کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشتی از هجیر تشکری؛

بیچاره فلسطین

2 خرداد 1399 ساعت 15:50

فلسطین حقّ خود را می‌خواهد نه گریه و هیاهو و تکرار! وقتی اشغالگران در همه‌ی ابعاد (سیاسی – دیپلماتیک، اقتصادی، نظامی – فیزیکی، تبلیغاتی – روانی، اجتماعی و فرهنگی) جنگ، مشغول و مأموراند، طبیعی‌ست که از سیاست سکوت و مماشات و ترسِ اعراب و مسلمانان نهایت استفاده را ببرند. وقتی دهها هزار آواره در آن سرزمین کوچک با بحرانهای بسیار دست و پنجه نرم می‌کنند، باید به هوش بود و در «مسیر درست تاریخ» ایستاد. نمی‌توان با شعار «نه غزه، نه لبنان» چشم خود را بر جنایات جنگی صهیونیستها بست.


یادداشتی از هجیر تشکری؛
 جهان بیمار و رنجور است
دو روزی را که بر بالین این بیمار باید زیست
اگر دردی ز جانش برندارم!
ناحوانمردی‌ست.
 ۱_ فلسطین واقعیت دردناک و خونین جهان جدید و اسرائیل چهره‌ی هولناک و حیوانی نوع انسان است. چهره‌ی انسان به مثابه‌ی گرگ انسان به تعبیر تامس هابز. چهره‌ی گلادیاتوری انسان جدید. در جهان بیمار و رنجوری که به تعبیر《جسیکا ویلیامز》یارانه‌ی گاوهای اروپایی از خرج زندگی ۷۵ درصد آفریقاییان بیشتر است و درآمدِ ۲۰ درصد از جمعیتِ دنیا زیرِ یک دلار است و ۲۷ میلیون برده در آن وجود دارد و خشونت در آن نهادینه شده است و سالانه ۴۴ میلیون زن در چین به دلیل سقط جنین دختر ناپدید می‌شوند و ۱۲۰۰۰ زن روسی با خشونت‌های خانگی کشته می‌شوند و شکنجه در ۱۵۰ کشور آن رایج است و ۳۰۰۰۰۰ زندانیِ عقیدتی در آن وجود دارد و بین یک سومِ جمعیتِ آن جنگ است و جنگ بر سرِ منابعِ طبیعی در حال گسترش است و میلیاردها دلار هزینه‌ی نظامی ارتش‌ها می‌شود و ۱۲۰ هزار کودک و زن به اروپای غربی قاچاق می‌شوند و ۳۰۰۰۰۰ کودک‌سرباز در آن وجود دارد و....
(۵۰ واقعیت که جهان را باید تغییر دهند: جسیکا ویلیامز، ترجمه‌ی غلامعلی کشانی، ویراستار: مصطفی ملکیان)
 ۲_آنگونه که «پل ریکور» به ما یادآوری می‌کند «بیماری ظالمان فراموش کردن است و بیماری مظلومان درافتادن به تکرار و سوگ مدام. در هر دو حال خاطره، بیمار باقی می‌ماند و قربانیان فراموش می‌شوند.» شاید کشش و کوششِ ظالمان برای انهدام خاطره‌ی ظلم در افکار عمومی «هنر» آنان باشد! و البتّه بیماری مظلومان، مظلومیتِ آنان است! آن هنر محصولِ این بیماری‌ست. قربانیان فلسطین نیز از این قاعده مستثنی نیستند. از این رو همه‌ی تلاش ما می‌بایست معطوف به افشای فاجعه و مصروف به «عمل» باشد، حتّا در زیر انبوهی از اندوه. به رغم این رسالت، جهان عموماً اگر در منتهی‌الیه چپ یا راستِ یکی از این دو اکستریم (فراموشی قربانیان و تکرار و سوگ مدام) نیفتاده باشد، کار چندان مهّمی هم نکرده است. 
 ۳_در مساله‌ی فلسطین، غرب به نشست و فیگورهای اخته‌ی حقوق بشری بسنده می‌کند. سازمانِ قراضه‌ی ملل متحد! به رژیم اشغالگر «پیشنهاد» می‌دهد؛ شورای حقوق بشر این سازمان «نشست فوق العاده» برگزار می‌کند؛ سازمان بهداشت جهانی «تقاضا» ارائه می‌دهد؛ صندوق جمعیتِ سازمان در خصوص سلامت و بهداشتِ زنانِ باردار «ابراز نگرانی» می‌کند؛ و دبیر کل نیز با برخی از وزرای خارجه وقیحانه «عکس یادگاری» می‌گیرد. حتّی اگر کمیسیونر ارشد حقوق بشر سازمان ملل (ناوی پیلای) اوضاع را «شرم آور» بخواند و عملیاتِ راستگرایانِ افراطی و ارتدوکس را «جنایت جنگی» بداند، باز هم آن اتفاق ساده نمی‌افتد! در کنار سازمان ملل، سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر نیز به «صدور بیانیه» اکتفا می‌کنند. اتحادیه‌ی عرب نیز، به مثابه‌ی گاریچی ابرقدرتها مهر بر لب زده و خاموش نشسته است.
 در این میان امّا، رژیم سفاک و هتاک صهیونی سالهاست که سینه می‌درد و سر می‌بُرد و پا می‌شکند و دست می‌بندد و فرق و پهلو می‌شکافد و از شرحه‌شرحه کردن جان و روح نسل بشر ابا و پروایی ندارد و باران آتش و بلا و سنگ فتنه بر سر مردم بی‌دفاع فرو می‌بارد تا ترانه‌ی بربریسم مدرن و هولیگانیسمِ قومی_مذهبی را بر کرانه‌ی مدیترانه به پرواز درآورده و جهان را به سخره گرفته باشد! معهذا، فلسطین قبای ژنده‌ی خود را به کجای این شب تیره و هراسناک بیاویزد؟ آیا در کوتاه مدّت این تنش رفع، یا در بلندمدّت این بحران حل خواهد شد؟ به نظر می‌رسد تا اطلاع ثانوی به علل و دلایل بسیار، فلسطین روزگار تراژیکی خواهد داشت، و در این جهانِ بیمار و رنجور دردی ز جانش برنخواهند داشت. مارژینالیسم جهانی دلیل عمده‌ی استمرار این درد در تنِ جهان است. شاید اگر آن دخترک فلسطینی متولدشده از شکم مادری زنده به گور در زیر آوار جنایاتِ اشغالگران، در حادثه‌ای غربی! متولد می‌شد، صورت مسأله فرق می‌کرد. اگر بلاهتِ استراتژیک اعراب و شکاف نظر و عمل قدرتمندان و توهم استغنای حاکمانِ جهانِ اسلام نیز بر این بی‌تفاوتی افزوده شود، عمق فاجعه اندکی قابل فهم‌تر می‌شود. زائران معابدِ خشونتِ صهیونی و تفاسیر خارج از تعادلِ دینی و تلقی فاشیستی از مذهب توسط اشغالگران نیز یک ضلع ماجراست. حال این زائران چه خاخام‌های خامِ کوره‌های قساوتِ صهیونیزم باشند، چه داعش و بوکوحرام و القاعده و طالبانیسم! در این «قلعه‌ی حیوانات» از جهادالنکاح و ختنه‌ی زنان داعش، تا هولوکاست (همه‌سوزی) تدریجی فلسطین توسط صهیونیزم کانیبالیست/آدمخوار، فاصله‌ای نیست. اینان همه وجوه و وجود مختلف یک ماهیت‌اند. اینجاست که قانون جنگل و تئوری الحق لمن غلب و تاکتیکِ النصر بالرعب، همه دست به دست هم می‌دهند و به مخرجی مشترک می‌رسند. استانداردهای دوگانه‌ی غرب درباره‌ی حقوق بشر سویه‌ی دیگر ماجراست. امکانِ هیچ تقلایی برای کتمان چهره‌ی ژانوسی غرب وجود ندارد. در عربستان نقضِ ابتدایی‌ترین حقوق زنان از چشم غربیها پنهان می‌ماند، درست مانند جنایت علیه شیعیانِ بحرین؛ امّا کوچکترین قصور یا تقصیر در کشورهای ناهمسو با غرب، صدای بالاترین مقاماتِ حکومتهای غربی را در می‌آورد!
استفاده‌ی ابزاری از سازمانِ ملل توسط آمریکا بخش دیگری از پازل لاینحلِ فلسطین است. این سازمان که روزگاری پلِ صادراتِ لیبرالیسم و تبدیل ارزشهای لیبرال به ارزشهای یونیورسال بود، امروزه نیز کمابیش نقش مشروعیت‌بخشی به سیاستِ خارجی امریکا را «بازی» می‌کند. امریکا هنگام اشاعه‌ی نظام ارزشی خود از سازمان ملل استفاده‌ی ابزاری می‌کند، و هنگامِ مخالفت این سازمان با اقدامات خود (همچون مخالفت با حمله به عراق) آن را به پادویی کمتر از ابزار تقلیل می‌دهد. کیست که نداند سازمانِ اخته‌ی ملل‌متحد در خدمتِ اُرگاسمِ نظم امریکایی‌ست؟ کیست که نداند رهبری واقعی ارکستر خون و جنون اشغالگران، در ایالات متحده‌ی امریکاست؟ کدام حقوقدان مستقل است که حق وتوی قدرتهای بزرگ را نقض غرض و نوعی مرض حقوقی نداند؟! وقتی قتل عام زنان، سالخوردگان و خردسالان فلسطینی و تخریب خانه‌ها، بیمارستان‌ها، مساجد، استادیوم‌ها، معدود پناهگاه‌ها و حتّا قایق‌های ماهیگیری را به عینه در غزه می‌بینیم، آیا نباید درباره‌ی سازمان ملل به جد تشکیک و تردید کرد؟
واقعیت آن است که مسأله‌ی فلسطین نه با واکنشهای انتزاعی حل می‌شود، نه با مرگ بر اسرائیل؛ نه با استمرار رژیم آپارتاید اشغالگر و نه دفاع فیگوراتیو از حقوق بشر و فراموش کردن «تکالیف بشر». آنچه در آن سامان در حال وقوع است ژنوساید (نسل‌کشی) مردمی بی‌دفاع است که از قضا مسلمان‌اند! به موازاتِ بیانیه و شعار و نشست و راهپیمایی و فراتر از آن، تنها تدابیر عملی به ویژه از سوی مسلمانان است که می‌تواند راهی به رهایی فلسطین بیابد. فلسطین و غزه صداقت می‌خواهند نه صدقه؛ و این دو از ریا و تقیه‌ی سیاسی بیزار اند.
 ۴_فلسطین حقّ خود را می‌خواهد نه گریه و هیاهو و تکرار! وقتی اشغالگران در همه‌ی ابعاد (سیاسی – دیپلماتیک، اقتصادی، نظامی – فیزیکی، تبلیغاتی – روانی، اجتماعی و فرهنگی) جنگ، مشغول و مأموراند، طبیعی‌ست که از سیاست سکوت و مماشات و ترسِ اعراب و مسلمانان نهایت استفاده را ببرند. وقتی دهها هزار آواره در آن سرزمین کوچک با بحرانهای بسیار دست و پنجه نرم می‌کنند، باید به هوش بود و در «مسیر درست تاریخ» ایستاد. نمی‌توان با شعار «نه غزه، نه لبنان» چشم خود را بر جنایات جنگی صهیونیستها بست. از یاد نبریم (که به تعبیر عالمانه‌ی یوسف اباذری) «در کشور بی‌خاطره‌ی امریکا یهودیان برای پشتیبانی از اسرائیل کوشیده‌اند، آن‌ها با استفاده از تمامی ابزارهای موجود، اسرائیل را به عنوان یگانه مأمن یهودیان زجرکشیده در خاطره‌ی جمعی امریکا جای داده‌اند. امّا عربها چنین کاری نکرده‌اند. آنان به رغم داشتن پول و امکانات فراوان در جامعه‌ی نهادپذیر امریکایی هیچ نهادی را برای دفاع از خودشان و فلسطینیان و به طور کلی مسلمانان ایجاد نکرده‌اند. این کار شدنی بوده است امّا آنها اقدامی نکرده‌اند.... یک یهودی پیر میلیونر... ساعت‌ها زیر باران [می‌ایستد] تا در تظاهراتی...به نفع اسرائیل شرکت کند. اما میلیونرهای عرب به جز فتح قلوب زنان خاندان سلطنتی انگلستان و سایر موبورها و چشم آبی‌ها چه کرده‌اند؟»
 
إذا الشّعْبُ یَوْمَاً أرَادَ الْحَیَـاةَ
 فَلا بُدَّ أنْ یَسْتَجِیبَ القَـدَر
وَلا بُـدَّ لِلَّیـْلِ أنْ یَنْجَلِــی 
وَلا بُدَّ للقَیْدِ أَنْ یَـنْکَسِـر
 


کد مطلب: 421164

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/news/421164/بیچاره-فلسطین

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1