یادداشت|
خوش نشینی دانشگاه یاسوج در زیر تل
19 آذر 1397 ساعت 20:13
چرا باید در استانی که بحران قومگرایی در آن بیداد میکند پژوهشگر و یا استادی از دانشگاه یاسوج اظهار نظر نکند؟ آیا مسائل استان برای اساتید این دانشگاه بهویژه اساتید جامعه شناسی، علوم سیاسی، تاریخ، روان شناسی و ... مسئله نیست؟ پس مسئله این عزیزان چیست؟ آیا همین که به دانشگاه بیایند و چند مقاله از دانشجویان بخواهند و بعد یک پایاننامه که هیچ کاربردی نداشته باشد، ماحصل دانشگاه بزرگ یاسوج است؟
متن ارسالی: شاید بتوان گفت، من یکی از افرادی باشم، که بخش زیادی از مهمترین سالهای زندگی را در دانشگاه یاسوج گذراندهام، به طوریکه در این سالها سیاستگذاریهای سه رییسجمهور و دو رییس دانشگاه از دو جریان مخالف را در این دانشگاه و دانشگاه تهران تجربه کردهام. دانشگاه یاسوج در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد به مانند سایر دانشگاههای کشور، متاثر از فضای سیاسی و اجتماعی آن سالها، یک دانشگاه زنده و پویا به حساب میآمد، اما بعدها و با افول و کنترل تشکلهای دانشجویی از اواخر دولت خاتمی، و ظهور معجزه هزاره سوم، در سراشیبی انفعال قرار گرفت که همچنان ادامه دارد. نمیشود گفت آنهایی که این دانشگاه را به زیر «تل» بردند و چنین نامی بر آن گذاشتند، تصور این را داشتند، که این دانشگاه قرار است چگونه از جامعه و مردم جدا بیفتد و هیچ اتفاق اجتماعی برای این دانشگاه و اساتید آن مهم نباشد یا نه! اما بههرحال میشود ادعا کرد که دانشگاه یاسوج بیشترین فاصله را با بدنه اجتماعی و مسائل استان دارد.
به گفته «سید جواد طباطبائی»: دانشگاه ما (نهاد دانشگاه) دانشگاه نیست، چون دانشگاه ملی نیست. موضوع دانشگاه ما ملت و کشور ایران نیست"همین تعریف درباره دانشگاه یاسوج در مقیاسی کوچکتر، میتواند صادق باشد، چنانچه دانشگاه یاسوج در یک حصار خود ساخته زحمت کمترین کنش و حرکت تاثیرگذاری به خود نمیدهد. نه تحقیق و پژوهش قابل اعتنایی، نه همایشی کاربردی که مساله و معضلی را در استان چارهگشایی کند و اگر مقاله یا کتابی هم منتشر شود، تنها فایدهاش ارتقا درجه اساتید است!
در دانشگاه یاسوج اکثر رشتههای علوم انسانی وجود دارد و در شهر یاسوج و استان کهگیلویه و بویراحمد نیز اکثر مشکلات و معضلات کشور با شدت وحدت بیشتری دیده میشود اما تاکنون اساتید معظم این دانشگاه در رشتههای مختلف زحمت یک یادداشت معمولی و یا مقاله و مصاحبه برای پرداختن به این مشکلات را به خود دادهاند؟ اگر انها ادعا داشته باشند شان و جایگاهشان مسائل بالاتر از پرداختن به چنین مسائلی است هرگز پذیرفتنی نیست چرا که رسالت دانشگاه پرداختن به مشکلات و معضلات و ارایه راه حل و راهکار برای عبور از آنهاست. حتی با فرض وجود چنین نگاهی، این اساتید به چه کاری مشغولند؟ به نوشتن مقالات در ژورنالهای بین المللی؟ پس این مقالات کجاست چرا هرگز نام هیچ استادی از این دانشگاه حتی بر کتابهای ترجمهای هم دیده نمیشود؟
چرا باید در استانی که بحران قومگرایی در آن بیداد میکند پژوهشگر و یا استادی از دانشگاه یاسوج اظهار نظر نکند؟ آیا مسائل استان برای اساتید این دانشگاه بهویژه اساتید جامعه شناسی، علوم سیاسی، تاریخ، روان شناسی و ... مسئله نیست؟ پس مسئله این عزیزان چیست؟ آیا همین که به دانشگاه بیایند و چند مقاله از دانشجویان بخواهند و بعد یک پایاننامه که هیچ کاربردی نداشته باشد، ماحصل دانشگاه بزرگ یاسوج است؟
مرور اخبار روزانه نشان میدهد که اتفاقاً برخی جلسات و نشستهای دانشجویی هنوز در استان کهگیلویه و بویراحمد برگزار میشود که دانشگاه آزاد و یا علوم پزشکی و حتی فرهنگیان میزبان این جلسات است و دانشگاه یاسوج در این زمینه یا کاری انجام نمیدهد و یا اینچنین برنامههایی را قابل عرضه نمیداند!
ریاست محترم این دانشگاه که مدام از تحول در دانشگاه سخن میگوید منظورش کدام تحول است؟ ثمره این دانشگاه در استان تنها بالا رفتن ساختمانهای بزرگ بوده که آخرین آن ساختمان پارک علم و فن آوری است اما دریغ از اجرای یک برنامه توسط این پارک علم و فن آوری! که مردم و حتی خود دانشجویان استان نمیدانند در این استان پارک علم و فنآوری وجود دارد.
دانشگاه یاسوج البته برای برخیها در بعضی دروهها نان هم داشته و بسیاری، بهواسطه ارتباط با نمایندگان و روابط طایفهای وارد سیستم اداری آن شدهاند و طبیعی است چنین اتفاقی، مانع بزرگی در جهت گیری مثبت این مرکز علمی در رویکردهای علمی و فرهنگی و مسائل اجتماعی باشد.
دانشگاه یاسوج بیرون از هیاهوی شهر خوش نشسته است، دانشگاهی در «زیرتل» و نه بالای آن که بتواند اجتماع و پیرامون را رصد کند. دانشگاهی که در ابتداییترین مسائل درجا میزند ولی اقدام به جذب دانشجوی خارجی میکند. دانشگاهی که برای کنار دستش راهحل ندارد اما سودای بین المللی شدن دارد.
------------------------------
اردوان قرائتی
-----------------------------
کد مطلب: 405219