مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛امیدعلی آرین مهر*
بداخلاقیهای چند روز اخیر و توهین به منتخب ملت از سوی گروهی ساختارشکن و خودسر بهانهای شد تا به چرایی حمایت از روحانی در این یادداشت اشاره کنم!
سپتامبر۱۹۸۸،سید محمدخاتمی-رئیس جمهور وقت ایران- با ارائه طرحی به مجمع عمومی سازمان ملل، خواستار نامگذاری سال ۲۰۰۱ به «سال گفت و گوی تمدنها» شد، تا مجالی برای اندیشیدن به مدل های اخلاقی و انسانی برای زیست جهانی فراهم شود.
در آن سالها نظریاتی چون «پایان تاریخ» و «برخورد تمدنها» مطرح بود و لذا طرح خاتمی که متضمن صلح جهانی بود با استقبال اعضای مجمع مواجه و به تصویب رسید.
اما با وقوع حادثه «۱۱سپتامبر» و متعاقب آن تلاش برخی سیاستمداران غربی برای شکل گیری یک پارادایم فکری با معرفی دشمن جدی و محوریت امنیت اسرائیل و دستیابی بیشتر به منابع انرژی، اوضاع جهان و بویژه منطقه خاورمیانه، به سمت بحران،تنش، ناامنی و جنگ پیش رفت.
در واقع، حادثه ۱۱سپتامبر دستاویزی شد برای جنگ طلبان و خشونت گراها تا گفتمان تنش و تقابل را کاتالیزور گفتمان گفتگوی تمدن ها قرار داده، بخش قابل توجهی از جهان اسلام را درگیر منازعات و کشمکش های خونین نموده و صلح جهانی را تهدید کنند.
اشغال افغانستان و عراق، شکل گیری گروه های رادیکال و تندرو با نام القاعده و طالبان و منازعات قومی و مذهبی حاصل تفکر تقابل در آن سالها بود.
اکنون با گذشت بیش از یک دهه، فقدان اعتدال و تدبیر در مدیریت آن جوامع که با چاشنی خشونت از سوی گروه های به اصطلاح جهادی همراه شد و خلا منطق گفت و گو، بار دیگر شاهد اعمال و افعال خشونت آمیزی در جهان پیرامون هستیم.
این تجارب ناگوار در کنار برخی دیگر از کاستی های اجتماعی،فرهنگی و سیاسی، ایجاب می کند تا منطق تعامل و مذاکره را بر تقابل و تنش ترجیح دهیم.
اکنون نیز جهان ناآرام است، لذا با تحلیل خروجی انتخابات آمریکا و پدیده ترامپ، تنش های شرق دور، بحران های تمام نشدنی خاورمیانه، مناقشات دولتهای حاشیه خلیج فارس و مسائلی از این دست، ملاحظه خواهیم کرد که منظق تعامل بر تقابل، رجحان خواهد داشت.
کیست که بخواهد دستاوردهای علمی و اجتماعی تمدن غرب را نادیده گرفته و به جای پل، حصار در عالم سیاست،فرهنگ،هنر، دانش و اقتصاد بکشد؟
البته منکر اجحاف و استکبار برخی دولت های غربی هم نیستیم، اما این دو مقوله را نباید با هم قاطی کرد، لذا برای رفع تحریم،ظلم و اجحاف و از سویی دستیابی به دستاوردهای فرهنگی،علمی و آموزش، راه یکی است و آن هم تعامل و گفت و گو!
این ادعا در مورد «برجام» صدق می کند.ثبات اقتصادی، استفاده از فرصت های بدست آمده ناشی از کاهش تحریم ها، توسعه سرمایه گذاری های خارجی،بهبود شاخص های اقتصادی نظیر تورم و نرخ ارز و درآمد و رشد اقتصادی از پیامدهای برجام بود که با تعامل،مذاکره و گفت و گو حاصل شد.
*فعال فرهنگی اصلاح طلب
بداخلاقیهای چند روز اخیر و توهین به منتخب ملت از سوی گروهی ساختارشکن و خودسر بهانهای شد تا به چرایی حمایت از روحانی در این یادداشت اشاره کنم!
سپتامبر۱۹۸۸،سید محمدخاتمی-رئیس جمهور وقت ایران- با ارائه طرحی به مجمع عمومی سازمان ملل، خواستار نامگذاری سال ۲۰۰۱ به «سال گفت و گوی تمدنها» شد، تا مجالی برای اندیشیدن به مدل های اخلاقی و انسانی برای زیست جهانی فراهم شود.
در آن سالها نظریاتی چون «پایان تاریخ» و «برخورد تمدنها» مطرح بود و لذا طرح خاتمی که متضمن صلح جهانی بود با استقبال اعضای مجمع مواجه و به تصویب رسید.
اما با وقوع حادثه «۱۱سپتامبر» و متعاقب آن تلاش برخی سیاستمداران غربی برای شکل گیری یک پارادایم فکری با معرفی دشمن جدی و محوریت امنیت اسرائیل و دستیابی بیشتر به منابع انرژی، اوضاع جهان و بویژه منطقه خاورمیانه، به سمت بحران،تنش، ناامنی و جنگ پیش رفت.
در واقع، حادثه ۱۱سپتامبر دستاویزی شد برای جنگ طلبان و خشونت گراها تا گفتمان تنش و تقابل را کاتالیزور گفتمان گفتگوی تمدن ها قرار داده، بخش قابل توجهی از جهان اسلام را درگیر منازعات و کشمکش های خونین نموده و صلح جهانی را تهدید کنند.
اشغال افغانستان و عراق، شکل گیری گروه های رادیکال و تندرو با نام القاعده و طالبان و منازعات قومی و مذهبی حاصل تفکر تقابل در آن سالها بود.
اکنون با گذشت بیش از یک دهه، فقدان اعتدال و تدبیر در مدیریت آن جوامع که با چاشنی خشونت از سوی گروه های به اصطلاح جهادی همراه شد و خلا منطق گفت و گو، بار دیگر شاهد اعمال و افعال خشونت آمیزی در جهان پیرامون هستیم.
این تجارب ناگوار در کنار برخی دیگر از کاستی های اجتماعی،فرهنگی و سیاسی، ایجاب می کند تا منطق تعامل و مذاکره را بر تقابل و تنش ترجیح دهیم.
اکنون نیز جهان ناآرام است، لذا با تحلیل خروجی انتخابات آمریکا و پدیده ترامپ، تنش های شرق دور، بحران های تمام نشدنی خاورمیانه، مناقشات دولتهای حاشیه خلیج فارس و مسائلی از این دست، ملاحظه خواهیم کرد که منظق تعامل بر تقابل، رجحان خواهد داشت.
کیست که بخواهد دستاوردهای علمی و اجتماعی تمدن غرب را نادیده گرفته و به جای پل، حصار در عالم سیاست،فرهنگ،هنر، دانش و اقتصاد بکشد؟
البته منکر اجحاف و استکبار برخی دولت های غربی هم نیستیم، اما این دو مقوله را نباید با هم قاطی کرد، لذا برای رفع تحریم،ظلم و اجحاف و از سویی دستیابی به دستاوردهای فرهنگی،علمی و آموزش، راه یکی است و آن هم تعامل و گفت و گو!
این ادعا در مورد «برجام» صدق می کند.ثبات اقتصادی، استفاده از فرصت های بدست آمده ناشی از کاهش تحریم ها، توسعه سرمایه گذاری های خارجی،بهبود شاخص های اقتصادی نظیر تورم و نرخ ارز و درآمد و رشد اقتصادی از پیامدهای برجام بود که با تعامل،مذاکره و گفت و گو حاصل شد.
*فعال فرهنگی اصلاح طلب