کبنا ؛علی تقوی-
آتشی که بوعزیز به جان کشید همچنان خاورمیانه را در خود میسوزاند. بیش از هفت سال از حادثه به آتش کشیدن دستفروش تونسی در اعتراض به مامور شهرداری میگذرد و همچنان آثار و پیامدهای آن دامن خاورمیانه را فراگرفته است. آتشی که از تونس شروع شد، در مصر و لیبی به اوج رسید و در سوریه به یک بحران بینالمللی تبدیل شد. بحرانی که با گسترش مهاجرت به اروپا و ظهور داعش ابعادی جدیدی به خود گرفت. حال باگذشت بیش از هفت سال از مرگ محمد بوعزیز، خاورمیانه در وضعیت جدیدی قرارگرفته است. کاهش اهمیت نفت بهعنوان یک کالای استراتژیک، افزایش قدرت اقتصادی و نظامی چین، ورود بازیگران بینالملل به تحولات خاورمیانه و چرخش پاسیفیکی سیاست خارجی ایالاتمتحده ازجمله عواملی هستند که خاورمیانه را وارد فاز جدیدی از تحولات ژئوپلیتیک کرده است.
پس از تحولات ناشی از قیامهای صورت گرفته در کشورهای عربی، نقش سیاسی کشورها در خاورمیانه با سرعت قابلتوجهی در حال تغییر است. خیزشهای مردمی موجب دگرگونی اساسی در فرایندها و معادلات قدرت در خاورمیانه شده است و بحران سوریه که نقطه اوج این تحولات بود، قدرتهای منطقهای و جهانی را وارد بازی قدرت در این منطقه کرد. از همینرو، روسیه به دلیل چرخش سیاست خارجی آمریکا به سمت شرق آسیا، تلاش میکند خلا ایجادشده را با حضور نظامی در سوریه پر کند. از طرفی کشورهای عربی بهخصوص عربستان با افزایش بودجه نظامی سعی در اتکا به قدرت نظامی خود دارند و درعینحال، این کشورها تلاش دارند با سرمایهگذاری انرژی در روسیه، نوعی تعامل پایدار با مسکو ایجاد کرده و بر سیاستهای خاورمیانهای روسیه اثرگذار باشند. هرچند روسیه در نظم اقتصاد جهانی نقشی ندارد، ولی با توجه به قدرت نظامی و هستهای، میتواند در خاورمیانه مانع حل مسائل بدون در نظر گرفتن منافع خود شود. شرایط پیچیده سوریه، ایران و روسیه را در کنار هم و در تقابل با منافع کشورهای حوزه خلیجفارس قرار داده است.
هرچند که امریکا بهصورت مستقیم وارد عرصه نزاع و درگیری در تحولات خاورمیانه نشد، ولی با حمایت از کشورهای عربی، بخصوص عربستان، سعی در موازنه قوا در خاورمیانه دارد تا مدیریت آینده خاورمیانه را از دست ندهد. تحولات اخیر در کشورهای عربی، فرصتها و امکانات جدیدی را برای دگرگونی فضای سیاسی و امنیتی و تغییر موازنه قوا در خاورمیانه به وجود آورده است. از طرفی ترکیه، که یکی از بازیگران اصلی منطقهای است، در چند سال گذشته دچار تغییرات اساسی در سیاست خارجی خود نسبت به تحولات خاورمیانه شده است. بعد از برکناری داوود اغلو، تئوریسین سیاست خارجی ترکیه، و همچنین اختلاف بین قطر و عربستان، شاهد اختلاف ترکیه با کشورهای امارات و عربستان و نزدیکی این کشور به سیاستهای روسیه در خاورمیانه بودیم.
در هفت سال گذشته شاهد افزایش رقابت برای جایگاه و نفوذ در سطح منطقه هستیم. سطح همکاری و تفاهم بهشدت کاهش پیدا کرده و خاورمیانه فضای رقابت قدرتهای منطقهای و بینالمللی شده است. فراوانی و شدت اختلافها حاکی از این است که افق حل اختلافات بهمراتب، ضعیفتر شده و در مسیر تغییرات اساسی در مرزبندیهای کشورهای ضعیف حرکت میکند. از همینرو جنگ قدرتهای منطقهای و بینالمللی، منطقه خاورمیانه را در وضعیت جدید ژئوپلیتیکی قرار داده است. نوع حکومت، ترکیب جمعیتی، قومگرایی و برداشتهای افراطی از اسلام ، حکومتهای این منطقه را به ناامنترین و بیثباتترین حکومتها تبدیل کرده است. کشورهایی که بهصورت کامل روند دولت- ملتیسازی را طی نکردهاند، با ایجاد چنین بحرانهای داخلی و بینالمللی، مرزهای خود را بیش از هر زمان دیگر در حال فروپاشی میبینند.
نبرد برای سهم بیشتر بین بازیگران منطقه و بینالمللی، با تغییر مرزها صورت میگیرد. دولتهای ضعیف و بیثبات دیگر قادر به حفظ تمامیت ارضی خود نیستند و قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای کسب برتری و تثبیت یا افزایش موقعیت خود در خاورمیانه جدید از توان خود استفاده میکنند؛ بنابراین به نظر نمیرسد جنگی که طعم و بویی ایدئولوژیک و قومی به خود گرفته است، بدون تغییرات اساسی و تعیین مرزهای جدید در این منطقه پایان یابد. شاید قدرتهای اصلی تحولات منطقه مجبور شوند برای تامین منافع خود، به تقسیمبندی سایکس -پیکو پایان دهند و مرزهای جدیدی بر اساس منافع و میزان قدرت خود تعریف کنند.
آتشی که بوعزیز به جان کشید همچنان خاورمیانه را در خود میسوزاند. بیش از هفت سال از حادثه به آتش کشیدن دستفروش تونسی در اعتراض به مامور شهرداری میگذرد و همچنان آثار و پیامدهای آن دامن خاورمیانه را فراگرفته است. آتشی که از تونس شروع شد، در مصر و لیبی به اوج رسید و در سوریه به یک بحران بینالمللی تبدیل شد. بحرانی که با گسترش مهاجرت به اروپا و ظهور داعش ابعادی جدیدی به خود گرفت. حال باگذشت بیش از هفت سال از مرگ محمد بوعزیز، خاورمیانه در وضعیت جدیدی قرارگرفته است. کاهش اهمیت نفت بهعنوان یک کالای استراتژیک، افزایش قدرت اقتصادی و نظامی چین، ورود بازیگران بینالملل به تحولات خاورمیانه و چرخش پاسیفیکی سیاست خارجی ایالاتمتحده ازجمله عواملی هستند که خاورمیانه را وارد فاز جدیدی از تحولات ژئوپلیتیک کرده است.
پس از تحولات ناشی از قیامهای صورت گرفته در کشورهای عربی، نقش سیاسی کشورها در خاورمیانه با سرعت قابلتوجهی در حال تغییر است. خیزشهای مردمی موجب دگرگونی اساسی در فرایندها و معادلات قدرت در خاورمیانه شده است و بحران سوریه که نقطه اوج این تحولات بود، قدرتهای منطقهای و جهانی را وارد بازی قدرت در این منطقه کرد. از همینرو، روسیه به دلیل چرخش سیاست خارجی آمریکا به سمت شرق آسیا، تلاش میکند خلا ایجادشده را با حضور نظامی در سوریه پر کند. از طرفی کشورهای عربی بهخصوص عربستان با افزایش بودجه نظامی سعی در اتکا به قدرت نظامی خود دارند و درعینحال، این کشورها تلاش دارند با سرمایهگذاری انرژی در روسیه، نوعی تعامل پایدار با مسکو ایجاد کرده و بر سیاستهای خاورمیانهای روسیه اثرگذار باشند. هرچند روسیه در نظم اقتصاد جهانی نقشی ندارد، ولی با توجه به قدرت نظامی و هستهای، میتواند در خاورمیانه مانع حل مسائل بدون در نظر گرفتن منافع خود شود. شرایط پیچیده سوریه، ایران و روسیه را در کنار هم و در تقابل با منافع کشورهای حوزه خلیجفارس قرار داده است.
هرچند که امریکا بهصورت مستقیم وارد عرصه نزاع و درگیری در تحولات خاورمیانه نشد، ولی با حمایت از کشورهای عربی، بخصوص عربستان، سعی در موازنه قوا در خاورمیانه دارد تا مدیریت آینده خاورمیانه را از دست ندهد. تحولات اخیر در کشورهای عربی، فرصتها و امکانات جدیدی را برای دگرگونی فضای سیاسی و امنیتی و تغییر موازنه قوا در خاورمیانه به وجود آورده است. از طرفی ترکیه، که یکی از بازیگران اصلی منطقهای است، در چند سال گذشته دچار تغییرات اساسی در سیاست خارجی خود نسبت به تحولات خاورمیانه شده است. بعد از برکناری داوود اغلو، تئوریسین سیاست خارجی ترکیه، و همچنین اختلاف بین قطر و عربستان، شاهد اختلاف ترکیه با کشورهای امارات و عربستان و نزدیکی این کشور به سیاستهای روسیه در خاورمیانه بودیم.
در هفت سال گذشته شاهد افزایش رقابت برای جایگاه و نفوذ در سطح منطقه هستیم. سطح همکاری و تفاهم بهشدت کاهش پیدا کرده و خاورمیانه فضای رقابت قدرتهای منطقهای و بینالمللی شده است. فراوانی و شدت اختلافها حاکی از این است که افق حل اختلافات بهمراتب، ضعیفتر شده و در مسیر تغییرات اساسی در مرزبندیهای کشورهای ضعیف حرکت میکند. از همینرو جنگ قدرتهای منطقهای و بینالمللی، منطقه خاورمیانه را در وضعیت جدید ژئوپلیتیکی قرار داده است. نوع حکومت، ترکیب جمعیتی، قومگرایی و برداشتهای افراطی از اسلام ، حکومتهای این منطقه را به ناامنترین و بیثباتترین حکومتها تبدیل کرده است. کشورهایی که بهصورت کامل روند دولت- ملتیسازی را طی نکردهاند، با ایجاد چنین بحرانهای داخلی و بینالمللی، مرزهای خود را بیش از هر زمان دیگر در حال فروپاشی میبینند.
نبرد برای سهم بیشتر بین بازیگران منطقه و بینالمللی، با تغییر مرزها صورت میگیرد. دولتهای ضعیف و بیثبات دیگر قادر به حفظ تمامیت ارضی خود نیستند و قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای کسب برتری و تثبیت یا افزایش موقعیت خود در خاورمیانه جدید از توان خود استفاده میکنند؛ بنابراین به نظر نمیرسد جنگی که طعم و بویی ایدئولوژیک و قومی به خود گرفته است، بدون تغییرات اساسی و تعیین مرزهای جدید در این منطقه پایان یابد. شاید قدرتهای اصلی تحولات منطقه مجبور شوند برای تامین منافع خود، به تقسیمبندی سایکس -پیکو پایان دهند و مرزهای جدیدی بر اساس منافع و میزان قدرت خود تعریف کنند.