تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۲۳
کد مطلب : ۲۹۵۷۱۲
رئیس جمهوری مسئول یا منتقد؟ / از چین تا آمریکا شبکههای اجتماعی در هیچ کشوری رها نیستند / فراخوان گفتوگوی ملی /ایستادن مقابلاصلاحات!
۰
کبنا ؛بررسی مهمترین اخبار روزنامههای ۲۶ دی ماه:
روزنامه کیهان (۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
از چین تا آمریکا شبکههای اجتماعی در هیچ کشوری رها نیستند
اشاره:
شکی وجود ندارد که ملت ایران لایق استفاده از بهترین ابزارها و امکانات در زندگی فردی و اجتماعی خود هستند و یکی از این امکانات، شبکههای اجتماعی است که طی چند سال گذشته استفاده از آنها به شدت در کشور ما نیز رواج یافته است. کارشناسان معتقدند شبکههای اجتماعی فرصتها و تهدیدات همزمانی را برای کشورها در سطوح مختلف فراهم می کنند و هیچ کس منکر استفاده بهینه از این فرصتها نیست. اما هیچ دولتی نیز اجازه نمیدهد این شبکهها به ابزاری برای ضربه زدن به امنیت، ثبات سیاسی، انسجام اجتماعی و به طور کلی منافع و امنیت ملی کشورشان تبدیل شود. از این منظر «سامانبخشی» شبکههای اجتماعی و شفاف سازی فعالیتها در فضای مجازی در راستای حراست از امنیت و منافع ملی در بسیاری از کشورها از اصول مهم و پذیرفته شده است و بر خلاف تبلیغات رسانهای، در کشورهای غربی این «سامانبخشی» و «کنترل» بسیار جدیتر از سایر کشورهاست. نحوه فعالیت شبکههای اجتماعی در کشورهای آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین در کنار قوانینی که این کشورها برای سروسامان دادن به این فضا تدوین و تصویب کرده اند، شاید بتواند در فهم اهمیت این شبکهها و نحوه استفاده بهینه از آنها کمک حال ما باشد.
انگلیس؛ همکاری شبکههای اجتماعی
برای شناسایی آشوبگران
بسیاری از کشورهای اروپایی اقدامات نظارتی خود را در حوزه شبکههای اجتماعی بیش از پیش گستراندهاند. بر اساس گزارش شبکه خبری سیبیاس، در انگلیس بزرگترین مرکز کنترل اینترنت و شبکههای اجتماعی در اروپا به نام «جیسیاچکیو» در شهر لستر این کشور قرار دارد. این مقر مرکز رصد و نظارت دولت انگلیس و تبادل اطلاعات با دیگر کشورهاست. «جیسیاچکیو» به انگلیسیها امکان میدهد تا دسترسی افراد و آیپیها به اینترنت را به صورت هوشمند کنترل کنند، در عین حال چندین بنیاد نظارت بر شبکههای اجتماعی از جمله «ای دبلیو اف» نیز در این کشور به ویژه در مورد پورنوگرافی کودکان، نژادپرستی و مسائل تروریستی فعالاند.
اما نکته جالب توجه برخورد دولت انگلیس با شبکههای اجتماعی در شرایط اضطراری و بحرانی است. به عنوان مثال نزدیک به ۷ سال پیش شورشهای گستردهای در لندن آغاز شد. در این اعتراضات که بیش از ۲۰۰ میلیون پوند خسارت بر جای گذاشت ۵ نفر کشته شده و۱۶ نفر مجروح شدند. در این اعتراضات شبکههای اجتماعی میداندار بودند. نیروهای امنیتی بر این باور بودند که استفاده از شبکه اجتماعی توییتر و همچنین فناوری پیامرسان گوشیهای بلَک بِری این امکان را به معترضان داده تا پلیس را در سرکوب آشوبها ناکام سازد. از سویی دولت انگلیس دائماً به فیلترکردن توییتر تهدید میکرد و از سوی دیگر برخی گروههای مردمی از طریق همین شبکهها برای حضور مردم در خیابانها با هدف پاکسازی معابر و مقابله با موج آشوبطلبی علیه دولت فراخوان میدادند.
به گزارش گاردین، شبکههای اجتماعی و به خصوص پیامرسان بلک بری، میاندار این آشوبها بود و به قول خودشان، «بنزین بر آتش اعتراضات میریخت». نخستین جرقهها و فراخوان برای تجمع یا ارسال تصاویر از تجمعات در فیسبوک زده شد.اداره پلیس لندن (اسکاتلند یارد) اعلام کرد دعوت به خشونت در توییتر را تحمل نخواهد کرد و البته بدون مجازات هم نخواهد بود. همان زمان معاون پلیس لندن تایید کرد که افسران این اداره، از توییتر درباره اعتراضات و آشوبها تحقیق خواهند کرد. افسران پلیس انگلیس با مسئولان شرکت بلک بری وارد مذاکره شدند و آنها را به همکاری برای شناسایی و بازداشت ارسالکنندگان این پیامها مجاب کردند. بیانیه شرکت بلک بری مبنی بر اعلام همکاری با مقامات پلیس لندن موجب نگرانی کاربران این گوشیها شد. اما این شرکت کانادایی تاکید کرد که به هر شکلی که بتواند با مقامات پلیس لندن براساس قانون اساسی انگلیس، [برای شناسایی عوامل آشوبها] همکاری خواهد کرد. دریافت اطلاعات تنها به بلک بری محدود نبود و کاربران فیسبوک و توییتر نیز که دعوت به آشوب کرده بودند، به گفته معاون پلیس لندن، در تحقیقات این اداره شناسایی و دستگیر میشدند. این تنها یکی از اقدامات پلیس برای شناسایی عوامل اغتشاش و آشوب در شبکههای اجتماعی بود. دیوید کامرون نخستوزیر وقت انگلیس نه تنها از سرکوب این اعتراضات و برخورد با شبکههای اجتماعی دفاع کرد بلکه گفت اگر لازم باشد ارتش را نیز وارد ماجرا میکند.
فرانسه؛ کلماتی که جست و جوی آنها در اینترنت ممنوع است
در اتحادیه اروپا، فرانسه یکی از شدیدترین نظارتهای حکومتی بر فضای سایبری را دارد. طبق قانونهای «هادویی» و «لوپسی» مصوب سال ۲۰۰۹، کاربران ناقض قوانین شبکه از دسترسی به آن محروم میشوند و علاوه بر فهرست بلندی از تارنماهای غیراخلاقی یا ایدئولوژیک مسدود، شهروندان حق جستوجوی برخی عبارات را در موتورهای جستوجو ندارند. اینترنت مدارس نیز شبکههای اجتماعی را محدود کرده است.
در جدیدترین این محدودیتها نیز «امانوئل ماکرون»، رئیسجمهور فرانسه طی هفتههای گذشته بارها به موضوع گسترش «اخبار جعلی» در رسانههای اجتماعی اشاره کرده و از قصد خود برای معرفی لایحهای برای مبارزه با آنها خبر داده است. وی، به عنوان مثال هفته گذشته در جمع خبرنگارانِ
«کاخ الیزه» با اشاره به اینکه برخی از رسانههای اجتماعی به ابزارهایی برای ارائه اطلاعات نادرست و راهاندازی هجمههای تبلیغاتی علیه شخصیتهای صنفهای مختلف تبدیل شدهاند، خواستار مسدود کردن آنها شد. ماکرون گفت: «در شبکههای اجتماعی سراسر جهان و به تمام زبانها، هزاران حساب کاربری ایجاد شدهاند که هدفشان گسترش پروپاگاندا و ترویج دروغ برای لکهدار کردن حیثیت مقامهای سیاسی، شخصیتها، مقامهای دولتی و روزنامهنگاران است.»
به گزارش تسنیم طرح ماکرون، با مخالفتهایی در محافل سیاسی فرانسه رو به رو شده و برخی از منتقدان آن را ناقض قوانین داخلی این کشور درباره آزادی بیان دانستهاند. «مارین لوپن» طرح ماکرون را «بسیار دردسرساز» توصیف کرده و گفته است: «چه کسی قرار است تصمیم بگیرد کدام اطلاعات نادرست هستند؟» «ماکرون» در سخنرانی خود گفت: «اگر میخواهیم از لیبرال- دموکراسی محافظت کنیم، بایستی قوانین قدرتمندی در این زمینه داشته باشیم. من تصمیم گرفتهام نظام قانونی کشورمان را برای محافظت از حیات دموکراسی در برابر اخبار جعلی تغییر دهم.»
«ماکرون» تاکید کرد رسانههای اجتماعی بایستی منابع تأمین مالی خود برای تولید محتوا را شفاف کنند و برای هزینهکرد آنها در این زمینه، سقف وجود داشته باشد. او در بخش دیگری از اظهاراتش تصریح کرد بایستی به قضات اختیار داده شود مطالب حاوی اطلاعات نادرست را حذف کرده و حتی دسترسی به وبسایتهایی که اقدام به انتشار چنین اطلاعاتی میکنند را مسدود کنند.ماکرون ، به عنوان پیشنهادی دیگر گفت بایستی به «شورای عالی سمعی-بصری»، (نهاد نظارت بر رسانههای فرانسه) اختیارات بیشتری داد تا با «هر گونه تلاش برای بیثباتسازی کشور از طریق کانالهای تلویزیونی که تحت کنترل یا نفوذ کشورهای خارجی هستند» مبارزه کنند. منابع رسانهای در فرانسه گفتهاند لایحه پیشنهادی «ماکرون» احتمالاً با مانع چندانی برای تصویب در «مجمع ملی» این کشور و تبدیل به قانون رو برو نخواهد شد. حزب «آن مارش» رئیسجمهور «ماکرون» از اکثریت قابل توجهی در «مجمع ملی» برخوردار است.
آمریکا؛ بزرگترین رصد اینترنتی در جهان
اگرچه دولت آمریکا مدعی جریان آزاد اطلاع رسانی و پرچمداری آن در جهان است اما به گفته کارشناسان محدودیتهای فضای مجازی در آمریکا با دنیا غیر قابل مقایسه است. آمریکا از چهار مولفه جرمانگاری در قانون فضای مجازی تبعیت میکند که این نوع قانونگذاری در هیچ کجای دنیا شبیه ندارد و برخلاف سبک معمول در دنیا در مورد شبکههای اجتماعی به جزئیات و خرده موضوعات فضای مجازی نیز ورود میکند. طبق قانون امنیت سایبری آمریکا (مصوب سال ۲۰۱۲) که مشتمل بر ۱۵ بند است، هرگونه رفتاری در فضای مجازی اگر معارض با امنیت کشور آمریکا تشخیص داده شود، قابل پیگیری است. براساس افشاگریهای «ادوارد اسنودن» دولت آمریکا بزرگترین رصد اینترنتی را انجام میدهد. این دولت همچنین از سال گذشته تاکنون فشارها را برای نظارت بر شبکههای اجتماعی گسترش داده است.
آلمان؛ ۵۰ میلیون یورو، جریمه توهین یا تهدید
آلمان هم از سال ۲۰۱۴ به جمع کشورهایی پیوسته که شبکههای اجتماعی اینترنتی را در صورت انتشار محتوای «غیرمجاز» جریمه میکند. وزارت دادگستری آلمان چندی پیش قانون جدیدی را ارائه کرد که براساس آن شبکههای اجتماعی همچون فیسبوک زیر نظر قرار میگیرند و باید بلافاصله اقدام به حذف پیامهای «توهینآمیز یا تهدیدآمیز» کنند. اکنون اگر شبکههای اجتماعی از حذف محتوایی که از دید دولت آلمان غیرمجاز است، خودداری کنند، این کشور آنها را تا سقف حداکثر ۵۰ میلیون یورو جریمه میکند. هایکو ماس، وزیر دادگستری آلمان نیز با انتشار بیانیهای در خصوص این قانون جدید گفت: «این قانون استانداردهای الزامآوری را برای چگونگی مواجهه گردانندگان شبکههای اجتماعی با شکایتها و التزام آنها به حذف محتوای مجرمانه تعیین میکند. گزارش خبرگزاری رویترز حاکی از آن است که در صورت عدم حذف فوری محتوای غیرمجاز توسط یک شبکه اجتماعی، این کشور نمایندگان آن شرکت در آلمان را تا ۵ میلیون یورو و خود شرکت را نیز تا ۵۰ میلیون یورو جریمه خواهد کرد.»
اتریش؛ ۵ سال زندان برای متخلفان
حزب ائتلافی اتریش هم که به تازگی در انتخابات پیروز شده، تصمیم گرفته تا نظارت گستردهای روی سرویسهای ارتباطی و شبکههای اجتماعی را آغاز کند. آنطور که مشرق نیوز نوشته در این راستا مجازات جدیدی برای متخلفان در اتریش در نظر گرفته شده است که کمترین آن پنج سال زندان بوده و در صورت سنگین بودن جرم، حکم از پنج سال بیشتر میشود. حزب دست راستی اتریش پیشنویسی برای این قانون در نظر گرفته است که قصد دارد کشورهای بیشتری را وارد ائتلاف خود کند. دولت اتریش هدف اصلی خود برای زیر نظر گرفتن فضای مجازی و مقابله با هکرها و قانونشکنها را مبارزه با تروریسم و کاهش جرم و جنایت میداند.
اینترنت ملی در چین
سال ۲۰۱۷، پوتین هم در نشستی با مقامات روسیه اعلام کرد قصد دارد تا شبکههای اجتماعی را بهصورت جدی تحت نظارت قرار داده و به سراغ بررسی نحوه عملکرد سوءاستفادهکنندگان برود. پیشنویس قانون در این زمینه هم حاکی از جریمه نقدی سنگین و حتی تحت تعقیب قرار دادن خرابکاران در شبکههای اجتماعی است. رهبران چین نیز با برپایی «دیوار آتش بزرگ» یا همان دیوار مجازی چین به هیچ وجه با یک اینترنت تمام غربی کنار نیامدهاند در عوض اینترنت را از نو به شکل کاملاً چینی به نام «هولیان ونگ» اختراع کردند و به تبع آن شبکههای اجتماعی را هم به طور کامل به خدمت خود درآوردهاند. نصب نرمافزار جاسوسی دولتی چین روی سیستمهای مخابراتی موجب شده هرگونه حرکت مشکوکی در فضای مجازی و سیستم مخابراتی پیگیری شود. بدین ترتیب چین نیز مثل بسیاری از کشورهای دنیا، ضمن استفاده از فرصتهای موجود در این فضا، تهدیدات آن را هم خنثی میکند.
روزنامه ابتکار(۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
اسحاق جهانگیری: راهکار مقابله با ترامپ وحدت و راه اندازی گفتوگوی ملی است
معاون اول رئیسجمهوری با اشاره به اینکه رئیسجمهور آمریکا با اقدامات خود می خواهد بگوید ایران محل مناسبی برای سرمایهگذاری نیست، گفت: راهحل مقابله با ترامپ نمایش وحدت، انسجام و راه اندازی گفتوگوی ملی است.
اسحاق جهانگیری در بیست و سومین جشنواره تحقیقاتی علوم پزشکی رازی در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی اظهار کرد: کشور با مسائل و تنگناهای مختلفی روبرو است ولی همه میدانیم که فرصتهای بسیار خوبی هم در اختیار ما است که باید از آنها به خوبی استفاده کنیم به دلایلی که من نمیخواهم به آنها اشاره کنم آمریکا و رئیسجمهوری این کشور که در داخل آمریکا درباره او میگویند به خاطر عدم تعادل باید به مراکز درمانی مراجعه کند، سعی کرده است به ایران فشار وارد کند. وی افزود: آمریکا با همکاری برخی کشورهای عربی و صهیونیستها تلاش میکند به ایران فشار وارد کند اما تمام این فشارها و برنامهها شکست خورده است. به طور مثال نارضایتیهای داخل ایران را به شورای امنیت برد در حالی که سایر تجمعات که با جمعیت بیش از ده برابری نسبت به تجمعات ایران در سایر کشورها رخ میدهد در مجامع بینالمللی مطرح نمیشود اما آمریکا این اقدام را انجام داد و جلسه شورای امنیت به جلسهای علیه این کشور تبدیل شد. وی با بیان اینکه در برجام آمریکا تلاش میکند فضای ایران را نااطمینان برای کار جلوه دهد، تصریح کرد: آمریکا میداند مسئله اصلی ما معیشت، درآمد و رفاه مردم است و میداند که راهکار مسئله بیکاری، ایجاد آرامش، ثبات و امنیت در کشور است و اینکه سرمایهگذاری و تولید انجام شود. سرمایهگذار بیش از آنکه به مسائل مادی نیاز داشته باشد، به فضای آرام برای سرمایهگذاری نیاز دارد. وی ادامه داد: ما باید سالی ۶۵ میلیارد دلار منابع خارجی جذب کنیم و هزاران میلیارد تومان سرمایهگذاری کنیم اما رئیسجمهور آمریکا میخواهد زهر خود را بریزد و بگوید این کشور برای سرمایهگذاری مناسب نیست، اما راهکاری که من سراغ دارم نمایش وحدت انسجام و راه اندازی گفتوگوی ملی است زیراهیچ کس یا جریانی قادر نیست دیگری را حذف کند. فردی که حذف میشود، نفر دیگری از همان جریان جایش میآید. معان و اول رئیسجمهور تاکید کرد: دراین شرایط عقل حکم میکند همه دست به دست هم دهیم و وحدت و انسجام بزرگی در کشور را به نمایش بگذاریم وقت برای پرداختن به مشکلات ونقد تند به یکدیگر وجود دارد. ایران با این همه فرصتهای استنثانیی از جمله نیروی انسانی خود میتوان مشکلاتخود را حل کند. جهانگیری ادامه داد: البته مدیران نیز باید باانگیزه باشند وجدا روی کار بیایند. آقای هاشمی وزیر بهداشت در دولت یازدهم با فعالیتهای خود دیگران را به وجد میآورد. او باید به هاشمی دولت یازدهم بازگردد. مدیران سطح ملی باید فعالیت تمام وقت داشته باشند و پای کار بایستند. کسی هم که احساس میکند مدیر این شرایط نیست باید جای خود را به کسی واگذار کند که انگیزه و امید دارد.
معاون اول رئیسجمهوری با بیان اینکه همه برنامههای توسعه باید مبتنی بر تولید علم و فناوری باشد، گفت: اداره کشور با منابع طبیعی به آخر خط رسیده است. اداره کشور با فروش منابع طبیعی غیرواقعی، دشوار و در سالهای آینده غیرممکن است ما باید به جای منابع طبیعی به مغز دانشمندان و نیروهای انسانی خود متکی باشیم. وی تاکید کرد: توسعه شرکتهای دانش بنیان جزو اولویتهای دولت است. این شرکتها باید مرکز ایجاد شغل برای جوانان باشد. البته زیرساخت اصلی این راهبرد، پژوهش است . بنابراین باید پژوهش را در کشور با رویکرد حل مسائل بومی نهادینه کنیم. البته پژوهشهایی که برای افزایش جایگاه علمی ایران در جهان انجام می شود هم باید انجام شود ولی در پژوهشها باید به حل مسائل بومی توجه جدیتری داشته باشیم. حوزه پزشکی به دلیل ظرفیت بالایی که دارد، حتما می تواند در موضوع پژوهش نقش محوری داشته باشد. جشنواره رازی توانسته است که به یک مرجعیت علمی ممتازی دست یابد و از این بابت باید از مسئولان برگزار کننده این جشنواره تشکر کرد. جهانگیری همچنین با بیان اینکه پزشکی ایران توانسته است به نقطهای برسد که هر ایرانی به آن مباهات کند، خاطر نشان کرد: زمانی در مجلس دغدغه ما ایجاد ردیف بودجه برای اعزام بیماران کلیوی به خارج از کشور بود اما امروز توانمندی پزشکی ایران به نقطهای رسیده است که بیماران کشورهای منطقه برای درمان به ایران می آیند. معاون اول رئیسجمهوری در ادامه با بیان اینکه اجرای طرح تحول سلامت کار بزرگی بود که به ریسک و شجاعت در تصمیم گیری نیاز داشت، افزود: این طرح در شرایطی ایجاد شد که کشور در تحریم بود و محدودیت منابع وجود داشت ولی با اتکا به توانمندی ها و فرصت های کشور این طرح در دستور کار قرار گرفت و توفیقات بزرگی هم به د ست آمد؛ از قبیل اینکه هزینههای مردم را کاهش داد، بیمارستانها با متخصصان ۲۴ ساعته تجهیز شدند، بیش از ۲۰ هزار تخت بیمارستان افزایش یافت و رضایت مردم به دست آمد. وی ادامه داد: البته ما مقداری با محدودیت منابع مواجه شدیم و برخی دریافتیها به مراکز درمانی با تاخیر طولانی مواجه شده است اما من به ملت اطمینان می دهم طرح تحول سلامت به هیچ وجه از دستور کار دولت خارج نشده و همچنان چون این طرح در اولویت مردم است، در اولویت دولت هم می ماند اما باید راهکاری برای حل مشکلات این طرح تهیه کنیم.
گفتنی است که جهانگیری در ابتدای صحبت های خود با تسلیت جانباختن ملوانان کشورمان گفت: ۳۲ نفر از فرزندان عزیز کشورمان در آبهای ساحلی چین و ژاپن در حال خدمت به کشور جان باختند. خدمات این ملوانان سخت و طافت فرسا است. آنها سالها و ماهها از خانوادههایشان دور بوده و در اقیانوسها در حال حمل و نقل کالاهای کشور هستند. متاسفانه این حادثه تلخ که در تاریخ دریانوردی دنیا جزو استثنائات بوده باعث شد که چنین تصادفی رخ دهد و انفجار عظیمی ایجاد شود. وی ادامه داد: در اولین لحظاتی که خبر به من رسید به سفیرمان در چین اعلام کردم هر آنچه که در توان جمهوری اسلامی ایران است به کار بگیرد و از امکانات چین و سایر کشورها استفاده شود. وزارت خارجه هم اعلام کرد که از همه کشورهایی که امکان کمک دارند، درخواست کمک کرده است. جهانگیری در پایان گفت: نظر کارشناسان این بود که با توجه به انفجار و گازهای سمی امکان زنده ماندن ملوانان نیست ولی ما امیدمان را قطع نکردیم و به تلاش خود ادامه دادیم اما کشتی غرق شد و ما به پیکر آنها هم دسترسی پیدا نکردیم. این ملوانان جزو شهدای خدمت به ایران هستند و من این حادثه را به خانوادههای آنها و ملت ایران تسلیت می گویم.
روزنامه شهروند
۱۳۹۶/۱۰/۲۶
قطع بودجه نهادهای خاص
شهروند| کمیسیون تلفیق بودجه نهادهای خاص در سال ۹۷ را قطع کرد. سخنگوی کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی در تشریح نشست دیروز کمیسیون متبوعش از حذف بودجه نهادهای خاص در سال آتی خبر داد.علی اصغر یوسف نژاد با اشاره به حذف جدول ۱۷ از بودجه سال ۹۷ گفت: در سالهای گذشته دولت مواردی را به عنوان کمک به نهادهای خاص و موسسات غیردولتی آموزشی و فرهنگی ذیل عنوان جدول شماره ۱۷ اختصاص میداد که توسط مجلس شورای اسلامی تصویب میشد. جدول ۱۷ در بودجه سنوات گذشته به بیش از ۵۰ موسسه فرهنگی و مذهبی اختصاص داشت. نهادهایی همچون مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، بنیاد سعدی، مؤسسه «پرتو ثقلین»،مؤسسه فرهنگی «ترجمان وحی». سخنگوی کمیسیون تلفیق بودجه سال ۹۷ مجلس شورای اسلامی افزود: «در بودجه سال ۹۷ دولت جدولی را که بر اساس آن به نهادهای خاص و موسسات غیردولتی کمک میکرد حذف کرد اما بودجه آنها را در زیرفصلهای برخی وزارتخانهها قرار داد که پیش از این حدود ۲۰۰ میلیارد تومان برای کمک به این نهادها در بودجه های سالیانه در نظر گرفته می شد. کمیسیون تلفیق براساس بررسی هایی صورت گرفته تشخیص داد که کمک به نهادهای خاص و موسسات غیر دولتی فرهنگی و آموزشی در شرایط کنونی که حاکم بر بودجه است به صلاح نیست لذا با پیشنهاد نمایندگان و تصویب کمیسیون تلفیق این بودجه حذف شد.».
۸۰ درصد بودجه نهادهای خاص برای مسکن رزمندگان هزینه خواهد شد
در این میان اما علی اصغر یوسف نژاد در مورد روش جایگزین برای استفاده از منابع آزاد شده از محل حذف بودجه نهادهای خاص گفت: این بودجه برای سود وام مسکن رزمندگان و معلولان به صورت یارانه اختصاص یافت به گونه ای که ۸۰ درصد به عنوان یارانه سود مسکن به رزمندگان و ۲۰ درصد به عنوان یارانه سود مسکن معلولان اختصاص یافت، بنابراین در شرایط فعلی با توجه به مصوبه کمیسیون تلفیق چیزی به عنوان کمک به نهادهای خاص و موسسات غیر دولتی آموزش فرهنگی وجود ندارد و بودجه عمرانی آنها در جای خود باقی است.
این بودجه را به آموزش و پروش
اختصاص دهید
اختصاص بودجه نهادهای حذف شده از قانون بودجه سال آینده به سود تسهیلات مسکن رزمندگان و معلولان، از سوی کمیسیون تلفیق اما با واکنش برخی کارشناسان اقتصادی مواجه شده است. مهدی پازوکی اقتصاددان در گفت و گو با شهروند در این خصوص گفت:« با حذف بودجه این نهاد ها کاملا موافق هستم. متاسفانه اقدام دولت در مورد حذف جدول ۱۷ و گنجاندن موارد آن در زیرفصل های وزارتخانه ها شفافیت در این بخش را از بین برده بود. حذف این موارد از بودجه سال ۹۷ اقدامی قابل تقدیر است البته به این شرط که این بودجه به آموزش و پروش تعلق گیرد.». این کارشناس اقتصادی در ادامه در تشریح پیشنهاد خود در این مورد گفت:« بودجه لازم جهت برای مسکن رزمندگان ومعلولان کشور در ردیف های خاص خود پیش بینی شده است. امروز آموزش و پروش کشور از کسری بودجه شدید خصوصا در بخش ساخت و نوسازی مدارس در رنج است. بر اساس قانون اساسی آموزش و پرورش در کشور باید رایگان باشد. الان مدارس ابتدایی در کشور ما مشکل دارند. ما باید کیفیت فیزیکی محیط تحصیل را برای دانش آموزان ارتقاء دهیم. با گذشت بیش از چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز مدارس ما در برخی نقاط کشور نظیر سیستان و بلوچستان نیمکت ندارند، امکانات آموزشی ندارند، معلم ندارند، بچه های واجب التعلیم نمی توانند درس بخوانند.» این اقتصاددان در ادامه افزود:« گسترش آموزش ابتدایی وظیفه دولت است. آموزش و پرورش زیر ساخت توسعه کشور است. این در حالی است که در سال های اخیر آموزش و پرورش کشور به شدت تضعیف شده است و وظیفه مجموعه دستگاه های تصمیم گیر است که به این نهاد حیاتی برای توسعه کشور کمک بکنند. ما باید بهترین فارغ التحصیلان دانشگاه های کشور را جذب آموزش و پرورش کنیم. باید برای هزینههای جاری مدارس نظیر پول آب و برق بودجه بیشتری در نظر بگیریم. باید کمک کنیم که وضعیت فضای آموزش ابتدایی و مدارس ما در استان های محروم کشور از این وضعیت خارج بشود. حتی من معتقدم بخشی از بودجه آموزش عالی و دانشگاه های خالی از دانشجو در استان های مختلف را باید برای ساخت مدرسه و تهیه امکانات آموزشی در اختیار آموزش و پرورش قرارداد.»
بودجه نهادهای خاص
مسئله اصلی اقتصاد ایران نبود
در این میان اما برخی اقتصاددانان معتقذند که بودجه نهادهای خاص فرهنگی و مذهبی اصلی ترین مشکل اقتصاد ایران نیست و پرداختن بیش از از حد رسانه ها به این موضوع باعث به حاشیه رفتن مشکلات اصلی اقتصاد ایران شده است. حمیدرضا برادران شرکا دراین مورد به «شهروند» میگوید:«ببنید به نظر من وارد شدن به این موضوعات در حالی که هنوز به بودجه تبدیل به قانون نشده است کار درستی نیست. مشکل در کشور ما این است که از زمانی که دولت شروع به بودجه نویسی می کند، اطلاعات را بیرون می دهد و در نتیجه موج رسانه ای ایجاد می کند، این روند در نتیجه رسیدگی در کمیسیون های تخصصی و بعد کمیسیون تلفیق ادامه می یابد.ما باید فضای رسانه ای کشور را به سمت مسائل کلان اقتصادمان ببریم. اقتصاد ما باید به یک سیستم تبدیل بشود. سیستمی که باید پاسخگو باشد و از خود سیگنال صادر کند، برای کشور اشتغال و توسعه بیاورد و وقتی اشتباهی اتفاق افتاد درسیستم علائم اشتباهات به سرعت نمایان و اصلاح شود. ما باید فضای عمومی کشور را به گفت وگو در مورد مسائل اصلی ببریم تا اساس اقتصاد ایران یک سامانی پیداکند. متاسفانه امروز اوضاع اقتصاد ایران نابسامان است.»
روزنامه آرمان امروز
۱۳۹۶/۱۰/۲۶
اردوگاه، سرنوشت نجاتیافتگان از اعدام؟
خبر از بازبینی پروندههایشان که رسید، جرقهای از امید را در دلشان روشن کرد، حکم آنها هر چه بود دیگر مرگ نبود و نقبی به زندگی میزد. بررسی ۱۵هزار پرونده قاچاقچیان و حاملان موادمخدر برای نجات از اعدام خبر مسرتبخشی برای خانوادههای آنها و البته فعالان حقوقبشری در ایران است. حال این طرح در سربالایی دیگری افتاده و آن تعیین حکم جایگزین برای این افراد است. ابتدا سخن از حبسهای طولانیمدت و جریمههای مالی سنگین بود، اما اخیرا حرفهایی نیز از ایجاد اردوگاههای موقت برای اسکان و استقرار این افراد به میان آمده است. کارشناسان حقوقی و قضائی کشور از نجات تعداد زیادی از این افراد پس از بازبینی پروندههایشان خبر دادهاند؛ با این افراد که قطعا تعدادشان نیز کم نیست چه باید کرد؟! قطعا عمل خلاف آنها نمیتواند بدون مجازات بماند، در غیر این صورت دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود. یافتن مجازات جایگزین اعدام آسان نیست؛ مجازات تعیین شده باید همسنگ اعدام باشد و به همان میزان بازدارنده از ارتکابجرم برای جامعه. اکنون همه گزینهها برای مجازات این افراد روی میز قوهقضائیه است و تمام اختیارات به دستان توانمند قضات سپرده شده است تا آنها سرنوشت آینده این افراد را بر کاغذ حکمهای تازه آنها بنگارند.
احتمال فرستادن قاچاقچیان به اردوگاه
سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضائی با اعلام بررسی دوباره ۱۵هزار پرونده برای توقف حکم اعدام گفت: تعیین حکم جدید بعد از توقف حکم اعدام به تشخیص و رأی قاضی بستگی دارد. حسن نوروزی در واکنش به اظهارات سردار زاهدیان مبنی براینکه برای برخورد با عناصری که احکام آنها از اعدام به حبس ابد یا طویلالمدت تبدیل میشود باید براساس ماده ۴۲ اردوگاههایی برای نگهداری از آنها در شرایط ویژه ایجاد شود، تصریح کرد: میتوان با اجرای طرحی در بیابانهای حسنآباد با استفاده از زندانیان اردوگاهها و مکانهایی را ایجاد کرد و این افراد را در آنجا نگهداری کرده و به آنها آموزشهای لازم را داد تا بتوانند دوباره به جامعه بازگردند. او درباره متوقف شدن حکم اعدام که چندی پیش در مجلس به تصویب رسید، گفت: مجازات افرادی که در زندان هستند و قبل از ابلاغ این قانون محکوم به اعدام شده بودند با اجرای این قانون حبس و جریمه است. او ادامه داد: در حقیقت حکم اعدام این افراد لغو و به مجازات دیگر تخفیف مییابد، مگر اینکه این افراد در قالب باند و گروههای مسلحانه دستگیر شده باشند یا سابقه ۱۵ سال محکومیت قطعی داشته باشند. نوروزی در پاسخ به این سوال که بعد از توقف حکم اعدام چه مجازاتی برای این افراد در نظر گرفته میشود، توضیح داد: تعیین حکم جدید بعد از توقف حکم اعدام به تشخیص و رأی قاضی بستگی دارد. او با بیان اینکه حکم اعدام نیز همچنان برای برخی از مجرمان مواد مخدر اجرا میشود، گفت: در حال حاضر نیز قانون اعدام برای سرشاخهها و کسانی که گروه و باند تشکیل داده و بیش از سه کیلو مواد مخدر صنعتی و ۵۰ کیلو تریاک از آنها کشف و ضبط شده است یا در حمل و نقل بیش از ۱۰۰ کیلو موادمخدر نقش داشته باشند، اجرا میشود. این عضو مجلس با بیان اینکه این اقدام یک اقدام مولدی است، گفت: میتوان در این اردوگاهها، دانشگاه، کارگاه و... را ایجاد کرد و به زندانیان آموزش داد و از آنها در همان کارگاهها استفاده کرد. میتوان زندان را به دانشگاه و مراکز صنعتی تبدیل کرد و میتوان زندانی را در همین اردوگاهها با آموزش به یک صنعتگر ماهر تبدیل کرد تا بتواند دوباره به جامعه بازگردد.نوروزی ادامه داد: زندان و حبس برای انسانسازی است این افراد هم خطا کردهاند و میتوانند با جبران خطایشان دوباره به جامعه بازگردند. او در پاسخ به این سوال که توقف حکم اعدام شامل حال چند نفر از زندانیان میشود، گفت: آنطور که به ما اطلاع دادهاند، ۱۵هزار پرونده باید دوباره بررسی شود. نوروزی در پاسخ به این سوال که در قانون جدید حکم اعدام متوقف شده، آیا امکان دارد این حکم دوباره درباره افراد محکوم به اعدام بعد از بررسی صادر شود، گفت: خیر، توقف حکم اعدام به معنای لغو آن است.
اردوگاه بیفایده است
یک حقوقدان در گفتوگو با «آرمان» با اشاره به اینکه ایجاد اردوگاه به منظور استقرار افراد لغو اعدامشده را کاری بیهوده میداند، میگوید: این افراد معتاد و بیمار نبودند که قصد بازپروری آنها را داریم. بسیاری از این افراد قاچاقچیان جزئی هستند که در شرایط ویژه اقتصادی و اجتماعی مملکت ناچار به قاچاق و بازیچه دست قاچاقچیان بزرگ شدند. نعمت احمدی خاطرنشان میکند: مسیری نادرست را در راستای مبارزه با موادمخدر طی ۳۸ سال کردیم. ایران اولین گذرگاه پس از مزارع گسترده خشخاش افغانستان است؛ کشوری که به دلیل نفوذ گروهکهای تروریستی مانند طالبان به تجارت زیرزمینی موادمخدر رو آورده است. افغانستان به تنهایی ۹۰درصد تریاک مصرفی دنیا را تولید میکند و ایران مسیر ترانزیت تریاک تولیدی افغانستان با تولید سالانه شش تا ۹هزار تن است. او میافزاید: در این سالها بیشترین میزان اعدامها و بیش از چهارهزار شهید و ۱۲هزار نفر جانباز نیرویانتظامی را در حوزه مواد مخدر داشتهایم که با اشرار درگیر شده و جانباز شدهاند. این وضعیت در حالی بود که همه افراد و صاحبنظران معتقد بودند شیوه مبارزه کنونی با موادمخدر علمی نیست. احمدی تاکید میکند: این افراد بازیچه دست قاچاقچیان بزرگ قرار گرفتند و گاهی برای تامین هزینه اجاره خانه و به دست آوردن چندمیلیون ناقابل با قاچاقچیان همراه و سپس اعدام میشوند. آنها قاچاقچی و نامتعادل نیستند و نیاز به بازپروری ندارند، این افراد نیازمند شغل و درآمد هستند. او میافزاید: معتقدم ایجاد اردوگاه برای این افراد بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد و عملی نیست، زیرا مسائل زیادی مانند تامین اعتبار و بودجه ایجاد این اردوگاهها، چارچوب کاری آنها و نحوه آموزش به این افراد مطرح میشود. احمدی میافزاید: گزینه بهتر آن است که افراد نجات یافته از چوبه دار را به جامعه بفرستیم، زیرا این افراد تجربه تلخی را در زندان گذراندهاند و هدف از مجازات نیز تنبیه مجرم است، اما این تنبیه تنها نباید حذف فیزیکی و اعدام او باشد. او میگوید: بهتر است جای صرف هزینه برای ایجاد اردوگاه برای آنها کار و اشتغال ایجاد کنیم و هزینهای را که بناست صرف بازپروری آنها شود برای ایجاد شغل آنها هزینه کنیم. احمدی خاطرنشان میکند: بسیاری از این افراد به شرط لغو اعدام آزاد نمیشوند و مجازات اعدام آنها به حبس تغییر میکند، بنابراین تعالیم مورد نیاز را میتوان در همان زندان و هنگامی که فرد دوران حبس خود را میگذراند، به او آموزش داد. با ایجاد اردوگاه بار اضافه هزینهای بر دوش دولت نگذارند، زیرا در واقع این افراد به دلیل شرایط بد اقتصادی از جامعه طلب دارند و به این دلیل به سوی حمل موادمخدر رفتهاند.
روزنامه آرمان امروز
۱۳۹۶/۱۰/۲۶
تخلف ۱۰۰۰میلیاردی در یک واگذاری
یک عضو هیات رئیسه کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی از پرونده مفتوحه تخلف هزار میلیارد تومانی در واگذاری آلومینیوم المهدی و طرح هرمزال در این کمیسیون خبر داد که به گفته وی موجب شده ۵۰ تا ۶۰ درصد بازار آلومینیوم کشور دست یک خانواده بیفتد. بهرام پارسایی اظهار کرد: بر اساس شکایتی که از سوی آقای مرادی نماینده استان هرمزگان به کمیسیون اصل ۹۰ در خصوص واگذاری شرکت آلومینیوم المهدی و طرح هرمزال انجام شده که سازمان بازرسی نیز پیگیر آن بود پیش از انجام پروسه واگذاری این سازمان کتبا به وزارت اقتصاد اعلام میکند که واگذاری دارای تخلفاتی است و جلوی آن گرفته شود اما سازمان خصوصیسازی علیرغم این مکاتبه حدود ۱۲ روز بعد واگذاری را انجام میدهد و اقدام به بازگشایی پاکتهای مزایده میکند در حالی که تنها شرکتی که در مزایده شرکت کرده بود فروآلیاژ گنو بود. به گزارش آفتابنیوز، وی افزود: بعد از واگذاری مجددا سازمان بازرسی به این موضوع ورود و آن را پیگیری کرد و دلایل مستند و متقنی در مورد تخلف در واگذاری و فساد در آن مشخص شد. این پرونده در کمیسیون اصل ۹۰ مجلس مطرح بود و ما دیروز در کمیسیون اقتصادی جلسهای در این باره برگزار کردیم که نمایندگانی از سازمان بازرسی و دیوان محاسبات، ایمیدرو و خصوصیسازی در آن شرکت کردند. نماینده شیراز در مجلس با بیان اینکه ابهامات جدی در واگذاری این شرکت و عدم دقت در ارزشگذاری داراییهای آن وجود دارد، تصریح کرد: در ارزیابی ماشینآلات این شرکت ۸۲ درصد تخلف صورت گرفته، در ارزیابی زمین و ساختمان ۶۲ درصد و در حق امتیازها ۴۸۰ درصد تخلف انجام شده است و بعد از ارزیابی مجدد تخلفات محرز میشود. پارسایی یادآور شد: سازمان خصوصیسازی بدون توجه به تذکر سازمان بازرسی با یک متقاضی این مزایده را برگزار کرد در حالی که چندصد میلیارد تومان تفاوت ارزشگذاری در این مزایده وجود داشت؛ ضمن اینکه پیش پرداختها و مطالبات شرکت در این ارزشگذاری لحاظ نشده بود. این عضو کمیسیون اصل ۹۰ مجلس در این باره توضیح داد: حدود ۳۲ هزار تن شمش آلومینیوم در این شرکت بوده که ارزشگذاری نشده و چند هزار تن ضایعات آنودی بالغ بر ۴۰۰ میلیارد تومان وجود داشته که آن هم ارزشگذاری نشده است. علاوه بر این شرکت مذکور تا الان ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد تومان بدهیهای معوقه به بیمه، مالیات، اداره برق و بخش انرژی دارد که نسبت به پرداخت آنها اقدام نکرده است. وی تاکید کرد: یکی از مسائل مهم در واگذاری، تضمینهای اخذ شده از خریدار و بدهیها به بانکهای خارجی و داخلی آن است که با تضمین دولت بوده و ضمانتی جایگزین تضمینات دولت نکرده است. بنابراین دولت بدهیها را از بیتالمال پرداخت میکند. همچنین بانکهای خارجی هم مطالباتی دارند و چون دولت ضامن بوده موظف به پرداخت آن است. چندین بانک داخلی هم از این شرکت طلبکار هستند و در اخذ مطالباتشان به مشکل جدی بر خوردند. پارسایی در ادامه عدم تعیین تکلیف مطالبات سازمان توسعه و نوسازی صنایع معدنی از شرکت آلومینیوم المهدی به ارزش ۷۰۰ میلیارد تومان را از دیگر تخلفات آن دانست و اظهار کرد: خریدار اصلا توجهی به تعهداتش در قرارداد نداشته و مطالبات بر گردن دولت مانده و کسی پاسخگو نیست که به نظر میرسد نیاز است علاوه بر فسخ معامله، بازوهای نظارتی مجلس و قوه قضائیه یعنی سازمان بازرسی و دیوان محاسبات به این موضوع ورود کنند. وی مجموع تخلفات در واگذاری شرکت آلومینیوم المهدی و طرح هرمزال را هزار میلیارد تومان عنوان کرد و گفت که این واگذاری باعث شده ۵۰ تا ۶۰ درصد بازار آلومینیوم کشور دست یک خانواده بیفتد. این عضو کمیسیون اصل ۹۰ با بیان اینکه نظر هر دو نهاد نظارتی یعنی سازمان بازرسی و دیوان محاسبات بر احراز تخلفات است، خاطرنشان کرد: این تخلف با وجود شبهاتی که قبلا در واگذاریها وجود داشته، دغدغهها را افزایش میدهد که ممکن است بقیه واگذاریها نیز دچار چنین تخلفاتی باشند. بنابراین ما از طریق کمیسیون اصل ۹۰ با دیوان محاسبات و سازمان بازرسی مکاتبه کردیم که پروندههای مفتوحه در این زمینه به اطلاع ما برسد و آنها را مورد بررسی قرار دهیم.
روزنامه قانون(۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
ایستادن مقابلاصلاحات!
علیربیعی از همان روزهای ابتدایی که به عنوان وزیر به مجلس معرفی شد، نهتنها در میان مسئولان و آنهایی که دستی در قدرت دارند، بلکه از جانب رسانهها و افکار عمومی نیز مورد انتقاد بود. این وضعیت سبب شد تا او کارت زردهایی را از نمایندگان دریافت کند و بر سر مسائل مختلف فضای منفی فراوانی نسبت به او ایجاد شود. حال دوباره نمایندگان به دنبال استیضاح او هستند ولی این اقدام با حاشیههایی روبهرو شده است.
۲۶ دلیل برای استیضاح
حدود ۲۰ آذر بود که نمایندگان با ارسال نامهای به رییسمجلس دلایلی را مطرح کردند که در آن بر استیضاح علیربیعی تاکید داشتند. متن استیضاح وزیر کار به این شرح بود که نمایندگان خطاب به لاریجانی گفته بودند:« با عنایت به اصل ۸۹ قانون اساسی و ماده ۲۲۷ و ۲۲۸ آییننامه داخلی مجلس شورای اسلامی و با بررسی عملکرد جناب آقای ربیعی وزیر محترم «تعاون، کار و رفاه اجتماعی» خواهشمند است دستور استیضاح ایشان را با توجه به موارد زیر طبق مفاد قانون و آییننامه داخلی و سوگندنامه نمایندگان محترم و اعضاء هیأت رییسه مجلس در دستور کار قرار دهید». آنها موارد استیضاح را نیز به این شیوه تنظیم کرده بودند:
۱- سوء مدیریت در سازمان بازنشستگی کشور و بسیاری از شرکتهای وابسته، که طبق سیاستهای این صندوقها، باید سوددهی داشته باشند، ولی به دلیل مدیریت سوء امروز زیاندهی دارند.
۲- سوء مدیریت و عدم نظارت در مدیریت شرکتهای سرمایهگذاری تامین اجتماعی و زیانده بودن اکثر شرکتها از جمله شرکت شستا و ... که میتوانند سوددهی داشته باشند.
۳- عدم اجرای قوانین و مقررات در ارتباط با شفافیت اطلاعات اقتصادی و بنگاهها.
۴- بهکارگیری خلاف قانون بازنشستگان و از بین رفتن انگیزه در جوانان.
۵- عدم اجرای قانون در خصوص بازنشستگان صندوق بیمه روستاییان و عشایر و ایجاد فضای بدبینی و بیاعتمادی به مدیران و نمایندگان و مسئولان و فیالنهایه بدبین شدن مردم به نظام و انقلاب.
۶- عدم توانایی و نظارت کامل و وافی بر مجموعه وزارتخانه و کاهش انگیزه در دلسوزان و متخصصان و جوانان وزارت.
۷- افزایش نرخ بیکاری در کشور.
۸- عدم ایجاد مشوقهای لازم و مناسب کافی برای رفع موانع کارفرمایاران جهت رشد تولید داخلی.
۹- عملکرد بسیار ضعیف در بسترسازی و حمایت از توسعه اشتغال روستایی و خانگی و کسب و کارهای کوچک.
۱۰- عدم برقراری مشوقهای مناسب برای ترغیب بیکاران به منظور پیدا کردن شغل.
۱۱- ضعف عملکرد در مدیریت فنی حرفهای کشور عدم استفاده کافی از امکانات و توانمندیهای این مجموعه به منظور ایجاد اشتغال.
۱۲- عدم رسیدگی به اوضاع معیشتی و رفاهی بازنشستگان و عدم ارائه خدمات از طریق صندوق بازنشستگی.
۱۳- ضعف عملکرد در مدیریت فنی ـ حرفهای کشور و عدم استفاده کافی از امکانات و توانمندی این مجموعه به منظور ایجاد اشتغال.
۱۴- عدم موفقیت در ساماندهی و هدایت تسهیلات و در نهایت نیمهتمام بودن بیشتر طرحهای کارآفرینی.
۱۵- عدم برنامهریزی جهت تشویق متخصصین و کارآفرینان و سرمایهگذاری خارج از کشور جهت فعالیت در داخل کشور.
۱۶- عدم موفقیت در توسعه نظام تامین اجتماعی و افزایش رفاه اجتماعی.
۱۷- عدم تدوین و تصویب و اجرایی کردن سند کار شایسته.
۱۸- عدم تخصیص منابع و تسهیلات لازم جهت توانمندیسازی تعاونیها متناسب با افراد در برنامه پنج ساله توسعه و بودجه سالانه کشور.
۱۹- عدم برنامهریزی عملی و اصولی برای ایجاد شتاب در افزایش سهم بخش تعاونی در اقتصاد کشور.
۲۰- نبود تلاش و کار عملی برای کاهش آسیبهای اجتماعی و عدم ارتقا و کیفیت زندگی معلولان، بیماران خاص و گروههای اجتماعی.
۲۱- عدم توانایی لازم برای ساماندهی و توانمندسازی بنگاههای کوچک و متوسط.
۲۲- فراگیر نبودن قلمروهای بیمه تامین اجتماعی و پوشش جمعیت کافی.
۲۳- کاهش نرخ مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی و اشتغال کشور.
۲۴- عدم اصلاح ساماندهی نظام اطلاعاتی بازار کار.
۲۵- عدم رشد بخش تعاونی کشور و عدم تحقق سهم ۲۵درصدی بخش تعاون از اقتصاد کشور طبق برنامه پنج ساله توسعه.
۲۶- و دیگر ایرادات مطروحه در وزارتخانه بزرگ تعاون، کار و رفاه اجتماعی.
اقدام تاملبرانگیز نایب رییس
حال این روزها دوباره صحبت از حواشی استیضاح اوست. در همین راستا حسین مقصودی، نماینده مردم سبزوار در مجلس شورای اسلامی با اشاره به عدم اعلام وصول طرح استیضاح علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه امور اجتماعی در جلسه(یکشنبه ۲۴دی) پارلمان، گفت: اگرچه ربیعی در چند روز گذشته در مجلس برای متقاعد کردن نمایندگان برای انصراف از استیضاح خود لابیهای انجام داد اما موفق به این کار نشد و نمایندگان همچنان اصرار به استیضاح وی دارند. وی با بیان اینکه در جلسه (یکشنبه ۲۴دی) علی لاریجانی، رییس مجلس به اکبر رنجبرزاده، عضو هیاترییسه پارلمان دستور داد تا استیضاح علی ربیعی در همان روز و پس از نطق میان دستور نمایندگان اعلام وصول شود، ادامه داد: اما پس از آنکه علی لاریجانی ریاست جلسه را به مسعود پزشکیان، نایبرییس اول سپرد وی از اعلام وصول طرح استیضاح وزیر تعاون و کار و رفاه امور اجتماعی جلوگیری کرد. عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس تصریح کرد: پس از آنکه پزشکیان مخالفت خود را با اعلام وصول طرح استیضاح ربیعی اعلام کرد برخی نمایندگان اعتراضاتی را به نایبرییس اول مجلس داشتند. نماینده مردم سبزوار با بیان اینکه پزشکیان اعلام کرد طرح استیضاح وزیر تعاون باید روز سهشنبه اعلام وصول شود، اظهار داشت: این کار نایبرییس مجلس غیر قانونی بود.
ایستادن مقابل اصلاحات
بیشک اگر یک وزیر عملکرد مناسبی نداشته و انتقادهای فراوانی به او وارد است باید پاسخگوی عملکرد خود باشد و نمایندگان از طریق وظیفهای که دارند میتوانند این وزیر را به صحن آورده واستیضاح کنند. اینکه برخی برای رویکردهای سیاسی و جناحی جلوی درست شدن امور را بگیرند، کار درستی نیست و شاید از جریانهای محافظهکار این نوع عملکردها قابل درک باشد ولی جناحهایی که ادعای تحولخواهی و دگر اندیشی دارند نباید در برابر اصلاحات ایستادگی کنند.
روزنامه شرق(۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
گزارش نجفی و آزمون نهادهای نظارتی
گزارش نجفی از عملکرد شهرداری تهران در ۱۲ سال گذشته نشان میدهد انتقاداتی که به وضعیت نابسامان شهرداری تهران دوره محمدباقر قالیباف میشده است، انتقاداتی بجا و درست بودهاند. مجموع انتقادهایی که تا امروز به دوره ۱۲ ساله مدیریت قالیباف شده، عمدتا شامل دو بخش است:
یک بخش مربوط به کیفیت مدیریت شهری است. بسیاری از کارشناسان همواره بر این عقیده بودهاند که اصول و معیارهای برنامهریزی و مدیریت شهری در دوره قالیباف تا بیشترین حد ممکن نادیده گرفته شده است. نظام شهرسازی و مدیریت شهری در این دوره بیش از آنکه تابع قوانین و اصول شهرسازی باشد، به تبعیت از ائتلاف مدیریت شهری و سرمایهداری لجامگسیخته ساختوساز درآمد و قربانی این ائتلاف شد؛ تراکمفروشی فقط یکی از این رفتارهای مغایر قانون است.
بخش دوم انتقادها مربوط به انضباط مالی و رعایت قوانین و مقررات در رفتار مالی شهرداری تهران است. در دوره ۱۲ ساله شهرداری تهران که با ریاست مهدی چمران بر شورای شهر تهران نیز همزمان بود، تقریبا هیچگاه گزارش کامل و درستی از عملکرد مالی شهرداری اعلام نشد. حال آنکه مطابق با قانون تشکیلات شوراها، همهساله چنین گزارشی باید به شورا و مردم تقدیم میشد. اگر هم در مواردی گزارش داده شده است، ناقص و نارسا بوده است.
حالا محمدعلی نجفی در گزارشی که رسما تقدیم کرده است، از وضعیت مالی شهرداری در این دوره پرده برمیدارد؛ اعداد و ارقام شگفتانگیزند؛ برای نمونه فقط به همین چند عدد توجه کنیم:
شهرداری تهران درحالحاضر ۵۲ هزار میلیارد تومان بدهکار است. این مبلغ تقریبا معادل سهسال بودجه شهرداری تهران است.
۵۴ درصد از داراییهای شرکتها و سازمانهای زیرمجموعه شهرداری حسابرسی نشدهاند. این درحالی است که شهرداری تهران بسیاری از کارهایش را از طریق همین مجموعهها انجام میداد. ۶۷۴ ملک از املاک شهرداری تهران، تقریبا بدون رعایت تشریفات به اشخاص حقیقی و حقوقی واگذار شدهاند. میانگین پیشرفت فیزیکی پروژههای شهری شهرداری تهران در این دوره ۳۶ درصد بیشتر نیست. کل منابع مالی شهرداری در دوره ۱۲ ساله، بالغ بر ۲۲۷ هزار میلیارد تومان است. در ماههای پایانی دوره قالیباف، بیش از ۲۰ درصد (۱۲هزارنفر) به کارکنان شهرداری تهران اضافه میشود. همین چند عدد به سادگی نشان میدهد که شهرداری تهران در دوره محمدباقر قالیباف هیچگونه انضباط مالیای نداشته است؛ بهعبارتدیگر مقررات و قوانین در این حوزه به بوته فراموشی سپرده شدهاند و سادهترین اصول مدیریت هم اصلا جایی در مدیریت شهری نداشتهاند. شما تاجری را در نظر بگیرید که به اندازه سه سال از کل درآمدش بدهکار باشد؛ عرف، چنین کسی را اصلا مدیر نمیشناسد، خصوصا اینکه همین مدیر، نه فقط به اندازه سه سال از کل درآمدش بدهکار است بلکه پروژهها و طرحهایش حتی ۵۰ درصد هم پیشرفت نکرده است؛ یعنی در کار چنین کسی نه فقط قانون بلکه ابتداییترین و سادهترین اصول رفتار مالی هم رعایت نشده است.
از نظر حقوقی در سازمانهای اداری، بخش بزرگی از قوانین و مقررات برای مراقبت از سلامت و انضباط مالی سازمانها وضع میشوند. پول و بودجهای که در اختیار هر سازمان عمومی، مانند شهرداری قرار دارد، از اموال عمومی است. مدیر یک سازمان عمومی مطلقا موظف است مطابق با آنچه اراده عمومی، در قالب قوانین و مقررات تعیین کرده است، عمل کند. به همین دلیل عملکر مالی هر مدیر در سازمان متبوع او، بهترین شاخص برای کیفیت مدیریت اوست. مدیری که قوانین را به تشخیص و سلیقه خود برای آنچه خود میپسندد، نادیده میگیرد و ضوابط و انضباط قانونی را رعایت نمیکند، نه تنها به قانون بیاعتنایی کرده است، بلکه به اراده عمومی که در شکل قانون تجلی یافته، نیز پشت کرده است. او خود و اراده خود را بر اراده عمومی برتری و رجحان داده است. اتفاقی که در این دوران افتاده است در یک عبارت ساده قابل بیان است: «اضمحلال نظام حقوقی شهرداری تهران».در چنین اوضاعی میراثی برای مدیریت جدید باقی میماند با مجموعهای بدهکار، ساختار سازمانی متورم، انبوهی نیروی مازاد و مشکلات فراوان حقوقی، شهری پر از بحران که بعضی از آنها نیز فوریاند. قطعا نمیتوان از شهرداری بعد از قالیباف انتظار داشت این مشکلات را در کوتاهمدت حلوفصل کند. اما میتوان انتظار داشت که دستگاههای نظارتی، اعم از شورای شهر تهران و سازمانهای نظارتی دیگر، نسبت به گزارش نجفی ساکت و بیتفاوت نباشند. این گزارش باید در سازمانهای نظارتی بررسی و تحقیق شده و جزئیات آن بیهیچ مجامله روشن شود. اگر تخلفی بوده با آنها برخورد شود، اگر ضعف مدیریتی بوده بر مردم آشکار شود. اگر قرار به حاکمیت قانون در کشور است، نمیتوان و نباید از کنار گزارش شهردار فعلی تهران از دوره ۱۲ ساله گذشته شهرداری تهران به سادگی گذشت.
روزنامه شرق(۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
امروز فاش میگویم
سر خیابان، حجله گذاشتهاند. کمی جلوتر ساختمان شرکت ملی نفتکش است که بالاسر آن، تصویر ۳۰ دریانورد جانباخته در حادثه سانچی را نصب کردهاند و صدای قرآن تا نیمههای کوچه به گوش میرسد. دستههای گل سفید و پلاکاردهای عزا، دو طرف کوچه بیشازپیش داغ این روزها را به رخ میکشد. برای مصاحبه با محمدرضا تاجیک وارد دفتر او در همین خیابان شدم تا درباره ماهیت اعتراضات اخیر و مواجهه اصلاحطلبان با شرایط جدید صحبت کنیم. تاجیک تلاش کرد در طول مصاحبه تأکید کند پیش از آنکه بخواهد نامی بر این اعتراضها بگذارد و آنها را در ظرف نظری ببرد، بیشتر باید بگوید این پدیده، چه نیست. او از نفرت و عصبانیت متراکم و متقاطعی در جامعه سخن گفت که نتیجهاش چنین شد و در پاسخم به این سؤال که چرا الان چنین شد، گفت: در انقلابات رنگی که در بلوک شرق اتفاق افتاد، اصطلاحی داشتند: «حالا وقتشه». تاجیک به اصلاحطلبان توصیه کرد با بهمحاقرفتن این وقایع، اصلاحطلبان به تعطیلات تاریخی نروند. او گفت: «کار ما به صورت جدی از حالا شروع شده است. اگر در تعطیلات تاریخی هم بودیم، باید این تعطیلات را رها کنیم و برگردیم. بنشینیم و ببینیم چگونه میتوانیم تدبیر و تمهید کنیم که این وقایع ققنوسوار از خاکستر خود برنخیزد». به گفته او: «فردای بعد از این وقایع در کشور ما، فردای دیگری است. بیتردید، تاریخ ما با این وقایع ورق میخورد».
تحلیل شما از اتفاقاتی که رخ داد، چیست؟ اعتراض بود یا شورش یا جنبش؟ جنس این وقایع چه بود؟
از دو منظر میشود با این پدیده نوعی مواجهه نظری داشت. «لکان» به ما میگوید اسیر وسوسه تأویل و تحلیل نشوید. سعی نکنید پدیده را در آسترها و روکشهای نظری ملفوف و پیچیده کنید که واقعیت آن گم شود. یعنی یک حاشیه فربه نظری پیدا کند که رنگینتر، جذابتر و زیباتر از اصل جلوه کند. بهطوریکه اصل و واقعیت فراموش شود. ژیژک داستانی را در کتابش نقل میکند؛ میگوید چندی بود که از کارخانهای، چیزی دزدیده میشد. مسئولان آن حساس شدند تا ببینند چه چیزی دزدیده میشود. به یک کارگر مشکوک میشوند و او را هروقت که با فرغون خود خارج میشود، تفتیش میکنند و چیزی پیدا نمیکنند. بعد از مدتی متوجه شدند آنچه دزدیده میشده است، همان فرغون بوده است!
اینقدر بهدنبال ژرفا، عمق و موارد دیگری بودند که واقعیت در برابر آنها رژه میرفته، اما آن را نمیدیدند. نظریات هم گاهی با ما این رفتار را دارند. من اسم آن را «تدلیس نظری» یا «تدلیس نظریهها» میگذارم. تدلیس نظریهها ما را دچار فریبی میکنند که واقعیت را گم میکنیم. بعضی وقتها باید واقعیتهای سیاسی و اجتماعی جامعه را مشاهده کرد تا اینکه تحلیل کرد. گاهی اینقدر واضح و مبرهن است و ابعاد آن با انسان صحبت میکند که نیاز نیست زبان نظریهها را در دهان آن (واقعیت) گذاشت تا به سخن درآید. وقایع خود، سخنگوی خود هستند. صامت نیستند. پیام آنها در کنش آنهاست؛ بنابراین زبان آنها، زبان کنش است. با همین زبان فریاد میزنند، اما ما آنها را در چارچوبهای نظری ملفوف میکنیم و به این ترتیب واقعیت گم میشود.
منظر دوم این است که ما برای اینکه یک پدیده اجتماعی و سیاسی را بهویژه که دارای پیچیدگی خاصی باشد، فهم کنیم؛ باید آن را از یک منظر نظری ببینیم. من در این رویکرد هم اشکالی نمیبینم، اما بیتردید، ورود به این وادی یعنی ورود به یک پلورالیزم و کثرت و تنوع بیپایان نظری. میتوان به این پدیده از منظر جنبشهای کلاسیک اجتماعی نگاه کرد و فقدانهایی را در آن جستوجو کرد. مثل فقدان رهبری، ایدئولوژی و سازماندهی و بعد هم فریاد برآورد که یافتم! و البته در ادامه تحلیل کرد که چنین جنبشهایی به ثمر نمیرسند، چون فاقد رهبری، ایدئولوژی و... هستند. آنچه بعضی از نظریهپردازان این روزها گفتهاند و به آن دل خوش میکنند. یک منظر هم این است که از دریچه جنبشهای جدید اجتماعی به آن نگاه کرد که در آنها نوعی از تشکیلات ولنگار، فقدان ایدئولوژی مشخص، رهبری و ساماندهی مشخص را میتوان جستوجو کرد.
میتوان این پدیده را یک حرکت پوپولیستی، یا یک حرکت پساپوپولیستی فرض کرد؛ یعنی خیزشی که کثرت پیرامون مطالبه، وحدت ایجاد نمیکند، بلکه خود مطالبه هم کثیر است و فقط جایی که وحدت ایجاد میشود، «کنش» است؛ یعنی انسانها با انگیزهها و انگیختههای مختلف در یک جغرافیای زمانی و مکانی یک کنش را با هم انجام میدهند، اما مطالباتشان یکی است و فقط در کنش با هم وحدت دارند.
از طرفی میتوان این پدیده را یک رخداد از نوع بدیویی دانست که از هیچکجا و همهکجا نازل شد و قابل پیشبینی نبود. حتی میتوان این پدیده را در فضای سوژه آلتوسری جستوجو کرد. برایناساس مفروض بگیریم که یک سوژه در اثر یک خطاب، متولد شده و در جامعه ما در حال ایفای نقش سوژگی خود است.
میتوان از نظر مارکسیستی وارد ماجرا شد و یک سوژه جمعی یا کارگزار تاریخی را در یک مقطع خاص دنیای پسامدرن، فرض کرد و گفت یک جنبش پسامدرنی در حال رخدادن است. همچنین میتوان از دستگاه نظری هگلی وارد شد و فرض کنیم که حرکتی از سوی اراذل و اوباش صورت گرفته که بعضیها هم این روزها از این مفاهیم استفاده میکنند، مثل «آشغال» و مفاهیم سخیفی که اصلا در فضای تحلیلی نمیگنجد. میتوان این را یک کنش بدون کنش دانست و به تعبیر گرامشی آن را «انقلاب بدون کنش» یا «انقلاب بدون انقلاب» نامید و از آن زاویه ماجرا را بررسی کرد. بعضی از نظریهپردازان هم این فضا را در یک نوع «ادهوکراسی»، یعنی یک نوع بروکراسی بدون بوروکراسی، بوروکراسی که خلاقیت خود را از انسانها و سازمان نمیگیرد و میتواند متنوع و متکثر از سازمان عمل کند، بررسی میکنند؛ بنابراین از زوایای گوناگون میتوان آن را به صدا درآورد؛ اما باید توجه داشت وقتی وارد این وادی میشویم، در حقیقت وارد وادی پیچیده و پر از ابهامی میشویم که هراس این است که واقعیت را گم کنیم و آن را نبینیم، اما میتوان از دریچهای آن پدیده را به صدا درآورد و با آن ارتباط گرفت، اما ضرورتا و لزوما اینطور نیست که آنگونه دستگاه نظری مورد نظر ما این پدیده را به صدا درآورده است، این صدا، همان صدای پدیده و واقعه باشد؛ اما این بحث یک موضوع جدی است که وقتی من برای نوشتن کتابی در این زمینه تلاشی را آغاز کردم، باور نداشتم که در گرداب چنین نظریاتی گرفتار شوم؛ بنابراین آنچه میتوان گفت، این است که این پدیده چه نیست؟ این پدیده بیتردید یک جنبش مدنی معطوف به یک نوع حق نیست.
یک جنبش «کلاسبیس» یا طبقهبنیاد نیست؛ یعنی مبتنی بر طبقه خاص و ایدئولوژی خاص نیست. یوتوپیای خاصی ندارد، عمدتا سلبی عمل میکند و بالاخره در روند خود، تولید معنا میکند و در این روند برای خود رهبری ایجاد میکند، نه در آغاز. این پدیده میتواند موجی عمل کند، گاهی سر به تو داشته و گاهی توفنده عمل کند.
طبیعتا چنین حرکتی حقانیت و مشروعیت خود را از زمینهای که بر آن روییده و شکل گرفته، میگیرد و هر کنش خود و واکنشی را که در برابر آن شکل گرفته سرمایه خود قرار میدهد.
بهاینترتیب خود را فربهتر میکند و حرکت خود را توفندهتر ادامه میدهد. بنابراین با چنین فضایی مواجه هستیم که این پدیده، در نوع خود کمنظیر و بینظیر است و در قالبهای مرسوم نظری چندان نمیگنجد. ولی خب در آینده شاهد خواهیم بود که پیرامون این پدیده، نظریههای بسیار فراوانی شکل خواهد گرفت.
شما اشاره کردید که این حرکت، موجگونه است. الان تا حدودی این موج فروکش کرده است، فکر میکنید این وضعیت تا چه زمانی ادامه پیدا میکند؟ آیا دوباره ممکن است که این شکل از اعتراضات بروز پیدا کند؟ یا خاتمه این وضع را خاتمه این اعتراضها میتوان قلمداد کرد. پیشبینی شما از این وضع چیست؟
به قول آن بزرگ روزنامهنگار که زمان قاجار تحت عنوان «فاش میگویم»، مطلبی نوشت، من امروز فاش میگویم که تا بستر رویش و زایش چنین شورشهایی مرتفع نشود، در آینده باید منتظر خیزشهای رادیکالتر، وسیعتر و بنافکنتر و شالودهشکنتر از آن چیزی باشیم که امروز تجربه کردیم. این نهال بر زمینی روییده است؛ این نهال در این زمین، امکان روییدن و تناورشدن داشته است. این زمین با مختصات خود سرجای خود است. اما مشکل این زمین چیست؟ این زمین، از یک جهت، آفتزده است. به قول روزنامهنویس «صور اسرافیل»، این زمین دچار انواع بیماریها و آفتها است. از جانب دیگر، بالاخره در این فضا مردمی میزیند؛ مردمی که دچار مشکلات جدی هستند. مشکلاتی که عبارتاند از آنومی یا بیگانگیهایی که جامعه امروز ما را دربر گرفته است. یکی از این آنومیها بیگانگی سیاسی است که مردم ما امروز آن را حس میکنند. دیگری احساس بیقاعدگی سیاسی و نیز مهجوری سیاسی، یا بیمعنایی سیاسی، حقارت و رؤیتناپذیری است. احساس بیاعتمادی و نارضامندی، احساس بیعدالتی جنسیتی، قومی، اقتصادی، اجتماعی، نسلی و شغلی، همه اینها روح جامعه را آزار میدهد. در این بستر است که چنین نهالی روییده و تناور میشود. اگر امروز نیندیشیم برای فردایی که آرامشی برقرار خواهد شد، این پلاکهای سنگین که در اثر این واقعه نیمهگشوده شدند، اگر که بسته شوند و به خواب عمیقی بروند، نباید فراموش کرد که این بستر همچنان حضور دارد و برای رویش چنین نهالی مهیاست. هیچ دلیل منطقی، عقلی و تاریخیای وجود ندارد که ما فرض کنیم که به پایان ناآرامیهایی از این دست رسیدیم.
این بستر در طول تاریخ ایجاد شده است. چرا به یکباره در چنین مقطعی این اعتراضات ظهور میکند؟ مثلا چند ماه قبل از این، بخش زیادی از مردم در انتخابات شرکت کردند تا از آن مسیر مطالبات را پیگیری کنند. پس جنس معترضان چیست؟ اینها از اصلاحات تدریجی و صندوق رأی دل بریدهاند؟ یا حتی ممکن است رأی هم داده باشند اما چون فکر میکنند صدایشان شنیده نشده، حالا که بستری فراهم شده است وارد خیابان شدهاند؟ جنس این اتفاق با این فاصله از اوایل سال جاری چیست؟ بعضیها میگفتند، اینها تحریمی هستند. اصلا این تقسیمبندی را قبول دارید یا فکر میکنید نوعی از تقلیلدادن سطح بحثی است که پیش آمده است؟
برای تحلیل باید از ریداکشنیزم یا تخفیفگرایی و تحدید (محدودکردن) موضوع پرهیز کنیم. همچنین باید از کاریکاتوریزهکردن مطلب هم پرهیز کنیم. در انقلابهای رنگی که در بلوک شرق اتفاق افتاد، اصطلاحی داشتند: «حالا وقتشه!»
ببینید! من قبل از سال ۸۸، مطلبی با عنوان «شورش موقعیت» نوشته بودم که برداشتهای مختلفی هم از آن صورت گرفت. در آن مطلب گفته بودم که گاهی موقعیت، شورش میکند. موقعیت، کنشی جمعی را در یک لحظه خاص تاریخی طلب میکند؛ حالا وقتشه! نه اینکه این علل و عواملی که باعث رخدادن این پدیده شدند، قبلا وجود نداشتند. بلکه وقتش نبوده، روزنهای باز نشده بوده است؛ جرقهای زده نشده و این سطح از آمادگی و همبستگی، عصبانیت و تنفر، وجود داشته اما انباشته نشده، متراکم و متقاطع نشده است. شکافهای اجتماعی چه زمانی موجب بحران میشوند؟ زمانی که متقاطع و متراکم بشوند. وقتی شکافهای متعدد وجود دارد، اما هنوز متقاطع و متراکم نشده، نمیتواند بستر را برای یک خیزش فراهم کند. این نارضایتی و تراکم تنفر، عصبانیت، حقارت، دگربودگی و.. در یکجا جمع شده و در یک لحظه تاریخی جمع میشود و آن لحظه تاریخی، خود را نمایان میکند؛ یعنی روزنهای کفایت میکند که دروازهای گشوده شود. این شرایط، شرایطی بود که در این لحظه تاریخی حادث شد و ممکن است هر لحظه تاریخی دیگر را مجال بروز و ظهور دوباره خود قرار دهد. آن چیزی که باید به آن هوشیار بود این است که اگر این شورشها مثل یک تلنگری بود که ذهن و روان بعضی افراد را اذیت کرد، اگر میخواهند دوباره اذیت نشوند و دوباره اسیر چنین موضوعی نشوند، لطفا بستر را به گونهای تمهید و تدبیر کنند که دوباره شاهد چنین پدیدههایی نباشیم.
جریان اصلاحطلب سعی کرده خود را در جایگاه اپوزیسیونی قرار دهد که صدای منتقدان باشد با رویکرد اصلاحی، فکر میکنید این جریان با این بدنه معترض باید چه رفتاری داشته باشد؟ آیا باید در تاکتیکها یا حتی در راهبردهای خود تغییراتی را داشته باشد. در حقیقت مواجهه این جریان با این پدیده چه باید باشد؟
ببینید! در نخستین گام باید بپذیریم در متن و بطن این خیزشی که در جامعه اتفاق افتاد، نوعی عبور از مناسبات و جریانات مرسوم وجود داشت. به یک بیان، چنین کنشی را که در جامعه دیدیم، واکنشی در مقابل کنش خودمان بود. درحقیت به نحوی در حال برداشت آن چیزی هستیم که در این سالها کشتیم؛ حکایتی هست.
میگویند: افسر آلمانی از نمایشگاه نقاشی پیکاسو دیدن کرد. اما به یک نقاشی خیره شد و نوعی آشوب مدرن را در آن دید. به پیکاسو گفت این کار شماست؟ او هم در جواب گفت: نه. این کار شماست!
در حقیقت آشوبی که در تابلوی نقاشی امروز ما نقش میشود، کار نقاشی نیست که کف خیابان است، بلکه کار ماست. در حقیقت حکایت آن نقاشی است که تصویر معشوق خود را طراحی میکرد. از او میپرسند که آیا تلاش میکنی نقاشی تو شبیه معشوقت شود؟ میگوید نه! سعی میکنم معشوقم شبیه نقاشی شود!
ما دیرزمانی است که تلاش کردیم جامعه شبیه نقاشی ما شود. تلاش نکردیم که نقشی از جامعه بکشیم که شبیه جامعه باشد. بلکه تلاش کردیم که جامعه شبیه نقاشی ما شود. برای اینکه این فرایند شبیهشدگی حاصل شود، خشونتهای کلامی، فرهنگی و گفتمانی ورزیدیم. اینها انباشت شد و یک جایی سر باز کرد. در شرایط کنونی، اگر اصلاحطلبان، خصوصا اصلاحطلبان رسمی، آنهایی که جزئی از قدرت و بازی قدرت هستند، به تعبیری اصلاحطلبان حکومتی؛ اگر در نقاشی نقش، سهمی داشتند، اگر بخواهند از زیر بار هجمههایی که در رهگذر این خیزش متوجه آنها شد، موفق بیرون بیایند و کماکان به عنوان آلترناتیو و نیروی هژمونیک دهه پنجم ایفای نقش کنند، چهارراه پیشِروی دارند... .
منظور شما از اصلاحطلب حکومتی چیست؟
کسانی که از جریان اصلاحطلبی ابزاری ساختند برای اینکه در بازی ماکرو پالیتیک قدرت حضور و سهمی داشته باشند و حیات و ممات اصلاحطلبی را در این زمین تعریف کردهاند. برای اینکه در در ماکرو فیزیک قدرت باشند، وارد هر بازی، ائتلاف و حرکت تاکتیکی و استراتژیکی میشوند. جریان اصلاحطلبی عمدتا فرهنگی، معرفتی و اجتماعی است تا لزوما به معنای مرسوم سیاسی. اما کاملا این موضوع را به امر سیاسی آن هم از نوع زمخت آن تقلیل داده و بقیه ابعاد آن را از این جریان گرفتند. یعنی نگذاشتند این جریان بتواند در بدنه و ریز بدنه جامعه کار کند و از میکرو پالیتیک قدرت استفاده کند. من این گروه را اصلاحطلبانی میدانم که عموما در قدرت هستند و برای قدرت تلاش میکنند. این گروه عمدتا از اصلاحطلبی ابزاری میسازند که دیده و شنیده شوند تا در قدرت حضور داشته باشند. اما در شرایط کنونی برای کل جریان اصلاحطلب چهارراه پیداست. اگر فرض کنیم همه ما سوار یک کشتی هستیم که مثل کشتی تایتانیک دچار تلاطم شده است، اصلاحطلبان میتوانند نقش کسانی را بازی کنند که مثل اربابان قدرت و ثروت در تایتانیک سریع قایقهای نجات را پایین انداخته و سوار شوند و سرنوشت خود را از کشتی و کشتینشینان جدا کنند. راه دیگر این است همچون مردمی که در این شرایط دچار بحران تدبیر میشوند و از این سر کشتی به آن سر میروند، خود را از هراس به دریا پرتاب کنند تا ببینند شناکنان میتوانند خود را نجات دهند یا نه. راه دیگر این است که میتوانند به آن دسته سرود گروه کر عرشه کشتی بپیوندند و با هم سرود همهچیز آرام است سر بدهند و بگویند اینکه میگویید کشتی دچار گرداب است، توهم است! چهارمین حالتی که برای اصلاحطلبان متصور است، این است که عاقلانه و با طمأنینه، بدون اینکه دچار هیجان و احساسات شوند و بارها به نعل و میخ تحلیلی و تجویزی بزنند، عاقلانه و عالمانه ببینند مشکل ساختاری و فنی این کشتی چیست؟ ببینند مشکلات بیرونیای که این کشتی را دربر گرفته، چیست؟ ببینید کشتی کجا به کجراه و بیراه رفته و کجا متوجه نشدهاند که در مسیر، توفان و گرداب است تا قبل از برخورد با آن بتوانند مسیر را تغییر دهند، یعنی قبل از آنکه زود دیر شود، اصلا مسیر را عوض کنند. اصلاحطلبان باید یکی از این چهارراه را دنبال کنند.
اصلاحطلبان تا الان کدامیک از این راهها را دنبال کردهاند؟
به نظرم عدهای در حال بازی نقش شوالیههای پیروز هستند. بر این فرض هستند که بگویند دیدید جز اصلاحطلبی مرسوم راهی برای تغییرات اجتماعی وجود ندارد و سرمست از راه رفته خود هستند. بعضیها هم مثل پیوریتنهای عبوسی هستند که ارتدکس مشرب هستند و تلاش میکنند کماکان از منظر خود پدیده را ببینند و معنایی را به آن بدهند که خودشان میخواهند و همچنان به چارچوبهای اصلاحطلبی که فهم میکنند، بچسبند و وفادار باشند. بعضی دیگر هم دچار نوعی از گمگشتی و سرگشتگی تحلیلی هستند. میخواهند تأییدی داشته باشند از آنچه بر کف خیابان جاری شده است و آن را یک حرکت مردمی معطوف به مطالبه حق بدانند. بعضیها هم مثل شاگردان مکتب شوپنهاور تلاش کردند از هنر همیشه پیروزبودن و مصادرهکردن جریانات بهره ببرند و به شکلی این جریان را مصادره کنند. البته بسیاری از آنها تلاش کردند از آن چیزی که مطالبات انباشتهشدن مردم است، دفاعی داشته باشند و اعتراض آنها را مورد تأیید و از جانب دیگر حاشیههای این اعتراض را مورد نقد قرار دهند؛ حاشیههایی که فربهتر از متن میشود و اصل قضیه را با چالش مواجه کرده و اجازه نمیدهد اعتراضات به اهداف حقه خود رسیده و آن را از مسیر اصلی خود خارج میکند. درمجموع میتوانم بگویم جریان اصلی اصلاحطلبی مواضع عاقلانهای را اتخاذ و تلاش کرد که نه از مردمی و برحقبودن چنین حرکتی بهراحتی عبور کند و هم تلاش کرد که افزودههای در مسیر را ببیند و آنچه را که از جنس اصل نیست، تفکیک کند. یعنی سره را از ناسره تفکیک کرده، از سره دفاع و ناسره را مورد نقد قرار دهد. این در جریان اصلاحطلبی اتفاق افتاد. این شرایطی که اصلاحطلبان باید مشق دیگر کنند، باید یک بار دیگر تأمل انتقادی از خود داشته باشند.
این شرایط، شرایط گشت و بازگشت توأمان است؛ شرایط گسست و پیوست است. باید به اصل اصیل خود بازگردند، باید به نیستانی که از آن ببریدهاند، بازگردند. این نیستان از جنس نقد بوده است. بارها گفتهام، اگر اصلاحطلبی نقطه کانونی داشته باشد که بقیه دقایق پیرامون آن تنیده و تقریر میشوند، آن نقطه، نقد است.
سود این نقد، اول به سمت خود جریان اصلاحطلبی است. جریان اصلاحطلبی ازآنرو که اول نقد را بر خود و بعد بر دیگران جاری میکند، جریان اصلاحطلبی است. دیرزمانی است که از این فضا فاصله گرفته شده است. ما نیاز به یک نوع بازگشت داریم، البته به گشت هم احتیاج داریم. گشت اما ناظر به آینده است. من بارها گفتهام که چگونه این جریان به گفتمان تبدیل شود و بعد هم چطور به آن تکمله بخورد. چطور آن را با روح و شرایط و ذائقه زمانه و نسل جدید همگون کنیم. چگونه آن را از پشت ویترین خارج کرده و به جنس کنش دربیاوریم. طبیعی است که به این مسئله نیازمندیم. ما به گفتمانی احتیاج داریم که از جنس کنش و راه برونرفت باشد. دیگر زمان گفتمانهایی که درون زرورق پیچیده شده و پشت ویترینها به نمایش گذاشته شده، گذشته است. اگر امروز را که یک مجال تاریخی پیدا شده است، یکبار دیگر نسبت به خود محاسبه نفس داشته باشیم، فهم کنیم کجاها اشتباه رفتیم و بازگردیم و تلاش کنیم آنها را اصلاح کنیم، تردید نکنید که در دهه پنجم هم میتوانیم بهعنوان آلترناتیو برتر و نیروی هژمونیک جامعه باقی بمانیم. در غیر این صورت من فرضم این است که هندسه سیاسی و هندسه قدرت در دهه پنجم دچار تلاطم و تغییر شده و در این هندسه جدید سیاسی، تردید ندارم که نقش اصلاحطلبان کمرنگتر خواهد شد.
فکر میکنید در این بازگشت، باید به انگارههای مبتنیبر عدالت اجتماعی بازگردند؟
این گفتمان باید از جنس کنش باشد. بنابراین دقایق آن باید انضمامی باشد. باید با مردم رابطه برقرار کند؛ از عرش به فرش بیاید. بارها گفتم، اصلاحطلبان باید یک ریش گفتمانی داشته باشند که با آن بروند تجریش! یعنی اگر نتوانند مفاهیم انضمامی را وارد آحاد تعریفی گفتمانی خود کرده و مفاهیم، کماکان انتزاعی باقی بمانند، یعنی مفاهیم تجریدی با تودههای مردم و دهکهای پایین جامعه ارتباط برقرار نکند، باید انتظار دو گام به پس را داشته باشند. باید از چنبره مفاهیم خودساختهای مثل پوپولیسم خارج بشوند و اسیر مفاهیم و آموزههای دهه ۳۰ و ۴۰ مارکسیستی نباشند و خارج شوند. بدانند که پوپولیسم امروز معنای دیگری پیدا کرده است. پوپولیسم امروز جنبش مترقی پستمدرن است. بنابراین تلاش کنیم با تودههای مردم رابطه برقرار کنیم، تمرکز خود را از نخبگان کمتر کنیم، نهاینکه عبور کنیم، اما نیمنگاهی هم به تودههای مردم داشته باشیم. وقتی به جامعه و مردم میاندیشیم، تلاش کنیم این اندیشیدن، انضمامی باشد. در این صورت ما میتوانیم تاریخ آینده خود را بسازیم.
من بهعنوان یک دانشآموز سیاست میخواهم بگویم که فردای بعد از این وقایع در کشور ما، فردای دیگری است. بیتردید، تاریخ ما با این وقایع ورق میخورد. اگر میخواهیم این فردا، آنگونه رخ بنماید که ما میپسندیم و رخ زیبای خود را به ما نشان دهد، نباید همانگونه که گفتم، با بهمحاقرفتن وقایع، ما نیز به تعطیلات تاریخی برویم. کار ما به صورت جدی از حالا شروع شده است. اگر در تعطیلات تاریخی هم بودیم، باید این تعطیلات را رها کنیم و برگردیم. بنشینیم و ببینیم چگونه میتوانیم تدبیر و تمهید کنیم که این وقایع ققنوسوار از خاکستر خود برنخیزد.
روزنامه ابتکار(۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
رئیس جمهوری مسئول یا منتقد؟
گروه سیاسی - روز یکشنبه حسن روحانی رئیس دولت دوازدهم به انتقاد از رویکرد یکی از امامان جمعه نسبت به اعتراضهای اخیر پرداخت. البته این نخستین بار نیست که روحانی در کسوت یک منتقد به مسائل روز میپردازد. چنین رویکردی همواره با دو واکنش همراه است و بخشی از جامعه نسبت به همراهی ریاست جمهوری با مردم استقبال میکنند، اما بخشی دیگر با تاکیدی بر جایگاه حقوقی وی از او انتظار عمل دارند تا حرف. درست در همین شرایط است که صحبت از محدودیتهای قوه مجریه در ایجاد تغییر و تحول در امور داخلی کشور مطرح میشود. اعتراضهای مردمی که در روزهای نخست دی ماه شاهد آن بودیم، به پایان رسید اما همچنان مسئولان درگیر تبعات این اتفاق در سیاستهای داخلی کشور هستند. بسیاری از مسئولان و چهرههای سیاسی کشور در خصوص اعتراضهای اخیر اظهارنظر کردند اما در جمعهای که گذشت حجتالاسلام صدیقی امام جمعه موقت تهران در بخشی از صحبتهای خود با به کار بردن کلمه «آشغال» خطاب به معترضان جنجالی جدید رقم زد.
هرچند وی پس از واکنشهای شدید در جواب صحبتهای خود توضیحاتی را ارائه کرد اما ماجرای این قبیل اظهار نظرها به همین جا ختم نمیشد و طی سالهای اخیر هم بعضا برخی از مسئولان با الفاظ توهین آمیز بخشی از ملت را خطاب قرار داده اند. همین مسئله موجب شد که حسن روحانی در مراسم اختتامیه نهمین جشنواره بین المللی فارابی نسبت به این قضیه بیتفاوت نماند و در پاسخ به این امام جمعه و دیگران عنوان کرد: «این چه نوع حرف زدنی است که هرکسی که درخیابان حرف میزند یا خس و خاشاک هستند یا گاو و گوساله یا آشغال؟ چرا با توهین بیادبانه با جامعه خود برخورد میکنید؟ مردم حرف دارند و برای همین به خیابان آمدهاند؛ برخی حرفشان به حق است و برخی نیز از شرایط سوءاستفاده کردند؛ در همه جای دنیا نیز اینگونه است و اگر فردا در لندن و نیویورک نیز تظاهرات شود عدهای پیدا میشوند که شیشهها را میشکنند و چند مغازه را غارت می کنند.» رئیسجمهوری تصریح کرد: «نباید همه را به یک چوب برانیم، بلکه باید به ویژه در تریبونهای مقدس دقیق حرف بزنیم؛ چراکه ملت ما ملت بزرگی هستند.»
رئیس جمهوری یا منتقد؟
سابق بر این نیز حسن روحانی خطاب به سایر مسئولان در مباحث روز وارد شده و انتقاداتی را نسبت به عملکرد سایرین بیان کرده بود و این امر همواره همواره بازتابهایی را به دنبال داشته است، بخشی از جامعه از این رویکرد استقبال میکنند و معتقدند که این نشاندهنده همسویی نگاه ریاست جمهوری با مردم است و به آینده سیاستهای قوه مجریه امیدوار میشوند اما از سوی دیگر، گروهی وجود دارد که معتقدند حسن روحانی رئیس قوه مجریه است و مهم ترین سمت اجرایی کشور را دارد و بهتر است که به جای صحبتهای امیدبخش بیشتر وارد عمل شود و جامعه نمود صحبتهای وی را در عمل ببیند. با این وجود، غلامرضا ظریفیان فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتوگو با «ابتکار»با اشاره به اینکه رئیس دولت دوازدهم همواره چنین رویکری را داشته است، عنوان کرد: « این رویکرد متوجه بخشهایی میشود که در تصدی او نیست، به عنوان مثال میتوان به صحبتهایی خطاب به یکی از امامان جمعه داشت، اشاره کرد. این بخش زیر نظر مقام ریاست جمهوری نیست اما در ارتباط با این ناهنجاری و کار نادرست موضع خود را مشخص کرد و در این شرایط میتوان اقدام مطلوبی تلقی کرد.» وی تصریح کرد: « یکی از بحثهای ریاست جمهوری در حقیقت مسئله اطلاع رسانی است که تلاش میشود، نگاه فرهنگی و سیاست فرهنگی دولت دوازدهم را با این شیوه به مردم منتقل کند.» به رغم نگاه مثبتی که ظریفیان به صحبتهای روحانی داشت، ناصر ایمانی فعال سیاسی اصولگرا این اقدام را نادرست میداند. وی در گفتو گو با «ابتکار» در این خصوص مطرح کرد: « ژستهای اینگونه گرفتن امری پسندیده نیست، در ابتدای امر باید گفت در بخشی از حوادثی که در کشور شکل میگیرد قوه مجریه هم نقش دارد و موثر است و اینکه یک رئیس جمهوری ژست منتقدگونه به خود گیرد، صحیح نیست. چراکه بخشی از آن معطوف به قوه مجریه است. بنابراین چنین برخورد و واکنشی از سوی رئیس قوه مجریه چندان مطلوب تلقی نمیشود.» این فعال سیاسی اصولگرا تصریح کرد: «آیا این فرد میپسندد که دیگر مسئولان کشور چنین رویکردی را نسبت به صحبتهای مسئولان دولتی بگیرند. تصور کنید چه اتفاقی رخ میدهد که رئیس قوه مجریه و رئیس قوه قضائیه هر روز انتقاداتی تند نسبت به مسائل روز داشته باشند و ژست
منتقد گونهای به خود بگیرند. انتظار میرود که ما این مسئله را از سوی رئیس جمهوری بپذیریم اما وقتی در مقابل مسئولان دیگر در نقد قوه مجریه سخن میگویند محکومشان کنیم. سایرین هم مسئول هستند و میخواهند نظر خود را مطرح کنند. البته در خصوص صحبتهای امام جمعه مربوطه هم باید گفت که مطلبی که مطرح شد نادرست بو د و این امام جمعه هم بعد از انتشار صحبتها آن را تصحیح کردند اما آقای رئیس جمهور این را بزرگ میکند و حالتی میگیرد که گویا مدافع اغتشاشگران است. اما ما صحبتهای آقای روحانی پس از این اتفاقات فراموش نکردهایم و میدانیم چه واکنشی در برابر اعتراضها داشتند. باوجود اینکه در گذشته نگاه منفی به این اعتراضها داشتند نسبت به صحبتهای امام جمعه موضع گرفتند و گفتند که این اتفاقات که چیزی نیست و در همه جای دنیا رخ میدهد، صحبتهای آقای روحانی به گونهای بود که شکست شیشه بانک را عادی جلوه میداد و این حق را میداد تا در آینده شاهد اقدامات این چنینی باشیم، من در مجموع این قبیل صحبتها را پسندیده نمیدانم.»
اطلاع رسانی دولت به مردم
همانطور که در ابتدای گزارش اشاره شد این نخستین بار نیست که رئیس دولت دوازدهم چنین واکنشی به مسائل روز کشور دارد و ظریفیان نیز با اشاره به این مسئله اظهار کرد: «رئیس قوه مجریه کسی است که مردم از وی انتظار دارند که وارد این مشکلات شود و وظیفه دارد که موانع، محدودیتها و نوع نگرش قانون اساسی را مطرح کند و به مواردی که با نگاه مردم همخوانی ندارد بپردازد. برخی از مردم هم از دیدگاه وی استقبال کردند و همین مسئله همگامی و همصدایی آنها با آقای روحانی را تقویت میکند.» وی تصریح کرد: «یکی از دلایلی که آقای روحانی چنین روندی را پیگیری میکند این حقیقت است که بخشی از اظهارات متضاد با خواسته مردم مربوط به یک سری جریانهای خاص سیاسی است که در این قضیه دخیل هستند و این اتفاق کمک میکند که آن ناهنجاری و تضاد با نگاه مردم را به تمام ارکان نظام و تمامی جریانهای سیاسی تعمیم داده نشود. این اتفاق تاثیر مثبتی دارد و باید مورد تشویق هم قرار گیرد.» در این میان لازم به یادآوری است که باتوجه به تعداد زیاد رای دهندگان به دولت تدبیر و امید و وعدههایی که زمان انتخابات به مردم داده شد انتظارات جامعه از این دولت افزایش یافته است و بر همگان آشکار است که حسن روحانی برای جلب رضایت طرفداران خود تحت فشار هستند. ایمانی نیز در همین خصوص بیان کرد: « به هر حال فشارهایی به آقای روحانی وارد میشود و طرفداران وی انتظار دارند که آقای روحانی مقداری موضعهای تندتری بگیرد و در ماههای گذشته نسبت به دولت دوازدهم سرخوردگیهایی در جامعه ایجاد شد، به همین جهت الان که فضای کشور آرام شده است، آقای روحانی منتظر هستند تا یک نفر در کشور صحبتی کند و بعد به این فرد حمله کند تا شاید با این اقدام برخی از طرفداران وی خوشحال شوند. من نمیخواهم از صحبتهای این امام جمعه دفاع کنم، سهو لسانی داشتند و بعد هم تلاش کردند که آن را درست کنند اما دیگر لزومی ندارد که به این صحبتها بپردازیم و آنها را بزرگ کنیم.»
گسست قول و فعل در دولت
گفتنی است که روحانی همواره در بسیاری ازسخنرانیهای خود به محددویتها و ناتوانیهای قوه مجریه در دخالت در برخی امور اشاره داشته است. ظریفیان نیز یکی از دلالیل اینکه وی وارد فاز اجرایی نمیشود را همین امر دانست. وی در ادامه افزود: «اگر رئیس جمهوری کشور صرفا ناقد باشد و مردم اقدامات عملی را نبینند، طبیعا گسستی میان آن قول و فعل رخ میدهد و از این حیث آقای روحانی ممکن است مورد نقد قرار گیرد. البته مردم هم میدانند قوه مجریه به دلیل مشکلات عدیدهای که با آن مواجه است و در رابطه با ساختارهای سنگین نظام اداری با مشکلات بسیاری روبرو است و محدودیتهای زیادی دارد.» وی تصریح کرد: « یکی از مسائلی که در روزهای گذشته هم مطرح شد، قضیه فیلترشدن تلگرام است که این شبکه اجتماعی بنابر دلایلی برای مدت کوتاهی فیلتر شد، این انتظار میرفت که به شرایط عادی بازگردیم و این اتفاق و بازگشت مجدد تلگرام هم اتفاق خوبی بود که جامعه به صحبتهای آقای روحانی امیدوار شدند و مردم تناسبی را دراین زمینه دیدند و نسبت به قوه مجریه امیدوار شدند.
البته این انتظار هممچنان ادامه مییابد و مردم در خصوص مشکلاتی که مرتبط با قوه مجریه است، همچنان پیگیر مطالبات خود هستند. بنابراین دولت آقای روحانی و همراهان وی علاوه بر نقد باید گامهای جدیتر و اساسیتری بردارند.» ناصر ایمانی نیز در رابطه با محدودیتهای قوه مجریه اظهار کرد: «دولتها هیچگاه تمام اختیارات را در دست نداشته اند و همه دولتها با این مسئله روبرو هستند و کسانی هم که کاندیدای ریاست جمهوری میشوند در جریان این قضیه هستند و میدانند که قدرت در میان ارکان و نهادهای نظام تقسیم شده است و دولت هم باید در حد همان اختیارات خود پاسخگو باشد.» با این تفاسیر میتوان چنین برداشت کرد که بخشی از صحبتهای حسن روحانی به این حقیقت بازمیگردد که جامعه در رابطه با نظر دولت دوازدهم در پاره ای از مسائل که خارج از توان و اختیارات دولت است آگاه شوند تا بدین صورت چنین تصوری در میان مردم ایجاد نشود تا رویکرد برخی چهرهها و گروههای سیاسی به تمام نهادها از جمله دولت تعمیم داده نشود و افکار عمومی در جریان باشد که دولت این سیاستها یا اظهارات را نه تنها حمایت نمیکند بلکه به شدت با انها مخالف است.
روزنامه آفتاب یزد(۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
چینیها به لاکپشتهای ایران هم رحم نکردند
آفتاب اقتصادی- هیرش سعیدیان: چینیها هرگز در صنعت نفت ایران خوش نام نبودهاند، کالاهای بیکیفیتشان به ویژه در قسمتهای حساس، بارها حادثه آفریده است. در حادثه رگ سفید تاکنون مسئولین اظهارنظر رسمی انجام ندادهاند که اقلام مورد استفاده در چاه ۱۴۳،
چینی بودهاند یا خیر، هر چند شایعات در این زمینه بسیار است. در زمان تحریمها شرکتهای معظم بینالمللی به خاطر پایبندیشان به قوانین همان ابتدا بیتعارف رفتند، اما چینیها داستان متفاوتی داشتند. آنها در ایران ماندند و ما نیز در دولت قبل از این ماندشان چه تشکرها که نکردیم، اما این ماندن حکایتی غریب داشت. تمام پروژههایی که چینیها در ابتدا مدعی انجامش بودند بر زمین ماند و آنها عملاً کار را خواباندند و مطلقاً فعالیتی نمیکردند. ایجاد شرکتهایی برای دلالی کالاهای بیکیفیت چینی و نقره داغ کردن شرکتهای ایرانی به بهانه تحریم بخشی از عمکلرد چینیها در ایران بود. چند شرکت چینی مستقر در ایران ابداً از
رفع تحریمهای نفتی خوشحال نبودند.
تاسف بار تر اما تلاش برخی همکاران خاص ایرانی آنها برای تداوم شرایط تحریم بود. اوج فشار این اتحاد نامبارک در تلاش برای کار شکنی در مسیر ورود سرمایهگذاری خارجی به ایران به ویژه از سوی شرکتهای معتبر اروپایی همچون توتال
سنگ اندازی کرد. با این همه اما حضور چینیها یک حاشیه جالب توجه دارد، هور العظیم برای سالها به لاک پشتهای بسیار نادرش مشهور بود، اکنون اما به میمنت حضور کارگران چینی رفته رفته این حیوانات نادر به سوی انقراض کامل رهنمون شدهاند. فعالان محیط زیست خوزستانی در این مورد بارها ا عتراض خود را ابراز داشتهاند.
چشم بادامیها در جوار هور العظیم
طرح توسعه میادین غرب کارون، پروژه ای بود که شرکت ملی نفت تمایل داشت تا به پیمانکاران با کیفیت تری واگذار شود، اما سخت گیریها و بهانه گیریها نسبت به وزارت نفت در زمان تدوین قراردادهای نفتی و تبلیغات گسترده علیه این قراردادها موجب شد تا بسیاری از شرکتهای درجه یک تمایل خود را به سرمایهگذاری در برخی پروژههای صنعت نفت کشور از دست بدهند. ساینوپک و شرکت ملی نفت چین
( CNPC ) دو شرکتی بودند که پیش از این نیز در ایران حضور داشتند. طرح توسعه غرب کارون سر انجام به این دو سپرده شد. با این همه حضور پر تعداد کارکنان چینی در تالاب شادگان و
هور العظیم برای لاک پشتهای فراتی چندان خوشیمن نبود. لاک پشتهای فراتی در خوزستان به لاکهای نرم و نسبتاً صافشان مشهور هستند، گونهای بسیار نادر و ارزشمند که در حال انقراض هستند و به خاطر تخریب زیستگاه و آلودگی و گیر افتادن در تور ماهیگیران جمعیت آنها رو به کاهش است. مشکل آنها زمانی مضاعف شد که کارکنان چینی در کنار تالاب مشغول به کار شدند. سوپ لاکپشت در چین بسیار محبوب است و با توجه به این که این لاک پشت گونهای بسیار خاص است، ولع کارگران چینی برای شکار آنها عملاً این گونه را تا مرحله انقراض برد.
هر چند شرکت ملی نفت اعلام کرد که پیمانکار این پروژه به دلیل این شکارها جریمه شده است و هشدار شدیدی به آنها داده شده است، اما فعالان محیط زیست خوزستان معتقدند که این اقدامات کافی نبوده و وزارت نفت علیرغم تمام تلاشی که انجام داد نمیتواند به تنهایی مشکل را حل کند و نیازمند کمک دیگر ارگانها به ویژه قوه قاهره و گشتهای حفاظتی هستند.
دست بردار نیستند!
داستان چینیها و لاک پشتهای فراتی خوزستان بسیار طولانی تر از این حرفها است، پیش از این مدیر کل حفاظت محیط زیست خوزستان در دولت قبل نیز نسبت به شکار غیرمجاز لاک پشتها توسط چینیها هشدار داده بود،
هر چند این اخبار بازتابی نداشت. با بازگشت
مجدد چینیها به نظر این مشکل دوباره برقرار شده است. علی آلبوغبیش از فعالان محیط زیست در خوزستان در اینباره به آفتاب اقتصادی گفت :
ما از دلسوزی مقامات محلی صنعت نفت تشکر میکنیم و به واقع نیز آنها در این زمینه همکاری کردند، اما ظاهراً سلیقه غذایی عجیب چینیها بر هشدار و جریمه چربیده است و ما کماکان برخی شایعات قوی محلی را شاهد هستیم که مدعی هستند یک چینی را در حال تله گذاری برای لاک پشتها دیدهاند، در مواردی هم مهندسین چینی پول زیادی برای خرید این لاک پشتها به ماهیگیران محلی پرداخت کردهاند. با توجه به اینکه تمام اینها مخفیانه و بدون شاهد قابل اتکا انجام میگیرد، نمیتوان آمار دقیقی از تلفات ارائه کرد، اما با توجه به کاهش قابل توجه جمعیت این حیوانات شایسته است که مراقبتهای بسیار بیشتری در این زمینه صورت گیرد.
سگ و گربههای ...!
سلیقه چینیها اما تنها برای لاک پشتهای هور العظیم دردسر ساز نبوده است، در برهههای زمانی حضور چینیها در شازند، مردم استان مرکزی شاهد حادثهای عجیب بودند.
صحنههایی که یک یا چند چینی در زمینهای حاشیه پروژه به دنبال سگها و گربه میدویدند تا آنها را بگیرند و در کیسه همراهشان قرار میدادند برای همه سوال بر انگیز بود، به مرور نسل سگ و گربههای شازند تا مرحله انقراض پیش رفت و در مواردی چینیها برای سگهای پودل و کوچک اندام و به ویژه تولهها پول خوبی پرداخت میکردند.
روزنامه اعتماد(۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
تحریف تاریخ و رسانه تنبل
در حال حاضر اصلیترین مشکل صدا و سیما این است که دارد اعتماد عمومی را از دست میدهد. علت از دست رفتن این اعتماد به صداوسیما این است که این رسانه عملکردی غیرحرفهای را در پیش گرفته است و این را در نحوه جهتگیریهای آن میتوان دید.
در همین ابتدا باید اشاره کنم که من به هیچ عنوان عقیدهای به وجود رسانه کاملا بیطرف ندارم، هر رسانهای قطعا جهتگیریهای خودش را دارد و برای همین وقتی میگویم صداوسیما به سبب جهتگیریهایش در حال از دست دادن اعتماد عمومی است، در واقع منظورم این است که به دلیل جهتگیریهای ناشیانهاش دارد این اعتماد را از دست میدهد وگرنه هر رسانه دیگری هم ازجمله بیبیسی و صدای امریکا هم جهتگیری دارد. اما چرا صداوسیما دارد این رویه را به صورت ناشیانه پیش میبرد؟ چون دو اشتباه عمده در عملکرد حرفهایاش دارد. اشتباه اول صداوسیما از آنجا نشات میگیرد که چون خودش را یک رسانه متعهد به عقیده میداند، فکر میکند که مطالب و اطلاعاتی که به نظر غیرمنطبق با اصول این عقیده میآیند را نباید منتشر کند. به این ترتیب مخاطب که از این رسانه هیچ پیام مخالف و متفاوت را نمیبیند، کمکم احساس میکند که این رسانه یک رسانه یکبعدی است و نمیتوان به آن اعتماد کرد. دومین خطا در عملکرد حرفهای این است: صداوسیما راست نمیگوید. پخش «غیرواقع» از آن مورد اول اثر منفی بیشتری دارد. وقتی مخاطب متوجه میشود که حرف غیردرست میبیند و میشنود، اعتمادش را به این رسانه از دست میدهد. وقتی در مورد یک رسانه ملی، رسانهای که متعلق به جمهوری اسلامی است، صحبت میکنیم قطعا داریم در مورد رسانهای حرف میزنیم که سازگار با سیاستهای حاکمیت است و در این شکی وجود ندارد. اما چنین رسانهای باید هوشمندی و ذکاوت حرفهای رسانهای در این سطح را هم داشته باشد. هوشمندی و ذکاوت حرفهای به چه معنا است؟ به این معنا که یک رسانه میتواند جهتگیریهایش را به گونهای انجام دهد که مردم را به مخالفت صریح با خود برنینگیزد. به عنوان مثال ممکن است خیلی از مواقع متوجه شوید که یک شبکه فارسیزبان دارد جهتگیری خاصی اعمال میکند و مثلا بخشی از واقعیتها را بیان نمیکند. نکته دقیقا همینجاست! بخشی از واقعیتها را بیان نمیکند نه اینکه یک واقعیت را عوض کند و غیرواقع بگوید. در اسلام دروغ گفتن حرام است اما راست گفتن واجب نیست. یعنی میتوانیم برخی از راستها را نگوییم و صداوسیما میتواند در راستای سیاستهای خودش از این راهکار استفاده کند (که این کار را هم میکند) اما اینکه غیرواقع بگوییم منع شرعی دارد و متاسفانه رسانه این کار را انجام میدهد. این دو عامل: جلوگیری از انتشار هرگونه صدای مخالف و عدم رعایت صداقت، مردم به این رسانه بیاعتماد شدهاند و در نتیجه با اینکه حجم تولیدات این سازمان بالا رفته اما میزان تاثیرگذاری آثارش در حال کاهش است.
از اینجا به بحث نحوه روایت و به تصویرکشیدن تاریخ دوره پهلوی و تاریخ انقلاب توسط صداوسیما میرسیم. این رسانه عملا در حال تحریف تاریخ انقلاب است. اول اینکه سلسله پهلوی مانند هر سلسله دیگری یک حاکمیت دو وجهی بود یعنی هم اقدامات مثبت داشت و هم منفی. وقتی جز نکات منفی از این سلسله حکومتی چیزی در صداوسیما دیده نمیشود یکی از عواملی است که مخاطب به کلیت پیام شک میکند. اما نکته مهمتر در تحریف تاریخ این است که سایر نیروهای معارض با حکومت پهلوی جایی در تولیدات تاریخی صداوسیما ندارند. نیروهای چپ و ملیگرا هم از جمله مخالفان رژیم پهلوی بودند و با این حال در آثار تولیدی صداوسیما یا حذف میشوند، یا کمرنگ، یا نقش آنها حداقلی بازتاب داده میشود یا حتی تاثیرات حضورشان به صورت مغشوش بازتاب مییابد. آنچه شما از تاریخ انقلاب در صداوسیما میبینید این است که مردم ما از همان ابتدا اسلامخواه بودهاند و آن هم با نوع نگاه و شیوهای که امروز طیف اصولگرا دارد، انگار که در دهه پنجاه هم نگاه غالب بر مردم و انقلابیون همین نگاه اصولگرایانه سال ۹۶ بوده است. مراحل مختلف تاریخی و گرایشهای مختلف در این روند حذف شدهاند و طبیعی است که آن بخش از جامعه که تجربه و خاطره حضور در دوره انقلاب را دارند، تحریف تاریخی برایشان مسلم میشود و این را به نسلهای دیگر هم انتقال میدهند. به علاوه آن نسلهایی که به صورت مستقیم در جریان انقلاب نبودند هم میتوانند به راحتی آنچه از صداوسیما پخش میشود را با آثار موازی که از رسانههای خارج از کشور در اختیارشان قرار میگیرد مقایسه کنند و این سانسور و تحریف شدید در تولیدات رسانه ملی را دریابند. حالا سوال اینجا است که چرا با وجود تاثیر معکوسی که این نحوه عملکرد دارد، صداوسیما همین شیوه را ادامه میدهد؟ چون رقیبی در داخل کشور ندارد. اگر در کشورمان شبکههای دیگری داشتیم یا اگر صداوسیما مجبور میشد که مخارجش را خودش تامین کند، با مشکلات عدیدهای روبهرو میشد. اصولا در هر سازمانی از جمله سازمانهای رسانهای، استراتژی به معنای برنامهریزی کلان نیست بلکه به معنای برنامهریزی مبتنی بر رقابت است. سازمان صداوسیما در داخل کشور رقیبی ندارد، رقبای رسانهایاش در خارج از کشور در واقع غیرقانونی محسوب میشوند، آنتنهای ماهواره را میکنند و میبرند و اگر کسی بخواهد در چارچوب قانون عمل کند ناچار فقط به صداوسیما دسترسی دارد. همه اینها یعنی رقیب نداشتن و همین بیرقیبی است که یک رسانه را روز به روز تنبلتر میکند. صداوسیما خودش را ناچار نمیبیند که با ایجاد مزیتهای رقابتی نوعی ارزشافزوده فرهنگی برای خودش ایجاد کند و مخاطب را نگه دارد. رسانه ملی تنبل شده است، رقیبی برای خودش نمیبیند و همه اینها به خصوص در تولیدات سیاسی و تاریخی این رسانه خودش را آشکارتر از همیشه نشان میدهد.
روزنامه کیهان (۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
از چین تا آمریکا شبکههای اجتماعی در هیچ کشوری رها نیستند
اشاره:
شکی وجود ندارد که ملت ایران لایق استفاده از بهترین ابزارها و امکانات در زندگی فردی و اجتماعی خود هستند و یکی از این امکانات، شبکههای اجتماعی است که طی چند سال گذشته استفاده از آنها به شدت در کشور ما نیز رواج یافته است. کارشناسان معتقدند شبکههای اجتماعی فرصتها و تهدیدات همزمانی را برای کشورها در سطوح مختلف فراهم می کنند و هیچ کس منکر استفاده بهینه از این فرصتها نیست. اما هیچ دولتی نیز اجازه نمیدهد این شبکهها به ابزاری برای ضربه زدن به امنیت، ثبات سیاسی، انسجام اجتماعی و به طور کلی منافع و امنیت ملی کشورشان تبدیل شود. از این منظر «سامانبخشی» شبکههای اجتماعی و شفاف سازی فعالیتها در فضای مجازی در راستای حراست از امنیت و منافع ملی در بسیاری از کشورها از اصول مهم و پذیرفته شده است و بر خلاف تبلیغات رسانهای، در کشورهای غربی این «سامانبخشی» و «کنترل» بسیار جدیتر از سایر کشورهاست. نحوه فعالیت شبکههای اجتماعی در کشورهای آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین در کنار قوانینی که این کشورها برای سروسامان دادن به این فضا تدوین و تصویب کرده اند، شاید بتواند در فهم اهمیت این شبکهها و نحوه استفاده بهینه از آنها کمک حال ما باشد.
انگلیس؛ همکاری شبکههای اجتماعی
برای شناسایی آشوبگران
بسیاری از کشورهای اروپایی اقدامات نظارتی خود را در حوزه شبکههای اجتماعی بیش از پیش گستراندهاند. بر اساس گزارش شبکه خبری سیبیاس، در انگلیس بزرگترین مرکز کنترل اینترنت و شبکههای اجتماعی در اروپا به نام «جیسیاچکیو» در شهر لستر این کشور قرار دارد. این مقر مرکز رصد و نظارت دولت انگلیس و تبادل اطلاعات با دیگر کشورهاست. «جیسیاچکیو» به انگلیسیها امکان میدهد تا دسترسی افراد و آیپیها به اینترنت را به صورت هوشمند کنترل کنند، در عین حال چندین بنیاد نظارت بر شبکههای اجتماعی از جمله «ای دبلیو اف» نیز در این کشور به ویژه در مورد پورنوگرافی کودکان، نژادپرستی و مسائل تروریستی فعالاند.
اما نکته جالب توجه برخورد دولت انگلیس با شبکههای اجتماعی در شرایط اضطراری و بحرانی است. به عنوان مثال نزدیک به ۷ سال پیش شورشهای گستردهای در لندن آغاز شد. در این اعتراضات که بیش از ۲۰۰ میلیون پوند خسارت بر جای گذاشت ۵ نفر کشته شده و۱۶ نفر مجروح شدند. در این اعتراضات شبکههای اجتماعی میداندار بودند. نیروهای امنیتی بر این باور بودند که استفاده از شبکه اجتماعی توییتر و همچنین فناوری پیامرسان گوشیهای بلَک بِری این امکان را به معترضان داده تا پلیس را در سرکوب آشوبها ناکام سازد. از سویی دولت انگلیس دائماً به فیلترکردن توییتر تهدید میکرد و از سوی دیگر برخی گروههای مردمی از طریق همین شبکهها برای حضور مردم در خیابانها با هدف پاکسازی معابر و مقابله با موج آشوبطلبی علیه دولت فراخوان میدادند.
به گزارش گاردین، شبکههای اجتماعی و به خصوص پیامرسان بلک بری، میاندار این آشوبها بود و به قول خودشان، «بنزین بر آتش اعتراضات میریخت». نخستین جرقهها و فراخوان برای تجمع یا ارسال تصاویر از تجمعات در فیسبوک زده شد.اداره پلیس لندن (اسکاتلند یارد) اعلام کرد دعوت به خشونت در توییتر را تحمل نخواهد کرد و البته بدون مجازات هم نخواهد بود. همان زمان معاون پلیس لندن تایید کرد که افسران این اداره، از توییتر درباره اعتراضات و آشوبها تحقیق خواهند کرد. افسران پلیس انگلیس با مسئولان شرکت بلک بری وارد مذاکره شدند و آنها را به همکاری برای شناسایی و بازداشت ارسالکنندگان این پیامها مجاب کردند. بیانیه شرکت بلک بری مبنی بر اعلام همکاری با مقامات پلیس لندن موجب نگرانی کاربران این گوشیها شد. اما این شرکت کانادایی تاکید کرد که به هر شکلی که بتواند با مقامات پلیس لندن براساس قانون اساسی انگلیس، [برای شناسایی عوامل آشوبها] همکاری خواهد کرد. دریافت اطلاعات تنها به بلک بری محدود نبود و کاربران فیسبوک و توییتر نیز که دعوت به آشوب کرده بودند، به گفته معاون پلیس لندن، در تحقیقات این اداره شناسایی و دستگیر میشدند. این تنها یکی از اقدامات پلیس برای شناسایی عوامل اغتشاش و آشوب در شبکههای اجتماعی بود. دیوید کامرون نخستوزیر وقت انگلیس نه تنها از سرکوب این اعتراضات و برخورد با شبکههای اجتماعی دفاع کرد بلکه گفت اگر لازم باشد ارتش را نیز وارد ماجرا میکند.
فرانسه؛ کلماتی که جست و جوی آنها در اینترنت ممنوع است
در اتحادیه اروپا، فرانسه یکی از شدیدترین نظارتهای حکومتی بر فضای سایبری را دارد. طبق قانونهای «هادویی» و «لوپسی» مصوب سال ۲۰۰۹، کاربران ناقض قوانین شبکه از دسترسی به آن محروم میشوند و علاوه بر فهرست بلندی از تارنماهای غیراخلاقی یا ایدئولوژیک مسدود، شهروندان حق جستوجوی برخی عبارات را در موتورهای جستوجو ندارند. اینترنت مدارس نیز شبکههای اجتماعی را محدود کرده است.
در جدیدترین این محدودیتها نیز «امانوئل ماکرون»، رئیسجمهور فرانسه طی هفتههای گذشته بارها به موضوع گسترش «اخبار جعلی» در رسانههای اجتماعی اشاره کرده و از قصد خود برای معرفی لایحهای برای مبارزه با آنها خبر داده است. وی، به عنوان مثال هفته گذشته در جمع خبرنگارانِ
«کاخ الیزه» با اشاره به اینکه برخی از رسانههای اجتماعی به ابزارهایی برای ارائه اطلاعات نادرست و راهاندازی هجمههای تبلیغاتی علیه شخصیتهای صنفهای مختلف تبدیل شدهاند، خواستار مسدود کردن آنها شد. ماکرون گفت: «در شبکههای اجتماعی سراسر جهان و به تمام زبانها، هزاران حساب کاربری ایجاد شدهاند که هدفشان گسترش پروپاگاندا و ترویج دروغ برای لکهدار کردن حیثیت مقامهای سیاسی، شخصیتها، مقامهای دولتی و روزنامهنگاران است.»
به گزارش تسنیم طرح ماکرون، با مخالفتهایی در محافل سیاسی فرانسه رو به رو شده و برخی از منتقدان آن را ناقض قوانین داخلی این کشور درباره آزادی بیان دانستهاند. «مارین لوپن» طرح ماکرون را «بسیار دردسرساز» توصیف کرده و گفته است: «چه کسی قرار است تصمیم بگیرد کدام اطلاعات نادرست هستند؟» «ماکرون» در سخنرانی خود گفت: «اگر میخواهیم از لیبرال- دموکراسی محافظت کنیم، بایستی قوانین قدرتمندی در این زمینه داشته باشیم. من تصمیم گرفتهام نظام قانونی کشورمان را برای محافظت از حیات دموکراسی در برابر اخبار جعلی تغییر دهم.»
«ماکرون» تاکید کرد رسانههای اجتماعی بایستی منابع تأمین مالی خود برای تولید محتوا را شفاف کنند و برای هزینهکرد آنها در این زمینه، سقف وجود داشته باشد. او در بخش دیگری از اظهاراتش تصریح کرد بایستی به قضات اختیار داده شود مطالب حاوی اطلاعات نادرست را حذف کرده و حتی دسترسی به وبسایتهایی که اقدام به انتشار چنین اطلاعاتی میکنند را مسدود کنند.ماکرون ، به عنوان پیشنهادی دیگر گفت بایستی به «شورای عالی سمعی-بصری»، (نهاد نظارت بر رسانههای فرانسه) اختیارات بیشتری داد تا با «هر گونه تلاش برای بیثباتسازی کشور از طریق کانالهای تلویزیونی که تحت کنترل یا نفوذ کشورهای خارجی هستند» مبارزه کنند. منابع رسانهای در فرانسه گفتهاند لایحه پیشنهادی «ماکرون» احتمالاً با مانع چندانی برای تصویب در «مجمع ملی» این کشور و تبدیل به قانون رو برو نخواهد شد. حزب «آن مارش» رئیسجمهور «ماکرون» از اکثریت قابل توجهی در «مجمع ملی» برخوردار است.
آمریکا؛ بزرگترین رصد اینترنتی در جهان
اگرچه دولت آمریکا مدعی جریان آزاد اطلاع رسانی و پرچمداری آن در جهان است اما به گفته کارشناسان محدودیتهای فضای مجازی در آمریکا با دنیا غیر قابل مقایسه است. آمریکا از چهار مولفه جرمانگاری در قانون فضای مجازی تبعیت میکند که این نوع قانونگذاری در هیچ کجای دنیا شبیه ندارد و برخلاف سبک معمول در دنیا در مورد شبکههای اجتماعی به جزئیات و خرده موضوعات فضای مجازی نیز ورود میکند. طبق قانون امنیت سایبری آمریکا (مصوب سال ۲۰۱۲) که مشتمل بر ۱۵ بند است، هرگونه رفتاری در فضای مجازی اگر معارض با امنیت کشور آمریکا تشخیص داده شود، قابل پیگیری است. براساس افشاگریهای «ادوارد اسنودن» دولت آمریکا بزرگترین رصد اینترنتی را انجام میدهد. این دولت همچنین از سال گذشته تاکنون فشارها را برای نظارت بر شبکههای اجتماعی گسترش داده است.
آلمان؛ ۵۰ میلیون یورو، جریمه توهین یا تهدید
آلمان هم از سال ۲۰۱۴ به جمع کشورهایی پیوسته که شبکههای اجتماعی اینترنتی را در صورت انتشار محتوای «غیرمجاز» جریمه میکند. وزارت دادگستری آلمان چندی پیش قانون جدیدی را ارائه کرد که براساس آن شبکههای اجتماعی همچون فیسبوک زیر نظر قرار میگیرند و باید بلافاصله اقدام به حذف پیامهای «توهینآمیز یا تهدیدآمیز» کنند. اکنون اگر شبکههای اجتماعی از حذف محتوایی که از دید دولت آلمان غیرمجاز است، خودداری کنند، این کشور آنها را تا سقف حداکثر ۵۰ میلیون یورو جریمه میکند. هایکو ماس، وزیر دادگستری آلمان نیز با انتشار بیانیهای در خصوص این قانون جدید گفت: «این قانون استانداردهای الزامآوری را برای چگونگی مواجهه گردانندگان شبکههای اجتماعی با شکایتها و التزام آنها به حذف محتوای مجرمانه تعیین میکند. گزارش خبرگزاری رویترز حاکی از آن است که در صورت عدم حذف فوری محتوای غیرمجاز توسط یک شبکه اجتماعی، این کشور نمایندگان آن شرکت در آلمان را تا ۵ میلیون یورو و خود شرکت را نیز تا ۵۰ میلیون یورو جریمه خواهد کرد.»
اتریش؛ ۵ سال زندان برای متخلفان
حزب ائتلافی اتریش هم که به تازگی در انتخابات پیروز شده، تصمیم گرفته تا نظارت گستردهای روی سرویسهای ارتباطی و شبکههای اجتماعی را آغاز کند. آنطور که مشرق نیوز نوشته در این راستا مجازات جدیدی برای متخلفان در اتریش در نظر گرفته شده است که کمترین آن پنج سال زندان بوده و در صورت سنگین بودن جرم، حکم از پنج سال بیشتر میشود. حزب دست راستی اتریش پیشنویسی برای این قانون در نظر گرفته است که قصد دارد کشورهای بیشتری را وارد ائتلاف خود کند. دولت اتریش هدف اصلی خود برای زیر نظر گرفتن فضای مجازی و مقابله با هکرها و قانونشکنها را مبارزه با تروریسم و کاهش جرم و جنایت میداند.
اینترنت ملی در چین
سال ۲۰۱۷، پوتین هم در نشستی با مقامات روسیه اعلام کرد قصد دارد تا شبکههای اجتماعی را بهصورت جدی تحت نظارت قرار داده و به سراغ بررسی نحوه عملکرد سوءاستفادهکنندگان برود. پیشنویس قانون در این زمینه هم حاکی از جریمه نقدی سنگین و حتی تحت تعقیب قرار دادن خرابکاران در شبکههای اجتماعی است. رهبران چین نیز با برپایی «دیوار آتش بزرگ» یا همان دیوار مجازی چین به هیچ وجه با یک اینترنت تمام غربی کنار نیامدهاند در عوض اینترنت را از نو به شکل کاملاً چینی به نام «هولیان ونگ» اختراع کردند و به تبع آن شبکههای اجتماعی را هم به طور کامل به خدمت خود درآوردهاند. نصب نرمافزار جاسوسی دولتی چین روی سیستمهای مخابراتی موجب شده هرگونه حرکت مشکوکی در فضای مجازی و سیستم مخابراتی پیگیری شود. بدین ترتیب چین نیز مثل بسیاری از کشورهای دنیا، ضمن استفاده از فرصتهای موجود در این فضا، تهدیدات آن را هم خنثی میکند.
روزنامه ابتکار(۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
اسحاق جهانگیری: راهکار مقابله با ترامپ وحدت و راه اندازی گفتوگوی ملی است
معاون اول رئیسجمهوری با اشاره به اینکه رئیسجمهور آمریکا با اقدامات خود می خواهد بگوید ایران محل مناسبی برای سرمایهگذاری نیست، گفت: راهحل مقابله با ترامپ نمایش وحدت، انسجام و راه اندازی گفتوگوی ملی است.
اسحاق جهانگیری در بیست و سومین جشنواره تحقیقاتی علوم پزشکی رازی در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی اظهار کرد: کشور با مسائل و تنگناهای مختلفی روبرو است ولی همه میدانیم که فرصتهای بسیار خوبی هم در اختیار ما است که باید از آنها به خوبی استفاده کنیم به دلایلی که من نمیخواهم به آنها اشاره کنم آمریکا و رئیسجمهوری این کشور که در داخل آمریکا درباره او میگویند به خاطر عدم تعادل باید به مراکز درمانی مراجعه کند، سعی کرده است به ایران فشار وارد کند. وی افزود: آمریکا با همکاری برخی کشورهای عربی و صهیونیستها تلاش میکند به ایران فشار وارد کند اما تمام این فشارها و برنامهها شکست خورده است. به طور مثال نارضایتیهای داخل ایران را به شورای امنیت برد در حالی که سایر تجمعات که با جمعیت بیش از ده برابری نسبت به تجمعات ایران در سایر کشورها رخ میدهد در مجامع بینالمللی مطرح نمیشود اما آمریکا این اقدام را انجام داد و جلسه شورای امنیت به جلسهای علیه این کشور تبدیل شد. وی با بیان اینکه در برجام آمریکا تلاش میکند فضای ایران را نااطمینان برای کار جلوه دهد، تصریح کرد: آمریکا میداند مسئله اصلی ما معیشت، درآمد و رفاه مردم است و میداند که راهکار مسئله بیکاری، ایجاد آرامش، ثبات و امنیت در کشور است و اینکه سرمایهگذاری و تولید انجام شود. سرمایهگذار بیش از آنکه به مسائل مادی نیاز داشته باشد، به فضای آرام برای سرمایهگذاری نیاز دارد. وی ادامه داد: ما باید سالی ۶۵ میلیارد دلار منابع خارجی جذب کنیم و هزاران میلیارد تومان سرمایهگذاری کنیم اما رئیسجمهور آمریکا میخواهد زهر خود را بریزد و بگوید این کشور برای سرمایهگذاری مناسب نیست، اما راهکاری که من سراغ دارم نمایش وحدت انسجام و راه اندازی گفتوگوی ملی است زیراهیچ کس یا جریانی قادر نیست دیگری را حذف کند. فردی که حذف میشود، نفر دیگری از همان جریان جایش میآید. معان و اول رئیسجمهور تاکید کرد: دراین شرایط عقل حکم میکند همه دست به دست هم دهیم و وحدت و انسجام بزرگی در کشور را به نمایش بگذاریم وقت برای پرداختن به مشکلات ونقد تند به یکدیگر وجود دارد. ایران با این همه فرصتهای استنثانیی از جمله نیروی انسانی خود میتوان مشکلاتخود را حل کند. جهانگیری ادامه داد: البته مدیران نیز باید باانگیزه باشند وجدا روی کار بیایند. آقای هاشمی وزیر بهداشت در دولت یازدهم با فعالیتهای خود دیگران را به وجد میآورد. او باید به هاشمی دولت یازدهم بازگردد. مدیران سطح ملی باید فعالیت تمام وقت داشته باشند و پای کار بایستند. کسی هم که احساس میکند مدیر این شرایط نیست باید جای خود را به کسی واگذار کند که انگیزه و امید دارد.
معاون اول رئیسجمهوری با بیان اینکه همه برنامههای توسعه باید مبتنی بر تولید علم و فناوری باشد، گفت: اداره کشور با منابع طبیعی به آخر خط رسیده است. اداره کشور با فروش منابع طبیعی غیرواقعی، دشوار و در سالهای آینده غیرممکن است ما باید به جای منابع طبیعی به مغز دانشمندان و نیروهای انسانی خود متکی باشیم. وی تاکید کرد: توسعه شرکتهای دانش بنیان جزو اولویتهای دولت است. این شرکتها باید مرکز ایجاد شغل برای جوانان باشد. البته زیرساخت اصلی این راهبرد، پژوهش است . بنابراین باید پژوهش را در کشور با رویکرد حل مسائل بومی نهادینه کنیم. البته پژوهشهایی که برای افزایش جایگاه علمی ایران در جهان انجام می شود هم باید انجام شود ولی در پژوهشها باید به حل مسائل بومی توجه جدیتری داشته باشیم. حوزه پزشکی به دلیل ظرفیت بالایی که دارد، حتما می تواند در موضوع پژوهش نقش محوری داشته باشد. جشنواره رازی توانسته است که به یک مرجعیت علمی ممتازی دست یابد و از این بابت باید از مسئولان برگزار کننده این جشنواره تشکر کرد. جهانگیری همچنین با بیان اینکه پزشکی ایران توانسته است به نقطهای برسد که هر ایرانی به آن مباهات کند، خاطر نشان کرد: زمانی در مجلس دغدغه ما ایجاد ردیف بودجه برای اعزام بیماران کلیوی به خارج از کشور بود اما امروز توانمندی پزشکی ایران به نقطهای رسیده است که بیماران کشورهای منطقه برای درمان به ایران می آیند. معاون اول رئیسجمهوری در ادامه با بیان اینکه اجرای طرح تحول سلامت کار بزرگی بود که به ریسک و شجاعت در تصمیم گیری نیاز داشت، افزود: این طرح در شرایطی ایجاد شد که کشور در تحریم بود و محدودیت منابع وجود داشت ولی با اتکا به توانمندی ها و فرصت های کشور این طرح در دستور کار قرار گرفت و توفیقات بزرگی هم به د ست آمد؛ از قبیل اینکه هزینههای مردم را کاهش داد، بیمارستانها با متخصصان ۲۴ ساعته تجهیز شدند، بیش از ۲۰ هزار تخت بیمارستان افزایش یافت و رضایت مردم به دست آمد. وی ادامه داد: البته ما مقداری با محدودیت منابع مواجه شدیم و برخی دریافتیها به مراکز درمانی با تاخیر طولانی مواجه شده است اما من به ملت اطمینان می دهم طرح تحول سلامت به هیچ وجه از دستور کار دولت خارج نشده و همچنان چون این طرح در اولویت مردم است، در اولویت دولت هم می ماند اما باید راهکاری برای حل مشکلات این طرح تهیه کنیم.
گفتنی است که جهانگیری در ابتدای صحبت های خود با تسلیت جانباختن ملوانان کشورمان گفت: ۳۲ نفر از فرزندان عزیز کشورمان در آبهای ساحلی چین و ژاپن در حال خدمت به کشور جان باختند. خدمات این ملوانان سخت و طافت فرسا است. آنها سالها و ماهها از خانوادههایشان دور بوده و در اقیانوسها در حال حمل و نقل کالاهای کشور هستند. متاسفانه این حادثه تلخ که در تاریخ دریانوردی دنیا جزو استثنائات بوده باعث شد که چنین تصادفی رخ دهد و انفجار عظیمی ایجاد شود. وی ادامه داد: در اولین لحظاتی که خبر به من رسید به سفیرمان در چین اعلام کردم هر آنچه که در توان جمهوری اسلامی ایران است به کار بگیرد و از امکانات چین و سایر کشورها استفاده شود. وزارت خارجه هم اعلام کرد که از همه کشورهایی که امکان کمک دارند، درخواست کمک کرده است. جهانگیری در پایان گفت: نظر کارشناسان این بود که با توجه به انفجار و گازهای سمی امکان زنده ماندن ملوانان نیست ولی ما امیدمان را قطع نکردیم و به تلاش خود ادامه دادیم اما کشتی غرق شد و ما به پیکر آنها هم دسترسی پیدا نکردیم. این ملوانان جزو شهدای خدمت به ایران هستند و من این حادثه را به خانوادههای آنها و ملت ایران تسلیت می گویم.
روزنامه شهروند
۱۳۹۶/۱۰/۲۶
قطع بودجه نهادهای خاص
شهروند| کمیسیون تلفیق بودجه نهادهای خاص در سال ۹۷ را قطع کرد. سخنگوی کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی در تشریح نشست دیروز کمیسیون متبوعش از حذف بودجه نهادهای خاص در سال آتی خبر داد.علی اصغر یوسف نژاد با اشاره به حذف جدول ۱۷ از بودجه سال ۹۷ گفت: در سالهای گذشته دولت مواردی را به عنوان کمک به نهادهای خاص و موسسات غیردولتی آموزشی و فرهنگی ذیل عنوان جدول شماره ۱۷ اختصاص میداد که توسط مجلس شورای اسلامی تصویب میشد. جدول ۱۷ در بودجه سنوات گذشته به بیش از ۵۰ موسسه فرهنگی و مذهبی اختصاص داشت. نهادهایی همچون مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، بنیاد سعدی، مؤسسه «پرتو ثقلین»،مؤسسه فرهنگی «ترجمان وحی». سخنگوی کمیسیون تلفیق بودجه سال ۹۷ مجلس شورای اسلامی افزود: «در بودجه سال ۹۷ دولت جدولی را که بر اساس آن به نهادهای خاص و موسسات غیردولتی کمک میکرد حذف کرد اما بودجه آنها را در زیرفصلهای برخی وزارتخانهها قرار داد که پیش از این حدود ۲۰۰ میلیارد تومان برای کمک به این نهادها در بودجه های سالیانه در نظر گرفته می شد. کمیسیون تلفیق براساس بررسی هایی صورت گرفته تشخیص داد که کمک به نهادهای خاص و موسسات غیر دولتی فرهنگی و آموزشی در شرایط کنونی که حاکم بر بودجه است به صلاح نیست لذا با پیشنهاد نمایندگان و تصویب کمیسیون تلفیق این بودجه حذف شد.».
۸۰ درصد بودجه نهادهای خاص برای مسکن رزمندگان هزینه خواهد شد
در این میان اما علی اصغر یوسف نژاد در مورد روش جایگزین برای استفاده از منابع آزاد شده از محل حذف بودجه نهادهای خاص گفت: این بودجه برای سود وام مسکن رزمندگان و معلولان به صورت یارانه اختصاص یافت به گونه ای که ۸۰ درصد به عنوان یارانه سود مسکن به رزمندگان و ۲۰ درصد به عنوان یارانه سود مسکن معلولان اختصاص یافت، بنابراین در شرایط فعلی با توجه به مصوبه کمیسیون تلفیق چیزی به عنوان کمک به نهادهای خاص و موسسات غیر دولتی آموزش فرهنگی وجود ندارد و بودجه عمرانی آنها در جای خود باقی است.
این بودجه را به آموزش و پروش
اختصاص دهید
اختصاص بودجه نهادهای حذف شده از قانون بودجه سال آینده به سود تسهیلات مسکن رزمندگان و معلولان، از سوی کمیسیون تلفیق اما با واکنش برخی کارشناسان اقتصادی مواجه شده است. مهدی پازوکی اقتصاددان در گفت و گو با شهروند در این خصوص گفت:« با حذف بودجه این نهاد ها کاملا موافق هستم. متاسفانه اقدام دولت در مورد حذف جدول ۱۷ و گنجاندن موارد آن در زیرفصل های وزارتخانه ها شفافیت در این بخش را از بین برده بود. حذف این موارد از بودجه سال ۹۷ اقدامی قابل تقدیر است البته به این شرط که این بودجه به آموزش و پروش تعلق گیرد.». این کارشناس اقتصادی در ادامه در تشریح پیشنهاد خود در این مورد گفت:« بودجه لازم جهت برای مسکن رزمندگان ومعلولان کشور در ردیف های خاص خود پیش بینی شده است. امروز آموزش و پروش کشور از کسری بودجه شدید خصوصا در بخش ساخت و نوسازی مدارس در رنج است. بر اساس قانون اساسی آموزش و پرورش در کشور باید رایگان باشد. الان مدارس ابتدایی در کشور ما مشکل دارند. ما باید کیفیت فیزیکی محیط تحصیل را برای دانش آموزان ارتقاء دهیم. با گذشت بیش از چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز مدارس ما در برخی نقاط کشور نظیر سیستان و بلوچستان نیمکت ندارند، امکانات آموزشی ندارند، معلم ندارند، بچه های واجب التعلیم نمی توانند درس بخوانند.» این اقتصاددان در ادامه افزود:« گسترش آموزش ابتدایی وظیفه دولت است. آموزش و پرورش زیر ساخت توسعه کشور است. این در حالی است که در سال های اخیر آموزش و پرورش کشور به شدت تضعیف شده است و وظیفه مجموعه دستگاه های تصمیم گیر است که به این نهاد حیاتی برای توسعه کشور کمک بکنند. ما باید بهترین فارغ التحصیلان دانشگاه های کشور را جذب آموزش و پرورش کنیم. باید برای هزینههای جاری مدارس نظیر پول آب و برق بودجه بیشتری در نظر بگیریم. باید کمک کنیم که وضعیت فضای آموزش ابتدایی و مدارس ما در استان های محروم کشور از این وضعیت خارج بشود. حتی من معتقدم بخشی از بودجه آموزش عالی و دانشگاه های خالی از دانشجو در استان های مختلف را باید برای ساخت مدرسه و تهیه امکانات آموزشی در اختیار آموزش و پرورش قرارداد.»
بودجه نهادهای خاص
مسئله اصلی اقتصاد ایران نبود
در این میان اما برخی اقتصاددانان معتقذند که بودجه نهادهای خاص فرهنگی و مذهبی اصلی ترین مشکل اقتصاد ایران نیست و پرداختن بیش از از حد رسانه ها به این موضوع باعث به حاشیه رفتن مشکلات اصلی اقتصاد ایران شده است. حمیدرضا برادران شرکا دراین مورد به «شهروند» میگوید:«ببنید به نظر من وارد شدن به این موضوعات در حالی که هنوز به بودجه تبدیل به قانون نشده است کار درستی نیست. مشکل در کشور ما این است که از زمانی که دولت شروع به بودجه نویسی می کند، اطلاعات را بیرون می دهد و در نتیجه موج رسانه ای ایجاد می کند، این روند در نتیجه رسیدگی در کمیسیون های تخصصی و بعد کمیسیون تلفیق ادامه می یابد.ما باید فضای رسانه ای کشور را به سمت مسائل کلان اقتصادمان ببریم. اقتصاد ما باید به یک سیستم تبدیل بشود. سیستمی که باید پاسخگو باشد و از خود سیگنال صادر کند، برای کشور اشتغال و توسعه بیاورد و وقتی اشتباهی اتفاق افتاد درسیستم علائم اشتباهات به سرعت نمایان و اصلاح شود. ما باید فضای عمومی کشور را به گفت وگو در مورد مسائل اصلی ببریم تا اساس اقتصاد ایران یک سامانی پیداکند. متاسفانه امروز اوضاع اقتصاد ایران نابسامان است.»
روزنامه آرمان امروز
۱۳۹۶/۱۰/۲۶
اردوگاه، سرنوشت نجاتیافتگان از اعدام؟
خبر از بازبینی پروندههایشان که رسید، جرقهای از امید را در دلشان روشن کرد، حکم آنها هر چه بود دیگر مرگ نبود و نقبی به زندگی میزد. بررسی ۱۵هزار پرونده قاچاقچیان و حاملان موادمخدر برای نجات از اعدام خبر مسرتبخشی برای خانوادههای آنها و البته فعالان حقوقبشری در ایران است. حال این طرح در سربالایی دیگری افتاده و آن تعیین حکم جایگزین برای این افراد است. ابتدا سخن از حبسهای طولانیمدت و جریمههای مالی سنگین بود، اما اخیرا حرفهایی نیز از ایجاد اردوگاههای موقت برای اسکان و استقرار این افراد به میان آمده است. کارشناسان حقوقی و قضائی کشور از نجات تعداد زیادی از این افراد پس از بازبینی پروندههایشان خبر دادهاند؛ با این افراد که قطعا تعدادشان نیز کم نیست چه باید کرد؟! قطعا عمل خلاف آنها نمیتواند بدون مجازات بماند، در غیر این صورت دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود. یافتن مجازات جایگزین اعدام آسان نیست؛ مجازات تعیین شده باید همسنگ اعدام باشد و به همان میزان بازدارنده از ارتکابجرم برای جامعه. اکنون همه گزینهها برای مجازات این افراد روی میز قوهقضائیه است و تمام اختیارات به دستان توانمند قضات سپرده شده است تا آنها سرنوشت آینده این افراد را بر کاغذ حکمهای تازه آنها بنگارند.
احتمال فرستادن قاچاقچیان به اردوگاه
سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضائی با اعلام بررسی دوباره ۱۵هزار پرونده برای توقف حکم اعدام گفت: تعیین حکم جدید بعد از توقف حکم اعدام به تشخیص و رأی قاضی بستگی دارد. حسن نوروزی در واکنش به اظهارات سردار زاهدیان مبنی براینکه برای برخورد با عناصری که احکام آنها از اعدام به حبس ابد یا طویلالمدت تبدیل میشود باید براساس ماده ۴۲ اردوگاههایی برای نگهداری از آنها در شرایط ویژه ایجاد شود، تصریح کرد: میتوان با اجرای طرحی در بیابانهای حسنآباد با استفاده از زندانیان اردوگاهها و مکانهایی را ایجاد کرد و این افراد را در آنجا نگهداری کرده و به آنها آموزشهای لازم را داد تا بتوانند دوباره به جامعه بازگردند. او درباره متوقف شدن حکم اعدام که چندی پیش در مجلس به تصویب رسید، گفت: مجازات افرادی که در زندان هستند و قبل از ابلاغ این قانون محکوم به اعدام شده بودند با اجرای این قانون حبس و جریمه است. او ادامه داد: در حقیقت حکم اعدام این افراد لغو و به مجازات دیگر تخفیف مییابد، مگر اینکه این افراد در قالب باند و گروههای مسلحانه دستگیر شده باشند یا سابقه ۱۵ سال محکومیت قطعی داشته باشند. نوروزی در پاسخ به این سوال که بعد از توقف حکم اعدام چه مجازاتی برای این افراد در نظر گرفته میشود، توضیح داد: تعیین حکم جدید بعد از توقف حکم اعدام به تشخیص و رأی قاضی بستگی دارد. او با بیان اینکه حکم اعدام نیز همچنان برای برخی از مجرمان مواد مخدر اجرا میشود، گفت: در حال حاضر نیز قانون اعدام برای سرشاخهها و کسانی که گروه و باند تشکیل داده و بیش از سه کیلو مواد مخدر صنعتی و ۵۰ کیلو تریاک از آنها کشف و ضبط شده است یا در حمل و نقل بیش از ۱۰۰ کیلو موادمخدر نقش داشته باشند، اجرا میشود. این عضو مجلس با بیان اینکه این اقدام یک اقدام مولدی است، گفت: میتوان در این اردوگاهها، دانشگاه، کارگاه و... را ایجاد کرد و به زندانیان آموزش داد و از آنها در همان کارگاهها استفاده کرد. میتوان زندان را به دانشگاه و مراکز صنعتی تبدیل کرد و میتوان زندانی را در همین اردوگاهها با آموزش به یک صنعتگر ماهر تبدیل کرد تا بتواند دوباره به جامعه بازگردد.نوروزی ادامه داد: زندان و حبس برای انسانسازی است این افراد هم خطا کردهاند و میتوانند با جبران خطایشان دوباره به جامعه بازگردند. او در پاسخ به این سوال که توقف حکم اعدام شامل حال چند نفر از زندانیان میشود، گفت: آنطور که به ما اطلاع دادهاند، ۱۵هزار پرونده باید دوباره بررسی شود. نوروزی در پاسخ به این سوال که در قانون جدید حکم اعدام متوقف شده، آیا امکان دارد این حکم دوباره درباره افراد محکوم به اعدام بعد از بررسی صادر شود، گفت: خیر، توقف حکم اعدام به معنای لغو آن است.
اردوگاه بیفایده است
یک حقوقدان در گفتوگو با «آرمان» با اشاره به اینکه ایجاد اردوگاه به منظور استقرار افراد لغو اعدامشده را کاری بیهوده میداند، میگوید: این افراد معتاد و بیمار نبودند که قصد بازپروری آنها را داریم. بسیاری از این افراد قاچاقچیان جزئی هستند که در شرایط ویژه اقتصادی و اجتماعی مملکت ناچار به قاچاق و بازیچه دست قاچاقچیان بزرگ شدند. نعمت احمدی خاطرنشان میکند: مسیری نادرست را در راستای مبارزه با موادمخدر طی ۳۸ سال کردیم. ایران اولین گذرگاه پس از مزارع گسترده خشخاش افغانستان است؛ کشوری که به دلیل نفوذ گروهکهای تروریستی مانند طالبان به تجارت زیرزمینی موادمخدر رو آورده است. افغانستان به تنهایی ۹۰درصد تریاک مصرفی دنیا را تولید میکند و ایران مسیر ترانزیت تریاک تولیدی افغانستان با تولید سالانه شش تا ۹هزار تن است. او میافزاید: در این سالها بیشترین میزان اعدامها و بیش از چهارهزار شهید و ۱۲هزار نفر جانباز نیرویانتظامی را در حوزه مواد مخدر داشتهایم که با اشرار درگیر شده و جانباز شدهاند. این وضعیت در حالی بود که همه افراد و صاحبنظران معتقد بودند شیوه مبارزه کنونی با موادمخدر علمی نیست. احمدی تاکید میکند: این افراد بازیچه دست قاچاقچیان بزرگ قرار گرفتند و گاهی برای تامین هزینه اجاره خانه و به دست آوردن چندمیلیون ناقابل با قاچاقچیان همراه و سپس اعدام میشوند. آنها قاچاقچی و نامتعادل نیستند و نیاز به بازپروری ندارند، این افراد نیازمند شغل و درآمد هستند. او میافزاید: معتقدم ایجاد اردوگاه برای این افراد بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد و عملی نیست، زیرا مسائل زیادی مانند تامین اعتبار و بودجه ایجاد این اردوگاهها، چارچوب کاری آنها و نحوه آموزش به این افراد مطرح میشود. احمدی میافزاید: گزینه بهتر آن است که افراد نجات یافته از چوبه دار را به جامعه بفرستیم، زیرا این افراد تجربه تلخی را در زندان گذراندهاند و هدف از مجازات نیز تنبیه مجرم است، اما این تنبیه تنها نباید حذف فیزیکی و اعدام او باشد. او میگوید: بهتر است جای صرف هزینه برای ایجاد اردوگاه برای آنها کار و اشتغال ایجاد کنیم و هزینهای را که بناست صرف بازپروری آنها شود برای ایجاد شغل آنها هزینه کنیم. احمدی خاطرنشان میکند: بسیاری از این افراد به شرط لغو اعدام آزاد نمیشوند و مجازات اعدام آنها به حبس تغییر میکند، بنابراین تعالیم مورد نیاز را میتوان در همان زندان و هنگامی که فرد دوران حبس خود را میگذراند، به او آموزش داد. با ایجاد اردوگاه بار اضافه هزینهای بر دوش دولت نگذارند، زیرا در واقع این افراد به دلیل شرایط بد اقتصادی از جامعه طلب دارند و به این دلیل به سوی حمل موادمخدر رفتهاند.
روزنامه آرمان امروز
۱۳۹۶/۱۰/۲۶
تخلف ۱۰۰۰میلیاردی در یک واگذاری
یک عضو هیات رئیسه کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی از پرونده مفتوحه تخلف هزار میلیارد تومانی در واگذاری آلومینیوم المهدی و طرح هرمزال در این کمیسیون خبر داد که به گفته وی موجب شده ۵۰ تا ۶۰ درصد بازار آلومینیوم کشور دست یک خانواده بیفتد. بهرام پارسایی اظهار کرد: بر اساس شکایتی که از سوی آقای مرادی نماینده استان هرمزگان به کمیسیون اصل ۹۰ در خصوص واگذاری شرکت آلومینیوم المهدی و طرح هرمزال انجام شده که سازمان بازرسی نیز پیگیر آن بود پیش از انجام پروسه واگذاری این سازمان کتبا به وزارت اقتصاد اعلام میکند که واگذاری دارای تخلفاتی است و جلوی آن گرفته شود اما سازمان خصوصیسازی علیرغم این مکاتبه حدود ۱۲ روز بعد واگذاری را انجام میدهد و اقدام به بازگشایی پاکتهای مزایده میکند در حالی که تنها شرکتی که در مزایده شرکت کرده بود فروآلیاژ گنو بود. به گزارش آفتابنیوز، وی افزود: بعد از واگذاری مجددا سازمان بازرسی به این موضوع ورود و آن را پیگیری کرد و دلایل مستند و متقنی در مورد تخلف در واگذاری و فساد در آن مشخص شد. این پرونده در کمیسیون اصل ۹۰ مجلس مطرح بود و ما دیروز در کمیسیون اقتصادی جلسهای در این باره برگزار کردیم که نمایندگانی از سازمان بازرسی و دیوان محاسبات، ایمیدرو و خصوصیسازی در آن شرکت کردند. نماینده شیراز در مجلس با بیان اینکه ابهامات جدی در واگذاری این شرکت و عدم دقت در ارزشگذاری داراییهای آن وجود دارد، تصریح کرد: در ارزیابی ماشینآلات این شرکت ۸۲ درصد تخلف صورت گرفته، در ارزیابی زمین و ساختمان ۶۲ درصد و در حق امتیازها ۴۸۰ درصد تخلف انجام شده است و بعد از ارزیابی مجدد تخلفات محرز میشود. پارسایی یادآور شد: سازمان خصوصیسازی بدون توجه به تذکر سازمان بازرسی با یک متقاضی این مزایده را برگزار کرد در حالی که چندصد میلیارد تومان تفاوت ارزشگذاری در این مزایده وجود داشت؛ ضمن اینکه پیش پرداختها و مطالبات شرکت در این ارزشگذاری لحاظ نشده بود. این عضو کمیسیون اصل ۹۰ مجلس در این باره توضیح داد: حدود ۳۲ هزار تن شمش آلومینیوم در این شرکت بوده که ارزشگذاری نشده و چند هزار تن ضایعات آنودی بالغ بر ۴۰۰ میلیارد تومان وجود داشته که آن هم ارزشگذاری نشده است. علاوه بر این شرکت مذکور تا الان ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد تومان بدهیهای معوقه به بیمه، مالیات، اداره برق و بخش انرژی دارد که نسبت به پرداخت آنها اقدام نکرده است. وی تاکید کرد: یکی از مسائل مهم در واگذاری، تضمینهای اخذ شده از خریدار و بدهیها به بانکهای خارجی و داخلی آن است که با تضمین دولت بوده و ضمانتی جایگزین تضمینات دولت نکرده است. بنابراین دولت بدهیها را از بیتالمال پرداخت میکند. همچنین بانکهای خارجی هم مطالباتی دارند و چون دولت ضامن بوده موظف به پرداخت آن است. چندین بانک داخلی هم از این شرکت طلبکار هستند و در اخذ مطالباتشان به مشکل جدی بر خوردند. پارسایی در ادامه عدم تعیین تکلیف مطالبات سازمان توسعه و نوسازی صنایع معدنی از شرکت آلومینیوم المهدی به ارزش ۷۰۰ میلیارد تومان را از دیگر تخلفات آن دانست و اظهار کرد: خریدار اصلا توجهی به تعهداتش در قرارداد نداشته و مطالبات بر گردن دولت مانده و کسی پاسخگو نیست که به نظر میرسد نیاز است علاوه بر فسخ معامله، بازوهای نظارتی مجلس و قوه قضائیه یعنی سازمان بازرسی و دیوان محاسبات به این موضوع ورود کنند. وی مجموع تخلفات در واگذاری شرکت آلومینیوم المهدی و طرح هرمزال را هزار میلیارد تومان عنوان کرد و گفت که این واگذاری باعث شده ۵۰ تا ۶۰ درصد بازار آلومینیوم کشور دست یک خانواده بیفتد. این عضو کمیسیون اصل ۹۰ با بیان اینکه نظر هر دو نهاد نظارتی یعنی سازمان بازرسی و دیوان محاسبات بر احراز تخلفات است، خاطرنشان کرد: این تخلف با وجود شبهاتی که قبلا در واگذاریها وجود داشته، دغدغهها را افزایش میدهد که ممکن است بقیه واگذاریها نیز دچار چنین تخلفاتی باشند. بنابراین ما از طریق کمیسیون اصل ۹۰ با دیوان محاسبات و سازمان بازرسی مکاتبه کردیم که پروندههای مفتوحه در این زمینه به اطلاع ما برسد و آنها را مورد بررسی قرار دهیم.
روزنامه قانون(۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
ایستادن مقابلاصلاحات!
علیربیعی از همان روزهای ابتدایی که به عنوان وزیر به مجلس معرفی شد، نهتنها در میان مسئولان و آنهایی که دستی در قدرت دارند، بلکه از جانب رسانهها و افکار عمومی نیز مورد انتقاد بود. این وضعیت سبب شد تا او کارت زردهایی را از نمایندگان دریافت کند و بر سر مسائل مختلف فضای منفی فراوانی نسبت به او ایجاد شود. حال دوباره نمایندگان به دنبال استیضاح او هستند ولی این اقدام با حاشیههایی روبهرو شده است.
۲۶ دلیل برای استیضاح
حدود ۲۰ آذر بود که نمایندگان با ارسال نامهای به رییسمجلس دلایلی را مطرح کردند که در آن بر استیضاح علیربیعی تاکید داشتند. متن استیضاح وزیر کار به این شرح بود که نمایندگان خطاب به لاریجانی گفته بودند:« با عنایت به اصل ۸۹ قانون اساسی و ماده ۲۲۷ و ۲۲۸ آییننامه داخلی مجلس شورای اسلامی و با بررسی عملکرد جناب آقای ربیعی وزیر محترم «تعاون، کار و رفاه اجتماعی» خواهشمند است دستور استیضاح ایشان را با توجه به موارد زیر طبق مفاد قانون و آییننامه داخلی و سوگندنامه نمایندگان محترم و اعضاء هیأت رییسه مجلس در دستور کار قرار دهید». آنها موارد استیضاح را نیز به این شیوه تنظیم کرده بودند:
۱- سوء مدیریت در سازمان بازنشستگی کشور و بسیاری از شرکتهای وابسته، که طبق سیاستهای این صندوقها، باید سوددهی داشته باشند، ولی به دلیل مدیریت سوء امروز زیاندهی دارند.
۲- سوء مدیریت و عدم نظارت در مدیریت شرکتهای سرمایهگذاری تامین اجتماعی و زیانده بودن اکثر شرکتها از جمله شرکت شستا و ... که میتوانند سوددهی داشته باشند.
۳- عدم اجرای قوانین و مقررات در ارتباط با شفافیت اطلاعات اقتصادی و بنگاهها.
۴- بهکارگیری خلاف قانون بازنشستگان و از بین رفتن انگیزه در جوانان.
۵- عدم اجرای قانون در خصوص بازنشستگان صندوق بیمه روستاییان و عشایر و ایجاد فضای بدبینی و بیاعتمادی به مدیران و نمایندگان و مسئولان و فیالنهایه بدبین شدن مردم به نظام و انقلاب.
۶- عدم توانایی و نظارت کامل و وافی بر مجموعه وزارتخانه و کاهش انگیزه در دلسوزان و متخصصان و جوانان وزارت.
۷- افزایش نرخ بیکاری در کشور.
۸- عدم ایجاد مشوقهای لازم و مناسب کافی برای رفع موانع کارفرمایاران جهت رشد تولید داخلی.
۹- عملکرد بسیار ضعیف در بسترسازی و حمایت از توسعه اشتغال روستایی و خانگی و کسب و کارهای کوچک.
۱۰- عدم برقراری مشوقهای مناسب برای ترغیب بیکاران به منظور پیدا کردن شغل.
۱۱- ضعف عملکرد در مدیریت فنی حرفهای کشور عدم استفاده کافی از امکانات و توانمندیهای این مجموعه به منظور ایجاد اشتغال.
۱۲- عدم رسیدگی به اوضاع معیشتی و رفاهی بازنشستگان و عدم ارائه خدمات از طریق صندوق بازنشستگی.
۱۳- ضعف عملکرد در مدیریت فنی ـ حرفهای کشور و عدم استفاده کافی از امکانات و توانمندی این مجموعه به منظور ایجاد اشتغال.
۱۴- عدم موفقیت در ساماندهی و هدایت تسهیلات و در نهایت نیمهتمام بودن بیشتر طرحهای کارآفرینی.
۱۵- عدم برنامهریزی جهت تشویق متخصصین و کارآفرینان و سرمایهگذاری خارج از کشور جهت فعالیت در داخل کشور.
۱۶- عدم موفقیت در توسعه نظام تامین اجتماعی و افزایش رفاه اجتماعی.
۱۷- عدم تدوین و تصویب و اجرایی کردن سند کار شایسته.
۱۸- عدم تخصیص منابع و تسهیلات لازم جهت توانمندیسازی تعاونیها متناسب با افراد در برنامه پنج ساله توسعه و بودجه سالانه کشور.
۱۹- عدم برنامهریزی عملی و اصولی برای ایجاد شتاب در افزایش سهم بخش تعاونی در اقتصاد کشور.
۲۰- نبود تلاش و کار عملی برای کاهش آسیبهای اجتماعی و عدم ارتقا و کیفیت زندگی معلولان، بیماران خاص و گروههای اجتماعی.
۲۱- عدم توانایی لازم برای ساماندهی و توانمندسازی بنگاههای کوچک و متوسط.
۲۲- فراگیر نبودن قلمروهای بیمه تامین اجتماعی و پوشش جمعیت کافی.
۲۳- کاهش نرخ مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی و اشتغال کشور.
۲۴- عدم اصلاح ساماندهی نظام اطلاعاتی بازار کار.
۲۵- عدم رشد بخش تعاونی کشور و عدم تحقق سهم ۲۵درصدی بخش تعاون از اقتصاد کشور طبق برنامه پنج ساله توسعه.
۲۶- و دیگر ایرادات مطروحه در وزارتخانه بزرگ تعاون، کار و رفاه اجتماعی.
اقدام تاملبرانگیز نایب رییس
حال این روزها دوباره صحبت از حواشی استیضاح اوست. در همین راستا حسین مقصودی، نماینده مردم سبزوار در مجلس شورای اسلامی با اشاره به عدم اعلام وصول طرح استیضاح علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه امور اجتماعی در جلسه(یکشنبه ۲۴دی) پارلمان، گفت: اگرچه ربیعی در چند روز گذشته در مجلس برای متقاعد کردن نمایندگان برای انصراف از استیضاح خود لابیهای انجام داد اما موفق به این کار نشد و نمایندگان همچنان اصرار به استیضاح وی دارند. وی با بیان اینکه در جلسه (یکشنبه ۲۴دی) علی لاریجانی، رییس مجلس به اکبر رنجبرزاده، عضو هیاترییسه پارلمان دستور داد تا استیضاح علی ربیعی در همان روز و پس از نطق میان دستور نمایندگان اعلام وصول شود، ادامه داد: اما پس از آنکه علی لاریجانی ریاست جلسه را به مسعود پزشکیان، نایبرییس اول سپرد وی از اعلام وصول طرح استیضاح وزیر تعاون و کار و رفاه امور اجتماعی جلوگیری کرد. عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس تصریح کرد: پس از آنکه پزشکیان مخالفت خود را با اعلام وصول طرح استیضاح ربیعی اعلام کرد برخی نمایندگان اعتراضاتی را به نایبرییس اول مجلس داشتند. نماینده مردم سبزوار با بیان اینکه پزشکیان اعلام کرد طرح استیضاح وزیر تعاون باید روز سهشنبه اعلام وصول شود، اظهار داشت: این کار نایبرییس مجلس غیر قانونی بود.
ایستادن مقابل اصلاحات
بیشک اگر یک وزیر عملکرد مناسبی نداشته و انتقادهای فراوانی به او وارد است باید پاسخگوی عملکرد خود باشد و نمایندگان از طریق وظیفهای که دارند میتوانند این وزیر را به صحن آورده واستیضاح کنند. اینکه برخی برای رویکردهای سیاسی و جناحی جلوی درست شدن امور را بگیرند، کار درستی نیست و شاید از جریانهای محافظهکار این نوع عملکردها قابل درک باشد ولی جناحهایی که ادعای تحولخواهی و دگر اندیشی دارند نباید در برابر اصلاحات ایستادگی کنند.
روزنامه شرق(۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
گزارش نجفی و آزمون نهادهای نظارتی
گزارش نجفی از عملکرد شهرداری تهران در ۱۲ سال گذشته نشان میدهد انتقاداتی که به وضعیت نابسامان شهرداری تهران دوره محمدباقر قالیباف میشده است، انتقاداتی بجا و درست بودهاند. مجموع انتقادهایی که تا امروز به دوره ۱۲ ساله مدیریت قالیباف شده، عمدتا شامل دو بخش است:
یک بخش مربوط به کیفیت مدیریت شهری است. بسیاری از کارشناسان همواره بر این عقیده بودهاند که اصول و معیارهای برنامهریزی و مدیریت شهری در دوره قالیباف تا بیشترین حد ممکن نادیده گرفته شده است. نظام شهرسازی و مدیریت شهری در این دوره بیش از آنکه تابع قوانین و اصول شهرسازی باشد، به تبعیت از ائتلاف مدیریت شهری و سرمایهداری لجامگسیخته ساختوساز درآمد و قربانی این ائتلاف شد؛ تراکمفروشی فقط یکی از این رفتارهای مغایر قانون است.
بخش دوم انتقادها مربوط به انضباط مالی و رعایت قوانین و مقررات در رفتار مالی شهرداری تهران است. در دوره ۱۲ ساله شهرداری تهران که با ریاست مهدی چمران بر شورای شهر تهران نیز همزمان بود، تقریبا هیچگاه گزارش کامل و درستی از عملکرد مالی شهرداری اعلام نشد. حال آنکه مطابق با قانون تشکیلات شوراها، همهساله چنین گزارشی باید به شورا و مردم تقدیم میشد. اگر هم در مواردی گزارش داده شده است، ناقص و نارسا بوده است.
حالا محمدعلی نجفی در گزارشی که رسما تقدیم کرده است، از وضعیت مالی شهرداری در این دوره پرده برمیدارد؛ اعداد و ارقام شگفتانگیزند؛ برای نمونه فقط به همین چند عدد توجه کنیم:
شهرداری تهران درحالحاضر ۵۲ هزار میلیارد تومان بدهکار است. این مبلغ تقریبا معادل سهسال بودجه شهرداری تهران است.
۵۴ درصد از داراییهای شرکتها و سازمانهای زیرمجموعه شهرداری حسابرسی نشدهاند. این درحالی است که شهرداری تهران بسیاری از کارهایش را از طریق همین مجموعهها انجام میداد. ۶۷۴ ملک از املاک شهرداری تهران، تقریبا بدون رعایت تشریفات به اشخاص حقیقی و حقوقی واگذار شدهاند. میانگین پیشرفت فیزیکی پروژههای شهری شهرداری تهران در این دوره ۳۶ درصد بیشتر نیست. کل منابع مالی شهرداری در دوره ۱۲ ساله، بالغ بر ۲۲۷ هزار میلیارد تومان است. در ماههای پایانی دوره قالیباف، بیش از ۲۰ درصد (۱۲هزارنفر) به کارکنان شهرداری تهران اضافه میشود. همین چند عدد به سادگی نشان میدهد که شهرداری تهران در دوره محمدباقر قالیباف هیچگونه انضباط مالیای نداشته است؛ بهعبارتدیگر مقررات و قوانین در این حوزه به بوته فراموشی سپرده شدهاند و سادهترین اصول مدیریت هم اصلا جایی در مدیریت شهری نداشتهاند. شما تاجری را در نظر بگیرید که به اندازه سه سال از کل درآمدش بدهکار باشد؛ عرف، چنین کسی را اصلا مدیر نمیشناسد، خصوصا اینکه همین مدیر، نه فقط به اندازه سه سال از کل درآمدش بدهکار است بلکه پروژهها و طرحهایش حتی ۵۰ درصد هم پیشرفت نکرده است؛ یعنی در کار چنین کسی نه فقط قانون بلکه ابتداییترین و سادهترین اصول رفتار مالی هم رعایت نشده است.
از نظر حقوقی در سازمانهای اداری، بخش بزرگی از قوانین و مقررات برای مراقبت از سلامت و انضباط مالی سازمانها وضع میشوند. پول و بودجهای که در اختیار هر سازمان عمومی، مانند شهرداری قرار دارد، از اموال عمومی است. مدیر یک سازمان عمومی مطلقا موظف است مطابق با آنچه اراده عمومی، در قالب قوانین و مقررات تعیین کرده است، عمل کند. به همین دلیل عملکر مالی هر مدیر در سازمان متبوع او، بهترین شاخص برای کیفیت مدیریت اوست. مدیری که قوانین را به تشخیص و سلیقه خود برای آنچه خود میپسندد، نادیده میگیرد و ضوابط و انضباط قانونی را رعایت نمیکند، نه تنها به قانون بیاعتنایی کرده است، بلکه به اراده عمومی که در شکل قانون تجلی یافته، نیز پشت کرده است. او خود و اراده خود را بر اراده عمومی برتری و رجحان داده است. اتفاقی که در این دوران افتاده است در یک عبارت ساده قابل بیان است: «اضمحلال نظام حقوقی شهرداری تهران».در چنین اوضاعی میراثی برای مدیریت جدید باقی میماند با مجموعهای بدهکار، ساختار سازمانی متورم، انبوهی نیروی مازاد و مشکلات فراوان حقوقی، شهری پر از بحران که بعضی از آنها نیز فوریاند. قطعا نمیتوان از شهرداری بعد از قالیباف انتظار داشت این مشکلات را در کوتاهمدت حلوفصل کند. اما میتوان انتظار داشت که دستگاههای نظارتی، اعم از شورای شهر تهران و سازمانهای نظارتی دیگر، نسبت به گزارش نجفی ساکت و بیتفاوت نباشند. این گزارش باید در سازمانهای نظارتی بررسی و تحقیق شده و جزئیات آن بیهیچ مجامله روشن شود. اگر تخلفی بوده با آنها برخورد شود، اگر ضعف مدیریتی بوده بر مردم آشکار شود. اگر قرار به حاکمیت قانون در کشور است، نمیتوان و نباید از کنار گزارش شهردار فعلی تهران از دوره ۱۲ ساله گذشته شهرداری تهران به سادگی گذشت.
روزنامه شرق(۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
امروز فاش میگویم
سر خیابان، حجله گذاشتهاند. کمی جلوتر ساختمان شرکت ملی نفتکش است که بالاسر آن، تصویر ۳۰ دریانورد جانباخته در حادثه سانچی را نصب کردهاند و صدای قرآن تا نیمههای کوچه به گوش میرسد. دستههای گل سفید و پلاکاردهای عزا، دو طرف کوچه بیشازپیش داغ این روزها را به رخ میکشد. برای مصاحبه با محمدرضا تاجیک وارد دفتر او در همین خیابان شدم تا درباره ماهیت اعتراضات اخیر و مواجهه اصلاحطلبان با شرایط جدید صحبت کنیم. تاجیک تلاش کرد در طول مصاحبه تأکید کند پیش از آنکه بخواهد نامی بر این اعتراضها بگذارد و آنها را در ظرف نظری ببرد، بیشتر باید بگوید این پدیده، چه نیست. او از نفرت و عصبانیت متراکم و متقاطعی در جامعه سخن گفت که نتیجهاش چنین شد و در پاسخم به این سؤال که چرا الان چنین شد، گفت: در انقلابات رنگی که در بلوک شرق اتفاق افتاد، اصطلاحی داشتند: «حالا وقتشه». تاجیک به اصلاحطلبان توصیه کرد با بهمحاقرفتن این وقایع، اصلاحطلبان به تعطیلات تاریخی نروند. او گفت: «کار ما به صورت جدی از حالا شروع شده است. اگر در تعطیلات تاریخی هم بودیم، باید این تعطیلات را رها کنیم و برگردیم. بنشینیم و ببینیم چگونه میتوانیم تدبیر و تمهید کنیم که این وقایع ققنوسوار از خاکستر خود برنخیزد». به گفته او: «فردای بعد از این وقایع در کشور ما، فردای دیگری است. بیتردید، تاریخ ما با این وقایع ورق میخورد».
تحلیل شما از اتفاقاتی که رخ داد، چیست؟ اعتراض بود یا شورش یا جنبش؟ جنس این وقایع چه بود؟
از دو منظر میشود با این پدیده نوعی مواجهه نظری داشت. «لکان» به ما میگوید اسیر وسوسه تأویل و تحلیل نشوید. سعی نکنید پدیده را در آسترها و روکشهای نظری ملفوف و پیچیده کنید که واقعیت آن گم شود. یعنی یک حاشیه فربه نظری پیدا کند که رنگینتر، جذابتر و زیباتر از اصل جلوه کند. بهطوریکه اصل و واقعیت فراموش شود. ژیژک داستانی را در کتابش نقل میکند؛ میگوید چندی بود که از کارخانهای، چیزی دزدیده میشد. مسئولان آن حساس شدند تا ببینند چه چیزی دزدیده میشود. به یک کارگر مشکوک میشوند و او را هروقت که با فرغون خود خارج میشود، تفتیش میکنند و چیزی پیدا نمیکنند. بعد از مدتی متوجه شدند آنچه دزدیده میشده است، همان فرغون بوده است!
اینقدر بهدنبال ژرفا، عمق و موارد دیگری بودند که واقعیت در برابر آنها رژه میرفته، اما آن را نمیدیدند. نظریات هم گاهی با ما این رفتار را دارند. من اسم آن را «تدلیس نظری» یا «تدلیس نظریهها» میگذارم. تدلیس نظریهها ما را دچار فریبی میکنند که واقعیت را گم میکنیم. بعضی وقتها باید واقعیتهای سیاسی و اجتماعی جامعه را مشاهده کرد تا اینکه تحلیل کرد. گاهی اینقدر واضح و مبرهن است و ابعاد آن با انسان صحبت میکند که نیاز نیست زبان نظریهها را در دهان آن (واقعیت) گذاشت تا به سخن درآید. وقایع خود، سخنگوی خود هستند. صامت نیستند. پیام آنها در کنش آنهاست؛ بنابراین زبان آنها، زبان کنش است. با همین زبان فریاد میزنند، اما ما آنها را در چارچوبهای نظری ملفوف میکنیم و به این ترتیب واقعیت گم میشود.
منظر دوم این است که ما برای اینکه یک پدیده اجتماعی و سیاسی را بهویژه که دارای پیچیدگی خاصی باشد، فهم کنیم؛ باید آن را از یک منظر نظری ببینیم. من در این رویکرد هم اشکالی نمیبینم، اما بیتردید، ورود به این وادی یعنی ورود به یک پلورالیزم و کثرت و تنوع بیپایان نظری. میتوان به این پدیده از منظر جنبشهای کلاسیک اجتماعی نگاه کرد و فقدانهایی را در آن جستوجو کرد. مثل فقدان رهبری، ایدئولوژی و سازماندهی و بعد هم فریاد برآورد که یافتم! و البته در ادامه تحلیل کرد که چنین جنبشهایی به ثمر نمیرسند، چون فاقد رهبری، ایدئولوژی و... هستند. آنچه بعضی از نظریهپردازان این روزها گفتهاند و به آن دل خوش میکنند. یک منظر هم این است که از دریچه جنبشهای جدید اجتماعی به آن نگاه کرد که در آنها نوعی از تشکیلات ولنگار، فقدان ایدئولوژی مشخص، رهبری و ساماندهی مشخص را میتوان جستوجو کرد.
میتوان این پدیده را یک حرکت پوپولیستی، یا یک حرکت پساپوپولیستی فرض کرد؛ یعنی خیزشی که کثرت پیرامون مطالبه، وحدت ایجاد نمیکند، بلکه خود مطالبه هم کثیر است و فقط جایی که وحدت ایجاد میشود، «کنش» است؛ یعنی انسانها با انگیزهها و انگیختههای مختلف در یک جغرافیای زمانی و مکانی یک کنش را با هم انجام میدهند، اما مطالباتشان یکی است و فقط در کنش با هم وحدت دارند.
از طرفی میتوان این پدیده را یک رخداد از نوع بدیویی دانست که از هیچکجا و همهکجا نازل شد و قابل پیشبینی نبود. حتی میتوان این پدیده را در فضای سوژه آلتوسری جستوجو کرد. برایناساس مفروض بگیریم که یک سوژه در اثر یک خطاب، متولد شده و در جامعه ما در حال ایفای نقش سوژگی خود است.
میتوان از نظر مارکسیستی وارد ماجرا شد و یک سوژه جمعی یا کارگزار تاریخی را در یک مقطع خاص دنیای پسامدرن، فرض کرد و گفت یک جنبش پسامدرنی در حال رخدادن است. همچنین میتوان از دستگاه نظری هگلی وارد شد و فرض کنیم که حرکتی از سوی اراذل و اوباش صورت گرفته که بعضیها هم این روزها از این مفاهیم استفاده میکنند، مثل «آشغال» و مفاهیم سخیفی که اصلا در فضای تحلیلی نمیگنجد. میتوان این را یک کنش بدون کنش دانست و به تعبیر گرامشی آن را «انقلاب بدون کنش» یا «انقلاب بدون انقلاب» نامید و از آن زاویه ماجرا را بررسی کرد. بعضی از نظریهپردازان هم این فضا را در یک نوع «ادهوکراسی»، یعنی یک نوع بروکراسی بدون بوروکراسی، بوروکراسی که خلاقیت خود را از انسانها و سازمان نمیگیرد و میتواند متنوع و متکثر از سازمان عمل کند، بررسی میکنند؛ بنابراین از زوایای گوناگون میتوان آن را به صدا درآورد؛ اما باید توجه داشت وقتی وارد این وادی میشویم، در حقیقت وارد وادی پیچیده و پر از ابهامی میشویم که هراس این است که واقعیت را گم کنیم و آن را نبینیم، اما میتوان از دریچهای آن پدیده را به صدا درآورد و با آن ارتباط گرفت، اما ضرورتا و لزوما اینطور نیست که آنگونه دستگاه نظری مورد نظر ما این پدیده را به صدا درآورده است، این صدا، همان صدای پدیده و واقعه باشد؛ اما این بحث یک موضوع جدی است که وقتی من برای نوشتن کتابی در این زمینه تلاشی را آغاز کردم، باور نداشتم که در گرداب چنین نظریاتی گرفتار شوم؛ بنابراین آنچه میتوان گفت، این است که این پدیده چه نیست؟ این پدیده بیتردید یک جنبش مدنی معطوف به یک نوع حق نیست.
یک جنبش «کلاسبیس» یا طبقهبنیاد نیست؛ یعنی مبتنی بر طبقه خاص و ایدئولوژی خاص نیست. یوتوپیای خاصی ندارد، عمدتا سلبی عمل میکند و بالاخره در روند خود، تولید معنا میکند و در این روند برای خود رهبری ایجاد میکند، نه در آغاز. این پدیده میتواند موجی عمل کند، گاهی سر به تو داشته و گاهی توفنده عمل کند.
طبیعتا چنین حرکتی حقانیت و مشروعیت خود را از زمینهای که بر آن روییده و شکل گرفته، میگیرد و هر کنش خود و واکنشی را که در برابر آن شکل گرفته سرمایه خود قرار میدهد.
بهاینترتیب خود را فربهتر میکند و حرکت خود را توفندهتر ادامه میدهد. بنابراین با چنین فضایی مواجه هستیم که این پدیده، در نوع خود کمنظیر و بینظیر است و در قالبهای مرسوم نظری چندان نمیگنجد. ولی خب در آینده شاهد خواهیم بود که پیرامون این پدیده، نظریههای بسیار فراوانی شکل خواهد گرفت.
شما اشاره کردید که این حرکت، موجگونه است. الان تا حدودی این موج فروکش کرده است، فکر میکنید این وضعیت تا چه زمانی ادامه پیدا میکند؟ آیا دوباره ممکن است که این شکل از اعتراضات بروز پیدا کند؟ یا خاتمه این وضع را خاتمه این اعتراضها میتوان قلمداد کرد. پیشبینی شما از این وضع چیست؟
به قول آن بزرگ روزنامهنگار که زمان قاجار تحت عنوان «فاش میگویم»، مطلبی نوشت، من امروز فاش میگویم که تا بستر رویش و زایش چنین شورشهایی مرتفع نشود، در آینده باید منتظر خیزشهای رادیکالتر، وسیعتر و بنافکنتر و شالودهشکنتر از آن چیزی باشیم که امروز تجربه کردیم. این نهال بر زمینی روییده است؛ این نهال در این زمین، امکان روییدن و تناورشدن داشته است. این زمین با مختصات خود سرجای خود است. اما مشکل این زمین چیست؟ این زمین، از یک جهت، آفتزده است. به قول روزنامهنویس «صور اسرافیل»، این زمین دچار انواع بیماریها و آفتها است. از جانب دیگر، بالاخره در این فضا مردمی میزیند؛ مردمی که دچار مشکلات جدی هستند. مشکلاتی که عبارتاند از آنومی یا بیگانگیهایی که جامعه امروز ما را دربر گرفته است. یکی از این آنومیها بیگانگی سیاسی است که مردم ما امروز آن را حس میکنند. دیگری احساس بیقاعدگی سیاسی و نیز مهجوری سیاسی، یا بیمعنایی سیاسی، حقارت و رؤیتناپذیری است. احساس بیاعتمادی و نارضامندی، احساس بیعدالتی جنسیتی، قومی، اقتصادی، اجتماعی، نسلی و شغلی، همه اینها روح جامعه را آزار میدهد. در این بستر است که چنین نهالی روییده و تناور میشود. اگر امروز نیندیشیم برای فردایی که آرامشی برقرار خواهد شد، این پلاکهای سنگین که در اثر این واقعه نیمهگشوده شدند، اگر که بسته شوند و به خواب عمیقی بروند، نباید فراموش کرد که این بستر همچنان حضور دارد و برای رویش چنین نهالی مهیاست. هیچ دلیل منطقی، عقلی و تاریخیای وجود ندارد که ما فرض کنیم که به پایان ناآرامیهایی از این دست رسیدیم.
این بستر در طول تاریخ ایجاد شده است. چرا به یکباره در چنین مقطعی این اعتراضات ظهور میکند؟ مثلا چند ماه قبل از این، بخش زیادی از مردم در انتخابات شرکت کردند تا از آن مسیر مطالبات را پیگیری کنند. پس جنس معترضان چیست؟ اینها از اصلاحات تدریجی و صندوق رأی دل بریدهاند؟ یا حتی ممکن است رأی هم داده باشند اما چون فکر میکنند صدایشان شنیده نشده، حالا که بستری فراهم شده است وارد خیابان شدهاند؟ جنس این اتفاق با این فاصله از اوایل سال جاری چیست؟ بعضیها میگفتند، اینها تحریمی هستند. اصلا این تقسیمبندی را قبول دارید یا فکر میکنید نوعی از تقلیلدادن سطح بحثی است که پیش آمده است؟
برای تحلیل باید از ریداکشنیزم یا تخفیفگرایی و تحدید (محدودکردن) موضوع پرهیز کنیم. همچنین باید از کاریکاتوریزهکردن مطلب هم پرهیز کنیم. در انقلابهای رنگی که در بلوک شرق اتفاق افتاد، اصطلاحی داشتند: «حالا وقتشه!»
ببینید! من قبل از سال ۸۸، مطلبی با عنوان «شورش موقعیت» نوشته بودم که برداشتهای مختلفی هم از آن صورت گرفت. در آن مطلب گفته بودم که گاهی موقعیت، شورش میکند. موقعیت، کنشی جمعی را در یک لحظه خاص تاریخی طلب میکند؛ حالا وقتشه! نه اینکه این علل و عواملی که باعث رخدادن این پدیده شدند، قبلا وجود نداشتند. بلکه وقتش نبوده، روزنهای باز نشده بوده است؛ جرقهای زده نشده و این سطح از آمادگی و همبستگی، عصبانیت و تنفر، وجود داشته اما انباشته نشده، متراکم و متقاطع نشده است. شکافهای اجتماعی چه زمانی موجب بحران میشوند؟ زمانی که متقاطع و متراکم بشوند. وقتی شکافهای متعدد وجود دارد، اما هنوز متقاطع و متراکم نشده، نمیتواند بستر را برای یک خیزش فراهم کند. این نارضایتی و تراکم تنفر، عصبانیت، حقارت، دگربودگی و.. در یکجا جمع شده و در یک لحظه تاریخی جمع میشود و آن لحظه تاریخی، خود را نمایان میکند؛ یعنی روزنهای کفایت میکند که دروازهای گشوده شود. این شرایط، شرایطی بود که در این لحظه تاریخی حادث شد و ممکن است هر لحظه تاریخی دیگر را مجال بروز و ظهور دوباره خود قرار دهد. آن چیزی که باید به آن هوشیار بود این است که اگر این شورشها مثل یک تلنگری بود که ذهن و روان بعضی افراد را اذیت کرد، اگر میخواهند دوباره اذیت نشوند و دوباره اسیر چنین موضوعی نشوند، لطفا بستر را به گونهای تمهید و تدبیر کنند که دوباره شاهد چنین پدیدههایی نباشیم.
جریان اصلاحطلب سعی کرده خود را در جایگاه اپوزیسیونی قرار دهد که صدای منتقدان باشد با رویکرد اصلاحی، فکر میکنید این جریان با این بدنه معترض باید چه رفتاری داشته باشد؟ آیا باید در تاکتیکها یا حتی در راهبردهای خود تغییراتی را داشته باشد. در حقیقت مواجهه این جریان با این پدیده چه باید باشد؟
ببینید! در نخستین گام باید بپذیریم در متن و بطن این خیزشی که در جامعه اتفاق افتاد، نوعی عبور از مناسبات و جریانات مرسوم وجود داشت. به یک بیان، چنین کنشی را که در جامعه دیدیم، واکنشی در مقابل کنش خودمان بود. درحقیت به نحوی در حال برداشت آن چیزی هستیم که در این سالها کشتیم؛ حکایتی هست.
میگویند: افسر آلمانی از نمایشگاه نقاشی پیکاسو دیدن کرد. اما به یک نقاشی خیره شد و نوعی آشوب مدرن را در آن دید. به پیکاسو گفت این کار شماست؟ او هم در جواب گفت: نه. این کار شماست!
در حقیقت آشوبی که در تابلوی نقاشی امروز ما نقش میشود، کار نقاشی نیست که کف خیابان است، بلکه کار ماست. در حقیقت حکایت آن نقاشی است که تصویر معشوق خود را طراحی میکرد. از او میپرسند که آیا تلاش میکنی نقاشی تو شبیه معشوقت شود؟ میگوید نه! سعی میکنم معشوقم شبیه نقاشی شود!
ما دیرزمانی است که تلاش کردیم جامعه شبیه نقاشی ما شود. تلاش نکردیم که نقشی از جامعه بکشیم که شبیه جامعه باشد. بلکه تلاش کردیم که جامعه شبیه نقاشی ما شود. برای اینکه این فرایند شبیهشدگی حاصل شود، خشونتهای کلامی، فرهنگی و گفتمانی ورزیدیم. اینها انباشت شد و یک جایی سر باز کرد. در شرایط کنونی، اگر اصلاحطلبان، خصوصا اصلاحطلبان رسمی، آنهایی که جزئی از قدرت و بازی قدرت هستند، به تعبیری اصلاحطلبان حکومتی؛ اگر در نقاشی نقش، سهمی داشتند، اگر بخواهند از زیر بار هجمههایی که در رهگذر این خیزش متوجه آنها شد، موفق بیرون بیایند و کماکان به عنوان آلترناتیو و نیروی هژمونیک دهه پنجم ایفای نقش کنند، چهارراه پیشِروی دارند... .
منظور شما از اصلاحطلب حکومتی چیست؟
کسانی که از جریان اصلاحطلبی ابزاری ساختند برای اینکه در بازی ماکرو پالیتیک قدرت حضور و سهمی داشته باشند و حیات و ممات اصلاحطلبی را در این زمین تعریف کردهاند. برای اینکه در در ماکرو فیزیک قدرت باشند، وارد هر بازی، ائتلاف و حرکت تاکتیکی و استراتژیکی میشوند. جریان اصلاحطلبی عمدتا فرهنگی، معرفتی و اجتماعی است تا لزوما به معنای مرسوم سیاسی. اما کاملا این موضوع را به امر سیاسی آن هم از نوع زمخت آن تقلیل داده و بقیه ابعاد آن را از این جریان گرفتند. یعنی نگذاشتند این جریان بتواند در بدنه و ریز بدنه جامعه کار کند و از میکرو پالیتیک قدرت استفاده کند. من این گروه را اصلاحطلبانی میدانم که عموما در قدرت هستند و برای قدرت تلاش میکنند. این گروه عمدتا از اصلاحطلبی ابزاری میسازند که دیده و شنیده شوند تا در قدرت حضور داشته باشند. اما در شرایط کنونی برای کل جریان اصلاحطلب چهارراه پیداست. اگر فرض کنیم همه ما سوار یک کشتی هستیم که مثل کشتی تایتانیک دچار تلاطم شده است، اصلاحطلبان میتوانند نقش کسانی را بازی کنند که مثل اربابان قدرت و ثروت در تایتانیک سریع قایقهای نجات را پایین انداخته و سوار شوند و سرنوشت خود را از کشتی و کشتینشینان جدا کنند. راه دیگر این است همچون مردمی که در این شرایط دچار بحران تدبیر میشوند و از این سر کشتی به آن سر میروند، خود را از هراس به دریا پرتاب کنند تا ببینند شناکنان میتوانند خود را نجات دهند یا نه. راه دیگر این است که میتوانند به آن دسته سرود گروه کر عرشه کشتی بپیوندند و با هم سرود همهچیز آرام است سر بدهند و بگویند اینکه میگویید کشتی دچار گرداب است، توهم است! چهارمین حالتی که برای اصلاحطلبان متصور است، این است که عاقلانه و با طمأنینه، بدون اینکه دچار هیجان و احساسات شوند و بارها به نعل و میخ تحلیلی و تجویزی بزنند، عاقلانه و عالمانه ببینند مشکل ساختاری و فنی این کشتی چیست؟ ببینند مشکلات بیرونیای که این کشتی را دربر گرفته، چیست؟ ببینید کشتی کجا به کجراه و بیراه رفته و کجا متوجه نشدهاند که در مسیر، توفان و گرداب است تا قبل از برخورد با آن بتوانند مسیر را تغییر دهند، یعنی قبل از آنکه زود دیر شود، اصلا مسیر را عوض کنند. اصلاحطلبان باید یکی از این چهارراه را دنبال کنند.
اصلاحطلبان تا الان کدامیک از این راهها را دنبال کردهاند؟
به نظرم عدهای در حال بازی نقش شوالیههای پیروز هستند. بر این فرض هستند که بگویند دیدید جز اصلاحطلبی مرسوم راهی برای تغییرات اجتماعی وجود ندارد و سرمست از راه رفته خود هستند. بعضیها هم مثل پیوریتنهای عبوسی هستند که ارتدکس مشرب هستند و تلاش میکنند کماکان از منظر خود پدیده را ببینند و معنایی را به آن بدهند که خودشان میخواهند و همچنان به چارچوبهای اصلاحطلبی که فهم میکنند، بچسبند و وفادار باشند. بعضی دیگر هم دچار نوعی از گمگشتی و سرگشتگی تحلیلی هستند. میخواهند تأییدی داشته باشند از آنچه بر کف خیابان جاری شده است و آن را یک حرکت مردمی معطوف به مطالبه حق بدانند. بعضیها هم مثل شاگردان مکتب شوپنهاور تلاش کردند از هنر همیشه پیروزبودن و مصادرهکردن جریانات بهره ببرند و به شکلی این جریان را مصادره کنند. البته بسیاری از آنها تلاش کردند از آن چیزی که مطالبات انباشتهشدن مردم است، دفاعی داشته باشند و اعتراض آنها را مورد تأیید و از جانب دیگر حاشیههای این اعتراض را مورد نقد قرار دهند؛ حاشیههایی که فربهتر از متن میشود و اصل قضیه را با چالش مواجه کرده و اجازه نمیدهد اعتراضات به اهداف حقه خود رسیده و آن را از مسیر اصلی خود خارج میکند. درمجموع میتوانم بگویم جریان اصلی اصلاحطلبی مواضع عاقلانهای را اتخاذ و تلاش کرد که نه از مردمی و برحقبودن چنین حرکتی بهراحتی عبور کند و هم تلاش کرد که افزودههای در مسیر را ببیند و آنچه را که از جنس اصل نیست، تفکیک کند. یعنی سره را از ناسره تفکیک کرده، از سره دفاع و ناسره را مورد نقد قرار دهد. این در جریان اصلاحطلبی اتفاق افتاد. این شرایطی که اصلاحطلبان باید مشق دیگر کنند، باید یک بار دیگر تأمل انتقادی از خود داشته باشند.
این شرایط، شرایط گشت و بازگشت توأمان است؛ شرایط گسست و پیوست است. باید به اصل اصیل خود بازگردند، باید به نیستانی که از آن ببریدهاند، بازگردند. این نیستان از جنس نقد بوده است. بارها گفتهام، اگر اصلاحطلبی نقطه کانونی داشته باشد که بقیه دقایق پیرامون آن تنیده و تقریر میشوند، آن نقطه، نقد است.
سود این نقد، اول به سمت خود جریان اصلاحطلبی است. جریان اصلاحطلبی ازآنرو که اول نقد را بر خود و بعد بر دیگران جاری میکند، جریان اصلاحطلبی است. دیرزمانی است که از این فضا فاصله گرفته شده است. ما نیاز به یک نوع بازگشت داریم، البته به گشت هم احتیاج داریم. گشت اما ناظر به آینده است. من بارها گفتهام که چگونه این جریان به گفتمان تبدیل شود و بعد هم چطور به آن تکمله بخورد. چطور آن را با روح و شرایط و ذائقه زمانه و نسل جدید همگون کنیم. چگونه آن را از پشت ویترین خارج کرده و به جنس کنش دربیاوریم. طبیعی است که به این مسئله نیازمندیم. ما به گفتمانی احتیاج داریم که از جنس کنش و راه برونرفت باشد. دیگر زمان گفتمانهایی که درون زرورق پیچیده شده و پشت ویترینها به نمایش گذاشته شده، گذشته است. اگر امروز را که یک مجال تاریخی پیدا شده است، یکبار دیگر نسبت به خود محاسبه نفس داشته باشیم، فهم کنیم کجاها اشتباه رفتیم و بازگردیم و تلاش کنیم آنها را اصلاح کنیم، تردید نکنید که در دهه پنجم هم میتوانیم بهعنوان آلترناتیو برتر و نیروی هژمونیک جامعه باقی بمانیم. در غیر این صورت من فرضم این است که هندسه سیاسی و هندسه قدرت در دهه پنجم دچار تلاطم و تغییر شده و در این هندسه جدید سیاسی، تردید ندارم که نقش اصلاحطلبان کمرنگتر خواهد شد.
فکر میکنید در این بازگشت، باید به انگارههای مبتنیبر عدالت اجتماعی بازگردند؟
این گفتمان باید از جنس کنش باشد. بنابراین دقایق آن باید انضمامی باشد. باید با مردم رابطه برقرار کند؛ از عرش به فرش بیاید. بارها گفتم، اصلاحطلبان باید یک ریش گفتمانی داشته باشند که با آن بروند تجریش! یعنی اگر نتوانند مفاهیم انضمامی را وارد آحاد تعریفی گفتمانی خود کرده و مفاهیم، کماکان انتزاعی باقی بمانند، یعنی مفاهیم تجریدی با تودههای مردم و دهکهای پایین جامعه ارتباط برقرار نکند، باید انتظار دو گام به پس را داشته باشند. باید از چنبره مفاهیم خودساختهای مثل پوپولیسم خارج بشوند و اسیر مفاهیم و آموزههای دهه ۳۰ و ۴۰ مارکسیستی نباشند و خارج شوند. بدانند که پوپولیسم امروز معنای دیگری پیدا کرده است. پوپولیسم امروز جنبش مترقی پستمدرن است. بنابراین تلاش کنیم با تودههای مردم رابطه برقرار کنیم، تمرکز خود را از نخبگان کمتر کنیم، نهاینکه عبور کنیم، اما نیمنگاهی هم به تودههای مردم داشته باشیم. وقتی به جامعه و مردم میاندیشیم، تلاش کنیم این اندیشیدن، انضمامی باشد. در این صورت ما میتوانیم تاریخ آینده خود را بسازیم.
من بهعنوان یک دانشآموز سیاست میخواهم بگویم که فردای بعد از این وقایع در کشور ما، فردای دیگری است. بیتردید، تاریخ ما با این وقایع ورق میخورد. اگر میخواهیم این فردا، آنگونه رخ بنماید که ما میپسندیم و رخ زیبای خود را به ما نشان دهد، نباید همانگونه که گفتم، با بهمحاقرفتن وقایع، ما نیز به تعطیلات تاریخی برویم. کار ما به صورت جدی از حالا شروع شده است. اگر در تعطیلات تاریخی هم بودیم، باید این تعطیلات را رها کنیم و برگردیم. بنشینیم و ببینیم چگونه میتوانیم تدبیر و تمهید کنیم که این وقایع ققنوسوار از خاکستر خود برنخیزد.
روزنامه ابتکار(۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
رئیس جمهوری مسئول یا منتقد؟
گروه سیاسی - روز یکشنبه حسن روحانی رئیس دولت دوازدهم به انتقاد از رویکرد یکی از امامان جمعه نسبت به اعتراضهای اخیر پرداخت. البته این نخستین بار نیست که روحانی در کسوت یک منتقد به مسائل روز میپردازد. چنین رویکردی همواره با دو واکنش همراه است و بخشی از جامعه نسبت به همراهی ریاست جمهوری با مردم استقبال میکنند، اما بخشی دیگر با تاکیدی بر جایگاه حقوقی وی از او انتظار عمل دارند تا حرف. درست در همین شرایط است که صحبت از محدودیتهای قوه مجریه در ایجاد تغییر و تحول در امور داخلی کشور مطرح میشود. اعتراضهای مردمی که در روزهای نخست دی ماه شاهد آن بودیم، به پایان رسید اما همچنان مسئولان درگیر تبعات این اتفاق در سیاستهای داخلی کشور هستند. بسیاری از مسئولان و چهرههای سیاسی کشور در خصوص اعتراضهای اخیر اظهارنظر کردند اما در جمعهای که گذشت حجتالاسلام صدیقی امام جمعه موقت تهران در بخشی از صحبتهای خود با به کار بردن کلمه «آشغال» خطاب به معترضان جنجالی جدید رقم زد.
هرچند وی پس از واکنشهای شدید در جواب صحبتهای خود توضیحاتی را ارائه کرد اما ماجرای این قبیل اظهار نظرها به همین جا ختم نمیشد و طی سالهای اخیر هم بعضا برخی از مسئولان با الفاظ توهین آمیز بخشی از ملت را خطاب قرار داده اند. همین مسئله موجب شد که حسن روحانی در مراسم اختتامیه نهمین جشنواره بین المللی فارابی نسبت به این قضیه بیتفاوت نماند و در پاسخ به این امام جمعه و دیگران عنوان کرد: «این چه نوع حرف زدنی است که هرکسی که درخیابان حرف میزند یا خس و خاشاک هستند یا گاو و گوساله یا آشغال؟ چرا با توهین بیادبانه با جامعه خود برخورد میکنید؟ مردم حرف دارند و برای همین به خیابان آمدهاند؛ برخی حرفشان به حق است و برخی نیز از شرایط سوءاستفاده کردند؛ در همه جای دنیا نیز اینگونه است و اگر فردا در لندن و نیویورک نیز تظاهرات شود عدهای پیدا میشوند که شیشهها را میشکنند و چند مغازه را غارت می کنند.» رئیسجمهوری تصریح کرد: «نباید همه را به یک چوب برانیم، بلکه باید به ویژه در تریبونهای مقدس دقیق حرف بزنیم؛ چراکه ملت ما ملت بزرگی هستند.»
رئیس جمهوری یا منتقد؟
سابق بر این نیز حسن روحانی خطاب به سایر مسئولان در مباحث روز وارد شده و انتقاداتی را نسبت به عملکرد سایرین بیان کرده بود و این امر همواره همواره بازتابهایی را به دنبال داشته است، بخشی از جامعه از این رویکرد استقبال میکنند و معتقدند که این نشاندهنده همسویی نگاه ریاست جمهوری با مردم است و به آینده سیاستهای قوه مجریه امیدوار میشوند اما از سوی دیگر، گروهی وجود دارد که معتقدند حسن روحانی رئیس قوه مجریه است و مهم ترین سمت اجرایی کشور را دارد و بهتر است که به جای صحبتهای امیدبخش بیشتر وارد عمل شود و جامعه نمود صحبتهای وی را در عمل ببیند. با این وجود، غلامرضا ظریفیان فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتوگو با «ابتکار»با اشاره به اینکه رئیس دولت دوازدهم همواره چنین رویکری را داشته است، عنوان کرد: « این رویکرد متوجه بخشهایی میشود که در تصدی او نیست، به عنوان مثال میتوان به صحبتهایی خطاب به یکی از امامان جمعه داشت، اشاره کرد. این بخش زیر نظر مقام ریاست جمهوری نیست اما در ارتباط با این ناهنجاری و کار نادرست موضع خود را مشخص کرد و در این شرایط میتوان اقدام مطلوبی تلقی کرد.» وی تصریح کرد: « یکی از بحثهای ریاست جمهوری در حقیقت مسئله اطلاع رسانی است که تلاش میشود، نگاه فرهنگی و سیاست فرهنگی دولت دوازدهم را با این شیوه به مردم منتقل کند.» به رغم نگاه مثبتی که ظریفیان به صحبتهای روحانی داشت، ناصر ایمانی فعال سیاسی اصولگرا این اقدام را نادرست میداند. وی در گفتو گو با «ابتکار» در این خصوص مطرح کرد: « ژستهای اینگونه گرفتن امری پسندیده نیست، در ابتدای امر باید گفت در بخشی از حوادثی که در کشور شکل میگیرد قوه مجریه هم نقش دارد و موثر است و اینکه یک رئیس جمهوری ژست منتقدگونه به خود گیرد، صحیح نیست. چراکه بخشی از آن معطوف به قوه مجریه است. بنابراین چنین برخورد و واکنشی از سوی رئیس قوه مجریه چندان مطلوب تلقی نمیشود.» این فعال سیاسی اصولگرا تصریح کرد: «آیا این فرد میپسندد که دیگر مسئولان کشور چنین رویکردی را نسبت به صحبتهای مسئولان دولتی بگیرند. تصور کنید چه اتفاقی رخ میدهد که رئیس قوه مجریه و رئیس قوه قضائیه هر روز انتقاداتی تند نسبت به مسائل روز داشته باشند و ژست
منتقد گونهای به خود بگیرند. انتظار میرود که ما این مسئله را از سوی رئیس جمهوری بپذیریم اما وقتی در مقابل مسئولان دیگر در نقد قوه مجریه سخن میگویند محکومشان کنیم. سایرین هم مسئول هستند و میخواهند نظر خود را مطرح کنند. البته در خصوص صحبتهای امام جمعه مربوطه هم باید گفت که مطلبی که مطرح شد نادرست بو د و این امام جمعه هم بعد از انتشار صحبتها آن را تصحیح کردند اما آقای رئیس جمهور این را بزرگ میکند و حالتی میگیرد که گویا مدافع اغتشاشگران است. اما ما صحبتهای آقای روحانی پس از این اتفاقات فراموش نکردهایم و میدانیم چه واکنشی در برابر اعتراضها داشتند. باوجود اینکه در گذشته نگاه منفی به این اعتراضها داشتند نسبت به صحبتهای امام جمعه موضع گرفتند و گفتند که این اتفاقات که چیزی نیست و در همه جای دنیا رخ میدهد، صحبتهای آقای روحانی به گونهای بود که شکست شیشه بانک را عادی جلوه میداد و این حق را میداد تا در آینده شاهد اقدامات این چنینی باشیم، من در مجموع این قبیل صحبتها را پسندیده نمیدانم.»
اطلاع رسانی دولت به مردم
همانطور که در ابتدای گزارش اشاره شد این نخستین بار نیست که رئیس دولت دوازدهم چنین واکنشی به مسائل روز کشور دارد و ظریفیان نیز با اشاره به این مسئله اظهار کرد: «رئیس قوه مجریه کسی است که مردم از وی انتظار دارند که وارد این مشکلات شود و وظیفه دارد که موانع، محدودیتها و نوع نگرش قانون اساسی را مطرح کند و به مواردی که با نگاه مردم همخوانی ندارد بپردازد. برخی از مردم هم از دیدگاه وی استقبال کردند و همین مسئله همگامی و همصدایی آنها با آقای روحانی را تقویت میکند.» وی تصریح کرد: «یکی از دلایلی که آقای روحانی چنین روندی را پیگیری میکند این حقیقت است که بخشی از اظهارات متضاد با خواسته مردم مربوط به یک سری جریانهای خاص سیاسی است که در این قضیه دخیل هستند و این اتفاق کمک میکند که آن ناهنجاری و تضاد با نگاه مردم را به تمام ارکان نظام و تمامی جریانهای سیاسی تعمیم داده نشود. این اتفاق تاثیر مثبتی دارد و باید مورد تشویق هم قرار گیرد.» در این میان لازم به یادآوری است که باتوجه به تعداد زیاد رای دهندگان به دولت تدبیر و امید و وعدههایی که زمان انتخابات به مردم داده شد انتظارات جامعه از این دولت افزایش یافته است و بر همگان آشکار است که حسن روحانی برای جلب رضایت طرفداران خود تحت فشار هستند. ایمانی نیز در همین خصوص بیان کرد: « به هر حال فشارهایی به آقای روحانی وارد میشود و طرفداران وی انتظار دارند که آقای روحانی مقداری موضعهای تندتری بگیرد و در ماههای گذشته نسبت به دولت دوازدهم سرخوردگیهایی در جامعه ایجاد شد، به همین جهت الان که فضای کشور آرام شده است، آقای روحانی منتظر هستند تا یک نفر در کشور صحبتی کند و بعد به این فرد حمله کند تا شاید با این اقدام برخی از طرفداران وی خوشحال شوند. من نمیخواهم از صحبتهای این امام جمعه دفاع کنم، سهو لسانی داشتند و بعد هم تلاش کردند که آن را درست کنند اما دیگر لزومی ندارد که به این صحبتها بپردازیم و آنها را بزرگ کنیم.»
گسست قول و فعل در دولت
گفتنی است که روحانی همواره در بسیاری ازسخنرانیهای خود به محددویتها و ناتوانیهای قوه مجریه در دخالت در برخی امور اشاره داشته است. ظریفیان نیز یکی از دلالیل اینکه وی وارد فاز اجرایی نمیشود را همین امر دانست. وی در ادامه افزود: «اگر رئیس جمهوری کشور صرفا ناقد باشد و مردم اقدامات عملی را نبینند، طبیعا گسستی میان آن قول و فعل رخ میدهد و از این حیث آقای روحانی ممکن است مورد نقد قرار گیرد. البته مردم هم میدانند قوه مجریه به دلیل مشکلات عدیدهای که با آن مواجه است و در رابطه با ساختارهای سنگین نظام اداری با مشکلات بسیاری روبرو است و محدودیتهای زیادی دارد.» وی تصریح کرد: « یکی از مسائلی که در روزهای گذشته هم مطرح شد، قضیه فیلترشدن تلگرام است که این شبکه اجتماعی بنابر دلایلی برای مدت کوتاهی فیلتر شد، این انتظار میرفت که به شرایط عادی بازگردیم و این اتفاق و بازگشت مجدد تلگرام هم اتفاق خوبی بود که جامعه به صحبتهای آقای روحانی امیدوار شدند و مردم تناسبی را دراین زمینه دیدند و نسبت به قوه مجریه امیدوار شدند.
البته این انتظار هممچنان ادامه مییابد و مردم در خصوص مشکلاتی که مرتبط با قوه مجریه است، همچنان پیگیر مطالبات خود هستند. بنابراین دولت آقای روحانی و همراهان وی علاوه بر نقد باید گامهای جدیتر و اساسیتری بردارند.» ناصر ایمانی نیز در رابطه با محدودیتهای قوه مجریه اظهار کرد: «دولتها هیچگاه تمام اختیارات را در دست نداشته اند و همه دولتها با این مسئله روبرو هستند و کسانی هم که کاندیدای ریاست جمهوری میشوند در جریان این قضیه هستند و میدانند که قدرت در میان ارکان و نهادهای نظام تقسیم شده است و دولت هم باید در حد همان اختیارات خود پاسخگو باشد.» با این تفاسیر میتوان چنین برداشت کرد که بخشی از صحبتهای حسن روحانی به این حقیقت بازمیگردد که جامعه در رابطه با نظر دولت دوازدهم در پاره ای از مسائل که خارج از توان و اختیارات دولت است آگاه شوند تا بدین صورت چنین تصوری در میان مردم ایجاد نشود تا رویکرد برخی چهرهها و گروههای سیاسی به تمام نهادها از جمله دولت تعمیم داده نشود و افکار عمومی در جریان باشد که دولت این سیاستها یا اظهارات را نه تنها حمایت نمیکند بلکه به شدت با انها مخالف است.
روزنامه آفتاب یزد(۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
چینیها به لاکپشتهای ایران هم رحم نکردند
آفتاب اقتصادی- هیرش سعیدیان: چینیها هرگز در صنعت نفت ایران خوش نام نبودهاند، کالاهای بیکیفیتشان به ویژه در قسمتهای حساس، بارها حادثه آفریده است. در حادثه رگ سفید تاکنون مسئولین اظهارنظر رسمی انجام ندادهاند که اقلام مورد استفاده در چاه ۱۴۳،
چینی بودهاند یا خیر، هر چند شایعات در این زمینه بسیار است. در زمان تحریمها شرکتهای معظم بینالمللی به خاطر پایبندیشان به قوانین همان ابتدا بیتعارف رفتند، اما چینیها داستان متفاوتی داشتند. آنها در ایران ماندند و ما نیز در دولت قبل از این ماندشان چه تشکرها که نکردیم، اما این ماندن حکایتی غریب داشت. تمام پروژههایی که چینیها در ابتدا مدعی انجامش بودند بر زمین ماند و آنها عملاً کار را خواباندند و مطلقاً فعالیتی نمیکردند. ایجاد شرکتهایی برای دلالی کالاهای بیکیفیت چینی و نقره داغ کردن شرکتهای ایرانی به بهانه تحریم بخشی از عمکلرد چینیها در ایران بود. چند شرکت چینی مستقر در ایران ابداً از
رفع تحریمهای نفتی خوشحال نبودند.
تاسف بار تر اما تلاش برخی همکاران خاص ایرانی آنها برای تداوم شرایط تحریم بود. اوج فشار این اتحاد نامبارک در تلاش برای کار شکنی در مسیر ورود سرمایهگذاری خارجی به ایران به ویژه از سوی شرکتهای معتبر اروپایی همچون توتال
سنگ اندازی کرد. با این همه اما حضور چینیها یک حاشیه جالب توجه دارد، هور العظیم برای سالها به لاک پشتهای بسیار نادرش مشهور بود، اکنون اما به میمنت حضور کارگران چینی رفته رفته این حیوانات نادر به سوی انقراض کامل رهنمون شدهاند. فعالان محیط زیست خوزستانی در این مورد بارها ا عتراض خود را ابراز داشتهاند.
چشم بادامیها در جوار هور العظیم
طرح توسعه میادین غرب کارون، پروژه ای بود که شرکت ملی نفت تمایل داشت تا به پیمانکاران با کیفیت تری واگذار شود، اما سخت گیریها و بهانه گیریها نسبت به وزارت نفت در زمان تدوین قراردادهای نفتی و تبلیغات گسترده علیه این قراردادها موجب شد تا بسیاری از شرکتهای درجه یک تمایل خود را به سرمایهگذاری در برخی پروژههای صنعت نفت کشور از دست بدهند. ساینوپک و شرکت ملی نفت چین
( CNPC ) دو شرکتی بودند که پیش از این نیز در ایران حضور داشتند. طرح توسعه غرب کارون سر انجام به این دو سپرده شد. با این همه حضور پر تعداد کارکنان چینی در تالاب شادگان و
هور العظیم برای لاک پشتهای فراتی چندان خوشیمن نبود. لاک پشتهای فراتی در خوزستان به لاکهای نرم و نسبتاً صافشان مشهور هستند، گونهای بسیار نادر و ارزشمند که در حال انقراض هستند و به خاطر تخریب زیستگاه و آلودگی و گیر افتادن در تور ماهیگیران جمعیت آنها رو به کاهش است. مشکل آنها زمانی مضاعف شد که کارکنان چینی در کنار تالاب مشغول به کار شدند. سوپ لاکپشت در چین بسیار محبوب است و با توجه به این که این لاک پشت گونهای بسیار خاص است، ولع کارگران چینی برای شکار آنها عملاً این گونه را تا مرحله انقراض برد.
هر چند شرکت ملی نفت اعلام کرد که پیمانکار این پروژه به دلیل این شکارها جریمه شده است و هشدار شدیدی به آنها داده شده است، اما فعالان محیط زیست خوزستان معتقدند که این اقدامات کافی نبوده و وزارت نفت علیرغم تمام تلاشی که انجام داد نمیتواند به تنهایی مشکل را حل کند و نیازمند کمک دیگر ارگانها به ویژه قوه قاهره و گشتهای حفاظتی هستند.
دست بردار نیستند!
داستان چینیها و لاک پشتهای فراتی خوزستان بسیار طولانی تر از این حرفها است، پیش از این مدیر کل حفاظت محیط زیست خوزستان در دولت قبل نیز نسبت به شکار غیرمجاز لاک پشتها توسط چینیها هشدار داده بود،
هر چند این اخبار بازتابی نداشت. با بازگشت
مجدد چینیها به نظر این مشکل دوباره برقرار شده است. علی آلبوغبیش از فعالان محیط زیست در خوزستان در اینباره به آفتاب اقتصادی گفت :
ما از دلسوزی مقامات محلی صنعت نفت تشکر میکنیم و به واقع نیز آنها در این زمینه همکاری کردند، اما ظاهراً سلیقه غذایی عجیب چینیها بر هشدار و جریمه چربیده است و ما کماکان برخی شایعات قوی محلی را شاهد هستیم که مدعی هستند یک چینی را در حال تله گذاری برای لاک پشتها دیدهاند، در مواردی هم مهندسین چینی پول زیادی برای خرید این لاک پشتها به ماهیگیران محلی پرداخت کردهاند. با توجه به اینکه تمام اینها مخفیانه و بدون شاهد قابل اتکا انجام میگیرد، نمیتوان آمار دقیقی از تلفات ارائه کرد، اما با توجه به کاهش قابل توجه جمعیت این حیوانات شایسته است که مراقبتهای بسیار بیشتری در این زمینه صورت گیرد.
سگ و گربههای ...!
سلیقه چینیها اما تنها برای لاک پشتهای هور العظیم دردسر ساز نبوده است، در برهههای زمانی حضور چینیها در شازند، مردم استان مرکزی شاهد حادثهای عجیب بودند.
صحنههایی که یک یا چند چینی در زمینهای حاشیه پروژه به دنبال سگها و گربه میدویدند تا آنها را بگیرند و در کیسه همراهشان قرار میدادند برای همه سوال بر انگیز بود، به مرور نسل سگ و گربههای شازند تا مرحله انقراض پیش رفت و در مواردی چینیها برای سگهای پودل و کوچک اندام و به ویژه تولهها پول خوبی پرداخت میکردند.
روزنامه اعتماد(۱۳۹۶/۱۰/۲۶)
تحریف تاریخ و رسانه تنبل
در حال حاضر اصلیترین مشکل صدا و سیما این است که دارد اعتماد عمومی را از دست میدهد. علت از دست رفتن این اعتماد به صداوسیما این است که این رسانه عملکردی غیرحرفهای را در پیش گرفته است و این را در نحوه جهتگیریهای آن میتوان دید.
در همین ابتدا باید اشاره کنم که من به هیچ عنوان عقیدهای به وجود رسانه کاملا بیطرف ندارم، هر رسانهای قطعا جهتگیریهای خودش را دارد و برای همین وقتی میگویم صداوسیما به سبب جهتگیریهایش در حال از دست دادن اعتماد عمومی است، در واقع منظورم این است که به دلیل جهتگیریهای ناشیانهاش دارد این اعتماد را از دست میدهد وگرنه هر رسانه دیگری هم ازجمله بیبیسی و صدای امریکا هم جهتگیری دارد. اما چرا صداوسیما دارد این رویه را به صورت ناشیانه پیش میبرد؟ چون دو اشتباه عمده در عملکرد حرفهایاش دارد. اشتباه اول صداوسیما از آنجا نشات میگیرد که چون خودش را یک رسانه متعهد به عقیده میداند، فکر میکند که مطالب و اطلاعاتی که به نظر غیرمنطبق با اصول این عقیده میآیند را نباید منتشر کند. به این ترتیب مخاطب که از این رسانه هیچ پیام مخالف و متفاوت را نمیبیند، کمکم احساس میکند که این رسانه یک رسانه یکبعدی است و نمیتوان به آن اعتماد کرد. دومین خطا در عملکرد حرفهای این است: صداوسیما راست نمیگوید. پخش «غیرواقع» از آن مورد اول اثر منفی بیشتری دارد. وقتی مخاطب متوجه میشود که حرف غیردرست میبیند و میشنود، اعتمادش را به این رسانه از دست میدهد. وقتی در مورد یک رسانه ملی، رسانهای که متعلق به جمهوری اسلامی است، صحبت میکنیم قطعا داریم در مورد رسانهای حرف میزنیم که سازگار با سیاستهای حاکمیت است و در این شکی وجود ندارد. اما چنین رسانهای باید هوشمندی و ذکاوت حرفهای رسانهای در این سطح را هم داشته باشد. هوشمندی و ذکاوت حرفهای به چه معنا است؟ به این معنا که یک رسانه میتواند جهتگیریهایش را به گونهای انجام دهد که مردم را به مخالفت صریح با خود برنینگیزد. به عنوان مثال ممکن است خیلی از مواقع متوجه شوید که یک شبکه فارسیزبان دارد جهتگیری خاصی اعمال میکند و مثلا بخشی از واقعیتها را بیان نمیکند. نکته دقیقا همینجاست! بخشی از واقعیتها را بیان نمیکند نه اینکه یک واقعیت را عوض کند و غیرواقع بگوید. در اسلام دروغ گفتن حرام است اما راست گفتن واجب نیست. یعنی میتوانیم برخی از راستها را نگوییم و صداوسیما میتواند در راستای سیاستهای خودش از این راهکار استفاده کند (که این کار را هم میکند) اما اینکه غیرواقع بگوییم منع شرعی دارد و متاسفانه رسانه این کار را انجام میدهد. این دو عامل: جلوگیری از انتشار هرگونه صدای مخالف و عدم رعایت صداقت، مردم به این رسانه بیاعتماد شدهاند و در نتیجه با اینکه حجم تولیدات این سازمان بالا رفته اما میزان تاثیرگذاری آثارش در حال کاهش است.
از اینجا به بحث نحوه روایت و به تصویرکشیدن تاریخ دوره پهلوی و تاریخ انقلاب توسط صداوسیما میرسیم. این رسانه عملا در حال تحریف تاریخ انقلاب است. اول اینکه سلسله پهلوی مانند هر سلسله دیگری یک حاکمیت دو وجهی بود یعنی هم اقدامات مثبت داشت و هم منفی. وقتی جز نکات منفی از این سلسله حکومتی چیزی در صداوسیما دیده نمیشود یکی از عواملی است که مخاطب به کلیت پیام شک میکند. اما نکته مهمتر در تحریف تاریخ این است که سایر نیروهای معارض با حکومت پهلوی جایی در تولیدات تاریخی صداوسیما ندارند. نیروهای چپ و ملیگرا هم از جمله مخالفان رژیم پهلوی بودند و با این حال در آثار تولیدی صداوسیما یا حذف میشوند، یا کمرنگ، یا نقش آنها حداقلی بازتاب داده میشود یا حتی تاثیرات حضورشان به صورت مغشوش بازتاب مییابد. آنچه شما از تاریخ انقلاب در صداوسیما میبینید این است که مردم ما از همان ابتدا اسلامخواه بودهاند و آن هم با نوع نگاه و شیوهای که امروز طیف اصولگرا دارد، انگار که در دهه پنجاه هم نگاه غالب بر مردم و انقلابیون همین نگاه اصولگرایانه سال ۹۶ بوده است. مراحل مختلف تاریخی و گرایشهای مختلف در این روند حذف شدهاند و طبیعی است که آن بخش از جامعه که تجربه و خاطره حضور در دوره انقلاب را دارند، تحریف تاریخی برایشان مسلم میشود و این را به نسلهای دیگر هم انتقال میدهند. به علاوه آن نسلهایی که به صورت مستقیم در جریان انقلاب نبودند هم میتوانند به راحتی آنچه از صداوسیما پخش میشود را با آثار موازی که از رسانههای خارج از کشور در اختیارشان قرار میگیرد مقایسه کنند و این سانسور و تحریف شدید در تولیدات رسانه ملی را دریابند. حالا سوال اینجا است که چرا با وجود تاثیر معکوسی که این نحوه عملکرد دارد، صداوسیما همین شیوه را ادامه میدهد؟ چون رقیبی در داخل کشور ندارد. اگر در کشورمان شبکههای دیگری داشتیم یا اگر صداوسیما مجبور میشد که مخارجش را خودش تامین کند، با مشکلات عدیدهای روبهرو میشد. اصولا در هر سازمانی از جمله سازمانهای رسانهای، استراتژی به معنای برنامهریزی کلان نیست بلکه به معنای برنامهریزی مبتنی بر رقابت است. سازمان صداوسیما در داخل کشور رقیبی ندارد، رقبای رسانهایاش در خارج از کشور در واقع غیرقانونی محسوب میشوند، آنتنهای ماهواره را میکنند و میبرند و اگر کسی بخواهد در چارچوب قانون عمل کند ناچار فقط به صداوسیما دسترسی دارد. همه اینها یعنی رقیب نداشتن و همین بیرقیبی است که یک رسانه را روز به روز تنبلتر میکند. صداوسیما خودش را ناچار نمیبیند که با ایجاد مزیتهای رقابتی نوعی ارزشافزوده فرهنگی برای خودش ایجاد کند و مخاطب را نگه دارد. رسانه ملی تنبل شده است، رقیبی برای خودش نمیبیند و همه اینها به خصوص در تولیدات سیاسی و تاریخی این رسانه خودش را آشکارتر از همیشه نشان میدهد.