تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۱۹
کد مطلب : ۵۰۲۵۵۲
یادداشت؛
میراث احمدینژاد در لسان و رفتار مدیران دولت وفاق
۱
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛ یادداشت ارسالی - بی شک دوران ریاستجمهوری احمدینژاد یکی از بزرگترین انحرافات حکمرانی در تاریخ ایران بوده است. برباددادن منافع و منابع ملی، شعارهای پوپولیستی، ناپایداری در تصمیمات و سیاستها، توهم مدیریت جهانی و برخی رفتارهای هیجانی از جمله ویژگیهای دولتهای نهم و دولت بود.
احمدینژاد و برخی مدیرانش گمان میبردند با ادبیاتِ تشر و حذف که معمولاً در لحظه تصمیم آن گرفته میشد کارها بهتر و زودتر به سرانجام میرسد.
اگر تشخیص داده میشد مدیری ضعیف و ناتوان و یا ناهمسو است بدون طی فرایندسازمانی عذر وی خواسته میشد آن گونه که بر منوچهر متکی وزیر امور خارجه رفت. خود احمدینژاد در اجتماعات مردمی و با صدای بلند صحبت از پیچاندن گوش مدیران ضعیف میکرد.
خروجی البته فاجعهبارتر از هر بیان و نوشتهای است و بی شک نقطه آغاز و یا ثقل شکلگیری بسیاری از بحرانهای فعلی در همان دوره کلید زده شد.
برخی رفتارها و شعارها که مصداق مسلم پوپولیسم جهانسومی هستند با پایان آن دولت نهتنها به پایان نرسیدند که در مدیران و دولتهای بعد تکثیر و به ارث رسیدند.
هنوز و حتی در همین دولت شاهد مدیران و بهویژه فرماندارانی هستیم که گمان میبرند با تشر زدن، نهیبدادن و اولتیماتوم تعیین کردند کارها زودتر و بهتر انجام میشود. این مدیران بیاطلاع از واقعیات کشور و حتی مناسبات و تنظیمات اداری صرفاً در پی جلوهنمایی در رسانهها هستند.
برخی فرمانداران جز تهدید مدیران شهرستانی و یا تهدید به ممانعت از ورود مدیران کل استانی به شهرستان هیچ آوردهای ندارند و هنوز هم بهمثابه همان دوران احمدینژاد این ادبیات پادگانی را با صدای بلند تیتر میکنند.
مدیریت و قاطعیت در مدیریت یک مقوله مهم در علم مدیریت است که فرسنگها با این نوع ادبیات و خیالات که گمان برده شود کسی با تهدید و تشر مدیر ملی و ماندگار میشود فاصله دارد.
بررسی کارنامه مدیران قوی دروناستانی و کشوری گواه قاطعیت از جنس علم و آگاهی و توانمندی است. فرماندار و مدیری که خود با دخالت و به جهت وابستگی به نماینده بر سرکار آمده است هرگز نمیتواند قاطع باشد و صرفاً کاریکاتوری از قاطعیت را به نمایش میگذارد.
اگر ضعف و ناکارآمدی هم وجود دارد و حتماً نیازمند برخورد سریع است راهوروش آن در ساختار سازمانی و سیاسی کشور تعریف شده است و نیازی به هیاهو و پیامک زدن به مدیران سایتهای استانی نیست.
به تعبیر شاعر بزرگ ایرانی؛ «مُشک آن است که خود ببوید نه آن که عطار بگوید.»
احمدینژاد و برخی مدیرانش گمان میبردند با ادبیاتِ تشر و حذف که معمولاً در لحظه تصمیم آن گرفته میشد کارها بهتر و زودتر به سرانجام میرسد.
اگر تشخیص داده میشد مدیری ضعیف و ناتوان و یا ناهمسو است بدون طی فرایندسازمانی عذر وی خواسته میشد آن گونه که بر منوچهر متکی وزیر امور خارجه رفت. خود احمدینژاد در اجتماعات مردمی و با صدای بلند صحبت از پیچاندن گوش مدیران ضعیف میکرد.
خروجی البته فاجعهبارتر از هر بیان و نوشتهای است و بی شک نقطه آغاز و یا ثقل شکلگیری بسیاری از بحرانهای فعلی در همان دوره کلید زده شد.
برخی رفتارها و شعارها که مصداق مسلم پوپولیسم جهانسومی هستند با پایان آن دولت نهتنها به پایان نرسیدند که در مدیران و دولتهای بعد تکثیر و به ارث رسیدند.
هنوز و حتی در همین دولت شاهد مدیران و بهویژه فرماندارانی هستیم که گمان میبرند با تشر زدن، نهیبدادن و اولتیماتوم تعیین کردند کارها زودتر و بهتر انجام میشود. این مدیران بیاطلاع از واقعیات کشور و حتی مناسبات و تنظیمات اداری صرفاً در پی جلوهنمایی در رسانهها هستند.
برخی فرمانداران جز تهدید مدیران شهرستانی و یا تهدید به ممانعت از ورود مدیران کل استانی به شهرستان هیچ آوردهای ندارند و هنوز هم بهمثابه همان دوران احمدینژاد این ادبیات پادگانی را با صدای بلند تیتر میکنند.
مدیریت و قاطعیت در مدیریت یک مقوله مهم در علم مدیریت است که فرسنگها با این نوع ادبیات و خیالات که گمان برده شود کسی با تهدید و تشر مدیر ملی و ماندگار میشود فاصله دارد.
بررسی کارنامه مدیران قوی دروناستانی و کشوری گواه قاطعیت از جنس علم و آگاهی و توانمندی است. فرماندار و مدیری که خود با دخالت و به جهت وابستگی به نماینده بر سرکار آمده است هرگز نمیتواند قاطع باشد و صرفاً کاریکاتوری از قاطعیت را به نمایش میگذارد.
اگر ضعف و ناکارآمدی هم وجود دارد و حتماً نیازمند برخورد سریع است راهوروش آن در ساختار سازمانی و سیاسی کشور تعریف شده است و نیازی به هیاهو و پیامک زدن به مدیران سایتهای استانی نیست.
به تعبیر شاعر بزرگ ایرانی؛ «مُشک آن است که خود ببوید نه آن که عطار بگوید.»