تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۲۵
کد مطلب : ۲۷۵۴۹۶
بی مهری پیمانکار به مسکن مهر جمعه بازار / خانههایی که در یاسوج تحویل نشده فرو میریزند
۰
کبنا ؛دلشان خوش است بعد از سالها مستاجری و دربه دری صاحب خانه شدهاند، چه شوق و ذوقی دارند، حال و هوای خانوادههایی که آپارتمانشان را تحویلشان میدهند، دیدن دارد. روزی سه – چهار بار به خانه جدیدشان سر میزنند تا روز اسباب کشی که سر از پا نمیشناسند. دور خانههایشان میگردند، این یک واقعیت قشنگ است، که حتی به چشم دیدهام که زنان اینجا «قربون صدقه» خانه جدیدالتحویلشان شدهاند.
خیلی از آنها اقساطشان حتی از اجاره ای که سابقاً بابت خانه استیجاری پرداخت میکردند هم بیشتر است اما همین هم نتوانسته شور و شادی را از صورتشان برباید آن ذوقی که اهل خانه در تمیز کردن و اسباب کشی دارند، اصلاً قابل تبدیل به واژه نیست. باید در میانشان باشی و ببینی که چگونه پیرزن روزی هزار بار خودش را فدای آهن و بتن میکند. حتی روزی دیدم که مردی جوان به کابینت خانهاش گفت: «قربونت برم!» اصلاً باورتان میشود که یک مرد برای خرید یک واحد مسکن مهر تا خرخره زیر قرض و بدهی رفته است، شب تا دیر وقت مسافر کشی کند و سرآخر برگرد و از خانه ای که اسما به نام خودش است آنقدر سرمست باشد که به قربان کابینتش برود.
اینجا بعضی صحنهها گریه کردن دارد، مثلاً خانواده ای که پول ندارند، کابینت و شیرآلات خانه را بخرند و به اصطلاحِ مسکن مهریها آن را تکمیل کنند تا قابل سکونت باشد اما هر روز غروب دسته جمعی به خانهشان سر میزنند. زن خانواده کمی ژست خانه داری میگیرد، پنجرهها را تمیز میکند، بنده خدا کار هر روزش است، آنقدر شیشهها را دستمال کشیده که مثل الماس میدرخشند. مرد خانواده هم بلافاصله به بالکن میرود، گوشه بالکن روی زمین لم میدهد و سیگاری روشن میکند و بچهها هم تا میتوانند در خانه ۷۰- ۸۰ متریشان میدوند این ماجرا هر روز ادامه دارد و هر روز مرد خانواده به اعضا قول میدهد که پول جور کند، کابینت و پرده و لامپ و دیگر لوازمی که بر گردهشان تحمیل شده را بخرد و دست زن و بچهاش را بگیرد به خانه خودشان بیاورد.
اینجا شوق و درد همزمان جاری است، شوق خانه دار شدن و دردهایی که البته یک طرفش به سازنده مسکن مهر و طرف دیگرش به بی پولی و فقر و فلاکت بر میگردد. اینجا مسکن مهر است و زندگی کردن اینجا یعنی بودن با مردمی از جنس مردم.
**روی ناخوش پیمانکار
تمام آنچه در بالا ذکر شد، شوق و شعفهای توامان بود اما زندگی کردن در مسکن مهر در دست تحویل جمعه بازار مخاطرات جدی دارد. فکر کنید که با آن شوقی که توصیف شد خانواده ای در خانهشان ساکن میشوند و ناگهان تمام رویاهایشان یک لحظه بر باد میرود. کافی است که سر میز غذا توی آشپزخانه بنشینند وسط غذا خوردن چکه سقف شروع میشود، شاید خنده دار باشد اما این هم آن روی ماجرای مسکن مهر است.
علی از سرپرستان خانوار و صاحب یکی از واحدهای مسکن مهر جمعه بازار است که در توصیف این صحنه درناک میگوید: چند روزی بیشتر نیست که خانه را تحویل گرفتهایم، اول فقط سقف حمام و سرویس بهداشتی چکه میکرد. حالا سقف آشپزخانه و بالکن هم چکه میکند کلاً وضعی درست شده انگار باران میبارد.
او میافزاید: همسایه طبقه بالا بنده خدا هم اول مراعات حال ما را نمیکرد تا سقف خانه خودش هم شروع به چکه کردن کرد. هر چه به این در و آن در هم میزنیم راهی نیست ظاهراً تنها گزینه موجود این است که هیچکس از آب استفاده نکند وگرنه طبقه پایین چکه میکند.
**خانه روی سرمان خراب میشود
احسان اما استفاده نکردن از آب را کافی نمیداند. او میگوید: بعضی از لولههای آب در دیوار رها شدهاند و معلوم است چفت و بست درست حسابی ندارند ما آب به سقف اتاقهایمان نفوذ کرده و در حال تخریب است.
احسان میگوید که پیمانکار این پروژه معلوم نیست چکار کرده، پول ساخت یک خانه گرفته ولی پفک نمکی ساخته حالا هم اداره میگوید وظیفه پیمانکار است تا دو سال این موارد را برطرف کند اما نه آقای ک پیمانکار و نه نمایندهاش تلفن جواب نمیدهند، حالا خانههایمان دارد روی سرمان خراب میشود و دستمان به هیچ جا بند نیست.
هدی هم میگوید که چکه آب از سقف سرویس بهداشتی و حمام اینجا کاملاً طبیعی شده، اصلاً خودشان هم می گویند حالا یک چکه ای میکند دیگر! آسمان که به زمین نیامده!
این خانم خانه دار میافزاید: ۱۲ سطل کوچک و بزرگ زیر چکه سقف گذاشتهام، دیگر خودتان تصویر کنید در چند جای خانه آب چکه میکند تازه این غیر از آبهایی است که به سقف و دیوارها نفوذ کرده و باعث شده گچ آنها فرو بریزد.
**آسانسور خنده دار
اینجا نام ... مخوف شده است، ک ظاهراً پیمانکار این مجموعه است، همه میترسند او بیاید و خانهشان را پس بگیرد اصلاً نام ... را آرام تلفظ میکنند می گویند که فامیلیشان را ننوسیم تا ک نفهمد که آنها حرفی زدهاند. می گویند چکه آب را قبول میکنند تا خانهشان را پس نگیرند هر چه می گویم پیمانکار، پیمانکار است، توفیری ندارد، می گویند که به اداره رفتهاند، اداره به آنها گفته بروند التماس پیمانکار کنند تا دلش بسوزد و مشکل چکه را حل کند. ای مردمان بیچاره را از تنها داراییشان بدجور ترساندهاند، بدجور!
علی محمد از ساکنان پا به سن گذاشته مجتمع مسکن مهر جمعه بازر است به شوخی میگوید که نکند ک خودتی و میخواهی همین سقف پر از چکه را هم بگیری. با عصایش آسانسور را نشان میدهد میگوید جوکی برات می گویم که یک عمری بخندی، این آسانسور دو هفته نیست راه افتاده اما خراب است. آسانسور طبقه پنج نمیرود، ظاهراً ریلش از همان ابتدا خراب بوده، در خود آسانسور هم که از روز اول خراب بود و گفتند که خودتان باید حواستان باشد در را ببندید و گرنه باز میماند.
اما بتول خانوم از این طنز تلخ بخشی دیگر را رونمایی کرد، آنجا که وقتی آسانسور بالا و پایین میرود، کل ساختمان میلرزد. این زن خانه دار گفت: خدا از کسانی که از بیت المال پول گرفتهاند که خانه بسازند و به جایش این پفک نمکی را ساختهاند، نگذرد.
ماست مالی نما!
نمای ساختمانهایی که برخی از واحدهای آن هنوز تحویل مالک نشده و در واقع نوساز است، جالب بود، ترکهای زیادی داشت. خیلی از جاها ریزش کرده بود و خود مالکان دست به کار شده و برخی را تعمیر کرده بودند اما ترکهای بزرگ و کوچک نمای بیرونی همچنان خودنمایی میکرد.
علی اصغر میگفت که چند روزی است که جرثقیل و رنگ آوردهاند و در حال رنگ زدن به ترکها هستند تا آنها را ماست مالی کنند. او میافزاید: من خودم یک روز صبح بیدار شدم دیدم کل جلوی پنجره پایین ریخته رفتم سیمان خریدم و آن را کمی درست کردم اما با این اوصاف بد بیراه نیست که یک روز صبح ما را از زیر آوار بیرون بیاورید.
حمامهایی که به هم راه دارند!
اما جالبترین بخش در این بازدید، حمام و سرویس بهداشتی بود جایی که وقتی سقف کاذب را از محل خودش خارج میکردی، ناگهان ماست مالی کنار میرفت و چهره ای از واقعیت خودش را نشان میداد، قسمتهای بالایی دیوار حائل بین دو واحد که قسمت تلاقی حمامها و سرویسهای بهداشتی دو واحد کنار هم بود، کار نشده و در واقع دو حمام یا دو دستشویی با هم ارتباط داشتند و این به علت کمک کاری پیمانکار در پوشاندن سه چهار سانت از قسمت انتهایی دیوار حمام بود.
پروین میگفت که این مشکلی بزرگ است، مشکلی غیرقابل حل، چیزی که احساس امنیت و حس چهار دیواری داشتن را از آدم میگیرد. مگر میشود شما به حمام بروی و صدای آب حمام بغلی را بشنوی یا نور چراغ آن را ببینی، آدم دلش میلرزد، میترسد.
اندر باب این معایب زیاد میتوان سخن گفت اگر میخواستیم تمام مشکلات ساکنان مسکن مهر را بیاوریم، مثنوی صد من کاغذ میشد، اینجا شرایط بغرنج است، یکی پول گرفته خانه بسازد اما خانههایی که ساخته در حد چادر هم نیست ظاهراً هم نه ناظری بوده و نه کارفرمایی، خودش هر جور دلش خواسته ساخته و تحویل داده. حالا اینجا تنها دارایی ۲۱۶ خانواده است، حداقلش مسئولان عزیز نگذارید که تنها دارایی بیش از هزار نفر روی سرشان خراب شود.
----------------------------------------
گزارش و عکس از پیمان فرامرزی
---------------------------------------
خیلی از آنها اقساطشان حتی از اجاره ای که سابقاً بابت خانه استیجاری پرداخت میکردند هم بیشتر است اما همین هم نتوانسته شور و شادی را از صورتشان برباید آن ذوقی که اهل خانه در تمیز کردن و اسباب کشی دارند، اصلاً قابل تبدیل به واژه نیست. باید در میانشان باشی و ببینی که چگونه پیرزن روزی هزار بار خودش را فدای آهن و بتن میکند. حتی روزی دیدم که مردی جوان به کابینت خانهاش گفت: «قربونت برم!» اصلاً باورتان میشود که یک مرد برای خرید یک واحد مسکن مهر تا خرخره زیر قرض و بدهی رفته است، شب تا دیر وقت مسافر کشی کند و سرآخر برگرد و از خانه ای که اسما به نام خودش است آنقدر سرمست باشد که به قربان کابینتش برود.
اینجا بعضی صحنهها گریه کردن دارد، مثلاً خانواده ای که پول ندارند، کابینت و شیرآلات خانه را بخرند و به اصطلاحِ مسکن مهریها آن را تکمیل کنند تا قابل سکونت باشد اما هر روز غروب دسته جمعی به خانهشان سر میزنند. زن خانواده کمی ژست خانه داری میگیرد، پنجرهها را تمیز میکند، بنده خدا کار هر روزش است، آنقدر شیشهها را دستمال کشیده که مثل الماس میدرخشند. مرد خانواده هم بلافاصله به بالکن میرود، گوشه بالکن روی زمین لم میدهد و سیگاری روشن میکند و بچهها هم تا میتوانند در خانه ۷۰- ۸۰ متریشان میدوند این ماجرا هر روز ادامه دارد و هر روز مرد خانواده به اعضا قول میدهد که پول جور کند، کابینت و پرده و لامپ و دیگر لوازمی که بر گردهشان تحمیل شده را بخرد و دست زن و بچهاش را بگیرد به خانه خودشان بیاورد.
اینجا شوق و درد همزمان جاری است، شوق خانه دار شدن و دردهایی که البته یک طرفش به سازنده مسکن مهر و طرف دیگرش به بی پولی و فقر و فلاکت بر میگردد. اینجا مسکن مهر است و زندگی کردن اینجا یعنی بودن با مردمی از جنس مردم.
**روی ناخوش پیمانکار
تمام آنچه در بالا ذکر شد، شوق و شعفهای توامان بود اما زندگی کردن در مسکن مهر در دست تحویل جمعه بازار مخاطرات جدی دارد. فکر کنید که با آن شوقی که توصیف شد خانواده ای در خانهشان ساکن میشوند و ناگهان تمام رویاهایشان یک لحظه بر باد میرود. کافی است که سر میز غذا توی آشپزخانه بنشینند وسط غذا خوردن چکه سقف شروع میشود، شاید خنده دار باشد اما این هم آن روی ماجرای مسکن مهر است.
علی از سرپرستان خانوار و صاحب یکی از واحدهای مسکن مهر جمعه بازار است که در توصیف این صحنه درناک میگوید: چند روزی بیشتر نیست که خانه را تحویل گرفتهایم، اول فقط سقف حمام و سرویس بهداشتی چکه میکرد. حالا سقف آشپزخانه و بالکن هم چکه میکند کلاً وضعی درست شده انگار باران میبارد.
او میافزاید: همسایه طبقه بالا بنده خدا هم اول مراعات حال ما را نمیکرد تا سقف خانه خودش هم شروع به چکه کردن کرد. هر چه به این در و آن در هم میزنیم راهی نیست ظاهراً تنها گزینه موجود این است که هیچکس از آب استفاده نکند وگرنه طبقه پایین چکه میکند.
**خانه روی سرمان خراب میشود
احسان اما استفاده نکردن از آب را کافی نمیداند. او میگوید: بعضی از لولههای آب در دیوار رها شدهاند و معلوم است چفت و بست درست حسابی ندارند ما آب به سقف اتاقهایمان نفوذ کرده و در حال تخریب است.
احسان میگوید که پیمانکار این پروژه معلوم نیست چکار کرده، پول ساخت یک خانه گرفته ولی پفک نمکی ساخته حالا هم اداره میگوید وظیفه پیمانکار است تا دو سال این موارد را برطرف کند اما نه آقای ک پیمانکار و نه نمایندهاش تلفن جواب نمیدهند، حالا خانههایمان دارد روی سرمان خراب میشود و دستمان به هیچ جا بند نیست.
هدی هم میگوید که چکه آب از سقف سرویس بهداشتی و حمام اینجا کاملاً طبیعی شده، اصلاً خودشان هم می گویند حالا یک چکه ای میکند دیگر! آسمان که به زمین نیامده!
این خانم خانه دار میافزاید: ۱۲ سطل کوچک و بزرگ زیر چکه سقف گذاشتهام، دیگر خودتان تصویر کنید در چند جای خانه آب چکه میکند تازه این غیر از آبهایی است که به سقف و دیوارها نفوذ کرده و باعث شده گچ آنها فرو بریزد.
**آسانسور خنده دار
اینجا نام ... مخوف شده است، ک ظاهراً پیمانکار این مجموعه است، همه میترسند او بیاید و خانهشان را پس بگیرد اصلاً نام ... را آرام تلفظ میکنند می گویند که فامیلیشان را ننوسیم تا ک نفهمد که آنها حرفی زدهاند. می گویند چکه آب را قبول میکنند تا خانهشان را پس نگیرند هر چه می گویم پیمانکار، پیمانکار است، توفیری ندارد، می گویند که به اداره رفتهاند، اداره به آنها گفته بروند التماس پیمانکار کنند تا دلش بسوزد و مشکل چکه را حل کند. ای مردمان بیچاره را از تنها داراییشان بدجور ترساندهاند، بدجور!
علی محمد از ساکنان پا به سن گذاشته مجتمع مسکن مهر جمعه بازر است به شوخی میگوید که نکند ک خودتی و میخواهی همین سقف پر از چکه را هم بگیری. با عصایش آسانسور را نشان میدهد میگوید جوکی برات می گویم که یک عمری بخندی، این آسانسور دو هفته نیست راه افتاده اما خراب است. آسانسور طبقه پنج نمیرود، ظاهراً ریلش از همان ابتدا خراب بوده، در خود آسانسور هم که از روز اول خراب بود و گفتند که خودتان باید حواستان باشد در را ببندید و گرنه باز میماند.
اما بتول خانوم از این طنز تلخ بخشی دیگر را رونمایی کرد، آنجا که وقتی آسانسور بالا و پایین میرود، کل ساختمان میلرزد. این زن خانه دار گفت: خدا از کسانی که از بیت المال پول گرفتهاند که خانه بسازند و به جایش این پفک نمکی را ساختهاند، نگذرد.
ماست مالی نما!
نمای ساختمانهایی که برخی از واحدهای آن هنوز تحویل مالک نشده و در واقع نوساز است، جالب بود، ترکهای زیادی داشت. خیلی از جاها ریزش کرده بود و خود مالکان دست به کار شده و برخی را تعمیر کرده بودند اما ترکهای بزرگ و کوچک نمای بیرونی همچنان خودنمایی میکرد.
علی اصغر میگفت که چند روزی است که جرثقیل و رنگ آوردهاند و در حال رنگ زدن به ترکها هستند تا آنها را ماست مالی کنند. او میافزاید: من خودم یک روز صبح بیدار شدم دیدم کل جلوی پنجره پایین ریخته رفتم سیمان خریدم و آن را کمی درست کردم اما با این اوصاف بد بیراه نیست که یک روز صبح ما را از زیر آوار بیرون بیاورید.
حمامهایی که به هم راه دارند!
اما جالبترین بخش در این بازدید، حمام و سرویس بهداشتی بود جایی که وقتی سقف کاذب را از محل خودش خارج میکردی، ناگهان ماست مالی کنار میرفت و چهره ای از واقعیت خودش را نشان میداد، قسمتهای بالایی دیوار حائل بین دو واحد که قسمت تلاقی حمامها و سرویسهای بهداشتی دو واحد کنار هم بود، کار نشده و در واقع دو حمام یا دو دستشویی با هم ارتباط داشتند و این به علت کمک کاری پیمانکار در پوشاندن سه چهار سانت از قسمت انتهایی دیوار حمام بود.
پروین میگفت که این مشکلی بزرگ است، مشکلی غیرقابل حل، چیزی که احساس امنیت و حس چهار دیواری داشتن را از آدم میگیرد. مگر میشود شما به حمام بروی و صدای آب حمام بغلی را بشنوی یا نور چراغ آن را ببینی، آدم دلش میلرزد، میترسد.
اندر باب این معایب زیاد میتوان سخن گفت اگر میخواستیم تمام مشکلات ساکنان مسکن مهر را بیاوریم، مثنوی صد من کاغذ میشد، اینجا شرایط بغرنج است، یکی پول گرفته خانه بسازد اما خانههایی که ساخته در حد چادر هم نیست ظاهراً هم نه ناظری بوده و نه کارفرمایی، خودش هر جور دلش خواسته ساخته و تحویل داده. حالا اینجا تنها دارایی ۲۱۶ خانواده است، حداقلش مسئولان عزیز نگذارید که تنها دارایی بیش از هزار نفر روی سرشان خراب شود.
----------------------------------------
گزارش و عکس از پیمان فرامرزی
---------------------------------------