تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۹:۱۶
کد مطلب : ۴۴۱۲۶۲
آیا احزاب می‌توانند به‌عنوان عاملان پیشبرد توسعه سیاسی نقش‌آفرین باشند؟

پشت‌ پرده موج تازه تخریب اصلاح‌طلبان؛ فرصت‌سوزی‌های اصلاح‌طلبانه

۰
پشت‌ پرده موج تازه تخریب اصلاح‌طلبان؛ فرصت‌سوزی‌های اصلاح‌طلبانه
کبنا ؛این گزاره مسلم است که دموکراسی محقق نمی‌شود مگر با شرط قانون اساسی، نظام پارلمانی یا وجود مجلس، تحزب و مطبوعات آزاد و اگر هریک از این ارکان چهارگانه دموکراسی مختل شود، دستیابی به دموکراسی یا همان مردم‌سالاری ناممکن می‌شود؛ دست‌کم به‌طور مطلق نمی‌توان ادعا کرد مردم‌سالاری وجود دارد. یکی از ارکان ذکرشده، تحزب است که از ابتدای انقلاب تاکنون محل بحث اهل سیاست بوده است؛ اینکه آیا باید نظام سیاسی ایران حزبی باشد یا خیر؟ آیا احزاب می‌توانند به‌عنوان عاملان پیشبرد توسعه سیاسی نقش‌آفرین باشند یا خیر؟ و اصلاً در چهار دهه بعد از انقلاب، شاهد وجود یک حزب به معنای دقیق کلمه بوده‌ایم یا خیر؟ و در نهایت در سال‌های اخیر همان میزان تحزب موجود با چه موانعی روبه‌رو بوده است؟ بدون تردید تحولات میانه دهه 70 و روی کار آمدن دولت اصلاحات از بزنگاه‌های مهم در تاریخ تحزب ایران، خاصه بعد از انقلاب است؛ زمانی که از یک سو مطالبات عمدتاً سیاسی انباشته مردم به‌ویژه در دروان بعد از جنگ رخ می‌نمود و از سوی دیگر با روی کار آمدن خاتمی زمینه پیگیری این مطالبات از سوی احزاب سیاسی به وجود آمد؛ به‌ویژه آنکه در اوایل دهه 70، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی خود را احیا کرده بود و با پیروزی اصلاحات، قدرتی دوچندان گرفت، حزب کارگزاران (نزدیک به هاشمی‌رفسنجانی) فعالیت منسجمی را در پیش گرفته بود و مهم‌تر از اینها یک حزب مهم به نام مشارکت متولد شد که هم اعضای آن تقریباً نیمی از دولت اول خاتمی را شکل می‌دادند و هم در مجلس ششم توانستند فراکسیون قدرتمندی با همین نام به وجود آورند. اصلاح‌طلبان توانستند در آن سال‌ها به موازات، هم در جامعه اعم از دانشگاه‌ها و رسانه‌ها حضور داشته باشند و هم قدرت رسمی را در اختیار بگیرند که حتماً جمع چنین شرایطی، فرصتی طلایی را برای جبهه اصلاحات فراهم کرده بود تا علاوه بر آنکه خود را به‌عنوان یک نیروی تعیین‌کننده سیاسی تثبیت کند، تحزب را در کشور نیز جا بیندازد و آن رابه‌عنوان مسیر اصلی سیاست‌ورزی به مردم معرفی کند. البته اصلاح‌طلبان در آن سال‌ها مورد انتقاد بخش‌هایی از سرمایه اجتماعی خود بودند؛ خاصه در حوادث کوی دانشگاه که منتقدان باور داشتند خاتمی و دولتمردانش انتظارات دانشجویان را تأمین نکرده‌اند. به هر روی، شرایط بد نبود تا آنکه متعاقب ردصلاحیت گسترده نمایندگان مجلس ششم در فرایند بررسی صلاحیت نامزدهای مجلس هفتم، علاوه بر تحصن برخی نمایندگان در مجلس، حزب مشارکت و برخی دیگر از نیروهای اصلاح‌طلب اعلام کردند در انتخابات شرکت نمی‌کنیم؛ موضوعی که مورد توافق خاتمی و کروبی قرار نگرفت و در اینجا یکی از مهم‌ترین شکاف‌های عملی در اصلاحات پدید آمد. اما موضوع به‌قدری بغرنج نبود که اصلاح‌طلبان در سال 84 یک استراتژی نادرست و ویران‌کننده را در پیش گرفتند و آن حضور با چند نامزد انتخاباتی در انتخابات ریاست‌جمهوری بود. با قاطعیت می‌توان گفت مهم‌ترین فرصت‌سوزی اصلاح‌طلبان در سال 84 رخ داد و آن فراهم‌کردن پیروزی اصولگرایان در انتخاباتی بود که با مجموع آرای اصلاح‌طلبان به سهولت می‌توان دریافت اگر جبهه اصلاحات با یک نیرو وارد انتخابات می‌شد، درحالی‌که هاشمی نیز به صورت مستقل در آن انتخابات حضور داشت، می‌توانستند بر مجموع آرای اصولگرایان فائق شوند. در واقع اگر اصلاح‌طلبان با یک نامزد می‌آمدند، اساساً احمدی‌نژادی ظهور نمی‌کرد که متعاقبش بسیاری پیامدهای منفی چه برای اقتصاد کشور و چه برای توسعه سیاسی به وجود آید. اصلاح‌طلبان از اینجا به حاشیه رفتند و عملاً در شرایطی که دیگر نه در دولت حضور داشتند و نه در مجلس، صرفاً سعی کردند با تعمیق ارتباط خود با جامعه، در سال 88 با قدرتی اجتماعی وارد انتخابات ریاست‌جمهوری شوند که آن انتخابات نیز با حواشی بسیاری همراه بود و اصلاح‌طلبان را به‌عنوان نیروهای مهمی که بنای گسترش تحزب را در کشور داشتند، به‌طور کامل تا سال 92 به انزوا راند. در همه این سال‌ها و با وجود تمام این محدودیت‌ها، علاوه بر آنکه جبهه اصلاحات مانند دهه 70 تا میانه دهه 80 قدرت سیاسی را در اختیار نداشت، نیروهای تندروی اصولگرایی نیز به موازات یکدست‌سازی در عرصه سیاست رسمی را پیش گرفتند. در حقیقت جدای از آنکه محدودیت‌های سیاسی از سوی برخی نیروهای خاص در جریان بود، تصمیم اصلاح‌طلبان در سال 84 نیز عامل مهمی در گسترش چنین محدودیت‌هایی بود که البته هیچ‌گاه نیز آن اشتباه تاریخی جبران نشد. گذشت و به انتخابات سال 92 رسید. ائتلاف اصلاح‌طلبان بر یک نیروی غیراصلاح‌طلب برای جلوگیری از استمرار حضور نیروهای خاص اصولگرا در دولت، به نظر می‌رسید راهبردی فرصت‌ساز است؛ البته بود و اصلاح‌طلبان توانستند بعد از سال‌ها دوری از سیاست، باز هم به قدرت هرچند نسبی برگردند. اما بعد از آنکه روحانی نشان داد تعلق خاطری به گفتمان اصلاح‌طلبی و مطالبات سیاسی سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان ندارد، استمرار حمایت بی‌دریغ اصلاح‌طلبان از او باعث شد مردم حساب جبهه اصلاحات با روحانی را یکی فرض کنند؛ درصورتی که می‌شد اصلاح‌طلبان از همان آغاز دولت به‌عنوان نیروهای حامی اما منتقد، با روحانی مواجه شوند؛ نه آنکه به صورت نانوشته دست‌کم تا بعد از انتخابات سال 96، انتقاد از او یک خط قرمز تشکیلاتی تلقی شود.



سیاست ائتلافی اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس دهم هم مانند انتخابات 92 در ظاهر فرصت‌ساز ولی در باطن فرصت‌سوز بود. اصلاح‌طلبان با نیروهایی وارد مجلس شدند که رسماً اصولگرا بودند و صرفاً جبهه اصلاحات را نردبانی برای ورود به مجلس فرض کردند. عارف نیز سکوت پیشه کرد تا مردم، هم به اصلاح‌طلبان واقعی ازجمله عارف انتقاد کنند، هم نسبت به آمیخته‌شدن اصلاح‌طلبی و اصولگرایی در شمایل اصلاح‌طلبی انتقادهای مهمی مطرح کنند. افزون بر اینها، فراکسیون امید نیز کارویژه‌ای در چهار سال فعالیتش ارائه نداد؛ به‌جز سخنرانی‌های معدود نمایندگان اصلاح‌طلب که آن را نمی‌شود به حساب فراکسیون امید گذاشت. علاوه بر اینها، اصلاح‌طلبان از سال 92 سیاست لیستی و خاتمی‌محور را جایگزین کارکرد حزبی جبهه اصلاحات کردند؛ به این معنا که جبهه اصلاحات که روزگاری متشکل از احزاب مختلف بود، به توده‌ای بی‌سروته تبدیل شد که صرفاً پیروزی انتخاباتی، آن‌هم با تکیه بر کاریزمای شخص خاتمی، برایش اهمیت داشت. در این بین فرصت محبوبیت خاتمی نیز زائل شد و او در حال حاضر حتماً محبوبیتی مانند ابتدای دهه 90 را ندارد؛ چنان‌که تقاضای او برای شرکت مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 و البته حمایت او از لیست شوراهای اخیر، با اقبال عمومی مواجه نشد. ناامیدی مردم از اصلاح‌طلبان یک نتیجه منفی دیگری هم در پی داشت و آن ناامیدی از انتخابات بود؛ به این معنا که اکثریت جامعه بعد از آنکه دیگر اصلاح‌طلبان را نماینده خود ندانستند، نه به سمت اصولگرایان بلکه به سمت کناره‌گیری از انتخابات حرکت کردند که چنین شرایطی علاوه بر آنکه آسیبی مهم به نهاد انتخابات وارد کرد، ورود دوباره اصلاح‌طلبان به عرصه سیاست را نیز بسیار سخت کرد؛ زیرا احیای اعتماد سرمایه اجتماعی کار راحتی برای اصلاح‌طلبان نخواهد بود. در پایان گفتنی است این گفتار صرفاً محدود به فرصت‌سوزی‌های اصلاح‌طلبان بود؛ چه آنکه بخش مهمی از همه این تصمیم‌ها و البته نوع نگاه اخیر مردم به مقوله انتخابات، حتماً ناشی از نوع نظارت‌های انتخاباتی و فضای سیاسی موجود بوده است. بااین‌حال، در این بین نمی‌توان از تصمیمات نادرست و فرصت‌سوز اصلاح‌طلبان نیز به‌راحتی گذشت.
شرق همچنین در مطلب دیگری نوشت: اخیراً روزنامه کیهان در مطلبی به‌تندی به اصلاح‌طلبان تاخته و آنها را به «دین‌فروشی» متهم کرده است. نویسنده این روزنامه مدعی شده است برخی مدعیان اصلاح‌طلبی دین‌فروشی می‌کنند، حقایق را به مذبح می‌برند و در رسانه‌هایشان نعل وارونه می‌زنند، در جامعه ناامیدی و یأس تولید می‌کنند، با بی‌انصافی به داوری می‌نشینند و به لبخند رضایت دشمن قناعت می‌ورزند تا در نهایت به آلاف و الوفی پرسود برسند.
اتهام دین‌فروشی که اتهامی بسیار بزرگ محسوب می‌شود، در حالی به اصلاح‌طلبان نسبت داده می‌شود که مشخص نیست نیروهای این جبهه سیاسی چه اقدامی در جهت تخریب دین انجام داده‌اند که کیهان، اصلاح‌طلبان را «دین‌فروش» می‌داند و آیا مصداق دین‌فروشی به‌زعم نویسنده این مطلب تفاوت نگاه در عرصه سیاسی است؟ البته چنین اتهاماتی سال‌هاست علیه اصلاح‌طلبان مطرح می‌شود و گویا برخی نیروهای تندرو سیاسی دریافته‌اند که یکی از راه‌های تخریب رقیب سیاسی می‌تواند خدشه واردکردن در میزان دینداری افراد باشد که چنین شیوه‌ای نه‌تنها با معیارهای اسلامی مغایر است، بلکه از منظر عقلی نیز دچار مشکل است؛ زیرا قاعدتاً تفاوت نگاه سیاسی کسانی که خود را مسلمان می‌دانند و به فعالیت سیاسی در نظام اسلامی باور دارند، نمی‌تواند مصداق دین‌فروشی آنها باشد؛ مگر آنکه نیروهایی خاص، دین را صرفاً محدود به خوانش خود کرده باشند! از سوی دیگر، گفته می‌شود اصلاح‌طلبان نعل وارونه می‌زنند و با بی‌انصافی قضاوت می‌کنند تا از این رهگذر جامعه را ناامید کنند؛ این ادعا در حالی مطرح می‌شود که ازقضا اصلاح‌طلبان در تمام ایامی که سیدابراهیم رئیسی روی کار آمده است، کوشیده‌اند تا کمترین نقد را علیه دولت مطرح کنند و حتی شخصیت‌های سرشناس اصلاح‌طلب درباره نوع مواجهه اصلاح‌طلبان با دولت بارها گفته‌اند در حال حاضر برای عدم تضعیف دولت باید از هرگونه نقد پرهیز کرد تا دولت در تنگنای انتقادهای رقبای سیاسی‌اش قرار نگیرد. از طرفی حتی با خوانشی تحلیلی‌تر، برخی گفته‌اند اگر نقدی هم در کار باشد، اصلاح‌طلبان خواهند کوشید که نسبت‌شان با دولت رئیسی تعامل انتقادی باشد. بنابراین تا اینجای کار اتفاقاً اصلاح‌طلبان به‌هیچ‌وجه مسیر تخریب دولت را پیش نگرفته‌اند؛ کاری که ازقضا جسته‌وگریخته در اصولگرایان دیده می‌شود؛ به‌نحوی‌که برخی نیروهای اصولگرا در گفت‌وگوهای رسانه‌ای خود در میزان «انقلابی‌بودن» رئیسی خدشه وارد کرده‌اند یا انتقادهای تندی از سوی برخی اصولگرایان درباره انتصاب‌های نیروهای نزدیک به احمدی‌نژاد و جبهه پایداری به رئیسی ابراز شده است. حتی برخلاف پیش‌بینی‌ها، یکدستی کامل و عمیقی میان مجلس و دولت دیده نمی‌شود یا انتقادهایی که اصولگرایان به تیم اقتصادی رئیسی می‌کنند بر کسی پوشیده نیست. درواقع انتقادها به دولت در سه ماه اخیر از سوی اصولگرایان بوده است، نه اصلاح‌طلبان و اینکه چرا برخی نیروهای خاص می‌کوشند اصلاح‌طلبان را دشمنان رئیسی نشان دهند، شاید برخاسته از تمایل ایشان برای نشان‌دادن تقابل جبهه اصلاحات با دولت باشد؛ موضوعی که اتفاقاً در نگاه رئیسی نیز محلی از اعراب ندارد. شاهدمثال آن، نگاه مثبت رئیسی به اصلاح‌طلبان در بزنگاه‌های مختلف است؛ چه زمانی که او گفت متعلق به هیچ‌یک از جناح‌های سیاسی نیست و می‌خواهد رئیس‌جمهور همه مردم ایران باشد حتی آنهایی که در انتخابات شرکت نکرده‌اند و چه زمانی که بعد از پیروزی‌اش در انتخابات از دفترش با چهره‌های متعدد اصلاح‌طلبی برای اخذ نقد و نظر در مسیر چهارساله دولت تماس گرفته شد و چه دیدار اخیر رئیسی با مدیران رسانه‌های اصلاح‌طلب. همه اینها در حالی است که رئیسی با نیروهای اصولگرا جلسه هم‌اندیشی خاصی برگزار نکرده است که شاید با قراردادن همه اینها بتوان دریافت که ازقضا رئیسی با نیروهای اصلاح‌طلب مشکل خاصی ندارد و آنها را مانع تحقق اهداف دولتش نمی‌بیند.
کیهان همچنین در یادداشتی دیگر بیان کرده است که منتقدان رئیسی باید مانند کیهان باشند که ضمن نقد منصفانه عملکرد روحانی، خوبی‌های دولتش را نیز برجسته می‌کرد. به نظر می‌رسد مخاطب این سخن، اصلاح‌طلبان باشند؛ زیرا ذکر مثال روحانی ناظر بر اصلاح‌طلبان است؛ حال آنکه اولاً همان‌طور که گفته شد، اصلاح‌طلبان در مدت اخیر اصلاً نقدی به رئیسی نکرده‌اند؛ چه مثبت و چه منفی و ثانیاً از یاد نمی‌رود که طیف‌هایی از اصولگرایان در دوران ریاست‌جمهوری روحانی تا سر حد فحاشی به رئیس‌جمهور هم پیش می‌رفتند.
در پایان ذکر این نکته لازم به نظر می‌رسد که مشخص نیست اصلاح‌طلبانِ دور از قدرت رسمی که به‌دلیل ردصلاحیت‌های متعدد، چه در انتخابات مجلس یازدهم و چه ریاست‌جمهوری 1400، عملاً امکان رقابت با اصولگرایان را نداشتند، چطور می‌توانند به «آلاف و الوف» دست یابند؟! و زمانی که همه نهادها در اختیار اصولگرایان قرار دارد، اصلاح‌طلبان چگونه قادر خواهند بود در پی سهم‌خواهی از قدرت باشند؟ علاوه بر این، اصلاح‌طلبان در تمام این سال‌ها نشان داده‌اند اگر از مسیر قانونی مترصد ورود به قدرت سیاسی بوده‌اند، تنها راه تحقق این مهم را انتخابات و کسب رأی مردم دانسته‌اند و همیشه باور داشته‌اند «میزان، رأی ملت است».
 
برچسب ها :
نام شما

آدرس ايميل شما

صبحانه‌ای با طعم روحانی در دولت رئیسی

صبحانه‌ای با طعم روحانی در دولت رئیسی

ضرغامی گویا بنا بر ترک عادت صبحانه‌های سیاسی‌اش ندارد؛ حتی حالا که در مقام وزارت میراث ...
معلم نان ندارد، آموزش رمق ندارد

معلم نان ندارد، آموزش رمق ندارد

پنج میلیون و 800هزار تومان؛ متوسط حقوق فرهنگیان در سال 99. دریافتی‌ای که به گفته رئیس ...
خاتمی و کروبی پس از سال‌ها روی جلد آمدند

خاتمی و کروبی پس از سال‌ها روی جلد آمدند

مهدی کروبی و سیدمحمد خاتمی پس از یازده سال در نشست‌های جداگانه سخنرانی کردند که بازتاب‌های ...
1