تاریخ انتشار
سه شنبه ۷ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۱۷
کد مطلب : ۲۹۵۴۲۹
زلزله امر اجتماعی یا امر سیاسی؟!
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛صیاد خردمند
کرمانشاه، سرپل ذهاب، ازگله روزهای غریبی را سپری میکنند، از آنها گفته میشود، تریبونها با هیجان صدایشان میزنند! کانالهای تلگرامی نیز از قافله عقب نماندهاند و از زلزله را برای مخاطبانشان به تصویر میکشند و مصرف میکنند! هنرپیشهها، کشتیگیرها، فوتبالیستها، سلیبریتیها آستینها را بالا زدهاند! در زلزله همگان به هر طریقی، نوعدوستی خود را بروز میدهند. همه میخواهند قهرمان باشند؛ زلزله که میآید نهفقط زمین بلکه قلب مردم نیز میلرزد! هرچقدر آوارش سنگینتر! احساسات جامعه نیز فراگیر و درگیرتر!
زلزله حوادث طبیعی ایست که همواره در طول تاریخ زندگی بشریت را تحت شعاع قرار داده است اما زلزله بهعنوان یک واقعه طبیعی دارای پیامدهای بسیاری از منظر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی میباشد. بسیاری بر این باورند که زلزله بحرانهای اجتماعی که در جامعه پنهان است را عریان و ترکهای خانه پدری، را بیشازپیش نمایان ساخته است.
حوادث بعد زلزله اخیر نشاندهنده نافرمانی مدنی، بحران اعتماد عمومی و شکست سرمایه اجتماعی بوده است و بسیاری از مردم به سلیبریتی و نخبگان سمبلیک (هنرمندان و ورزشکاران) بیش از نهادهای سیاسی و حمایتی اعتماد کردند؛ و موج منفی از اخبار و اطلاعات علیه سازمانهای قانونی و رسمی به وجود آمد که نشان از بیاعتمادی به این سازمانها بوده است.
بوردیو «جامعهشناس فرانسوی » سرمایه اجتماعی را روابط اجتماعی مبتنی بر اعتماد و شبکههای متراکم تعامل و هنجارهای مشوق عمل جمعی نیز توانایی تسهیل تولید و دستیابی به هدف تعریف میکند. وی معتقد است: این شکل از سرمایه حاصل روابط و تعاملات اجتماعی مبتنی بر اعتماد و مشارکت اعضای گروههای اجتماعی است؛ بهعبارتدیگر سرمایه اجتماعی متعلق به گروههاست و نه افراد و به شکل عینی و فیزیکی وجود ندارد.
به نظر میرسد ضعف کارگروهی و بیاعتمادی مدنی مردم به دولتها و ناتوانیهای آنها در حلوفصل بحرانهای سیاسی اجتماعی سبب گردیده که جامعه گرایش به یا اتمیزه شدن، داشته باشد. در چنین جامعه افراد بدون ایجاد پیوند با سایرین و جدا از هم سعی در حل مشکلات دارند اما باید در نظر داشت: اساس و بنیان جامعه برنهاد و سازمان استوار است، در جهان کنونی نهاد و ساختارهای بوروکراتیک است که در انسانها در آنها متولد میشود، رشد مییابد، قانون و جامعهپذیری را میآموزند و بسیاری از مناسبات اجتماعی سیاسی در آنها شکل میگیرد به تعبیری دیگر «من را تبدیل به ما » میکند. حال در چنین شرایطی ادامه چنین روند نهاد زدایی و طرد سازمانهای رسمی میتواند پیامدهای نابسامانی در پی داشته باشد. البته نهادهای رسمی و قانونی در امر زلزله آنجا که باید مدد رسانند و حمایت کنند ناتواناند اما در عوض زلزله را بهعنوان یک مسئله اجتماعی و زیستمحیطی به مسئله سیاسی تقلیل دادهاند و داستان زلزله کرمانشاه بهگونهای پیش رفت که چالشهای سیاسی آن بیش از چالشهای اجتماعی نمود پیدا کرد.
زلزله به این دلیل که زندگیبخش عظیمی از انسانها درگیر خود میسازد امر اجتماعی میباشد اما به دلیل سیاست گرایی و سیاست ورزیهای دولتمردان و مردان عرصه قدرت معمولاً از اجتماعی بودن فاصله گرفته و به حاشیه حوزه سیاست راندهشده است. سیاستبازان عمدتاً علاقه زیادی دارند تا حد زیادی اجتماع زدایی کنند، میل دارند در پدیدههای اجتماعی دست ببرند و آنهایی که به نفع خودشان هست را مصادره کنند
در روزهای بعد از وقوع زلزله بسیاری از چالشها و کشمکشهای سیاسی را نظارهگر بودیم که سبب گردید زلزله بهعنوان امر زیستمحیطی و اجتماعی فراموش و حاشیههای سیاسی مهمتر از متن قضیه (خود زلزله) پدیدار شود.
دانشجوی کارشناسی ارشد جامعهشناسی
کرمانشاه، سرپل ذهاب، ازگله روزهای غریبی را سپری میکنند، از آنها گفته میشود، تریبونها با هیجان صدایشان میزنند! کانالهای تلگرامی نیز از قافله عقب نماندهاند و از زلزله را برای مخاطبانشان به تصویر میکشند و مصرف میکنند! هنرپیشهها، کشتیگیرها، فوتبالیستها، سلیبریتیها آستینها را بالا زدهاند! در زلزله همگان به هر طریقی، نوعدوستی خود را بروز میدهند. همه میخواهند قهرمان باشند؛ زلزله که میآید نهفقط زمین بلکه قلب مردم نیز میلرزد! هرچقدر آوارش سنگینتر! احساسات جامعه نیز فراگیر و درگیرتر!
زلزله حوادث طبیعی ایست که همواره در طول تاریخ زندگی بشریت را تحت شعاع قرار داده است اما زلزله بهعنوان یک واقعه طبیعی دارای پیامدهای بسیاری از منظر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی میباشد. بسیاری بر این باورند که زلزله بحرانهای اجتماعی که در جامعه پنهان است را عریان و ترکهای خانه پدری، را بیشازپیش نمایان ساخته است.
حوادث بعد زلزله اخیر نشاندهنده نافرمانی مدنی، بحران اعتماد عمومی و شکست سرمایه اجتماعی بوده است و بسیاری از مردم به سلیبریتی و نخبگان سمبلیک (هنرمندان و ورزشکاران) بیش از نهادهای سیاسی و حمایتی اعتماد کردند؛ و موج منفی از اخبار و اطلاعات علیه سازمانهای قانونی و رسمی به وجود آمد که نشان از بیاعتمادی به این سازمانها بوده است.
بوردیو «جامعهشناس فرانسوی » سرمایه اجتماعی را روابط اجتماعی مبتنی بر اعتماد و شبکههای متراکم تعامل و هنجارهای مشوق عمل جمعی نیز توانایی تسهیل تولید و دستیابی به هدف تعریف میکند. وی معتقد است: این شکل از سرمایه حاصل روابط و تعاملات اجتماعی مبتنی بر اعتماد و مشارکت اعضای گروههای اجتماعی است؛ بهعبارتدیگر سرمایه اجتماعی متعلق به گروههاست و نه افراد و به شکل عینی و فیزیکی وجود ندارد.
به نظر میرسد ضعف کارگروهی و بیاعتمادی مدنی مردم به دولتها و ناتوانیهای آنها در حلوفصل بحرانهای سیاسی اجتماعی سبب گردیده که جامعه گرایش به یا اتمیزه شدن، داشته باشد. در چنین جامعه افراد بدون ایجاد پیوند با سایرین و جدا از هم سعی در حل مشکلات دارند اما باید در نظر داشت: اساس و بنیان جامعه برنهاد و سازمان استوار است، در جهان کنونی نهاد و ساختارهای بوروکراتیک است که در انسانها در آنها متولد میشود، رشد مییابد، قانون و جامعهپذیری را میآموزند و بسیاری از مناسبات اجتماعی سیاسی در آنها شکل میگیرد به تعبیری دیگر «من را تبدیل به ما » میکند. حال در چنین شرایطی ادامه چنین روند نهاد زدایی و طرد سازمانهای رسمی میتواند پیامدهای نابسامانی در پی داشته باشد. البته نهادهای رسمی و قانونی در امر زلزله آنجا که باید مدد رسانند و حمایت کنند ناتواناند اما در عوض زلزله را بهعنوان یک مسئله اجتماعی و زیستمحیطی به مسئله سیاسی تقلیل دادهاند و داستان زلزله کرمانشاه بهگونهای پیش رفت که چالشهای سیاسی آن بیش از چالشهای اجتماعی نمود پیدا کرد.
زلزله به این دلیل که زندگیبخش عظیمی از انسانها درگیر خود میسازد امر اجتماعی میباشد اما به دلیل سیاست گرایی و سیاست ورزیهای دولتمردان و مردان عرصه قدرت معمولاً از اجتماعی بودن فاصله گرفته و به حاشیه حوزه سیاست راندهشده است. سیاستبازان عمدتاً علاقه زیادی دارند تا حد زیادی اجتماع زدایی کنند، میل دارند در پدیدههای اجتماعی دست ببرند و آنهایی که به نفع خودشان هست را مصادره کنند
در روزهای بعد از وقوع زلزله بسیاری از چالشها و کشمکشهای سیاسی را نظارهگر بودیم که سبب گردید زلزله بهعنوان امر زیستمحیطی و اجتماعی فراموش و حاشیههای سیاسی مهمتر از متن قضیه (خود زلزله) پدیدار شود.
دانشجوی کارشناسی ارشد جامعهشناسی