تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۲۲
کد مطلب : ۴۹۹۷۰۶
کبنا بررسی کرد
شمع 17 سالگی پتروشیمی دهدشت را پیش از تولد فوت کنید/ از پتروشیمی تا پیاز: سرنوشت سرمایهها در کهگیلویه/ پتروشیمی دهدشت؛ در حاشیه هلدینگ، در مرکز وعدهها/ بحران های پیش رو/ 3 هزار میلیارد هزینه شد و 18 هزار میلیارد ناقابل دیگر نیاز است/ جانمایی در قابی نا موزون / آیا از هرجای ضرر برگشتن منفعت است؟
۱
کبنا ؛پروژه پتروشیمی دهدشت نه یک پروژه صنعتی، بلکه سندی قطور از سوءمدیریت، وعدههای توخالی توسعهای نافرجام است. نزدیک به دو دهه از کلنگزنی آن میگذرد و هنوز نه بویی از تولید به مشام میرسد، نه امیدی به پایان کار وجود دارد. این پروژه که میخواست نمادی از توسعه و صنعت کهگیلویه باشد ، امروز تنها محصولی که ارائه میدهد، «خبر» است؛ خبرهای تکراری از پیشرفت یک هزارم درصدی، وعدههای بیضمانت، و بازدیدهایی که تنها به گزارشهای رسانهای ختم میشوند. در حالیکه پتروشیمی ایلام و مارون وسایر پروژههای مشابه حداکثر در طول ده سال به مرحله تولید و صادرات رسیدهاند، دهدشت همچنان درگیر ابتداییترین زیرساختها از جمله تامین آب ، برق، راه و.... مورد نیاز پتروشیمی است.خلاصه آنکه می توان گفت: پتروشیمی دهدشت آب ندارد، برق ندارد، جاده ندارد، اما صورتجلسه دارد، بازدید دارد، وعده دارد.
پروژه پتروشیمی دهدشت که از سال ۱۳۸۶ در زمینی به وسعت ۱۰۲ هکتار کلید خورد، پس از گذشت بیش از ۱۷ سال، هنوز در مرحلهای ناتمام، سردرگم و غبارآلود از وعدهها باقی مانده است. با وجود هدفگذاری برای تولید ۳۰۰ هزار تن پلیاتیلن سنگین در سال تحت لیسانس شرکت بازل آلمان، آنچه امروز از این پروژه دیده میشود نه تولید، نه اشتغال پایدار، بلکه محیطی حصار کشیده با چندین نگهبان و تعدادی حقوق بگیر سفارشی ،سازههای بتنی نیمهکاره، رنگآمیزیهای بیثمر و تجهیزاتی است که بخش زیادی از عمر مفید خود را از دست دادهاند.
مدیران این پروژه چنان باد در گلو میچرخانند که با راه اندازی پتروشیمی دهدشت ۳۰۰ نفر شاغل مستقیم و یک هزار نفر به صورت غیرمستقیم مشغول به کار خواهند شد که اولا گویی اشتغال کهگیلویه را ریشه کن خواهند کرد و دوما تصور میکنند همین اشتغال ۳۰۰ نفری با معیارهای شایسته گزینی از قبل پلی اتیلن سنگین، نان خواهند خورد.
طبق اعلام رسمی، میزان پیشرفت فیزیکی پروژه تنها ۴۳.۱۷ درصد است. اما واقعیت آن است که بخش بزرگی از این رقم، نه به فرآیندهای فنی و تولیدی، بلکه به فعالیتهای غیرعملیاتی نظیر سازههای بتنی و فلزی، ساختمانهای اداری، رنگآمیزی و نصب تانکر های آب و مخازن نگهداری بوتان اختصاص دارد.
بر اساس اعلام های غیر رسمی تاکنون بیش از 3هزار میلیارد تومان برای این پروژه هزینه شده و برای تکمیل آن بالغ بر ۱۸ هزار میلیارد تومان دیگر سرمایهگذاری نیاز است. سرمایهای که در صورت مدیریت هدفمند، میتوانست سرنوشت اقتصادی کل شهرستان کهگیلویه را دگرگون کند.
این پروژه که در ابتدا در اختیار شرکت سرمایهگذاری ایرانیان(پترول) قرار داشت، در سال ۱۳۹۷ به هلدینگ پتروشیمی خلیج فارس واگذار شد. اکنون این هلدینگ با سهم ۶۹.۴۸۷ درصدی سهامدار عمده است. دیگر سهامداران عبارتاند از شرکتهای پتروشیمی ممسنی، پتروشیمی کازرون، سرمایهگذاری تأمین آتیه مسکن و برخی اشخاص حقیقی.
بیتردید یکی از ریشهای ترین معضلات پروژه پتروشیمی دهدشت، جانمایی نابجا و پرابهام آن است. هنوز روشن نیست چه کسانی با رؤیای افزایش بهای زمینهای اطراف یا انگیزههای دلالانه ، سودای نمدبافی از کلاه سوراخ پتروشیمی در سر داشتند. انتخاب موقعیتی که نه دسترسی به منابع خوراک داشت، نه زیرساختهای اولیهای چون آب و برق پایدار، نه زنجیره تأمین و بازار مصرف نزدیک، و نه حتی توجیه فنی یا اقتصادی روشن، از همان ابتدا این پروژه را بر زمینی لغزان بنا نهاد که میشد شرایط فعلی آن را به راحتی پیش بینی کرد. نتیجه چنین انتخابی آن شد که بخش عمدهای از منابع مالی صرف ساخت زیرساختهایی شد که اصولاً شرط آغاز یک پروژه در حوزه پتروشیمی محسوب میشوند، نه نتیجه آن. این خطای استراتژیک، پروژهای ملی را به محاق تعلیق و فرسایش کشاند. اکنون پروژه با بحران مزمن آب و برق،فاصله زیاد تا تامین خوراک، روبه رو است.
بحران آب
نیاز آبی پتروشیمی دهدشت ۳۱۰ مترمکعب در ساعت اعلام شده است. برای تأمین این حجم آب، خط انتقالی به طول ۱۶ کیلومتر از رودخانه مارون طراحی شد که شامل دو ایستگاه پمپاژ است. اگرچه مسئولان از پیشرفت ۸۰ درصدی ایستگاهها خبر دادهاند، اما هنوز آبرسانی به مجتمع انجام نشده و عملیات بهرهبرداری از خط انتقال به تأخیر افتاده است. این در حالی است که منطقه با خشکسالی شدید روبهروست و کشاورزی سنتی بهسختی ادامه دارد. انتقال همین مقدار آب به دشت های یتیم دهدشت می تواند بخش عمدهای از مشکلات اشتغال این شهرستان را حل کند، لکن باید این اولویت از عموم مردم برداشته و به پروژه ای خاکستری منتقل شود.
بحران برق
در حوزه برق،نیز وضعیت بهتر از آب نیست. نیاز اولیه این طرح ۴۴ مگاوات عنوان شده که تاکنون هیچگونه اتصال به شبکه پایدار سراسری صورت نگرفته است. نیروگاه خودتأمین این پروژه نیز که مپنا برنده مناقصه آن شده، در مراحل ابتدایی متوقف مانده است. تأمین برق همچنان یک معمای حلنشده باقی مانده و پروژه از این منظر نیز در وضعیت خبر زایی یک طرفه و ناپیداست. میزان منابع مالی ای که باید صرف تامین برق این پروژه شود اگرچه توسط مدیران رسانه ای نشده اما پیداست مبلغی هنگفت و قابل توجه است که این مورد نیز بر درد های کهگیلویه خواهد افزود.
فاصله نسبتاً زیاد آن با منبع تأمین خوراک
یکی از چالشهای اساسی پتروشیمی دهدشت، فاصله نسبتاً زیاد آن با منبع تأمین خوراک است. این مجموعه قرار است خوراک خود یعنی اتیلن را از پتروشیمی گچساران دریافت کند؛ در حالیکه فاصله بین دو پروژه حدود ۶۰ تا ۹۰ کیلومتر برآورد میشود. این فاصله، با وجود اینکه در ظاهر چندان زیاد به نظر نمیرسد، اما برای پروژهای که نیازمند جریان پایدار و بیوقفه خوراک گازی است، بهویژه در شرایط اقلیمی سخت و فقدان زیرساختهای مطمئن، چالشی جدی تلقی میشود. ضمن آنکه در زنجیره فعلی، اتیلن ابتدا باید در بیدبلند از اتان استخراج شود، به گچساران منتقل گردد و سپس از آنجا به دهدشت برسد، که این پیچیدگی در مسیر و انتقال خوراک، هم ریسک فنی پروژه را افزایش داده و هم هزینههای عملیاتی آن را بالا برده است. بر اساس تجربیات جهانی و الزامات فنی، فاصله بین ۰ تا ۳۰ کیلومتر را بهعنوان فاصله ایدهآل یا اقتصادی میشناسند بیش از این متراژ را مقرون به صرفه و اقتصادی نمیدانند.
پتروشیمی بیدبلند خلیج فارس و مجتمعهای پاییندستیاش مانند گچساران، فاصلهای زیر ۲۰ کیلومتر دارند.منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر، اکثر مجتمعها را در مجاورت پالایشگاهها یا خطوط انتقال خوراک طراحی کرده تا فاصلهها به حداقل برسد. جای سوال است، حالا که قرار بود کهگیلویه نیز نامی در پتروشیمی در کند، چرا برای جانمایی درست این پروژه در منطقه غربی دهدشت که هم به سد کوثر نزدیک است و هم فاصله اش تا گچساران که تامین کننده خوراک است کمتر است ، تصمیم گرفته نشد؟
طولانی شدن زمان تکمیل پروژه
پتروشیمی ایلام در بخش چوار استان ایلام پروژه ای مشابه با پتروشیمی دهدشت است که در زمینی به وسعت ۱۲۲ هکتار بنا شد. عملیات اجرایی آن در سال ۱۳۸۲ آغاز و تنها ده سال بعد، در سال ۱۳۹۲ اولین واحد تولیدی آن (پلیاتیلن سنگین) به بهرهبرداری رسید. پس از آن نیز دیگر واحدهای مجتمع وارد فاز تولید شدند. سرعت ساخت، دسترسی به منابع انرژی، جانمایی منطقی، و پشتیبانی مدیریتی مؤثر، از دلایل موفقیت این پروژه بود.
مقایسه عملکردی نشان میدهد در حالیکه پتروشیمی ایلام به بهرهبرداری رسیده و حتی به مرحله توسعه صادراتی وارد شده است، پتروشیمی دهدشت هنوز درگیر ابتداییترین ملزومات فنی و تأسیساتی خود است.گویی تحریم ها و مشکلات در صنعت پتروشیمی که بر زبان مدیران هلدینگ جاری است یکجا جمع شده و پیش پای پتروشیمی دهدشت افتاده است.
پتروشیمی دهدشت، بیش از آنکه یک پروژه صنعتی باشد، کارخانه تولید وعده و خبرهای هفتگی و البته داغ و پر سر و صدای ایام انتخابات است. از مدیران هلدینگ خلیج فارس گرفته که هر ماه جمله تکراری پتروشیمی دهدشت اولویت هلدینگ است را تکرار میکنند تا معاونان ریاست جمهوری که اولین مقصد سفرهایشان رژه پیمایی در خاک های تلخ پتروشیمی دهدشت است و هر از گاهی اطلاعیه های روابط عمومی این پروژه تا به شهروندان کهگیلویه ای القا کند هنوز در رگان خشک این پروژه نم ی خون جریان دارد.
نمایندگان ادوار کهگیلویه نیز ، از سید علیمحمد بزرگواری گرفته ، تا حاج عدل هاشمی پور و سید محمد موحد متناسب با جو و فضای موجود گاهی پتروشیمی دهدشت را اعجاز قرن دانسته و با سرمستی از آن به عنوان نماد توسعه و اشتغال کهگیلویه یاد میکردند و گاهی که هوا را پس میدیدند و اعتراض شهروندان کهگیلویه ای خاطرشان را مکدر میکرد ، کاشت پیاز را سودمند تر از پتروشیمی بازنشر رسانه ای میدادند تا مثلاً همسو با مردم سخنی گفته باشند.
اگرچه نمایندگان ادوار بارها از روند کند پروژه انتقاد کردند، اما این انتقادات نه تنها هیچ ضمانت اجرایی نداشته و به هیچ تحول بنیادینی منجر نشد، بلکه برای مردم نیز خسته کننده و ملال آور شده است. مردم این منطقه بهحق انتظار داشتند یک بار، یکی از وزرا به دلیل این حجم از اتلاف سرمایه و تخریب اعتماد عمومی به مجلس کشانده شود—اما این مطالبه نیز بیپاسخ مانده است.
در نهایت، یک سؤال تلخ باقی میماند: آیا اگر همین سرمایه صرف توسعه کشاورزی، آبیاری اراضی خشک، ایجاد صنایع تبدیلی و حمایت از دامپروری میشد، امروز کهگیلویه چهرهای دیگر نداشت؟
آیا با رقمی بسیار کمتر از این، نمیشد در این دیار جشن ریشهکنی بیکاری گرفت؟
پاسخ روشن است. اما آنچه مانع تحقق این مسیر شد، نه نبود منابع، بلکه چشم و همچشمی با مناطق نفتخیز اطراف مانند گچساران و خوزستان و غلبه نگاه نمایشی بر توسعهگرایی بود. توسعه پایدار در کهگیلویه قربانی شد تا فقط شمایل ناتمام صنعتی شدن، بر پیکر نحیف آن نقش بندد.
پتروشیمی دهدشت که 17 سال پیش با تصمیماتی نابجا و ضد توسعه محلی مجوز احداث گرفت تا مثلاً برای ۳۰۰ نفر اشتغال مستقیم و دو هزار نفر اشتغال غیرمستقیم ایجاد کند، اکنون به یکی از کلان سردرگمی ها بدل شده است. امروز دیگر سال 1382 نیست که تصور کنیم توسعه صرفا از دود و آسفالت قد بر می آورد. اکنون که سد های بی ثمر در خاک کهگیلویه ، خشکسالی های بحران زا ، بیکاری و هزار معضل از همه سو گلوی کهگیلویه را فشرده، شرایط اقتضا میکند باری دیگر تصمیم سازان از یکسو و تصمیم گیران از سوی دیگر، در تصمیمات کهنه بی منفعت بازنگری کرده و به اصل عقلانی از هرکجای ضرر برگشتن منفعت است گوشه چشمی داشته باشند.
پتروشیمی دهدشت نه از نظر ساختاری، نه از منظر محیط زیستی و نه حتی به لحاظ رویکرد توسعهای، در مسیر زنجیره اقتصاد سبز نیست. در واقع، این پروژه در حال حاضر نمادی از توسعه ناهمگون، بیپشتوانه و غیرپایدار است که میتوان آن را در تقابل با اصول بنیادین «اقتصاد سبز» دانست. اشتغال پایدار در زاگرس و کهگیلویه از کوره راه پتروشیمی های بیست ساله نمی گذرد، بلکه باید در خاک و آبش به جستجوی زندگی و اشتغال نشست.
در عصری که پول مهم ترین نقش ممکن را ایفاء میکند، بی شک صاحبان ثروت و قدرت مهم ترین خوراک شهروندان کهگیلویه ای را تحت عنوان "مخالفت با پتروشیمی، عقب گرد است"خواهند پخت تا کسی جرات نکند در مقابل منافع ضد توسعه ای شان بایستد.
حالا که دیگر هیچ فرماندار و استانداری یارای مخالفت و جلوگیری از این مقدار هدر رفت سرمایه را ندارد و نماینده محترم نیز آنچنان در رودربایستی این پروژه قرار گرفته که نه راه پس دارد و نه راه پیش، می طلبد فشار ها و مطالبات تکمیل این پروژه خون به دل کن وارد فاز جدیدی شود. زمان آن رسیده است که مسیر مطالبهگری از فضای صرفاً رسانهای و انتقادی خارج شده و به میدان عمل وارد شود.
می بایست با بهرهگیری از همه ظرفیتهای قانونی، از فشار افکار عمومی گرفته تا ابزارهای نظارتی مجلس و دستگاههای بالادستی، روند فرسایشی و پرهزینه این پروژه متوقف و با یک جهش واقعی، مسیر تکمیل آن هموار گردد؛ پروژهای که هر روز تاخیر در آن نه تنها سبب در جا زدن کهگیلویه نیست بلکه سبب عقب رفت و باز ماند این شهرستان از توسعه متوازن با دیگر شهرستان ها خواهد شد.
پروژه پتروشیمی دهدشت که از سال ۱۳۸۶ در زمینی به وسعت ۱۰۲ هکتار کلید خورد، پس از گذشت بیش از ۱۷ سال، هنوز در مرحلهای ناتمام، سردرگم و غبارآلود از وعدهها باقی مانده است. با وجود هدفگذاری برای تولید ۳۰۰ هزار تن پلیاتیلن سنگین در سال تحت لیسانس شرکت بازل آلمان، آنچه امروز از این پروژه دیده میشود نه تولید، نه اشتغال پایدار، بلکه محیطی حصار کشیده با چندین نگهبان و تعدادی حقوق بگیر سفارشی ،سازههای بتنی نیمهکاره، رنگآمیزیهای بیثمر و تجهیزاتی است که بخش زیادی از عمر مفید خود را از دست دادهاند.
مدیران این پروژه چنان باد در گلو میچرخانند که با راه اندازی پتروشیمی دهدشت ۳۰۰ نفر شاغل مستقیم و یک هزار نفر به صورت غیرمستقیم مشغول به کار خواهند شد که اولا گویی اشتغال کهگیلویه را ریشه کن خواهند کرد و دوما تصور میکنند همین اشتغال ۳۰۰ نفری با معیارهای شایسته گزینی از قبل پلی اتیلن سنگین، نان خواهند خورد.
طبق اعلام رسمی، میزان پیشرفت فیزیکی پروژه تنها ۴۳.۱۷ درصد است. اما واقعیت آن است که بخش بزرگی از این رقم، نه به فرآیندهای فنی و تولیدی، بلکه به فعالیتهای غیرعملیاتی نظیر سازههای بتنی و فلزی، ساختمانهای اداری، رنگآمیزی و نصب تانکر های آب و مخازن نگهداری بوتان اختصاص دارد.
بر اساس اعلام های غیر رسمی تاکنون بیش از 3هزار میلیارد تومان برای این پروژه هزینه شده و برای تکمیل آن بالغ بر ۱۸ هزار میلیارد تومان دیگر سرمایهگذاری نیاز است. سرمایهای که در صورت مدیریت هدفمند، میتوانست سرنوشت اقتصادی کل شهرستان کهگیلویه را دگرگون کند.
این پروژه که در ابتدا در اختیار شرکت سرمایهگذاری ایرانیان(پترول) قرار داشت، در سال ۱۳۹۷ به هلدینگ پتروشیمی خلیج فارس واگذار شد. اکنون این هلدینگ با سهم ۶۹.۴۸۷ درصدی سهامدار عمده است. دیگر سهامداران عبارتاند از شرکتهای پتروشیمی ممسنی، پتروشیمی کازرون، سرمایهگذاری تأمین آتیه مسکن و برخی اشخاص حقیقی.
بیتردید یکی از ریشهای ترین معضلات پروژه پتروشیمی دهدشت، جانمایی نابجا و پرابهام آن است. هنوز روشن نیست چه کسانی با رؤیای افزایش بهای زمینهای اطراف یا انگیزههای دلالانه ، سودای نمدبافی از کلاه سوراخ پتروشیمی در سر داشتند. انتخاب موقعیتی که نه دسترسی به منابع خوراک داشت، نه زیرساختهای اولیهای چون آب و برق پایدار، نه زنجیره تأمین و بازار مصرف نزدیک، و نه حتی توجیه فنی یا اقتصادی روشن، از همان ابتدا این پروژه را بر زمینی لغزان بنا نهاد که میشد شرایط فعلی آن را به راحتی پیش بینی کرد. نتیجه چنین انتخابی آن شد که بخش عمدهای از منابع مالی صرف ساخت زیرساختهایی شد که اصولاً شرط آغاز یک پروژه در حوزه پتروشیمی محسوب میشوند، نه نتیجه آن. این خطای استراتژیک، پروژهای ملی را به محاق تعلیق و فرسایش کشاند. اکنون پروژه با بحران مزمن آب و برق،فاصله زیاد تا تامین خوراک، روبه رو است.
بحران آب
نیاز آبی پتروشیمی دهدشت ۳۱۰ مترمکعب در ساعت اعلام شده است. برای تأمین این حجم آب، خط انتقالی به طول ۱۶ کیلومتر از رودخانه مارون طراحی شد که شامل دو ایستگاه پمپاژ است. اگرچه مسئولان از پیشرفت ۸۰ درصدی ایستگاهها خبر دادهاند، اما هنوز آبرسانی به مجتمع انجام نشده و عملیات بهرهبرداری از خط انتقال به تأخیر افتاده است. این در حالی است که منطقه با خشکسالی شدید روبهروست و کشاورزی سنتی بهسختی ادامه دارد. انتقال همین مقدار آب به دشت های یتیم دهدشت می تواند بخش عمدهای از مشکلات اشتغال این شهرستان را حل کند، لکن باید این اولویت از عموم مردم برداشته و به پروژه ای خاکستری منتقل شود.
بحران برق
در حوزه برق،نیز وضعیت بهتر از آب نیست. نیاز اولیه این طرح ۴۴ مگاوات عنوان شده که تاکنون هیچگونه اتصال به شبکه پایدار سراسری صورت نگرفته است. نیروگاه خودتأمین این پروژه نیز که مپنا برنده مناقصه آن شده، در مراحل ابتدایی متوقف مانده است. تأمین برق همچنان یک معمای حلنشده باقی مانده و پروژه از این منظر نیز در وضعیت خبر زایی یک طرفه و ناپیداست. میزان منابع مالی ای که باید صرف تامین برق این پروژه شود اگرچه توسط مدیران رسانه ای نشده اما پیداست مبلغی هنگفت و قابل توجه است که این مورد نیز بر درد های کهگیلویه خواهد افزود.
فاصله نسبتاً زیاد آن با منبع تأمین خوراک
یکی از چالشهای اساسی پتروشیمی دهدشت، فاصله نسبتاً زیاد آن با منبع تأمین خوراک است. این مجموعه قرار است خوراک خود یعنی اتیلن را از پتروشیمی گچساران دریافت کند؛ در حالیکه فاصله بین دو پروژه حدود ۶۰ تا ۹۰ کیلومتر برآورد میشود. این فاصله، با وجود اینکه در ظاهر چندان زیاد به نظر نمیرسد، اما برای پروژهای که نیازمند جریان پایدار و بیوقفه خوراک گازی است، بهویژه در شرایط اقلیمی سخت و فقدان زیرساختهای مطمئن، چالشی جدی تلقی میشود. ضمن آنکه در زنجیره فعلی، اتیلن ابتدا باید در بیدبلند از اتان استخراج شود، به گچساران منتقل گردد و سپس از آنجا به دهدشت برسد، که این پیچیدگی در مسیر و انتقال خوراک، هم ریسک فنی پروژه را افزایش داده و هم هزینههای عملیاتی آن را بالا برده است. بر اساس تجربیات جهانی و الزامات فنی، فاصله بین ۰ تا ۳۰ کیلومتر را بهعنوان فاصله ایدهآل یا اقتصادی میشناسند بیش از این متراژ را مقرون به صرفه و اقتصادی نمیدانند.
پتروشیمی بیدبلند خلیج فارس و مجتمعهای پاییندستیاش مانند گچساران، فاصلهای زیر ۲۰ کیلومتر دارند.منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر، اکثر مجتمعها را در مجاورت پالایشگاهها یا خطوط انتقال خوراک طراحی کرده تا فاصلهها به حداقل برسد. جای سوال است، حالا که قرار بود کهگیلویه نیز نامی در پتروشیمی در کند، چرا برای جانمایی درست این پروژه در منطقه غربی دهدشت که هم به سد کوثر نزدیک است و هم فاصله اش تا گچساران که تامین کننده خوراک است کمتر است ، تصمیم گرفته نشد؟
طولانی شدن زمان تکمیل پروژه
پتروشیمی ایلام در بخش چوار استان ایلام پروژه ای مشابه با پتروشیمی دهدشت است که در زمینی به وسعت ۱۲۲ هکتار بنا شد. عملیات اجرایی آن در سال ۱۳۸۲ آغاز و تنها ده سال بعد، در سال ۱۳۹۲ اولین واحد تولیدی آن (پلیاتیلن سنگین) به بهرهبرداری رسید. پس از آن نیز دیگر واحدهای مجتمع وارد فاز تولید شدند. سرعت ساخت، دسترسی به منابع انرژی، جانمایی منطقی، و پشتیبانی مدیریتی مؤثر، از دلایل موفقیت این پروژه بود.
مقایسه عملکردی نشان میدهد در حالیکه پتروشیمی ایلام به بهرهبرداری رسیده و حتی به مرحله توسعه صادراتی وارد شده است، پتروشیمی دهدشت هنوز درگیر ابتداییترین ملزومات فنی و تأسیساتی خود است.گویی تحریم ها و مشکلات در صنعت پتروشیمی که بر زبان مدیران هلدینگ جاری است یکجا جمع شده و پیش پای پتروشیمی دهدشت افتاده است.
پتروشیمی دهدشت، بیش از آنکه یک پروژه صنعتی باشد، کارخانه تولید وعده و خبرهای هفتگی و البته داغ و پر سر و صدای ایام انتخابات است. از مدیران هلدینگ خلیج فارس گرفته که هر ماه جمله تکراری پتروشیمی دهدشت اولویت هلدینگ است را تکرار میکنند تا معاونان ریاست جمهوری که اولین مقصد سفرهایشان رژه پیمایی در خاک های تلخ پتروشیمی دهدشت است و هر از گاهی اطلاعیه های روابط عمومی این پروژه تا به شهروندان کهگیلویه ای القا کند هنوز در رگان خشک این پروژه نم ی خون جریان دارد.
نمایندگان ادوار کهگیلویه نیز ، از سید علیمحمد بزرگواری گرفته ، تا حاج عدل هاشمی پور و سید محمد موحد متناسب با جو و فضای موجود گاهی پتروشیمی دهدشت را اعجاز قرن دانسته و با سرمستی از آن به عنوان نماد توسعه و اشتغال کهگیلویه یاد میکردند و گاهی که هوا را پس میدیدند و اعتراض شهروندان کهگیلویه ای خاطرشان را مکدر میکرد ، کاشت پیاز را سودمند تر از پتروشیمی بازنشر رسانه ای میدادند تا مثلاً همسو با مردم سخنی گفته باشند.
اگرچه نمایندگان ادوار بارها از روند کند پروژه انتقاد کردند، اما این انتقادات نه تنها هیچ ضمانت اجرایی نداشته و به هیچ تحول بنیادینی منجر نشد، بلکه برای مردم نیز خسته کننده و ملال آور شده است. مردم این منطقه بهحق انتظار داشتند یک بار، یکی از وزرا به دلیل این حجم از اتلاف سرمایه و تخریب اعتماد عمومی به مجلس کشانده شود—اما این مطالبه نیز بیپاسخ مانده است.
در نهایت، یک سؤال تلخ باقی میماند: آیا اگر همین سرمایه صرف توسعه کشاورزی، آبیاری اراضی خشک، ایجاد صنایع تبدیلی و حمایت از دامپروری میشد، امروز کهگیلویه چهرهای دیگر نداشت؟
آیا با رقمی بسیار کمتر از این، نمیشد در این دیار جشن ریشهکنی بیکاری گرفت؟
پاسخ روشن است. اما آنچه مانع تحقق این مسیر شد، نه نبود منابع، بلکه چشم و همچشمی با مناطق نفتخیز اطراف مانند گچساران و خوزستان و غلبه نگاه نمایشی بر توسعهگرایی بود. توسعه پایدار در کهگیلویه قربانی شد تا فقط شمایل ناتمام صنعتی شدن، بر پیکر نحیف آن نقش بندد.
پتروشیمی دهدشت که 17 سال پیش با تصمیماتی نابجا و ضد توسعه محلی مجوز احداث گرفت تا مثلاً برای ۳۰۰ نفر اشتغال مستقیم و دو هزار نفر اشتغال غیرمستقیم ایجاد کند، اکنون به یکی از کلان سردرگمی ها بدل شده است. امروز دیگر سال 1382 نیست که تصور کنیم توسعه صرفا از دود و آسفالت قد بر می آورد. اکنون که سد های بی ثمر در خاک کهگیلویه ، خشکسالی های بحران زا ، بیکاری و هزار معضل از همه سو گلوی کهگیلویه را فشرده، شرایط اقتضا میکند باری دیگر تصمیم سازان از یکسو و تصمیم گیران از سوی دیگر، در تصمیمات کهنه بی منفعت بازنگری کرده و به اصل عقلانی از هرکجای ضرر برگشتن منفعت است گوشه چشمی داشته باشند.
پتروشیمی دهدشت نه از نظر ساختاری، نه از منظر محیط زیستی و نه حتی به لحاظ رویکرد توسعهای، در مسیر زنجیره اقتصاد سبز نیست. در واقع، این پروژه در حال حاضر نمادی از توسعه ناهمگون، بیپشتوانه و غیرپایدار است که میتوان آن را در تقابل با اصول بنیادین «اقتصاد سبز» دانست. اشتغال پایدار در زاگرس و کهگیلویه از کوره راه پتروشیمی های بیست ساله نمی گذرد، بلکه باید در خاک و آبش به جستجوی زندگی و اشتغال نشست.
در عصری که پول مهم ترین نقش ممکن را ایفاء میکند، بی شک صاحبان ثروت و قدرت مهم ترین خوراک شهروندان کهگیلویه ای را تحت عنوان "مخالفت با پتروشیمی، عقب گرد است"خواهند پخت تا کسی جرات نکند در مقابل منافع ضد توسعه ای شان بایستد.
حالا که دیگر هیچ فرماندار و استانداری یارای مخالفت و جلوگیری از این مقدار هدر رفت سرمایه را ندارد و نماینده محترم نیز آنچنان در رودربایستی این پروژه قرار گرفته که نه راه پس دارد و نه راه پیش، می طلبد فشار ها و مطالبات تکمیل این پروژه خون به دل کن وارد فاز جدیدی شود. زمان آن رسیده است که مسیر مطالبهگری از فضای صرفاً رسانهای و انتقادی خارج شده و به میدان عمل وارد شود.
می بایست با بهرهگیری از همه ظرفیتهای قانونی، از فشار افکار عمومی گرفته تا ابزارهای نظارتی مجلس و دستگاههای بالادستی، روند فرسایشی و پرهزینه این پروژه متوقف و با یک جهش واقعی، مسیر تکمیل آن هموار گردد؛ پروژهای که هر روز تاخیر در آن نه تنها سبب در جا زدن کهگیلویه نیست بلکه سبب عقب رفت و باز ماند این شهرستان از توسعه متوازن با دیگر شهرستان ها خواهد شد.
