تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۱۸
کد مطلب : ۴۳۷۳۸۰
سرنوشت اصلاح‌طلبان بعد از دولت روحانی بررسی شد

پایان راه اصلاح‌طلبان و روحانی؟

اصلاح طلبان که سرنوشت خود را به دولت روحانی گره زدند اکنون عملکرد این دولت دامن اصلاحات را گرفته است
۰
بحران اصلاح طلبان در عصر پسا روحانی
کبنا ؛دولت سیزدهم که به پایان برسد همه به خانه‌های خود بازمی‌گردند؛ اصلاح‌طلبان دیگر در هیچ نهاد انتخابی و انتصابی حضور نخواهند داشت و دولتی‌ها هم با کارنامه‌ای پرحرف‌وحدیث کنار می‌روند تا شاهد چگونگی عصر اصولگرایان باشیم؛ عصری که تا اینجای کار در مجلس مناقشات بسیاری به وجود آورده است. به‌هرحال بعد از این دست‌کم تا سال 1402 و انتخابات مجلس دوازدهم، میدان سیاست رسمی، میدان اصلاح‌طلبان نخواهد بود و دولتی‌ها و مشخصاً حسن روحانی نیز باید مشخص کنند در چه طیفی قرار می‌گیرند؛ آیا روحانی به پایگاه اصلی و سنتی خود، یعنی اصولگرایی با محوریت جامعه روحانیت، بازمی‌گردد یا همچنان تمایل دارد نزدیک به اصلاح‌طلبان شناخته شود؟ البته روحانی در هر دو حالت مسیر ساده‌ای در پیش ندارد؛ زیرا اگر بخواهد اصولگرا باقی بماند، حتماً با موج سنگین اصولگرایان مواجه می‌شود. دلیل هم مشخص است؛ آنکه قطب روبه‌روی او در تمام این هشت سال، همه اصولگرایان به‌جز اندکی نیروهای معتدل مانند علی لاریجانی بودند و ازقضا تنها نیروهایی که حداقل تا چندی بعد از شروع دولت دومش از او حمایت می‌کردند، اصلاح‌طلبان بودند. با این اوصاف، گرچه بازگشت روحانی به دامن اصولگرایان کار ساده‌ای نیست اما نباید فراموش کرد که شواهد و قرائن مشخصاً از سال 96 تاکنون، حاکی از آن است که روحانی بدش نمی‌آید برای بقای حیات سیاسی و دچارنشدن به سرنوشت رؤسای جمهور مغضوب پیشین، اگر هم به‌طور کامل با اصولگرایان کنار نمی‌آید، بعد از دولتش مورد لعن و نفرین آنها نباشد؛ به همین دلیل او در سال‌های اخیر کوشید فاصله معناداری با اصلاح‌طلبان داشته باشد و برای این کار نزدیکانش مانند واعظی را مسئول حمله به اصلاح‌طلبان کرد و حتی ادعایی که بیشتر به شوخی می‌زد، از زبان واعظی مطرح شد مبنی بر اینکه روحانی با تکیه بر سبد رأی خود پیروز شد و اگر اصلاح‌طلبان هم از او حمایت نمی‌کردند، او پیروز انتخابات بود. این سخن غیرحقیقی حتماً اگر صرفاً باور واعظی بود، روحانی در رد آن موضع می‌گرفت اما نگرفت تا همه به این نتیجه برسند که روحانی برای فاصله‌گذاری میان خود و اصلاح‌طلبان، رئیس دفترش را جلو انداخته تا به اصلاح‌طلبان حمله کند. بنابراین به نظر می‌رسد روحانی بی‌میل نباشد که باز هم اصولگرا شناخته شود؛ اصولگرایی نه مانند دهه 70، بلکه یک اصولگرای معتدل. اما حالا این اصولگرایان هستند که پذیرای او نیستند. کار برای اصلاح‌طلب شناخته‌شدن او نیز ساده نیست. روحانی در سال 92 با حمایت کامل همه اصلاح‌طلبان روی کار آمد؛ حمایتی که اگر نبود، حتماً در انتخابات پیروز نمی‌شد؛ اما اصلاح‌طلبان به اصرار هاشمی‌رفسنجانی از محمدرضا عارف عبور کردند و یکسره حامی روحانی اصولگرا شدند. روحانی هم از این حالت خوشش آمد؛ زیرا می‌دانست در هیچ شرایطی نمی‌تواند نفر اول اصولگرایان باشد و آن‌قدر هستند نامزدهای اصولگرا که نوبت به او نمی‌رسد. روحانی در واقع به‌نوعی از شرایط استیصال اصلاح‌طلبان که از سال 88 تا 92 در انزوای اجباری قرار داشتند، استفاده کرد تا بتواند با هدایت هاشمی گوی سبقت را از رقبای هم‌جناحی خود، یعنی نامزدهای اصولگرا، برباید و خود را به‌نوعی اصلاح‌طلب جا زد.
حمایت اصلاح‌طلبان از روحانی آن‌قدر جدی بود که گفته می‌شد جبهه اصلاحات با روحانی ائتلاف کرده است و روحانی هم البته به محض تشکیل دولت، اسحاق جهانگیری را به معاون‌اولی خود برگزید تا به‌نوعی سهم اصلاح‌طلبان را داده باشد. دوران چهارساله اول برای اصلاح‌طلبان بد نبود و به‌صورت کامل سیاست خارجی ایران در مسیر فکری اصلاح‌طلبان حرکت کرد. به بیان دیگر نه آنکه اصلاح‌طلبان هدایتگر سیاست‌های خارجی باشند، اما به هر دلیل مذاکرات هسته‌ای و انعقاد سندی به نام برجام با تفکرات اصلاح‌طلبان هیچ مغایرتی نداشت. اما وضعیت در دوره دوم فرق کرد و همان‌طور که گفته شد، حسن روحانی در شرایطی که خود را بی‌نیاز از رأی مردم می‌دانست، ناگهان در چرخشی عجیب از اصلاح‌طلبان روی گرداند و اصلاح‌طلبان هم آرام‌آرام منتقد روحانی شدند. نیروهای اصلاح‌طلب درپی ناکارآمدی‌های دولت، بی‌توجهی شخص روحانی به خواسته‌های اصلاح‌طلبانه جامعه و حتی فراموش‌کردن شعارهایی که پیش از انتخابات سال 92 مبنی بر تلاش برای رفع حصر داده بود و از طرفی به‌هم‌ریختگی گسترده اقتصادی، تورم افسارگسیخته، گسترش فقر عمومی و ده‌ها مشکل دیگر تمایلی نداشتند با او همراه شوند و این فاصله از سوی اصلاح‌طلبان هم ایجاد شد. در اینجا بود که مشکلات اصلاح‌طلبان و روحانی در بالاترین سطح خود قرار گرفت و اصلاح‌طلبان فرای نقدها به وضعیت جاری، زبان به گلایه گشودند که روحانی در دو دولتش از اصلاح‌طلبان استفاده نکرد. موضوعی که البته جای بحث دارد؛ زیرا دولتی‌ها می‌گفتند ائتلافی در کار نبود که قدرالسهمی معلوم شده باشد؛ گزاره‌ای که اخیراً زهرا شجاعی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب هم در یک برنامه تلویزیونی گفته است: «اصلاح‌طلبان با آقای روحانی ائتلاف نکردند. ائتلاف یک‌ترم سیاسی است که معنای خاص خودش را دارد، یعنی دولت ائتلافی تشکیل ندادند، بلکه در شرایطی که ایجاد شد و بحث آقای روحانی و آقای عارف مطرح بود و نظرسنجی شد و گرایش نزدیک‌تر بود، از آقای روحانی حمایت کردند. یعنی اصلاح‌طلبان با آقای روحانی متن و میثاقی با هم امضا نکردند و تعهداتی در قبال هم نپذیرفتند یا خواسته‌هایی ردوبدل نشد. همین‌طوری اصلاح‌طلبان اعلام حمایت کردند و ایشان هم استقبال کردند و طبیعی بود.در نهایت انتخابات انجام شد و به پیش رفت و ایشان در انتخاب و اداره دولتش تصمیماتی گرفت و بر حسب نظر مشاوران، افرادی را انتخاب کرد و از نیروی مدیریتی اصلاح‌طلبان نیز استفاده شد. ولی چنین نبود که کابینه ائتلافی تشکیل شود. در کشورهای اروپایی یک حزبی رأی مناسب را نمی‌آورد و برای تشکیل دولتش، با احزاب دیگر ائتلاف می‌کند. اصلاً نظام ما نظام حزبی نیست و آن می‌شود که می‌بینید. نارضایتی‌ها و مشکلاتی حادث می‌شود».به هر روی چه ائتلاف در کار بود چه نبود، اصلاح‌طلبان از ترکیب کابینه خاصه در دور دوم راضی نبودند و حتی گفته می‌شد همان اصلاح‌طلبانی که در دولت هم بودند به انزوا رانده شده بودند؛ شاهد مثالش اسحاق جهانگیری که به گفته خودش قدرت تغییر منشی دفترش را هم نداشت و عملاً فردی همچون محمود واعظی به‌صورت نانوشته بسیاری از مسئولیت‌های معاون‌اولی را انجام می‌داد تا قدرت جهانگیری روز به روز کاسته شود. این شرایط نشان می‌داد که روحانی و اصلاح‌طلبان برخلاف سال 92 یکدیگر را تحمل می‌کنند و میان آنها هم‌گرایی وجود ندارد.
برسیم به شرایط کنونی. روحانی با وجود همه اختلافاتی که میان خود و اصلاح‌طلبان می‌بیند و البته درنظرگرفتن منافع سیاسی‌اش که دیگر با بودن در کنار اصلاح‌طلبان محقق نمی‌شود، حتماً تمایلی ندارد در آینده به‌عنوان نیرویی اصلاح‌طلب شناخته شود؛ چه آنکه اصلاح‌طلبان هم تصور می‌کنند حالا برای بازآفرینی هویت سیاسی و اجتماعی خود نباید دیگر منتسب به نیرویی باشند که مورد انتقاد جامعه است. به این دلیل حتماً میل دوطرفه‌ای میان روحانی و اصلاح‌طلبان برای ادامه کار با یکدیگر نیست. اما یک مانع بر سر میل این دو وجود دارد و آن تصور اجتماعی و البته فضاسازی‌های اصولگرایان است. به هر روی اصلاح‌طلبان و روحانی هشت سال با یکدیگر بوده‌اند و افکار عمومی آن دو را جدای از یکدیگر فرض نمی‌کند و اصولگرایان هم به دلیل همین انتقادهای عمومی به روحانی سعی می‌کنند برای تخریب اصلاح‌طلبان بار همه مسئولیت عملکرد روحانی را گردن جبهه اصلاحات بیندازند؛ به بیان دیگر در اینجا میل روحانی و اصلاح‌طلبان کافی نیست و حتماً زمان می‌خواهد تا اذهان عمومی هم این دو را جدای از هم فرض کنند. در آخر مسلم است که پایان دولت دوازدهم، به معنای پایان کار روحانی و اصلاح‌طلبان خواهد بود؛ راهی که بعد از هشت سال برای هر دو طرف چندان خوشایند نبود.
 مشروعیت داخلی
اصلاح طلبان بسیار متکثرند و دارای منافع متفاوت. بنابراین باید در نظر بگیریم که وقتی می گوییم اصلاح طلبان با چه کسی و چه گروهی و چه منافعی هستیم؟ اگر اصلاحات را یک شرکت بزرگ سهامی فرض کنیم که رئیس مجمعش، سید محمد خاتمی است و هیئت‌مدیره‌اش؛ شورای‌عالی سیاست گذاری، جدال در این هیئت‌مدیره چنان بالا گرفته که ایفای نقش مدیریتی برای رئیس مجمع و اطرافیانش با توجه به تجربه دولت روحانی و مشکلات هویتی اصلاحات سخت و پرهزینه شده است. حمله کرباسچی به خاتمی، نقد قوچانی به عارف پاسخ‌های تند جلایی‌پور و علوی‌تبار و تاجیک به کارگزاران چنان در جریان انتخابات اخیر بالا گرفته بود که بحران ارتباط میان نیروهای اجتماعی و نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب را بیش از پیش هویدا ساخته است. حامیان جبهه اصلاحات همانند مدیران میانی این جریان درمانده‌اند که در میان کرباسچی و عطریان فر و از سوی دیگر حجاریان و تاجزاده باید به کدام سمت بروند؟ در میان قوچانی و جلایی‌پور باید کدام راهبرد را انتخاب کنند؟ و...مسئله رهبری و لیدری جریان اصلاح‌طلب است. تا پیش از انتخابات گذشته سید محمد خاتمی تصمیم‌گیر نهایی و بی‌چون و چرای این جریان بود و برای مثال می‌توانست محمدرضا عارف را وادار به کناره‌گیری از انتخابات کند. اما پس از انتقادهایی که به عملکرد او در انتخابات‌های گذشته شد جایگاه وی حالا تضعیف شده است و با مانورهایی که موسوی‌خوئینی‌ها می‌دهد یا تحرکاتی که موسوی‌لاری داشته به نظر می‌رسد بحران عمیقی برای مشروعیت داخلی اصلاح طلبان پدیدار گشته است.
بحران مقبولیت مردمی
اصلاح‌طلبان که روزگاری به تعبیر یکی از افراد شاخص این جریان، طیفی از سروش تا گوگوش را در خود جای داده، اکنون علاوه بر چالش با دولت روحانی، گرفتار مقبولیت مردمی هم هستند. محمدجواد حق‌شناس، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی در مصاحبه‌ای گفته است: «می‌توانیم این نقد را به اصلاحات روا داشته باشیم که نامزد مورد حمایت این جبهه در دوره گذشته انتخابات، ۲۴ میلیون رأی داشته است و امروز ۲۰ میلیون از این تعداد از همراهی با اصلاحات دست برداشته‌اند.» چرا ۲۰ میلیون نفر از همراهی با اصلاحات دست برداشتند؟ ناگفته پیداست که اصلاح‌طلبان به واسطه چسبندگی بسیار زیادی که به روحانی داشتند پس از بروز ناکامی‌های دولت دوازدهم طبیعتاً دچار چالش‌های سیاسی و اجتماعی شدند و ریزش بدنه قابل‌توجهی را تجربه کردند. طبق نظرسنجی‌ها، محبوبیت روحانی نیز به زیر ۶ درصد رسیده است. نکته قابل‌تأمل آن‌که سقوط محبوبیت روحانی تنها به‌حساب رئیس‌جمهور نوشته نمی‌شود؛ بلکه همه مدیران این دولت از جمله جهانگیری؛ واعظی؛ نوبخت و دیگران با مردودی روبه رو شده‌اند. ناظران و کنشگران سیاسی به خوبی می‌دانند که حتی اگر اصلاح‌طلبان بنای حضور تام و تمام در انتخابات را داشتند به دلیل موانعی که پیش‌رو دارند امکان نقش‌آفرینی مؤثر و توأم با موفقیت برای آن‌ها به سادگی فراهم نبود و به همین علت برخی از چهره‌های رادیکال اصلاحات با علم به شکست در انتخابات ۱۴۰۰، با فرار به جلو به بهانه‌های تکراری گزینه «مشارکت غیر فعال» در انتخابات را مطرح کردند. بیان صریح زیباکلام که؛ «اصلاحات مرد؛ کرونا بود، ختم نگرفتیم» اعترافی صادقانه درباره اصلاح‌طلبی در دوران روحانی است.
سیاست ورزی
زمانی مرحوم هاشمی رفسنجانی خطاب به کابینه خود گفته بود؛ «شما کار سیاسی نکنید، من به اندازه همه شما کار سیاسی می‌کنم.» اصلاح طلبان این روزها مصداق عمل وارونه به چنین توصیه‌ای هستند. در انتخابات اخیر؛ آن‌ها نه تنها از اول حاضر به معرفی اصلاح‌طلبان حائز صلاحیت نشدند بلکه با معرفی رجالی مثل «مصطفی تاجزاده» برای نامزدی در انتخابات 1400، نشان دادند برای حضور در انتخابات نیامده اند. همچنان که سخنگوی جبهه اصلاحات ایران راهبرد «مشارکت غیر فعال» را علنی کرد. حامیان این تئوری در واقع مردم را سردرگم و به انتخاباتی دعوت می‌کنند که به زعم اینان هیچ گزینه لایق رأی دادنی در آن وجود ندارد. جالب این جاست مشارکت در انتخابات که محور دموکراسی است، آن قدر برای برخی اصلاح‌طلبان، به‌رغم ادعای حمایت از دموکراسی ناپسند شده که حالا می‌گویند این که سید محمد خاتمی در روزهای پایانی مانده تا انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، لیست اصلاح‌طلبان برای شورای شهر تهران را تأیید یا تلویحاً دعوت به رأی دادن به عبدالناصر همتی کرد، به خاطر فشار افرادی بوده که لابد نفوذی بوده‌اند! یعنی کار برخی مدعیان اصلاحات با همه ادعاهای‌شان در اهمیت دادن به صندوق رأی، در سیاست‌ورزی به جایی رسیده که افرادی مانند علی صوفی، دبیرکل حزب پیشروی اصلاحات شرکت در انتخابات را نتیجه فشار نفوذی‌ها می‌دانند! البته بسیاری از انتقادات نسبت به عملکرد شورای نگهبان در ماجرای رد صلاحیت‌ها بجاست اما بسیاری از اصلاح طلبان نیز به‌دنبال انداختن شکست اصلاحات به گردن نظام‌اند و به‌جای نقد دولت ناکام روحانی و سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان، پیکان انتقادها را به‌سوی حاکمیت تنظیم می‌کنند. آن‌ها باید نسبت خود را با نظام سیاسی درست و منطقی تنظیم کنند. اصلاح‌طلبان به‌عنوان بخشی از نظام سیاسی باید قرار گرفتن همزمان در موضع اپوزیسیون و پوزیسیون را کنار بگذارند. در بینش و نظر فاصله خود را با تجدیدنظرطلبی حفظ کنند. مثلاً نمی‌شود جمهوری اسلامی را با مفاهیمی مانند «استبداد دینی» و «دیکتاتوری صالحان» و... معنا کرد و خود را عضو آن دانست. از رادیکالیسم دوری و مشی میانه‌روانه پیشه کنند که این البته باید مورد توجه همه جناح‌های سیاسی قرار گیرد. شاید مناسب‌ترین توصیه به اصلاح‌طلبان پیشنهاد محمدعلی آهنگران یکی از فعالان رسانه‌ای نزدیک به همین جریان باشد که از آن‌ها خواسته بود: «من جای شما باشم بر این امر اجماع می‌کنم که تا سالیان متمادی فکر انتخابات و کسب قدرت نکنم بنشینم در گوشه‌ای مطالعه و تزکیه نفس کنم اول خود را اصلاح کنم بعد به فکر اصلاح کشور باشم.
 
نام شما

آدرس ايميل شما

بازار داغ گمانه‌زنی‌ها درباره کابینه

بازار داغ گمانه‌زنی‌ها درباره کابینه

به زودی دولت سیدابراهیم رییسی کلید پاستور را از حسن روحانی تحویل می‌گیرد و چندی بعد هم ...
سرنوشت نهاد اجماع‌ساز چه می‌شود؟

سرنوشت نهاد اجماع‌ساز چه می‌شود؟

تکلیف نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان که برای انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 تشکیل شده بود، وضعیتی ...
نگران تکرار تجربه ترامپ؛ تضمین می‌خواهد

نگران تکرار تجربه ترامپ؛ تضمین می‌خواهد

گزاره‌هایی که نشان می‌دهد در بازگشت به برجام سیاسی‌کاری صورت می‌گیرد و راستِ سیاسی عزمش ...
1