کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشت|

وحدت حلقه گمشده اصلاحات در کهگیلویه بزرگ

12 مهر 1397 ساعت 1:37

ما مانده‌ایم و مدینه‌ای که فاضله نشد، جامعه‌ای که مدنی نشد و کهگیلویه و لنده و بهمئی و چرامی که آباد نشدند.حکایت ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند. حکایت شماست که نه حاضر به سازش شدید و نه حاضر به رویش دیگرانی شدید که از شما  قدیس ساختند.


 متن ارسالی
من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه برمی خیزند
 استادان ارجمند آقایان لاهوتی و منطقیان.
ما جوانان، محصلان و دانشگاهیان کهگیلویه بزرگ.
ما شاغلان واتساپ و تلگرام و اینستاگرام.
ما دلخوشان به یارانه و کارانه و کمیته امداد.
ما منتظران واریز سهام عدالت و سبد کالا.
ما قارچ فروشان که دعای رعد و برق می‌خوانیم.
ما شهروندان و روستائیان بیکار و معتاد و افسرده.
ما پدران و مادران اصیل ثلاث و بویراحمد.
ما دستفروشهای مقروض و مستآجر.
ما که زیرسایه شما کلاه" قد گونی سرمان رفت.
ما که از محرومیت به هاشمی پناه بردیم و از چاه به چاله.
ما که شورای چهارم را یکجا خانه نشین کردیم.
ما که گوشمان پرشد از شعار دروغ و چشمانمان باز شد.
ما متعهدان حرکت از تفکر عشیره‌ای و نژادپرستی به سوی جامعه مدنی و شایسته سالاری. باوجود نخبگان فراوان علمی، سیاسی و دانشگاهی در کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده.
چون آنها که دانایان بودند، شب سیاه رفتند و رفتن را بر ماندن و فرار را بر قرار ترجیح دادند. و عطاء را به لقایش بخشیدند.
با هزارو یک دلیل ثابت می‌کنیم که راه یابی مرفهین بی درد و از درد مردم بی خبر و امثالهم، در سراسر کشور و کهگیلویه بزرگ به مجلس ناتوان، اشرافی و صرفآ شعارگرای دهم. و عدم داشتن تدبیر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و عمرانی برای کشور و علی الخصوص کهگیلویه بزرگ.
دستپخت تقابل و سکوتهای کهگیلویه سوز جنابان عالی، اسوه‌های به‌حق ساده زیستی و اخلاق، رهبران و پدرخواندگان تفکر ناب اصلاحطلبی و امثالهم در سراسر کشور بوده است.
همانطور که ته دیگ سوخته دستپخت تقابل و سکوتهای دوره‌ای شما در دوره‌ای که ریش و قیچی برای پیروزی دست خودتان و خودمان بود. و امید آن بود که پس از سالها انتظار از بالقوه به بالفعل برسیم. ناخواسته ولی با آگاهی کامل در حمایت از مرفهین بی درد و سنگ انداختن غیرتعمدی جلو پای ده‌ها و صدها نخبه سیاسی و دانشگاهی در نرسیدن به خانه ملت بود.
تا همچنان، به مکتب نرفتگان و دود چراغ نخوردگان و کتاب نخواندگانی بی هنر و بی سواد در سراسر کشور و استان و کهگیلویه بزرگ. به نامهای آشنای رانت و چخان و چاپلوسی، و معنای امروزی‌ترش" پیمانکاران از خدا بیخبر " با درهم و دینار قارونیشان بنشینند بر کرسی مقدس تصمیم گیری به جای ده‌ها و صدها نخبه و عالم دانشگاهی. چون هدایت اله خادمی رامهرمزی از وزارت نفت حقوق ۲۷ میلیون تومانی بگیرند و ناشکر و ناسپاس  چون علی مطهری مردم را احمق خطاب بکنند و نام خود راهم بگذارند لیست امید.
 دولت همه ز اتفاق خیزد    بی دولتی از  نفاق خیزد
 شماهایی که هرچه شیخ آمد و سید و سفیر. که آیه وحدت " اِعْتَصِمُوا به حبل اللّه جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا " به جای آورید و نیاوردید. نه حرمت مهمان و موی سپید خود کردید. و نه دل سوختید به حال مردمی که از اصول گذشتند وبه امید اصلاح، صلاح خود دانستند به پای شما نشستن را. شماها که ناخواسته از فرصت‌ها ذلت ساختید. شماها که آب را در هاونگ کوبیدید.
شماها که مهد فرهنگ بودید ولی به خوردتان دادند که جان و نان و خاک را سیاسی و تعصبی تعبیر و تفسیر کنید.
شماها چه مومنانی هستید که بارها و بارها گزیده شدید و سر به راه نشدید.
غیر از این است که گفته‌اند و می گویند: مومن، دوبار از یک سوراخ گزیده نمی‌شود.
استادان ارجمند " حیف از آن همه دود چراغ خوردن و مکتب رفتن و منطق و فلسفه و جامعه خواندن و نوشتن و تعیلم و تربیتتان  نیامد و نمی‌آید.
که فی الحال " بعد از چهل سال با سوز و اشک و فراق باید گفت:
رنج گل بلبل کشید و لذتش را باد برد
بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد
رشته‌ی وحدت چو قوم از دست داد
صد گره بر روی کار ما فتاد
 آری! ورق به راحتی برگشت می‌خورد.
ما دست می‌زدیم، ملت شاد می‌شدند.
من جوردیگری می‌نوشتم، تو جور دیگری می‌خواندی،  تاریخ جور دیگری نوشته می‌شد. 
جغرافیایمان پیشرفت بود نه پسرفت.
نماینده محترم با پرادوی یک میلیاردی دلسوز سفره خالی مردم نمی‌شد. با پتروشیمی آمدم سیمان آمدم و فسفات آمدم گردوخاک نمی‌کرد و ریزگردها را وارد هوا نمی‌کرد تا اردیبهشت ماه هوای نماینده رئیسی بشود و هوای خوزستان روحانی. خودش را به دردسر کشتی گرفتن با غولهای مارون و کوثر نمی‌انداخت. از مارون و کلات و کوثر این همه آب سرازیر دهدشت نمی‌کرد که فردا پس فردا خدای ناکرده شهر نداشته امان را آب هم ببرد. برای مدیر کردن فلانی، خون به دل ایلامی نمی‌کرد و قاضی زاده هاشمی را تهدید به سوال نمی‌کرد.
ورق صد برگ می‌خورد " فقط به یک اشاره و اتحاد شما عالیجنابان و اصلاح طلبانی که متاسفانه در فقدان اتحاد و همبستگی، آگاهانه "  به گذشته، حال و آینده خود، فرزندان و آیندگان کهگیلویه بزرگ پشت کردید.
جناب آقای سید قادر لاهوتی
جناب آقای محمود منطقیان
ما مانده‌ایم و مدینه‌ای که فاضله نشد، جامعه‌ای که مدنی نشد و کهگیلویه و لنده و بهمئی و چرامی که آباد نشدند.
حکایت ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند. حکایت شماست که نه حاضر به سازش شدید و نه حاضر به رویش دیگرانی شدید که از شما  قدیس ساختند.
آری! تا اینجا هر آنچه گفتیم و شنیدید حکایت عدم سازش و عدم اتحاد حقیقی و واقعی سه دهه‌ای شماست که به طور مختصر ناشی از دو عامل بسیار مهم بوده است.
1 - عدم سازش و اتحاد شما عالیجنابان به صورت آگاهانه.
2 - ناآگاهی شما از اتاق فکرهای ابوسفیان‌ها" و عمروعاص ها" که با پنبه سر بریدند و با دامن زدن بر این عدم اتحاد، چاقوی بی دسته به دست شما بزرگ مردان اصلاحات دادند. و با مطرح کردن مسئله غیراخلاقی ثلاث و بویراحمد و بهره برداری از آن همه چیز را به نفع خود مصادره کردند و هنوز بر سازش نکردن شما سجده شکر می‌گزارند و خواهند گذاشت.
به هر حال " علی رغم
همه فراز و نشیب‌ها، پستی و بلندی‌ها، برد و باختها و تلخی و شیرینی‌های دنیای سیاست و رقابت. هیچگاه برای شروع دوباره دیر نیست. ضرر را از هرکجا گرفتن پیروزی و منفعت است و وحدت کلید واژه اساسی تعادل، عمران، آبادانی و تعامل است.
امروز وظیفه اتاق فکر سیاسی، اصیل و تمام قد اصلاحاتی استانداری کهگیلویه و بویراحمد. جهت احیاء و بازگرداندن قطار نجیب اصلاحات در استان و کهگیلویه بزرگ به ریل وحدت و خدمت، بسی سنگین‌تر از هر زمان و دوره دیگری است.
سید کاظم نظری و سید علی پرواز" به خوبی توانایی و پتانسیل آن را دارند که سکوی پرتاب اصلاحات در استان و کهگیلویه بزرگ بشوند. و وحدت و همبستگی فکری، قلبی و منطقه‌ای، همان حلقه گمشده اصلاحطلبان را با جدیت هر چه تمامتر به اصلاحات بازگردانند. و این فقدان و عدم دیرینه را از میان بردارند.
بدون شک و قطع الیقین باید گفت: محمود منطقیان و سید قادر لاهوتی به آرمانهایشان نخواهند رسید. مگر با وحدت تام و سازش بر سر گزینه و گزینه‌های شناخته شده، کارنامه دار و دارای دیسیپلین سیاسی و اجتماعی قوی.
سید قادر لاهوتی و محمود منطقیان به هدفشان نخواهند رسید مگر با پاشیدن بذر وحدت در میان تک تک اصلاحطلبان کهگیلویه بزرگ و ریشه کن کردن قوم و قومیت گرایی و نژاد پرستی در کهگیلویه بزرگ.
سید قادر لاهوتی و محمود منطقیان هرگز به آینده پای نخواهند گذاشت، مگر با پرهیز از اشتباهات گذشته و تشکیل اتاق فکر اصیل اصلاحطلبانه و خط کشیدن بر تک تک به ظاهر اصلاحطلبانی که هنوز دربند و پابند نژاد و قبیله هستند.
سید قادر لاهوتی و محمود منطقیان میوه اصلاحات را نخواهند چید، مگر با عبرت قرار دادن، تحلیل و آسیب شناسی شکستهای خود، رستاد و کامرانی در دوره‌های گذشته انتخابات مجلس شورای اسلامی.
 آری!
 اگر باران به کوهستان نبارد
به سالی دجله گردد خشک رودی ...
 چه کسی می‌خواهد
من و تو ما نشویم
من اگر ما نشوم، تنهایم.
تو اگر ما نشوی، خویشتنی.
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم.
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم.
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر می‌خیزند.
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
دشت‌ها نام تو را می‌گویند
کوه‌ها شعر مرا می‌خوانند
کوه باید شد و ماند،
رود باید شد و رفت،
دشت باید شد و خواند
در من این جلوه‌ی اندوه زچیست؟
در تو این قصه‌ی پرهیز که چه؟
در من این شعله‌ی عصیان نیاز،
در تو دمسردی پاییز - که چه؟
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخنی از
متلاشی شدن دوستی است،
آشنایی با شور
و جدایی با درد
و نشستن در بهت.
تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار
آشیان تهی دست مرا.
مرغ دستان تو پر می‌سازد
آه مگذار، که دستان من آن
اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشی‌ها بسپارد.
آه مگذار که مرغان سپید دستت
دست پرمهر مرا سرو تهی بگذارد.
من چه می‌گویم، آه...
با تو اکنون چه فراموشی‌ها؛
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر می‌خیزند
 با تشکر ....
 


کد مطلب: 403471

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/note/403471/وحدت-حلقه-گمشده-اصلاحات-کهگیلویه-بزرگ

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1