تاریخ انتشار
شنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۵
کد مطلب : ۴۲۵۷۱۲
درنگی در مصاحبهی «احمدینژاد» با «رادیو فردا»: آقای احمدینژاد! زبان گاز کن؛ این همه که لاف زدی بس نبود؟
۰
کبنا ؛مصطفی فقیهی: او همه سیاست اَلکَن و سوختهاش را صرف افزایش فاصله با حاکمیت، کاندیداتوری در ۱۴۰۰، ردصلاحیت و النهایه، تکرار مدل «هاشمی رفسنجانی» در ۹۲ میکند و سپس حمایت از کاندیداهای نزدیک به خود، ضرغامی یا نیکزاد! فتنهگر فراموششدهی ۸۸ در پی فتنهای نو در ۱۴۰۰ است! این مداومت احمدینژاد در گستاخی، خودحقپنداری و «نشاندن جلّاد بر صندلی شهید»، مرا یاد این بیت شگفتانگیز از حضرت حافظ میاندازد که «عجیب واقعهای و غریب حادثهای، انا اَصطَبرت قَتیلا و قاتلی شاکی»
مصطفی فقیهی در یادداشتی در کانال تلگرام با اشاره به مصاحبه احمدی نژاد با رادیو فردا آورده است:
۱) عجب مصاحبه ای بود، مصاحبهی احمدینژاد با رادیو فردا. ثابت کرد او اندک تغییری با دوران ریاستجمهوریاش نکرده و تنها دوری از مرکب قدرت، رفتارش را «به سیاست» تعویض کرده!
او با کلام آزاردهندهاش، کهنه زخمهای جوانان و ملتی را زنده کرد که با دغل و تحریف، در شرف فراموشی بود.
۲) شیرینتر که احمدینژاد بیپروا و گستاخانه میگوید از آن اتفاقاتِ ۱۱ سال گذشته، بُگذریم و به امروز بپردازیم! یعنی ایام سیاه و آغازگر تباهی ملت را سانسور و به امروزی بپردازید که لباس گشاد اپوزوسیون برتن کرده ام!
او سخنان کلیشهای هزاران بار شنیده شده که« گوش فلک را کر کرده» را تکرار کرد و گفت از هیچ کردهاش پشیمان نیست و هر بلایی سر منتقدان آورده، کذب است یا نمیدانسته! حصر میرحسین و کروبی هم ناراحتش کرده و از زندانی شدن هر انسانی هم غمگین میشود!
۳) آقای احمدینژاد! زبان گاز کن؛ این همه که لاف زدی بس نبود؟ کجا سیر میکنی؟ به واقع سخن میکنی یا به کابوس؟
افکار عمومی فراموشکارند اما نه تا این اندازه! ملت را جاهل و نادان تصور نکن که نادانسته آتش سینهاش را شعله ور کردی، اما گویا ندانی که «پدر کشته را کِی بود آشتی»
۴) اما تلاش زائدالوصف احمدینژاد در خطشکنی امروزش و گفتوگو با یک رسانهی خارج نشین و متعلق به آمریکا برای چیست؟
به زعم من او همه سیاست اَلکَن و سوختهاش را صرف افزایش فاصله با حاکمیت، کاندیداتوری در ۱۴۰۰، ردصلاحیت و النهایه، تکرار مدل «هاشمی رفسنجانی» در ۹۲ میکند و سپس حمایت از کاندیداهای نزدیک به خود، ضرغامی یا نیکزاد!
فتنهگر فراموششدهی ۸۸ در پی فتنهای نو در ۱۴۰۰ است!
۵) این مداومت احمدینژاد در گستاخی، خودحقپنداری و «نشاندن جلّاد بر صندلی شهید»، مرا یاد این بیت شگفتانگیز از حضرت حافظ میاندازد که
«عجیب واقعهای و غریب حادثهای
انا اَصطَبرت قَتیلا و قاتلی شاکی»
دور تازه اقدامات عجیب احمدینژاد / از نامه به ولیعهد عربستان تا مصاحبه با رادیو فردا!
دیگر بحث «دیده شدن» و «خودزنی» به قصد روی جلدِ مطبوعات و تیتر اول خبرگزاریها بودن نیست؛ حالا همه از خود میپرسند، هدف چیست و این تاخت و تازِ نگرانکننده تا کجا و در چه مکان و زمانی میخواهد ادامه پیدا کند یا متوقف شود؟
پیشترها فعالیتهای عجیب و غریبِ «محمود احمدینژاد» خلاصه میشد در چند توئیت و نهایتاً یکی ـ دو مصاحبه با حرفهایی که همه از او سراغ داشته اند. اما و از بعدِ منع شدن برای حضور در انتخابات و شاید بعدِ قرار گرفتن در مسیری معنادار که تقابل و چالشسازی را نمایان میکرد چهرهای نگرانکننده از رئیس جمهوری سالهای 84 تا 92 به نمایش گذاشته شد. گویی، گروهی که اهداف رسانهای خاصی را دنبال میکنند و یا همانهایی که در مقام مشاور رسانهای وی هندسه ی ترسیمی خاصی را پیگرفتهاند، علاوه بر جایگاه ریاست جمهوری سابق؛ بودن در مجمع تشخیص مصلحت نظام را نیز میخواهند به موضوع اضافه کنند تا کسی نتواند بلااثر بودن گفتهها و موضعگیریهای وی را به اصطلاح سرانگشت کند.
رویکرد نگرانکننده ی جدید، دقیقا موضعگیریهایی است که تمام و کمال توسط رسانههای معاند و ضد انقلاب در تیراژی وسیع پوشش داده میشود از نامه به بن سلمان که هر آشنا به سیاست و رسانه را بُهت زده کرد تا نقطه نظرات مغالطه گونهای در حوزه ی موسیقی که بسیاری از بخشهای آن تکذیب شد و هر آن چه تکذیب نشد تحریف ذاتی آن بر هیچ کس پوشیده نبود و حالا، مصاحبه با «رادیوفردا» که حداقل رسانهایها را دچار «کمای ذهنی» میکند که چگونه ممکن است شخصی در جایگاه محمود احمدینژاد، خطوط قرمز را نشناسد و به آسانی آنها را زیر پا گذارد.
> عطش بودن یا جنونِ رسانه ای؟!
این روزها نه از مشائی خبری است نه از رحیمی نه از جوانفکر و نه از بقایی و این یعنی «زنبیل سرخ رنگ» هوچی گریهای احمدینژادیها خالیتر از همیشه است، کسی هم برای آمدن و نیامدن احمدینژاد در عرصه ی انتخابات جز رد صلاحیت و امکانناپذیربودن، حسابی باز نکرده است پس میماند زدن به آخرین سیم از «سیمِ آخر»
ما رسانهایها در انتخاب کارشناسانی که برای موضوعات مختلف نیاز به تحلیل و تفسیر داریم نهایت دقت را به کار میبندیم که خدای ناکرده رد و نشانی از مصاحبه ی وی با شبکههای آن طرف آبی خصوصاً شبکههایی که عموماً برانداز و معاند شناخته میشوند؛ دیده نشود از طرف دیگر کمتر تحلیلگر حتی دستِ چندمی میتوان یافت که رضایت به رو در رو شدن با دوربین و میکروفون این گونه شبکهها بدهد چون از نظر مجموعه ی نظام در مورد این گونه رسانهها مطلع است و به اصطلاح، خودش روی سری که درد نمیکند، دستمال نمیبندد حال چگونه است که احمدینژاد دست به هرکاری میزند از آن دست پرسشهایی است که یا پاسخی ندارد یا واقعا همه از پاسخگویی بدان عاجز میمانند!
محمود احمدینژاد پیشترها برای ستارههای جاز و بسکتبال آمریکا توئیت تبریک و تسلیت میزد و چندان هم مهم نبود. محمود احمدینژاد پیشترها به روسای جمهوری آمریکا و مسئولان ارشد سازمان ملل و واتیکان و اتحادیه ی اروپایی نامه مینوشت که آن نیز مهم نبود اما این روزها محمود احمدینژاد نامه نیز اگر مینویسد و میفرستد مقصدش ریاض است و گیرنده:«محمد بن سلمان» مصاحبه اگر میکند با رادیو فردا است و موضع اگر میگیرد مواضعی مشحون از راست و دروغ در حوزه ی موسیقی؛ اینها را چگونه میتوان در رده ی تلاش برای دیده شدن معنا کرد در حالی که قسم خوردههایی هستند که برای سقوط و نابودی جمهوری اسلامی ایران از هیچ کوششی فروگذار نبوده اند؟
مصطفی فقیهی در یادداشتی در کانال تلگرام با اشاره به مصاحبه احمدی نژاد با رادیو فردا آورده است:
۱) عجب مصاحبه ای بود، مصاحبهی احمدینژاد با رادیو فردا. ثابت کرد او اندک تغییری با دوران ریاستجمهوریاش نکرده و تنها دوری از مرکب قدرت، رفتارش را «به سیاست» تعویض کرده!
او با کلام آزاردهندهاش، کهنه زخمهای جوانان و ملتی را زنده کرد که با دغل و تحریف، در شرف فراموشی بود.
۲) شیرینتر که احمدینژاد بیپروا و گستاخانه میگوید از آن اتفاقاتِ ۱۱ سال گذشته، بُگذریم و به امروز بپردازیم! یعنی ایام سیاه و آغازگر تباهی ملت را سانسور و به امروزی بپردازید که لباس گشاد اپوزوسیون برتن کرده ام!
او سخنان کلیشهای هزاران بار شنیده شده که« گوش فلک را کر کرده» را تکرار کرد و گفت از هیچ کردهاش پشیمان نیست و هر بلایی سر منتقدان آورده، کذب است یا نمیدانسته! حصر میرحسین و کروبی هم ناراحتش کرده و از زندانی شدن هر انسانی هم غمگین میشود!
۳) آقای احمدینژاد! زبان گاز کن؛ این همه که لاف زدی بس نبود؟ کجا سیر میکنی؟ به واقع سخن میکنی یا به کابوس؟
افکار عمومی فراموشکارند اما نه تا این اندازه! ملت را جاهل و نادان تصور نکن که نادانسته آتش سینهاش را شعله ور کردی، اما گویا ندانی که «پدر کشته را کِی بود آشتی»
۴) اما تلاش زائدالوصف احمدینژاد در خطشکنی امروزش و گفتوگو با یک رسانهی خارج نشین و متعلق به آمریکا برای چیست؟
به زعم من او همه سیاست اَلکَن و سوختهاش را صرف افزایش فاصله با حاکمیت، کاندیداتوری در ۱۴۰۰، ردصلاحیت و النهایه، تکرار مدل «هاشمی رفسنجانی» در ۹۲ میکند و سپس حمایت از کاندیداهای نزدیک به خود، ضرغامی یا نیکزاد!
فتنهگر فراموششدهی ۸۸ در پی فتنهای نو در ۱۴۰۰ است!
۵) این مداومت احمدینژاد در گستاخی، خودحقپنداری و «نشاندن جلّاد بر صندلی شهید»، مرا یاد این بیت شگفتانگیز از حضرت حافظ میاندازد که
«عجیب واقعهای و غریب حادثهای
انا اَصطَبرت قَتیلا و قاتلی شاکی»
دور تازه اقدامات عجیب احمدینژاد / از نامه به ولیعهد عربستان تا مصاحبه با رادیو فردا!
دیگر بحث «دیده شدن» و «خودزنی» به قصد روی جلدِ مطبوعات و تیتر اول خبرگزاریها بودن نیست؛ حالا همه از خود میپرسند، هدف چیست و این تاخت و تازِ نگرانکننده تا کجا و در چه مکان و زمانی میخواهد ادامه پیدا کند یا متوقف شود؟
پیشترها فعالیتهای عجیب و غریبِ «محمود احمدینژاد» خلاصه میشد در چند توئیت و نهایتاً یکی ـ دو مصاحبه با حرفهایی که همه از او سراغ داشته اند. اما و از بعدِ منع شدن برای حضور در انتخابات و شاید بعدِ قرار گرفتن در مسیری معنادار که تقابل و چالشسازی را نمایان میکرد چهرهای نگرانکننده از رئیس جمهوری سالهای 84 تا 92 به نمایش گذاشته شد. گویی، گروهی که اهداف رسانهای خاصی را دنبال میکنند و یا همانهایی که در مقام مشاور رسانهای وی هندسه ی ترسیمی خاصی را پیگرفتهاند، علاوه بر جایگاه ریاست جمهوری سابق؛ بودن در مجمع تشخیص مصلحت نظام را نیز میخواهند به موضوع اضافه کنند تا کسی نتواند بلااثر بودن گفتهها و موضعگیریهای وی را به اصطلاح سرانگشت کند.
رویکرد نگرانکننده ی جدید، دقیقا موضعگیریهایی است که تمام و کمال توسط رسانههای معاند و ضد انقلاب در تیراژی وسیع پوشش داده میشود از نامه به بن سلمان که هر آشنا به سیاست و رسانه را بُهت زده کرد تا نقطه نظرات مغالطه گونهای در حوزه ی موسیقی که بسیاری از بخشهای آن تکذیب شد و هر آن چه تکذیب نشد تحریف ذاتی آن بر هیچ کس پوشیده نبود و حالا، مصاحبه با «رادیوفردا» که حداقل رسانهایها را دچار «کمای ذهنی» میکند که چگونه ممکن است شخصی در جایگاه محمود احمدینژاد، خطوط قرمز را نشناسد و به آسانی آنها را زیر پا گذارد.
> عطش بودن یا جنونِ رسانه ای؟!
این روزها نه از مشائی خبری است نه از رحیمی نه از جوانفکر و نه از بقایی و این یعنی «زنبیل سرخ رنگ» هوچی گریهای احمدینژادیها خالیتر از همیشه است، کسی هم برای آمدن و نیامدن احمدینژاد در عرصه ی انتخابات جز رد صلاحیت و امکانناپذیربودن، حسابی باز نکرده است پس میماند زدن به آخرین سیم از «سیمِ آخر»
ما رسانهایها در انتخاب کارشناسانی که برای موضوعات مختلف نیاز به تحلیل و تفسیر داریم نهایت دقت را به کار میبندیم که خدای ناکرده رد و نشانی از مصاحبه ی وی با شبکههای آن طرف آبی خصوصاً شبکههایی که عموماً برانداز و معاند شناخته میشوند؛ دیده نشود از طرف دیگر کمتر تحلیلگر حتی دستِ چندمی میتوان یافت که رضایت به رو در رو شدن با دوربین و میکروفون این گونه شبکهها بدهد چون از نظر مجموعه ی نظام در مورد این گونه رسانهها مطلع است و به اصطلاح، خودش روی سری که درد نمیکند، دستمال نمیبندد حال چگونه است که احمدینژاد دست به هرکاری میزند از آن دست پرسشهایی است که یا پاسخی ندارد یا واقعا همه از پاسخگویی بدان عاجز میمانند!
محمود احمدینژاد پیشترها برای ستارههای جاز و بسکتبال آمریکا توئیت تبریک و تسلیت میزد و چندان هم مهم نبود. محمود احمدینژاد پیشترها به روسای جمهوری آمریکا و مسئولان ارشد سازمان ملل و واتیکان و اتحادیه ی اروپایی نامه مینوشت که آن نیز مهم نبود اما این روزها محمود احمدینژاد نامه نیز اگر مینویسد و میفرستد مقصدش ریاض است و گیرنده:«محمد بن سلمان» مصاحبه اگر میکند با رادیو فردا است و موضع اگر میگیرد مواضعی مشحون از راست و دروغ در حوزه ی موسیقی؛ اینها را چگونه میتوان در رده ی تلاش برای دیده شدن معنا کرد در حالی که قسم خوردههایی هستند که برای سقوط و نابودی جمهوری اسلامی ایران از هیچ کوششی فروگذار نبوده اند؟
مردفقط احمدی نژاد