تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۱۴
کد مطلب : ۴۱۹۵۶۳
گفت و گو با فعالین سیاسی، دانشگاهی، فرهنگی و هنری کهگیلویه و بویراحمد در باب «کرونا»؛
حیدری: باید سلامت جمعی را بر خودخواهی و نفع شخصی ترجیح دهیم / نقش مردم در مبارزه با ویروس کرونا کمتر از کادر بیمارستانها نیست / بخشی از فاجعه کرونا حاصل بیاعتمادی به رسانهها بود
۰
کبنا ؛بخش چهارم- بیماری کرونا یک زنجیره است و آنچه این روزها بسیار روی آن تأکید میشود مشارکت برای قطع حلقههای زنجیره ارتباطی آن است. بهعبارتدیگر هرکدام از ما باید تلاش کنیم که حلقه ارتباطی و انتقالی این بیماری نباشیم. این کار میسر نمیشود مگر اینکه هرکدام از ما متعهد شویم نقشی در جابهجایی ویروس کرونا نداشته باشیم؛ اما آنطور که از اخبار و شواهد برمیآید به نظر میرسد بخشی از جامعه همچنان به هشدارهای کارشناسان بیتوجه هستند و این بحران را جدی نگرفتهاند. پستهای فضای مجازی و گلایهها از شلوغی معابر عمومی و انتقادهای مسئولان مؤید این مدعاست.
چرا بعضی از مردم کرونا را جدی نگرفتهاند و تجمعهای غیرضروری دارند.
دکتر آرمان حیدری، جامعهشناس و عضو هیئتعلمی دانشگاه یاسوج بر این باور ست: پاسخگویی دقیق و علمی به این سؤال مستلزم مطالعات کیفی پدیدار شناختی و عمیق و ارزیابی پدیده از زاویه دید خود مردمی است که بنا به دلایل متعددی تهدید را جدی نمیگیرند؛ اما بر اساس شناخت جامعهشناختی و قیاس این پدیده به پدیدههای مشابه، چند فرض، در این خصوص موجهتر به نظر میرسد. البته در اینجا لازم به ذکر است هرچند تعداد دقیق نا پایبندان به عدم خروج از خانه، مشخص نیست ولی به نظرم حدود ۷۰ درصد از مردم در کل؛ و در محلات بالا و متوسط بیشتر از این درصد، خیلی کم و در صورت اضطرار بیرون میآیند. این درصد احتمالی بنا به محل زندگی خود و دومرتبه دیدوبازدید هدفمند از مناطق مختلف شهر بیانشده است؛ بنا بر این نباید توقع داشت ۱۰۰ درصد مردم، آنگونه که نظریهپردازان «جامعه تودهای» یا افراد معتقد به «صنایع فرهنگی» اعتقاددارند، یا برعکس طرفداران نظریه کارکردگرایی، افراد را «عروسکان منفعل ارزشها» میپندارند، تابع صرف آموزههای رسانهای پنداشت. با در نظر داشتن همه این کموکاستیها و انتقاداتی که میتوان طرح کرد به نظر اینجانب موارد زیر میتوانند مهمترین دلایل عدم پایبندی مردم تلقی شوند: اولازهمه بیاعتمادی مردم به نهادهای حکومتی مختلف است. در این میان بیاعتمادی به رسانهی ملی اهمیت اساسی دارد و شکافهای گفتمانی، سیاسی و حزب گرایی احساسی تا استراتژیک و هدفمند میتواند بر دامنه این بیاعتمادی بیفزاید. کلیپ های منتشره بیانگر این موضوعاند. بهویژه باید در نظر گرفت که اعتماد مقولهای ابعاد «شناختی» (از روی آگاهی، شناخت و آشنایی کافی با مورد اعتماد است) و هم احساسی (بر اساس حدس و گمان و تصور صرف است) دارد.
دوم، نهادهای آموزشی و تربیتی ما هنوز درگیر دو موضوع فن شناسی و تخصص گرایی تجربی (مانند مهندسی، پزشکی) یا آموزههای ایدئولوژیک انتزاعی صرف هستند بدون از اینکه جایگاه و نقش آموزش مهارتهای اجتماعی و مدنی و مسئولیتهای مدنی را به نسل جدید و جوان جامعه را جدی بگیرند و در راستای انتقال مهارتهای مدنی بکوشند. خود این توجه مستلزم توجه بیشتر به رشتههای ایزوله شده و مورد بیمهری قرارگرفتهی علوم انسانی و علوم اجتماعی هستند. رشتههایی که در جامعه ما زائد تلقی میشوند چون هم ادعاهای نیشدار خود را متوجه مسئولان بیکفایت میدانند، هم در نظر مردم دارندگان و متولیان این رشته نمیتوانند به منابع و ذخایر "اقتصاد نفتی " در پوششهای مختلف دسترسی داشته باشند.
سوم، عدم کنترل و یا کنترل ضعیف نهادهای متولی امور است. همانطور که گفته شد همه مردم جامعه ارزشها و هنجارهای جامعه را "درونی " نمیکنند؛ بنابراین اگر این هشدار را مانند پایبندی به هر قاعده دیگری در نظر بگیریم، قاعدتاً بعضی افراد، به دلایل گوناگون، آنها را نادیده میگیرند. در چنین هنگامهای باید نهادی متولی و مسئول نظم و کنترل رسمی وارد میدان عمل شوند و متخلفان را "وادار " به پایبندی به قوانین مصوب کنند.
مورد دیگر به ضعف فرهنگ "دیگر خواهی " و برجستگی ارزشهای "خودخواهانه " در جامعه ایرانی برمیگردد. به عبارتی ما هنوز یاد نگرفتهایم " کالاهای عمومی " مانند هوا، زیست محیط، آب، سلامت جمعی و ... بهمثابه " خیر همگانی " محسوب میشوند که کیفیت آنان بر زندگی همه ما اثر میگذارد، همه باید در راستای بهبود آنها بکوشند و آنها را بر خصایص نفع طلبی شخصی و خودخواهی فردی ترجیح دهیم. کلاً به تعبیر نوربرت الیاس، تمدن، یعنی ترجیح ارزشها و فرهنگهای بشری بر خواستههای غریزی و فردی.
نکته آخر هم اینکه ما خودمان را بر اساس تصورهای غلط " بزرگتر " از آن حدی که هستیم میپنداریم. برای مثال ادعاهای خودبزرگبینی و مصون بودن ما در حوزهها و در مصادیق متعددی نمود و حضور دارد. بیتوجهی به این مسئله نیز میتواند مصادیق یکی از این خود قوی دانستن افراطی تلقی شود که بازهم در افواه و کلیپ های عمومی نشر و رواج مییابند.
بههرحال قطعاً دلایل مهم دیگری در این قضیه وجود دارند که بررسی و توجه به آنها مهم است؛ اما با توجه به ضیق وقت و دغدغه طولانی شدن مطلب این دلایل ارائهشدهاند. ضمناً برجستگی این موارد، متأثر از رشته و دانش تخصصی اینجانب، بیشتر رنگ و بوی جامعهشناختی داشتهاند. بدیهی است هر رشته دلایل و نظرات خاص خود مانند کمبود مهارتهای روانشناختی، نفع طلبی شخصی، ضعف تکنولوژی ها و ... را برای این مسئله ارائه میدهد.
بیشتر بخوانید
بخش اول ) گفت و گو با فعالین سیاسی، دانشگاهی، فرهنگی و هنری کهگیلویه و بویراحمد در باب «کرونا»؛ مردم نمیتوانند تضاد بین در خانه بمانید و تبلیغ برای حراج فروشگاه رفاه را درک کنند
بخش دوم) روزهایی که هیچ هشدار و تذکری را جدّی نگرفتیم! / کرونا هم مثل آخر آسفالت محو میشود / برای آینده فرزندانمان از پرسهزدنهای غیرضرور پرهیز کنیم
بخش سوم ) جهانبین: پزشکان و پرستاران ما ایثار و شهامت مدنی از خود به خرج دادند / اکوانی: بخشی از دلایل پرهیز از خود قرنطینگی به ضعیف خدمات اداری عمومی بر میگردد
دکتر فریبرز نیکدل، روانشناس و معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه یاسوج در رابطه رفتار مردم در مواجه با کرونا معتقداست: نکته اول علت این مسئله به سبک زندگی مردم برمیگردد مردم سالهاست که سبک زندگی خاصی را انتخاب کردهاند و تغییر سبک زندگی به دو دلیل کمی سخت است یکی اینکه آمادگی تغییر را به این سرعت ندارند و دوم اینکه سبک زندگی جایگزین را در رسانهها یاد نمیدهند بیشتر میگوییم اینگونه نباشند کمتر گفتهایم اینگونه باشند مثلاً روابط اجتماعی از نیازهای اساسی بشر هستند و برای افراد بهویژه مردم استان ما سختتر هست که این روابط را قطع کنند فقط لازم است به آنها آموزش داده شود که روابط را قطع نکنند فقط سبکش را تغییر دهند مثلاً سبک تلفنی را جایگزین سبک رودررو کنند.
نکته دوم باورهای غلط ما در خصوص این بیماری است. هرکسی فکر میکند من چرا باید بگیرم مگر من با قم در ارتباطم مگر در فامیل من کرونایی هست. یادمان باشد ابتلا به این بیماری کاملاً اتفاقی است و هرکسی ممکن است مبتلا شود امروز دیگر شهر قم و بیمارستانها مراکز خطر نیستند بلکه همه مکانهای عمومی مرکز خطر هستند.
باور غلط دیگر ما این است که ما که احتیاط میکنیم هم دستکش داریم هم ماسک. اتفاقاً همین باور، هم غلط است. بهترین ماسک ها و دستکشها هم در بیمارستانها استفاده میشود پس چرا اینهمه پزشک و پرستار شریف مبتلا شده و به شهادت رسیدهاند. یادمان باشد بالای 90 درصد افرادی که هرساله در آبها غرق میشوند همانهایی هستند که شنا بلد هستند افرادی که شنا بلد نیستند اصلاً سمت آب نمیروند پس بیرون نیامدن حتی با پیشرفتهترین ماسک و دستکشها هم بهترین کار است.
نکته بعدی این است که مردم از جایگاه خود در این مبارزه اطلاع ندارند و مرتب از کم توجهی آنها صحبت میشود درحالیکه اگر به مردم گفته شود که نقش شما در این مبارزه کمتر از نقش کادر بیمارستانها نیست و اینکه ماندن شما در خانه هم یعنی مبارزه برای زنده ماندن خود و اعضای خانواده خود، بهتر جواب میدهد
نکته بعدی این است که دولت برای جلب اعتماد عمومی کاری بکند. مثلاً اجازه گردش اطلاعات را بدهد صادقانه با مردم حرف بزند و.
در نبرد بین روزهای سخت و مردمان سخت، قطعاً روزهای سخت میروند و مردمان سخت میمانند.
چرا بعضی از مردم کرونا را جدی نگرفتهاند و تجمعهای غیرضروری دارند.
دکتر آرمان حیدری، جامعهشناس و عضو هیئتعلمی دانشگاه یاسوج بر این باور ست: پاسخگویی دقیق و علمی به این سؤال مستلزم مطالعات کیفی پدیدار شناختی و عمیق و ارزیابی پدیده از زاویه دید خود مردمی است که بنا به دلایل متعددی تهدید را جدی نمیگیرند؛ اما بر اساس شناخت جامعهشناختی و قیاس این پدیده به پدیدههای مشابه، چند فرض، در این خصوص موجهتر به نظر میرسد. البته در اینجا لازم به ذکر است هرچند تعداد دقیق نا پایبندان به عدم خروج از خانه، مشخص نیست ولی به نظرم حدود ۷۰ درصد از مردم در کل؛ و در محلات بالا و متوسط بیشتر از این درصد، خیلی کم و در صورت اضطرار بیرون میآیند. این درصد احتمالی بنا به محل زندگی خود و دومرتبه دیدوبازدید هدفمند از مناطق مختلف شهر بیانشده است؛ بنا بر این نباید توقع داشت ۱۰۰ درصد مردم، آنگونه که نظریهپردازان «جامعه تودهای» یا افراد معتقد به «صنایع فرهنگی» اعتقاددارند، یا برعکس طرفداران نظریه کارکردگرایی، افراد را «عروسکان منفعل ارزشها» میپندارند، تابع صرف آموزههای رسانهای پنداشت. با در نظر داشتن همه این کموکاستیها و انتقاداتی که میتوان طرح کرد به نظر اینجانب موارد زیر میتوانند مهمترین دلایل عدم پایبندی مردم تلقی شوند: اولازهمه بیاعتمادی مردم به نهادهای حکومتی مختلف است. در این میان بیاعتمادی به رسانهی ملی اهمیت اساسی دارد و شکافهای گفتمانی، سیاسی و حزب گرایی احساسی تا استراتژیک و هدفمند میتواند بر دامنه این بیاعتمادی بیفزاید. کلیپ های منتشره بیانگر این موضوعاند. بهویژه باید در نظر گرفت که اعتماد مقولهای ابعاد «شناختی» (از روی آگاهی، شناخت و آشنایی کافی با مورد اعتماد است) و هم احساسی (بر اساس حدس و گمان و تصور صرف است) دارد.
دوم، نهادهای آموزشی و تربیتی ما هنوز درگیر دو موضوع فن شناسی و تخصص گرایی تجربی (مانند مهندسی، پزشکی) یا آموزههای ایدئولوژیک انتزاعی صرف هستند بدون از اینکه جایگاه و نقش آموزش مهارتهای اجتماعی و مدنی و مسئولیتهای مدنی را به نسل جدید و جوان جامعه را جدی بگیرند و در راستای انتقال مهارتهای مدنی بکوشند. خود این توجه مستلزم توجه بیشتر به رشتههای ایزوله شده و مورد بیمهری قرارگرفتهی علوم انسانی و علوم اجتماعی هستند. رشتههایی که در جامعه ما زائد تلقی میشوند چون هم ادعاهای نیشدار خود را متوجه مسئولان بیکفایت میدانند، هم در نظر مردم دارندگان و متولیان این رشته نمیتوانند به منابع و ذخایر "اقتصاد نفتی " در پوششهای مختلف دسترسی داشته باشند.
سوم، عدم کنترل و یا کنترل ضعیف نهادهای متولی امور است. همانطور که گفته شد همه مردم جامعه ارزشها و هنجارهای جامعه را "درونی " نمیکنند؛ بنابراین اگر این هشدار را مانند پایبندی به هر قاعده دیگری در نظر بگیریم، قاعدتاً بعضی افراد، به دلایل گوناگون، آنها را نادیده میگیرند. در چنین هنگامهای باید نهادی متولی و مسئول نظم و کنترل رسمی وارد میدان عمل شوند و متخلفان را "وادار " به پایبندی به قوانین مصوب کنند.
مورد دیگر به ضعف فرهنگ "دیگر خواهی " و برجستگی ارزشهای "خودخواهانه " در جامعه ایرانی برمیگردد. به عبارتی ما هنوز یاد نگرفتهایم " کالاهای عمومی " مانند هوا، زیست محیط، آب، سلامت جمعی و ... بهمثابه " خیر همگانی " محسوب میشوند که کیفیت آنان بر زندگی همه ما اثر میگذارد، همه باید در راستای بهبود آنها بکوشند و آنها را بر خصایص نفع طلبی شخصی و خودخواهی فردی ترجیح دهیم. کلاً به تعبیر نوربرت الیاس، تمدن، یعنی ترجیح ارزشها و فرهنگهای بشری بر خواستههای غریزی و فردی.
نکته آخر هم اینکه ما خودمان را بر اساس تصورهای غلط " بزرگتر " از آن حدی که هستیم میپنداریم. برای مثال ادعاهای خودبزرگبینی و مصون بودن ما در حوزهها و در مصادیق متعددی نمود و حضور دارد. بیتوجهی به این مسئله نیز میتواند مصادیق یکی از این خود قوی دانستن افراطی تلقی شود که بازهم در افواه و کلیپ های عمومی نشر و رواج مییابند.
بههرحال قطعاً دلایل مهم دیگری در این قضیه وجود دارند که بررسی و توجه به آنها مهم است؛ اما با توجه به ضیق وقت و دغدغه طولانی شدن مطلب این دلایل ارائهشدهاند. ضمناً برجستگی این موارد، متأثر از رشته و دانش تخصصی اینجانب، بیشتر رنگ و بوی جامعهشناختی داشتهاند. بدیهی است هر رشته دلایل و نظرات خاص خود مانند کمبود مهارتهای روانشناختی، نفع طلبی شخصی، ضعف تکنولوژی ها و ... را برای این مسئله ارائه میدهد.
بیشتر بخوانید
بخش اول ) گفت و گو با فعالین سیاسی، دانشگاهی، فرهنگی و هنری کهگیلویه و بویراحمد در باب «کرونا»؛ مردم نمیتوانند تضاد بین در خانه بمانید و تبلیغ برای حراج فروشگاه رفاه را درک کنند
بخش دوم) روزهایی که هیچ هشدار و تذکری را جدّی نگرفتیم! / کرونا هم مثل آخر آسفالت محو میشود / برای آینده فرزندانمان از پرسهزدنهای غیرضرور پرهیز کنیم
بخش سوم ) جهانبین: پزشکان و پرستاران ما ایثار و شهامت مدنی از خود به خرج دادند / اکوانی: بخشی از دلایل پرهیز از خود قرنطینگی به ضعیف خدمات اداری عمومی بر میگردد
دکتر فریبرز نیکدل، روانشناس و معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه یاسوج در رابطه رفتار مردم در مواجه با کرونا معتقداست: نکته اول علت این مسئله به سبک زندگی مردم برمیگردد مردم سالهاست که سبک زندگی خاصی را انتخاب کردهاند و تغییر سبک زندگی به دو دلیل کمی سخت است یکی اینکه آمادگی تغییر را به این سرعت ندارند و دوم اینکه سبک زندگی جایگزین را در رسانهها یاد نمیدهند بیشتر میگوییم اینگونه نباشند کمتر گفتهایم اینگونه باشند مثلاً روابط اجتماعی از نیازهای اساسی بشر هستند و برای افراد بهویژه مردم استان ما سختتر هست که این روابط را قطع کنند فقط لازم است به آنها آموزش داده شود که روابط را قطع نکنند فقط سبکش را تغییر دهند مثلاً سبک تلفنی را جایگزین سبک رودررو کنند.
نکته دوم باورهای غلط ما در خصوص این بیماری است. هرکسی فکر میکند من چرا باید بگیرم مگر من با قم در ارتباطم مگر در فامیل من کرونایی هست. یادمان باشد ابتلا به این بیماری کاملاً اتفاقی است و هرکسی ممکن است مبتلا شود امروز دیگر شهر قم و بیمارستانها مراکز خطر نیستند بلکه همه مکانهای عمومی مرکز خطر هستند.
باور غلط دیگر ما این است که ما که احتیاط میکنیم هم دستکش داریم هم ماسک. اتفاقاً همین باور، هم غلط است. بهترین ماسک ها و دستکشها هم در بیمارستانها استفاده میشود پس چرا اینهمه پزشک و پرستار شریف مبتلا شده و به شهادت رسیدهاند. یادمان باشد بالای 90 درصد افرادی که هرساله در آبها غرق میشوند همانهایی هستند که شنا بلد هستند افرادی که شنا بلد نیستند اصلاً سمت آب نمیروند پس بیرون نیامدن حتی با پیشرفتهترین ماسک و دستکشها هم بهترین کار است.
نکته بعدی این است که مردم از جایگاه خود در این مبارزه اطلاع ندارند و مرتب از کم توجهی آنها صحبت میشود درحالیکه اگر به مردم گفته شود که نقش شما در این مبارزه کمتر از نقش کادر بیمارستانها نیست و اینکه ماندن شما در خانه هم یعنی مبارزه برای زنده ماندن خود و اعضای خانواده خود، بهتر جواب میدهد
نکته بعدی این است که دولت برای جلب اعتماد عمومی کاری بکند. مثلاً اجازه گردش اطلاعات را بدهد صادقانه با مردم حرف بزند و.
در نبرد بین روزهای سخت و مردمان سخت، قطعاً روزهای سخت میروند و مردمان سخت میمانند.