تاریخ انتشار
شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۰۱:۲۹
کد مطلب : ۵۰۴۹۷۵
رودخانه خرسان، قربانی معامله پنهان؛ زاگرس میمیرد تا فولاد کویر نفس بکشد
سد خرسان ۳؛ درام مرگ بلوط و فاجعه زیستمحیطی در سایه نفوذ کویر
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛ در حالی که مطالعات استراتژیک درباره تبعات انتقال آب کارون بر خوزستان هنوز تهیه نشده است، سازمان حفاظت محیط زیست با انفعالی عجیب در برابر فشارهای سیاسی خلاف قانون نمایندگان یزد، در صدد صدور مجوز برای اجرای پروژه سد خرسان ۳ است. این اقدام نه تنها جان ۲۵۰۰ هکتار از جنگلهای ۵۰۰ ساله زاگرس و زیارتگاه ۱۳ شهید را به خطر میاندازد، بلکه نشان میدهد نفوذ سیاسی مرکزنشینان برای تأمین آب صنایع کویری، به آسانی بر حقوق حیاتی و قانونی مردم و اکوسیستمهای جنوب و جنوب غرب کشور چیره شده است؛ روندی که جز تراژدیِ مرگِ بلوط و نابودی شریان حیات منطقه نیست.
در مرزهای دردآلود زاگرس، رودخانه خرسان که از شاخههای اصلی کارون است، این روزها نه مجرای آب، که صحنهٔ یک تراژدی محیط زیستی است. در پس شعارهای توسعه و تولید انرژی، طرح سد خرسان ۳ نه تنها یک پروژه عمرانی، بلکه سند گویا و نگرانکنندهٔ غلبه نفوذ سیاسی بر حقیقت حیات است. در حالی که صدای بلوطهای ۵۰۰ ساله زیر غلتکهای توسعه له میشود، سکوت مسئولان کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان، پرسشی تلخ را به میان میآورد: آیا حیات و هویت این جغرافیا، به ثمن بخس، قربانی منافع پشت پردهٔ کویرنشینان خواهد شد؟
نخستین تیر نقد، قلب مدیریت منابع آبی کشور را نشانه میرود. چگونه ممکن است در غیاب مطالعات استراتژیک و جامع در خصوص تبعات انتقال آب کارون بر استانهای خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد، سازمان حفاظت محیط زیست در اقدامی حیرتآور، چراغ سبز به ادامه طرح دهد؟
این انفعال سازمان محیط زیست، بهویژه در برابر فشارهای خلاف قانون نمایندگان یزد، یک رویهٔ خطرناک را بنیان میگذارد؛ رویهای که در آن لابیهای قدرت (چون آنچه در زیر نفوذ نامهایی چون عارف و نمایندگان یزد مشاهده میشود)، بر وظیفه ذاتی نهادهای نظارتی پیروز میشوند. این یعنی، قانونِ حفظ طبیعت، در سایهٔ سنگینِ سیاست و منفعت، سلاح بر زمین گذاشته است.
طرح خرسان ۳ رسماً برای تولید برق و تنظیم جریان تبلیغ میشود، اما پشت پردهٔ این تصمیمات، عطش سیریناپذیر کارخانههای فولاد در کویر مرکزی ایران، خودنمایی میکند. زاگرس و کارون، امروز به قربانگاه توسعهٔ ناهمگون و عدالتسوز تبدیل شدهاند تا چرخهای توسعه در یک منطقه خاص بچرخد. این شیوه مدیریت منابع، مصداق تأمین منافع مناطق برخوردار به ضرر شریانهای حیاتی جنوب است.
.jpg)
سد خرسان ۳، یک بنای بتنی نیست؛ این سد، با ابعاد عظیم خود (۱۹۵ متر ارتفاع و ۱.۱۸۵ میلیارد مترمکعب حجم)، قلمرو نابودیِ سهگانه است: مرگِ بلوطها و تراژدی اکولوژیک: با احداث این سد، ۲۵۰۰ هکتار از جنگلهای متراکم زاگرس زیر آب خواهد رفت. این فقط از دست دادن درخت نیست؛ این جنایت علیه بلوطهای ۵۰۰ ساله است که ریشههای ۹ متری آنها، خزانهدار سفرههای آبی زیرزمینی و نگهبان خاک در برابر فرسایش بودهاند. مرگ این درختان، یعنی تسلیمِ کاملِ زیستبوم در برابر بیابانزایی. این سد، سنگقبرِ یک تمدنِ اکولوژیک است.محوِ حافظه و قداست: فاجعه، تا مرزهای هویت پیش میرود. زیر آب رفتن زیارتگاه ۱۳ شهید دوران دفاع مقدس و ۱۵ هکتار گورستان تاریخی، قلب فاجعه را به تپش در میآورد. توسعهای که حرمتِ خون شهید و تاریخ را حفظ نمیکند، چگونه میتواند مدعی حفظ جانِ انسان باشد؟ خرسان ۳، به مثابهٔ پاک کردن بخشی از حافظهٔ مکتوب این سرزمین است.
مسئولان، مدیران، نمایندگان: شما در برابر سد خرسان ۳، نه تنها در مسند قدرت، بلکه در جایگاه امانتدارِ آب، خاک و تاریخ این ملت نشستهاید. تاریخ و نسلهای آینده، شما را نه بر اساس مکاتبات اداری، بلکه بر اساس تصمیمی که امروز در قبال سرنوشت رودخانه و بلوط میگیرید، قضاوت خواهند کرد.
امروز، خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد نیازمند یک همبستگی و واحد هستند. باید سکوت دردناک شکست و نگذاریم که شریانهای حیاتی این سرزمین، قربانی لابیهای سیاسی شوند. باید ایستاد و گفت: حیاتِ زاگرس، بهای تجارتِ توسعهٔ ناپایدار نیست.
در مرزهای دردآلود زاگرس، رودخانه خرسان که از شاخههای اصلی کارون است، این روزها نه مجرای آب، که صحنهٔ یک تراژدی محیط زیستی است. در پس شعارهای توسعه و تولید انرژی، طرح سد خرسان ۳ نه تنها یک پروژه عمرانی، بلکه سند گویا و نگرانکنندهٔ غلبه نفوذ سیاسی بر حقیقت حیات است. در حالی که صدای بلوطهای ۵۰۰ ساله زیر غلتکهای توسعه له میشود، سکوت مسئولان کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان، پرسشی تلخ را به میان میآورد: آیا حیات و هویت این جغرافیا، به ثمن بخس، قربانی منافع پشت پردهٔ کویرنشینان خواهد شد؟
نخستین تیر نقد، قلب مدیریت منابع آبی کشور را نشانه میرود. چگونه ممکن است در غیاب مطالعات استراتژیک و جامع در خصوص تبعات انتقال آب کارون بر استانهای خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد، سازمان حفاظت محیط زیست در اقدامی حیرتآور، چراغ سبز به ادامه طرح دهد؟
این انفعال سازمان محیط زیست، بهویژه در برابر فشارهای خلاف قانون نمایندگان یزد، یک رویهٔ خطرناک را بنیان میگذارد؛ رویهای که در آن لابیهای قدرت (چون آنچه در زیر نفوذ نامهایی چون عارف و نمایندگان یزد مشاهده میشود)، بر وظیفه ذاتی نهادهای نظارتی پیروز میشوند. این یعنی، قانونِ حفظ طبیعت، در سایهٔ سنگینِ سیاست و منفعت، سلاح بر زمین گذاشته است.
طرح خرسان ۳ رسماً برای تولید برق و تنظیم جریان تبلیغ میشود، اما پشت پردهٔ این تصمیمات، عطش سیریناپذیر کارخانههای فولاد در کویر مرکزی ایران، خودنمایی میکند. زاگرس و کارون، امروز به قربانگاه توسعهٔ ناهمگون و عدالتسوز تبدیل شدهاند تا چرخهای توسعه در یک منطقه خاص بچرخد. این شیوه مدیریت منابع، مصداق تأمین منافع مناطق برخوردار به ضرر شریانهای حیاتی جنوب است.
.jpg)
سد خرسان ۳، یک بنای بتنی نیست؛ این سد، با ابعاد عظیم خود (۱۹۵ متر ارتفاع و ۱.۱۸۵ میلیارد مترمکعب حجم)، قلمرو نابودیِ سهگانه است: مرگِ بلوطها و تراژدی اکولوژیک: با احداث این سد، ۲۵۰۰ هکتار از جنگلهای متراکم زاگرس زیر آب خواهد رفت. این فقط از دست دادن درخت نیست؛ این جنایت علیه بلوطهای ۵۰۰ ساله است که ریشههای ۹ متری آنها، خزانهدار سفرههای آبی زیرزمینی و نگهبان خاک در برابر فرسایش بودهاند. مرگ این درختان، یعنی تسلیمِ کاملِ زیستبوم در برابر بیابانزایی. این سد، سنگقبرِ یک تمدنِ اکولوژیک است.محوِ حافظه و قداست: فاجعه، تا مرزهای هویت پیش میرود. زیر آب رفتن زیارتگاه ۱۳ شهید دوران دفاع مقدس و ۱۵ هکتار گورستان تاریخی، قلب فاجعه را به تپش در میآورد. توسعهای که حرمتِ خون شهید و تاریخ را حفظ نمیکند، چگونه میتواند مدعی حفظ جانِ انسان باشد؟ خرسان ۳، به مثابهٔ پاک کردن بخشی از حافظهٔ مکتوب این سرزمین است.
مسئولان، مدیران، نمایندگان: شما در برابر سد خرسان ۳، نه تنها در مسند قدرت، بلکه در جایگاه امانتدارِ آب، خاک و تاریخ این ملت نشستهاید. تاریخ و نسلهای آینده، شما را نه بر اساس مکاتبات اداری، بلکه بر اساس تصمیمی که امروز در قبال سرنوشت رودخانه و بلوط میگیرید، قضاوت خواهند کرد.
امروز، خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد نیازمند یک همبستگی و واحد هستند. باید سکوت دردناک شکست و نگذاریم که شریانهای حیاتی این سرزمین، قربانی لابیهای سیاسی شوند. باید ایستاد و گفت: حیاتِ زاگرس، بهای تجارتِ توسعهٔ ناپایدار نیست.