یادداشت|
«کاسه بهره»؛ یادداشتی از سید کاظم فاضل
13 اسفند 1403 ساعت 23:57
کاسه بهره صلح بود و صفا و صمیمیت، مهربانی و ترحم و ریشه در بینشهای اساطیری ما دارد و امروزه زندگی چیزی نیست، جز همان بینشهای اساطیری که دین مقدس و اولیه انسانها بوده است.
یادداشتی از سید کاظم فاضل، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی؛
اُو نهاتِرل، کاسه بهره رسمِ خوبی بی وَلا. (شاعر هماستانی)
ندای انسان امروزی به گذشته و آرزویِ بازگشت به گذشته، یادآورِ دورانِ شادی بود که اکنون جز حسرت و ندامت ندارد و هماینک اَژدهایِ دنیایِ مدرن و پستمدرن، ذهنهای آسوده و مرفهِ سنتی را با زهرِ مدرنیته، زهرآگین نموده است و حاصلی جز پراکندگی، آشوبندگی و سرکشتگی ندارد.
دنیایِ مدرنیته و مدرنیزه،دشتهایِ وسیع و گسترده مهر و محبتها را در فضایِ زندگیِ آپارتمانی و زندگیهایِ آسانسوری و مایکروویوی، محدود و محبوس کرده است و عیسیِ مهر و محبت بیدریغِ انسانِ سنتی را در آسمانِ تنگِ آسانسوری، عیسیوار به صلیب کشانده است و مهر و محبتها به آسمانِ چهارم رفتهاند.
عصرِ زیستبوم دیجیتال و مدرنیته،مهر و محبتهایِ اصیلِ در زیستبومِ عشایری را به مهر و محبتهایِ مصنوعی مبدل کرده است.
تجارت نابرابرِ دلهایِ معصوم و زندگیهایِ ساده با عصرِ صنعت و مدرنیزهِ، ناترازترین معامله قرن است که دزدِ قهارِ دنیایِ صنعت به ما پیشکش کرده است و این هیولایِ روانفرسایِ صنعت و مدرنیسم،مهر و محبتها را عتیقه و گرانبها و نایاب کرده است.
هماینک با رجعت و نوستالژی به گذشتههای شاد، کبوترِ صلح طلبِ دل در سینه میتپد و مویهکنان میسراید:
دلم دل واپسِ روزل قشنگه / دلم سی روزلِ خوبو چقه تنگه.
هماینک گرانبهاترین دُرِ وجودیِ زیستبوم عشایری،سنتِ حسنه کاسه بهره بود،مهر میآورد،مهرآفرین بود، با محبت و مهر عقدی دیرینه بسته بود که حاصلش، فرزندِ صفا و صمیمیتهای همسایگی بود و شیربهایش، زندگی بود و هر آن گاه که فقدانش در جنگهای خونینِ ایلی و تعصبات ایلی احساس میشد، مَهرش را در قحطیِ مِهر و محبت به اجرا میگذاشت و ایل و تباری در قحطی رابطه و قساوت قلب به سر میبردند.
آری، کاسه بهره صلح بود و صفا و صمیمیت، مهربانی و ترحم و ریشه در بینشهای اساطیری ما دارد و امروزه زندگی چیزی نیست، جز همان بینشهای اساطیری که دین مقدس و اولیه انسانها بوده است.
برکت، حاصلخیزی،رونقِ کاسه بهره برخاسته از عصر دو هزارساله پیش از ورود آریاییها به فلات ایران میباشد که مربوط به همان عصر سنگی، پارینهسنگی و کشاورزی بوده است که در عصر کشاورزی، زمین دچار قحطی و خشکسالی میگردد و گذشتگان به امید روزهای ترسالی و برکت قربانی میکردند و هر آنچه از اقلام خوراکی داشتند، حس چشایی و کاهدان همسایه را از آن بیبهره نمیکردند و در این وسط، طبیعت بیکار نمینشست و به ندایِ درونی آنها لبیک میگفت و ترسالی و برکت را پیشکش مینمود.
زندگی امروزی تشنه کاسه بهره ی مهر ،محبت و ترحمِ همنوعان به همدیگر است، باید با این رسم حسنه دیرینه آشتی کنیم تا راههای آسمان گشوده گردد و از آن فضایِ تکگویی و مونولوگیِ درونی با آسمان و طبیعت دیالوگ برقرار کنیم تا دلهایِ خشکسال از مهر و محبت، ترسالِ برکت گردند.
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید / گفت با این همه از سابقه نومید مشو.
سید کاظم فاضل
چله گاه سردِ زمستان ۱۴۰۳
کد مطلب: 496707