کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یک روانشناس می‌نویسد

چرایی نزاع‌های دسته جمعی، قتل و خودکشی‌ها در استان کهگیلویه و بویراحمد

24 فروردين 1400 ساعت 12:14

بازی‌های محلی ما آکنده از این خشونت لجام گسیخته است. گرنا دوال، چوب بازی، کلکله، تیراندازی و دیگر بازی‌های محلی ما خشونت طلبی را تقویت کرده و آموزش می‌دهد. تا زمانی که این مظاهر فرهنگی در جامعه ما تقویت شده و حضور فعال دارند، این نزاع‌های دسته جمعی و این قتل، کشتار، دگرکشی ها و خودکشی‌ها وجود خواهند داشت.


علی احمددوست دانشجوی دکترای روانشناسی در مطلبی به اتفاقات اخیر شهرستان چرام اشاره کرد و نوشت:
در روان­شناسی اجتماعی برای پرخاشگری تعریفی مشخص به کار می‌رود. بر اساس این تعریف، پرخاشگری شامل هرگونه رفتاری است که با قصد رساندن آسیبِ روانی یا جسمانی به فرد دیگر یا یک شیء انجام می‌شود. در این تعریف بر قصد آسیب رساندن تأکید شده است و نیز بر این که پرخاشگری الزاماً موجب آسیب جسمانی نمی‌شود (مانند ضرب و جرح)، بلکه ممکن است باعث آسیب روانی در فرد شود (مثلاً شایعه سازی درباره افراد).
در بررسی پرخاشگری تقسیم بندی‌هایی به کار می‌رود که برای درک این پدیده و ادامه بحث مفید به نظر می‌رسد. نوعی از پرخاشگری که به آن پرخاشگری خصمانه گفته می‌شود ناشی از عواطف و احساسات منفی خاص مانند خشم یا تنفر است و هدف اصلی آن آسیب رساندن به یک فرد یا شیء است (مثل وقتی که کسی از حرف فردی دیگر خشمگین می‌شود و به صورت او سیلی می زند). در پرخاشگری ابزاری پرخاشگری ابزاری است برای رسیدن به یک هدف خاص (مثل وقتی که فردی سعی می‌کند رقیب را به شکلی از صحنه حذف کند تا خود جای او را بگیرد). گاهی پرخاشگری منجر به آسیب فیزیکی فرد نمی‌شود، بلکه با روش­هایی دیگر مانند تهمت زدن و شایعه ساختن، ترور شخصیت، آسیب به اموال شخص یا جلوگیری از پیش­رفت او خود را نشان می‌دهد. به این شکل از پرخاشگری پرخاشگری نمادین گفته می‌شود. در مواردی خاص جامعه پرخاشگری را مجاز یا حتی لازم می‌شمارد (مثلاً در رفتار سربازان در حین مأموریت جنگی، یا وقتی که شخص برای دفاع از خود به خشونت دست می زند). به این شکل از پرخاشگری، پرخاشگری مجاز گفته می‌شود. بالاخره، گاهی پرخاشگری به شکل فعالانه اعمال نمی‌شود، بلکه فرد با روش­های منفعلانه مانند کارشکنی، اهمال­کاری و امثال آن مانع انجام کاری که مورد نظر فردی است می‌شود که به آن پرخاشگری منفعلانه می گویند.
باری، با وصفی که گذشت نمایان می‌گردد که پرخاشگری فقط خشونت‌های عملی و کلامی و ضرب و جرح نیست بلکه دامنه‌ای بسیار فراخ‌تری دارد.
به طور کلی، علاوه بر عوامل زیست شناختی (مثل سطح تستوسترون خون) عواملی مانند از دست رفتن اعتماد به نفس فرد، احساس بی عدالتی، فقر، تراکم جمعیت، رفتار افراد و نهادهای مسئول و ارزش­های فرهنگی در بروز پرخاشگری مؤثر شناخته شده‌اند. در زمینه روان­شناسی پرخاشگری دو نظریه‌ی اساسی وجود دارد که عبارت‌اند از:
نظریه سرخوردگی پرخاشگری و نظریه یادگیری اجتماعی.
از نقطه نظر نظریه سرخوردگی پرخاشگری، وقتی فرد برای دست­یابی به هدفی تلاش می‌کند و عاملی مانع دست­یابی به آن می‌شود، غریزه پرخاشگری در فرد بیدار می‌شود که خود منجر به رفتار پرخاشگرانه معطوف به آسیب زدن به آن مانع می‌شود. در این نظریه، اولاً علت اصلی پرخاشگری نوعی سرخوردگی و احساس ناکامی در دست­یابی به هدف است، و ثانیاً، پرخاشگری ویژگی­های یک غریزه را دارد، یعنی به شکل نوعی انرژی است که تا زمانی که به هدف خود دست نیابد پایدار می‌ماند.
نظریه دیگر برای تبیین پرخاشگری نظریه یادگیری اجتماعی است که منبعث از نظریه شرطی سازی اسکینری و یادگیری مشاهده‌ای آلبرت بندورا ست.
این نظریه الگوی پرخاشگری در استان کهگیلویه و بویراحمد را بهتر و دقیق‌تر تبیین می‌کند. برمبنای این نظریه، پرخاشگری مانند همه رفتارهای دیگر آموخته می‌شود. طرف­داران این نظریه بیان می‌کنند که گرچه ناکامی می‌تواند منجر به رفتار پرخاشگرانه شود، اما همه افرادی که ناکامی را تجربه می‌کنند الزاماً پرخاشگری نشان نمی‌دهند. کودک در طی زندگی خود می‌آموزد که برخی از اهداف و خواسته‌هایش ممکن است به تأخیر بیفتد. این تأخیر و تعویق اجتماعی شدن را به دنبال دارد.
اجتماعی شدن فرایندی است که از طریق آن کودکان، رفتارها، نگرش­ها و ارزش­های فرهنگ خود را یاد می‌گیرند. اجتماعی شدن حاصل عوامل مختلف مانند رفتار والدین، برادران و خواهران، مدرسه، رسانه‌ها و ... است. کودکان، از طریق فرایند اجتماعی شدن، الگوهای رفتاری خاصی را یاد می‌گیرند و این الگوها تا بزرگ­سالی نیز همراه آنان خواهد بود. خشونت و پرخاشگری نیز رفتاری است که در ابتدای زندگی آموخته می‌شود و تا بزرگ­سالی به عنوان یک الگوی رفتاری ادامه پیدا می‌کند. در واقع، کودکان از همان سال­های نخست زندگی، با مشاهده رفتار پدر و مادر، خواهران و برادران، و بعدها همسالان و افراد دیگر جامعه مثل معلم و مسئولان مدرسه، الگوهای رفتاری خاص خود را برای مواجهه با شرایط مختلف می‌آموزند. اگر الگوی خانوادگی و اجتماعی که پیش چشم کودک است به او چنین بیاموزد که "وقتی با ناکامی مواجه شدی، با پرخاشگری و خشونت آن را حل کن" این الگو در او ریشه دوانده و بعدها نیز با او خواهد بود، به خصوص اگر تجربه کودک به او نشان بدهد که در عمل هم خشونت و پرخاشگری می‌تواند باعث شود به خواسته‌هایش برسد (مثل کودکی که با فریاد و زدن مادر باعث شود اسباب بازی مورد علاقه را برایش بخرند)، یا مشاهده نتیجه رفتار پرخاشگرانه اطرافیان موفقیت آنان در دست یافتن به هدف­شان را نشان بدهد (مثل وقتی که پدر با خشونت و فریاد مادر را مجبور به پذیرفتن نظر خود کند) و تبعات منفی چندانی هم بر آن مترتب نباشد.
پژوهش­ها نشان دهنده ارتباط الگوهای تربیتی خاص والدین (مانند استفاده از پرخاشگری کلامی یا فیزیکی در رابطه با فرزندان) با رفتارهای پرخاشگرانه در آینده این کودکان است. در واقع، والدینی که پرخاشگری می‌کنند، الگویی برای فرزندان خود فراهم می‌کنند که از آن تبعیت کنند. به این ترتیب، قربانی خشونت امروز، فردا خود تبدیل به خشونت­گر خواهد شد.
با سیری که گذشت روند اجتماعی شدن یک کودک در استان کهگیلویه و بویراحمد به خوبی نشان دهنده تبیین درست نظریه یادگیری اجتماعی در خشونت‌ها و پرخاشگری‌های عدیده در زیست بوم قوم لر می‌باشد. اگر بخواهیم بدون از تعصبات قومی نقدی منصفانه بر مبتلا به جامعه‌مان داشته باشیم به درستی روشن است که پرخاشگری و خشونت در تمام شئونات جمعی جامعه ما حضور داشته و جا خوش کرده است تا جایی که در شادی‌ها و حتی هیجانات مثبت هم این خشونت عریان و نمایان است.
کودکی که در فرهنگ استان ما رشد می‌کند مرتباً توسط پدر و مادر خود تنبیه بدنی شده و متاسفانه در فضای مدرسه، در بازی‌های همسالان و در تمام مراتب اجتماعی شدن این تبیهات بدنی حضور دارد.
ضعف جامعه پذیری در خانواده‌ها به دلیل شکاف عمیق بین سنت و مدرنیزم در والدین و همچنین فربهی سنت قطور لر در کنار سبک تربیتی خشونت طلب والدین باعث گردیده آستانه تحمل نوجوانان و جوانان امروزی بشدت پایین آمده و با کوچکترین تنش، شکست و عدم ارضایی دست به خشونت فیزیکی و عملی بزنند.
در تمام فرهنگ‌ها و جوامع مختلف معمولاً خشونت‌ها از خشونت کلامی شروع شده و معمولاً با همین خشونت‌های کلامی قضیه فیصله پیدا می‌کند، اما متاسفانه می‌بینم در جامعه لر در اکثریت قریب به اتفاق موارد مرز خشونت‌های کلامی و فیزیکی خیلی کم و اصلاً وجود ندارد و با کوچکترین عدم ارضا، تنش و شکستی نزاعی خونین درگرفته و چندین کشته بر جای می‌گذارد.
آستانه تحمل در جامعه کهگیلویه و بویراحمد بشدت پایین است. راهبردهای حل مسأله در جامعه ما آموخته نشده است. کنترل خشم که یکی از مهارت‌های زندگی است آموزش داده نشده و فرد با کوچکترین شکستی اقدامی انتحاری انجام داده و بلوایی بزرگ در جامعه رقم می زند.
در تمام شئونات فرهنگ ما این خشونت‌ها عیان و نمایان است.
در جشن‌های عروسی که یکی از مظاهر شادی و هیجان‌های مثبت است فرهنگ چوب بازی را داریم که در اوج پرخاشگری فیزیکی می‌باشد. به یقین همین سرگرمی باعث بسیاری از نزاع‌های دسته جمعی شده و چه بسیار جشن‌های عروسی که به همین علت تبدیل به عزا گشته‌اند. تفنگ یار دیرین مجالس عزا و شادی ما لرهاست.
 خشونت حتی در ضرب المثل ها، حکایات و قصه‌های فولکلور استان ما نقش پررنگ و جدی دارد. اکثر متیل‌ها و قصه‌های محلی ما آکنده از جنگ‌ها و نزاع‌های خونین است. حتی در موسیقی فولکلور ما این پرخاشگری و نزاع‌های خونین مایه مباهات و فخر مردم است. شوربختانه حتی در هیجانِ مثبتِ عشق، این اتفاق رمانتیک هم رگه‌های از خشونت‌ها نمایان بوده تا جایی که علت بسیار از خودکشی‌ها و دگر کشی‌ها در استان ما همین هیجانْ مثبت و پر رنگِ عشق می‌باشد. مرد عاشق در فرهنگ قطور لری یارش را به برنو تعبیر می‌کند. برنو یار دیرین فکر و تخیل لری ست. در شعر شاعران و خواننده‌های لر تبار، برنو نقش پررنگی دارد. با این همه مظاهر طبیعی در دنیای اطراف ما، چرا باید قوم لر تمام مظاهر دنیای خود را با برنو و خشونت فیزیکی اندیشه ورزی کند.
در فرهنگ عزاداری ما هم این خشونت به شکل بارزتری نمایان است. زن لر در عزای نزدیکانش، گیس بریده و صورتش را به شکل وحشتناکی چنگ می‌اندازد. خودش را به شکل عجیبی مورد ضرب و شتم قرار داده و این مسأله جزئی از فرهنگ ما شده است. براستی چرا خشونت در تمام شئونات زندگی ما بستر انداخته و در روند جامعه پذیری ما نقش کلیدی دارد.
بازی‌های محلی ما آکنده از این خشونت لجام گسیخته است.
گرنا دوال، چوب بازی، کلکله، تیراندازی و دیگر بازی‌های محلی ما خشونت طلبی را تقویت کرده و آموزش می‌دهد. تا زمانی که این مظاهر فرهنگی در جامعه ما تقویت شده و حضور فعال دارند، این نزاع‌های دسته جمعی و این قتل، کشتار، دگرکشی ها و خودکشی‌ها وجود خواهند داشت.
به باور علمی گرچه الگوهای اجتماعی و خانوادگی می‌توانند ایجادکننده یک گرایش رفتاری خاص (مثل خشونت و پرخاشگری) باشند، اما وقتی رفتاری ایجاد شد، در صورتی پایدار می‌شود و تداوم می‌یابد که به نوعی نه تنها این رفتار بازداری و مهار نشده باشد، بلکه تقویت هم شده باشند.
دستگاه اجرایی استان کهگیلویه و بویراحمد باید به این مسأله ورود جدی داشته باشد. چرا که یکی از علل اصلی کندی روند توسعه در استان کهگیلویه و بویراحمد همین مسأله خشونت طلبی و فرهنگ خشونت آمیز مصطلح در فرهنگ ما است.
خشونت‌ها تا زمانی که از مظاهر فرهنگ سنتی ما، در روند اجتماعی و جامعه پذیری فرزندانمان حضور مستمر داشته، پایدار خواهند ماند.
رویکرد قضایی و امنیتی به تنهایی قطعاً جواب لازم را نمی‌دهد و درمان کننده نیست. برای زدودن این خشونت لجام گسیخته تمامی آحاد مردم و دستگاه‌های متولی امر فرهنگ و آموزش باید به میدان آمده و برنامه ریزی مدون چندین ساله در این زمینه داشته باشند تا بلکه غبار آن از جامعه مظلوم ما رخت بر بسته و توسعه‌ای پایدار جایگزین آن شود.
به امید روزهای بهتر برای قوم لر و استان مظلوم کهگیلویه و بویراحمد


کد مطلب: 433000

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/note/433000/چرایی-نزاع-های-دسته-جمعی-قتل-خودکشی-ها-استان-کهگیلویه-بویراحمد

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1