد کنیم، اما فرهنگ اداری، نگاه به مردم، و روشهای حکمرانیمان بازتولید کننده انفعال باشد، در واقع آن نماد را از معنا تهی کردهایم.
اما مسئلهای که امسال بیش از گذشته خود را نشان داد، کمرنگی مراسمها و آیینهای گرامیداشت این روز در سطح استان کهگیلویه و بویراحمد بود. این در حالی است که در همین روزهای اخیر مراسمهای متعددی برای یکی از شاعران ملی توسط چندین دستگاه اداری در کهگیلویه و بویراحمد برگزار شد. مسأله این نیست که نباید برای چنین شاعرانی بزرگداشت برگزار شود، بلکه مسأله فراموشی برخی از رخدادها و برجستهکردن برخی دیگر است؛ در حالی که همه این رخدادها و چهرههای ملی باید با یکدیگر و در کنار هم دیده شوند. چرا که فرهنگ این سرزمین، آمیختهای از تمامی این نمادهای ملی و دینی در کنار هم و در ترکیب با مؤلفههایی از زندگی مدرن است. بنابراین حال این سؤال پیش میآید که چرا سوم خرداد، در بسیاری از مناطق این استان بدون روایت گسترده و فراگیر سپری شد؟ مگر نه اینکه چنین روزهایی باید به سرمایه فرهنگی بدل شوند؟ به تعبیر بوردیو، سرمایه فرهنگی آن چیزی است که جامعه از طریق آن خود را بازتعریف و بازتولید میکند. خرمشهر میتوانست و باید به شکل یک سرمایه فرهنگیِ نهادینهشده در مدارس، رسانهها و فضای عمومی عمل کند، اما غفلت از آن به معنای واگذار کردن حافظه جمعی به فراموشی است. متأسفانه آنچه مشاهده شد، گسستی میان مناسبت و مردم بود؛ گسستی که ریشه در کمکاری برخی از نهادهای مسئول و غفلت از بازنمایی ارزشهای تاریخی دارد.
از سوی دیگر، تبیین خرمشهر، بسترساز بازآفرینی حس عزت در نسل جوان است. وقتی سوم خرداد در تقویم رسمی هست اما در زیست روزمره غایب است، در واقع داریم نمادهای ملی را به فراموشی میسپاریم. آنتونی گیدنز بر این باور است که جوامع مدرن برای تداوم هویت خود نیاز به روایتهای بزرگ دارند. سوم خرداد یکی از این روایتهاست. این روز باید در مدارس، دانشگاهها، فضای رسانهای، مساجد و حتی در محافل خانوادگی بازخوانی شود؛ این روز باید با گفتوگوی نسلی، با روایتهای محلی، با دعوت از خانواده شهدا، و با تحلیلهای جامعهشناختی و فرهنگی گرامی داشته شود.
علاوهبراین، میتوان گفت یکی از بزرگترین درسهای خرمشهر نقش مردمی است و تأیید این امر که بدون مردم، هیچ آزادسازیای ممکن نیست. اما امروز در نظام تصمیمگیری، گاهی مردم فراموش میشوند. ماکس وبر میان اقتدار کاریزماتیک و اقتدار قانونیعقلانی تمایز قائل بود. اگرچه آزادسازی خرمشهر متکی بر کاریزمای مقاومت بود، اما تداوم آن نیازمند عقلانیت نهادی است. مشورت با نخبگان، شفافیت در بودجه، مسئولیتپذیری در برابر افکار عمومی، و پرهیز از تصمیمات پنهانی، همه از مؤلفههای احیای همان ارادهای هستند که خرمشهر را آزاد کرد. بدون این بازگشت به مردم، نظام تصمیمگیری در استان به نتیجه مطلوب نمیرسد.
مهمتر از این، احساس بیتفاوتی اجتماعی است. جامعهشناسان سالهاست هشدار میدهند که بیتفاوتی اجتماعی، مرگ خاموش یک جامعه است. توکویل هشدار داده بود که دموکراسی بدون مشارکت، به یک پوسته توخالی بدل میشود. احساس بیاثر بودن در سرنوشت جمعی، احساس نه گفتنِ بیفایده است، و غلبه حس طردشدگی، شاخصهاییاند که نباید دستکم گرفته شوند. آزادسازی خرمشهر بر پایه مشارکت فعال و حضور آگاهانه بود. اما آیا امروز نشانههای بیتفاوتی، نشانههای خطر برای آینده نیستند؟
امروز باید از خود بپرسیم آیا در زیستجهان مدیریتی ما، فرهنگ مقاومت و ایثار زنده است؟ آلن تورن معتقد است که جوامع مدرن نیاز به کنشگران اجتماعی نو دارند تا روایت رسمی را نقد کنند و مسیر توسعه را بومیسازی نمایند. آزادسازی خرمشهر در دل همبستگی اتفاق افتاد، نه در دل سهمخواهیهای پنهان. ما برای رهایی از وضعیت موجود، نیاز به بازگشت به اخلاق مقاومت داریم. خرمشهر قهرمان داشت؛ کسانی که جان دادند، مقاومت کردند، و نامشان در تاریخ ماند. همه اینها باید تبیین و به نسل جوان شناسانده شوند. بر همین اساس، قهرمانان امروز جامعه نیز باید شناسانده شوند. بدون این بازشناسی، فرهنگ توسعه در کهگیلویه و بویراحمد از معنا تهی خواهد شد.
ما به بازخوانی خرمشهر نیاز داریم. خرمشهر را باید به مثابه یک متن اجتماعی فهمید. متنی که روایتی از همبستگی، از ایثار و از حضور است. مناسبتهایی مثل سوم خرداد، اگر بهدرستی تبیین نشوند، نهتنها کماثر، بلکه به ضد خود بدل میشوند. جامعهای که اسطورههای گذشته خود را فراموش کند، آیندهاش را هم در ابهام قرار میدهد. اگر مدیران فرهنگی استان نتوانند این روز را به فرصتی برای آموزش نسلی، ارتقای حس وطندوستی، ترویج اخلاق مقاومت و سایر مؤلفههای فرهنگی و هویتی آن بدل کنند، دچار نوعی ناتوانی در حکمرانی فرهنگی خواهند شد. وظیفه مسئولین استانی تنها صدور پیام تبریک نیست، بلکه خلق زیستجهانی است که در آن، سوم خرداد معنا یابد. همانطور که هابرماس تأکید میکند، مشروعیت سیاسی در جوامع مدرن از طریق بازتولید افقهای مشترک معنا در فضای عمومی حاصل میشود، بیتوجهی به این روز، در واقع بیتوجهی به امکان مشترک زیستن است.
بنابراین میتوان گفت که سوم خرداد تنها یک روز نیست. بلکه یک آینه است. آینهای که در آن میتوان از خود پرسید ما اکنون کجای تاریخ ایستادهایم؟ آیا توانستهایم به اندازهی نسل خرمشهر، از مسئولیت تاریخی خود دفاع کنیم؟ یا تنها در سایهی آن شکوه ایستادهایم بیآنکه میراثدار آن روح باشیم؟
کد مطلب: 499907