کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

نقدی بر سخنان سید ناصر حسینی‌بحرینی نویسنده کتاب «پایی که جا ماند»

برادری و برابری که جا ماند

24 مرداد 1399 ساعت 23:15

بد نیست بدانید دستگاه‌های اجرایی به شدت مستعد فساد و کم کاری می‌باشند، اما شدت گرفتن فساد، تداوم فساد و کم‌کاری دستگاه‌های اجرایی در یک جامعه، بدون شک ریشه در فساد و کم‌کاری دستگاه‌های نظارتی و کنترلی دارد که یا در تخصص نقص دارند، یا در تعهد یا در هر دو!!!


با سلام و درود به روح بزرگ و بلند مرتبه شهدای این سرزمین و تقدیم سلام و درود به محضر تمام جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس، بالاخص جناب حسینی بحرینی نویسنده کتاب «پایی که جا ماند».
رسانه‌های استان کهگیلویه و بویراحمد در چند روز گذشته مطلبی به نقل از شما در گلزار شهدای یاسوج منتشر نمودند که به عنوان جوانی از نسل امروز لازم دیدم در نقد مطلب شما، مواردی را به شرح زیر عرض نمایم:
جناب حسینی بحرینی، گفته‌اید شهدا برای کسانی که می‌گویند ما نمی‌توانیم حرف دارند.
آری، شهدا برای چنین افرادی در همه‌ی گروه‌ها و جریانات سیاسی حرف دارند اما قطعاً شهدا از کسانی که می‌گویند می‌توانیم اما نمی‌توانند و بدون تخصص مسئولیتی را می‌پذیرند، گلایه و شکایت دارند.
از عشق گفته‌اید و اینکه امام خمینی (ره) سن عشق را پایین آورد و عشق، نداشته‌های ما در تجهیزات نظامی را کامل می‌کرد.
اول اینکه، عشق به مردم و عشق به وطن دقیقاً گمشده این روزهای مدیریت کشور است! اگرچه عده‌ای به راحتی نقش عاشق را بازی می‌کنند اما دربزنگاهایی که مانند شهدا باید عاشق بودن خویش را اثبات می‌کردند بدجور لنگ زده‌اند.
 و دوم، دلایلی همچون انسجام فکری قابل قبول همه سلایق، ایثار، برابری و برادری، رهبری مقتدر و صادق و عشق به وطن و اسلام، سن عشق را پایین آورد که اگر برابری، برادری و عشق به وطن و اسلام بارشان را در جنگ می‌بستند، عشقی دیگر نبود که کم یا زیاد بودن سنش را چرتکه بندازیم.
اما بعد از جنگ چه اتفاقی افتاد و عشق به چه چیزی یا عشق به چه کسی سن انواع فساد و افسردگی را با وجود این‌همه تجهیزات نظامی پایین آورده و ارقام فسادها را بالا برده است؟
دلیل این موارد از دید بنده یک موضوع بیشتر نمی‌باشد، دلیل این است که ما برادری و برابری را در جنگ جا گذاشتیم و بعد از بازگشت، عشق به انواع قدرت را بدون توجه به توانایی و تخصصِ خویش، جایگزین تمام عشق‌های جبهه و جنگ کردیم.
جناب حسینی بحرینی، آیا تا به امروز در جنگل به سفارش قرآن تدبر کرده‌اید؟ آنجا هر حیوان با توجه به توانایی خود قدرت دارد؛ یعنی هیچ‌گاه در جنگل، مارمولک ادعای اژدها بودن نکرده اما اینجا بسیاری از افراد بدون کوچکترین توانایی با سرعت نور به قدرت می‌رسند بر اساس قدرت خویش، توانایی دارند. ناتوان‌هایی که بعد از جنگ به راحتی در زمینه‌های مختلف سیاسی و اقتصادی سلطان شده‌اند خود گواه این ادعا می‌باشد.
بعد از تقریباً سه دهه هنوز جریانات سیاسی ما در حال تداوم و پافشاری بر روی یک اشتباه بزرگ می‌باشند، اینکه به جای اجماع برای اصلاح و تغییر جریان خروجی و سازِکارها، در این اندیشه‌اند که خروجی جریانات چه کسی و بر اساس چه ساخت و پاخت‌هایی باید باشد. و اینگونه شد که برخی مدعیان عدالتخوهی و حمایت از مستضعفان، یک‌شبه و بدون توانایی خاصی، لوکس‌نشینان و لکسوس سواران شدند و برخی مدعیان ازادی خواهی، شفافیت و اتاق شیشه‌ای، بدون کوچکترین شایستگی برج‌های شیشه‌ای بنا کردند.
جناب حسینی بحرینی، از حسین رزمنده گفته‌اید که دشمن‌شناس بود و ادعا داشتند بدن ایشان حلال نیست و از خداوند بیشترین فاصله را نسبت به همرزمان دارند.
حسین رزمنده مانند آن داستان حضرت موسی و آن حیوان، حتی زمانی که بوی شهادت را استشمام می‌کرد، خود را برتر از هیچ کسی نمی‌دانست و در انتهای صف تقرب به خداوند می‌ایستاد اما برخی از بزرگان سیاسی و دینی ما که غرق در تکبر و غرور می‌باشند خود را جبهه حق و دیگران را به راحتی ناحق خطاب می‌کنند و برخلاف حسین رزمنده‌ها، به راحتی برچسب دشمن و دست‌نشانده و فرهنگ لغتی از دیگر تهمت‌ها و برچسب‌ها به هر منتقد و حتی مخالفی می‌چسبانند، در حالی که بسیارند کسانی که نظام را نیز قبول ندارند اما تا مغز قرمز استخوانشان رگه‌های وطن دوستی وجود دارد تا در مواقع بحرانی برای فصل مشترکی به نام عزت این آب و خاک، با وجود تمام مخالفت‌ها، پشت نظام حکومتی ما درآیند و جانفشانی کنند.
حسین رزمنده‌ها امروزه بسیارند اما به دلیل کوچکترین توجه و گاهاً اَنگ زدن‌ها و حجم بالای بی‌عدالتی بدون نام و نان، در پستوی خانه‌ها تنهایی اختیار کرده‌اند یا درگیر ده‌ها نوع مشکل و معضل اجتماعی شده‌اند، ولی باز به هنگام بحران به عشق آب، خاک و ناموس این مرز و بوم سلطان وطن‌پرستی می‌شوند و زودتر از بسیاری از پرچمداران سیاست و دین اقازاده‌هایشان، رگ‌های غیرتشان باد خواهد کرد.
جناب حسینی بحرینی، به عقیده بنده بعد از جنگ آن دسته از جوانان که با آگاهی و شجاعانه برای دفاع از حقوق ملت و مطالبه‌گری از طریق مختلف لب به نقد و اعتراض گشودند و حتی به دلیل عدم توجه به مطالباتشان به خیابان‌ها آمدند اما به دلیل عدم فرهنگ‌سازی اعتراض مدنی در تمامی این سال‌ها، ناخواسته به سمت اغتشاش رفتند و در این راه توسط حکومت حصر یا حذف شدند در نزد خداوند یکتا جایگاهی همتراز و شاید بالاتر از بسیاری از آزاده‌های جنگ و شهدای ما دارند و این به معنای دشمن دانستن عزیزان نظامی و حکومتی نیست بلکه ناخواسته یا بر اساس قانون یا عرف اشتباه، همانند هواپیمای مقصد اکراین این اتفاقات ناگوار در طول این سال‌ها رخ داده است. (تکلیف کسانی که ناآگاهانه یا به قصد و غرض خاصی بر علیه مصالح نظام و ملت حذف و حصر شده‌اند جدا می‌باشد)
جناب حسینی بحرینی، در جای دیگر بیان داشته‌اید شهید ابوترابی اطلاعاتی از عراقی‌ها در اختیار صلیب سرخ جهانی قرار نداد و خطاب به آن فرمانده عراقی فرمودند مسلمان از مسلمان به نزد کفار شکایت نمی‌برد.
 این وسط سه سؤال ذهن بنده به عنوان جوان خام و سردرگم را راجع به حوادث مرتبط با جنگ به خود مشغول کرده است.
اگر جنگ هشت ساله ما جنگ مسلمان در مقابل مسلمان بود و نتیجه‌ای جز کُشت و کشتار مسلمانان، آوارگی و بی‌خانمانی مسلمانان، حیف و میل منابع مسلمانان، پر شدن جیب استکبار، استعمار و در نهایت عقب‌ماندگی و فلاکت مسلمانان را به دنبال نداشت،
۱_چرا در سال 60 برای پایان دادن به تمامی این موارد و جلوگیری از شدت گرفتن عقب‌ماندگی و فلاکت مسلمین، جنگ را به پایان نرساندیم؟
۲_چرا امام خمینی (ره) قطعنامه ۵۹۸ و آشتی میان دو ملت مسلمان و پایان دادن به تمام موارد فوق‌الذکر و جلوگیری از عقب‌ماندگی را به نوشیدن جام زهر تشبیه کردند؟
۳_بر خلاف برخی تحلیل‌ها که تسخیر سفارت امریکا را دلیل شروع جنگ می‌دانند، ایمان دارم پیام صدور انقلاب و عملگرا بودن امام خمینی (ره) نسبت به شعار نه غربی و نه شرقی و به خطر افتادن منافع این دو گروه در خاورمیانه و ابتدا در عراق دلیل شروع جنگ بود، اما به نظر شما آیا می‌شود عاشورا را یوم‌الله خواند، ۲۲ بهمن ماه را یوم‌الله دانست و ۱۳ آبان ماه و تسخیر سفارتخانه یک کشور برخلاف عرف اجتماعی، سیاسی و دینی را نیز یوم‌الله خواند؟
۲۲ بهمن را یوم‌الله می‌دانیم زیرا هیچ اتفاقی نیفتاده باشد نقطه عطفی در تاریخ سیاسی این مرز و بوم بود تا امروز من کشاورز زاده روستایی بدون لکنت زبان، لرزش قلم و با آرامش کامل، نسبت به حاکمیت هرگونه نقد و انتقادی داشته باشم اگرچه برای رسیدن به این نقطه قلم‌ها خواسته و ناخواسته به اشتباه شکسته شد.
جناب حسینی بحرینی، از نفی مدیریت لیبرالی، دموکرات، حقوق‌های نجومی و اشرافی‌گری گفته‌اید و از نگرفتن حقوق شهید والامقام ذبیح‌الله عالی گفته‌اید و ادعا کرده‌اید راه‌حل برون رفت از مشکلات موجود را مدیریت جهادی و انقلابی می‌دانید!
نمی‌دانم از نگاه شما مدیریت جهادی و انقلابی چیست؟ و مدیریت لیبرالی و دموکرات چه تعریفی نزد شما دارد؟ و دقیقاً این مدیریت انقلابی و مَنِش شهدا در کدام رکن وجود داشته که آنجا عزت درو کرده‌ایم و مدیریت لیبرالی و دموکرات در کجا بوده که در آنجا ذلت داشته‌ایم؟ در مقننه؟ مجریه؟ قضائیه؟ و چرا نتوانسته‌ایم این مدیریت مد نظر شما را تا به امروز حاکم کنیم؟
و آیا این سفید و سیاه قضاوت کردن تحت عناوین عزت و ذلت، اصولاً کار درستی می‌باشد؟
جناب حسینی بحرینی، آیا تفکر حاکم بر قوه قضاییه، مجلس شورای اسلامی و دیگر دستگاه‌ها و نهادهای نظارتی و کنترلی همچون وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه، لیبرالی و دموکراتی بوده یا انقلابی و جهادی؟
بد نیست بدانید دستگاه‌های اجرایی به شدت مستعد فساد و کم کاری می‌باشند اما شدت گرفتن فساد، تداوم فساد و کم‌کاری دستگاه‌های اجرایی در یک جامعه، بدون شک ریشه در فساد و کم‌کاری دستگاه‌های نظارتی و کنترلی دارد که یا در تخصص نقص دارند، یا در تعهد یا در هردو!!!
برای مردم مهم‌تر از اینکه یک مسئول از حقوقش بگذرد این است که از حقوق مردم نگذرد!
و موضوعی که به اعتقاد اینجانب برداشت اشتباهی از دینداریست باور به ژنده پوشی و بیش از حد مجاز ساده زیستی‌ست اتفاقاً امروزه مسلمانان باید تلاش کنند در کنار کمک به هم نوع و زدودن فقر از جامعه، هم در رفتار و هم در پوشش و سبک زندگی شیک پوش باشند و بوی‌خوش از ظاهر و باطنشان استشمام گردد! و اتفاقاً همان برج‌های شیشه‌ای و لوکس نشینی اگر بر اساس توانایی، تولید و صدور سرمایه بدون ضایع کردن حقوق دیگران و در نطر گرفتن تکالیف دینی باشد امری پسنیده خواهد بود.
جناب حسینی بحرینی، برای نسل جوان امروز سؤال پیش می‌آید که چگونه حکومتی با این‌همه منابع و اختیارات بعد از چهل سال نمی‌تواند با مافیای داخلی همچون مافیای خودرو، قاچاق، بانکداری، کنکور و ... به عنوان سلطان‌های داخلی خائن به مردم مقابله کند؟ و یا حکومت نمی‌تواند گروه‌های سیاسی، مذاهب و فرقه‌های مختلف داخلی را با این‌همه فصول مشترک فرهنگی و ملی، با برادری و برابری قابل قبول به یک انسجام فکری نسبی و وحدت داخلی برساند؟ اما مدعی مبارزه با سلطان‌های جهانی و استعمار با آن حجم بالای قدرت می‌باشد؟ و در تلاش برای تشکیل امت واحد اسلامی از همه‌ی ملت‌ها با وجود ده‌ها اختلاف فرهنگی، نژادی، دینی و ملی می‌باشد؟(پیشنهاد می‌دهم سهام‌داران بسیاری از این استثمارگران و استعمارگران داخلی همچون خودروسازی، نظام بانکداری، مافیای کنکور و... را شناسایی کنید، احتمالاً اگر هنوز بوی جبهه و جنگ بدهید و در کلام خویش صادق باشید شاهد تغییر در اندیشه شما خواهیم بود.
آیا به اعتقاد شما چنین چیزی حتی یک درصد امکان دارد که یک حکومت بتواند بدون تهذیب نفس و وحدت در داخل، به دنبال تهذیب دیگر حکومت‌ها و وحدت میان دیگر ملت‌ها باشد؟
سؤال برای مردم دیگر ممالک پیش می اید چه تضمینی وجود دارد حکومتی یا مسئولانی در سرزمین خویش قادر نیستند به شعارهایشان، به صورت قابل قبول جامه عمل بپوشانند اما در سرزمین ما بتوانند چنین عملکردی داشته باشند.
برادر عزیز جناب حسینی بحرینی، آری ما برای شروع ابتدا باید سنگرهایی که از جنگ به داخل انتقال داده‌ایم و پشت آن سنگر گرفته‌ایم و به راحتی هر شخص، گروه و تفکر هموطنان خویش را دشمن می‌نامیم و در اثر عشق به قدرت یا جهل، بسیاری از هموطنان مستعد، نخبه و دلسوز خویش را منزوی یا فراری می‌دهیم، نابود کنیم و سپس برادری و برابری که در میدان جنگ جا گذاشته‌ایم را به فضای اجتماعی و سیاسی داخلی انتقال دهیم و به یک موضوع توجه داشته باشیم، و دائماً ان را زمزمه کنیم اگرچه کشورهای جهان سوم به خصوص مسمانان خود را زیر فشار ظلم نوین ابرقدرت‌ها، مظلوم می‌دانند اما بد نیست بدانیم درصدی از همین ظلم‌ها توسط تولیدات برادران و خواهران مستعد و نخبه‌ای صورت می‌گیرد که توسط ما مظلومان ناآگاه یا قدرت‌طلب، به سرزمین‌های بیگانه فراری داده‌ایم و در پایان بد نیست یادی کنیم از تفکرات سردار ولامقام جهان اسلام شهید چمران:
سردار حسن شاه حسینی از همرزمان شهید چمران نقل می‌کند در خوزستان به دکتر چمران گفتم یک سری از جوان‌ها کمونیست‌اند، تحویل دادگاه انقلاب بدهیم. دکتر گفتند: «جنگ علیه ایران است، کمونیست باشند، می‌خواهند از وطنشان دفاع کنند. شما دو کار باید بکنید؛ اول اینکه مواظب باشید به ما لطمه‌ای نزنند و دوم اینکه با رفتار اسلامی خود نشان بدهید که شما حق هستید. اگر این دو کار را کردید برنده‌اید.»
این اندیشه همان چمران؛ سردار کم‌نظیر یکصد سال اخیر جهان اسلام و ایران‌زمین است که تعلق خاطر به هیچ حزبی نداشت اگرچه یک سری از لبنانی‌ها و حتی در داخل ایران می‌گفتند کمونیست است! بعضی می‌گفتند جاسوس ناسا و غرب است، بعضی می‌گفتند جاسوس کا. گ. ب است.
امیدوارمان برادری‌ها و برابری‌ها مجدد به اختیار برگردند قبل از اینکه جنگ تحمیلی دیگری ما را به اجبار کنار یکدیگر قرار دهد.
--------------------------------
جان‌محمد وطن پرست


کد مطلب: 424375

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/note/424375/برادری-برابری-جا-ماند

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1