به نیکی همه دست کوشش بریم (به قلم محمود منطقیان)
17 آبان 1396 ساعت 11:56
محمود منطقیان
در روانشناسی و روانپزشکی بیشتر به اختلالات و بیماریهای شخصیت انسان پرداخته شده است و کمتر به این اصل مهم که انسان سالم چه ویژگیهایی دارد نگاه شده است. لیکن یک پرسش اساسی مطرح است و آن پرسش این است که یک انسان سالم دارای چه ویژگیهایی است؟ یا روانشناسی شخصیت سالم کدام است؟
جمعی از روانشناسان و صاحب نظران مانند گوردن آلپورت، اریک فروم، کارل گوستاویونگ، آبراهام مازلو و ویکتورفرانکل درباره شخصیت سالم سخن گفته اند که دیدگاههای هریک در خور نگریستن و دقت نظراست و نیز قابل نقد. اما پرداختن به یکایک دیدگاههای آنها در این نوشتار نمیگنجد.
"آلپورت"روانشناس امریکایی انسان سالم را دارای شخصیت بالغ میداند و آن انسانی است که اسیر گدشته و تجربههای کودکی نیست. او از قید اجبارهای گذشته آزاداست. راهنمای انسان بالغ از نگاه آلپورت، زمان حال وهدفهاوانتظارهایی است که ازآینده دارند. شخص سالم به جلومی نگرد و نه به گذشته و چنین انسانی آزادی انتخاب و عمل بیشتری فراروی خود دارد. انسان سالم، به جهان خویش عینی می نگرند و واقعیت را همان گونه که هست میپذیرد. شخص سالم دربرابررفتارمردم شکیباست و درباره آنها حکم نمی کند و محکومشان نمیکند. شخص سالم ضعفها و خطاهای خود و سستی های بشر را می پذیرد.
اریک فروم شخصیت انسان رابیشترمحصول فرهنگ میداند؛ درنتیجه به اعتقاد اوسلامت روان بسته به این است که جامعه تاچه اندازه نیازهای اساسی افرادجامعه رابرآورده میکند از نگاه فروم سلامت شخص بیش ازآن که امری فردی باشد مسئله ای اجتماعی است.
انسان سالم از نگاه"فروم" انسانی بارور و آفریننده است که پیوندش با جهان برپایه"عشق"است و این عشق فراتر ازخانواده وقبیله نژاد و ملت و محدوده جغرافیایی خاص است بلکه عشقی است فراگیر که همه انسانها را در بر می گیرد. در نگاه "فروم" چهار جنبه دیگرشخصیت سالم عبارتنداز؛ عشق بارور، تفکر بارور، خوشبختی و وجدان اخلاقی.
"فروم"ازدوویژگی دیگرانسانهاسخن گفته است یکی زندگی خواهی ودیگری مرگ خواهی. جهت گیری مرگ خواهانه از ویژگیهای انسانهای دچار وسواس بیماری و مرگ است و اینگونه آدمها مرگ اندیش هستند مانند هیتلر.
جهت گیری زندگی خواهانه که زایا و بارور است و وصف انسانی است که برضد مرگ و تباهی به پیکار بر می خیزد ودلبسته کمال و گسترش خود است.
زندگی خواهی ازصفات شخصیت سالم است. انسان سالم ازنگاه فروم انسانی است پذیرا، پاسخگو، بخشنده، فروتن، تودل برو، سازگار، آمیزگار، آرمانگرا، حساس، مؤدب، خوش بین، اعتمادکننده، بااحساس، واقع بین، هدفمندو......که همه نشانه سلامت
روان است. ازنگاه فروم شخصیت سالم،"عمیقاً عشق میورزد، آفریننده است، قوه تعقلش راعمیقاپرورانده است، جهان وخودراعمیقاادراک میکند، حس هویت پایداری دارد، باجهان درپیوند است ودرآن ریشه دارد، حاکم وعامل خودوسرنوشت خویش است واز علائق معصیت بارآزاداست.
"آبراهام مازلو"ازروانشناسان انسانگرا وآمریکایی است که به مطالعه درباره شخصیت سالم انسان پرداخت وبرآن بود که دریابد توانمندی انسان برای رسیدن به رشدکامل انسانی وشکوفایی تاچه اندازه است وبرای رسیدن به چنین شناختی باورداشت که بایدبه مطالعه انسان بسیارسالم پرداخت ونه انسانهای بیماروروان نژندودچاراختلال شخصیت.
مازلوچهارنیاز انسان راتارسیدن به جایگاه خودشکوفایی برشمردکه عبارتندازنیازهای زیستی، نیازهای ایمنی، نیازهای محبت ونیازبه احترام. خودشکوفایی مرحله ای است که همه تواناییهاواستعدادهای انسانی به تحقق وکمال میرسند.
ازنگاه مازلوشرط رسیدن به خود شکوفایی وکمال انسانی برآورده شدن نیازهای چهارگانه است. انسانهای خودشکوفا، طبیعت خود
رابه خوبی میپذیرند، خودراتحریف ویاوارونه جلوه گرنمی سازند، حالت تدافعی ندارند، خودرادرپس نقابهاو یانقشهای اجتماعی پنهان نمیکنند وباخودشان درصلح وآشتی بسر می برندواین پذیرش همه سطوح وجودرادربرمی گیرد. ازنگاه مازلو، تعهدوغرقه شدن درکار بهترین راه رسیدن به خودشکوفایی انسان است. ازنظرمازلونیازهای انسانی سطوحی داردکه تاانسان یک نیازرابرآورده نکند
به سطح نیازی برترازآن دست نمییابد لیکن شخصیت سالم ازآن کسانی است که بابرآورده کردن نیازهای چهارگانه به خودشکوفایی رسیده است. حاصل سخن این است که ازنظر مازلو شخصت سالم از آن انسانهایی است که به خودشکوفایی رسیدهاند. دیدگاه ازلوهشداری بودبه همه جوامع وانسانهاکه بایدنیازهای اولیه و ثانویه انسانها را جدی بگیرند واین را بدانند که هرگاه انسانها به درستی نتواند نیازهای خود را برآورده کنند، از رسیدن به رشد و کمال واقعی باز میمانند وتواناییها واستعدادهایشان ظهور وبروز نمینماید و از شکوفاشدن بازخواهند ماند.
ویکتورفرانکل روانپزشک اتریشی که درجنگ جهانی دوم اسیرآلمانها شد و دراردوگاه آشویتس شکنجهها و رنجها دید نیزدرباره شخصیت سالم صاحب نظراست ودیدگاهی دارد که در روان درمانی مورد استقبال قرارگرفت.
فرانکل دراردوگاه آزاردهنده آشویتس پی بردکه انسان هادرهرشرایطی که قرارگیرندآزادی انتخاب دارندومی توانند نسبت به سرنوشت خودواکنش نشان دهندودرهرشرایطی معنایی برای زندگی خودبیابندودرآنجا دریافت اسیرانی که نتوانستندمعنایی برای زندگی خود بیابندنتوانستنددوام بیاورندوتن به زوال دادند. ازنگاه فرانکل معنایابی برای شرایطهای زندگی معیاراصلی شخصیت سالم است وتنهاازاین راه میتوان به خودواقعی رسیدوآنکس که درجستجوی معناست لازمه راهش مسئولیت پذیری شخصی است. هرانسان خودبایددرهرشرایط ولودر شرایط دردورنج معنایی برای زندگی خویش بیابد و برآن پایدارباشد واین راباید درعمل خود نشان دهد. حاصل نبودن معنادارزندگی"روان نژندی"است. از نگاه فرانکل سه عامل جوهروجود انسان را تشکیل میدهد: معنویت، آزادی ومسئولیت. انسان ازنگاه او در انتخاب آزاداست و باید مسیولیت انتخابش را بپذیرد. اشخاص سالم به رغم طبیعت کوتاه وگذرای زندگی مسئولیت بزرگ زندگی خود رابرعهده میگیرند. اراده معطوف به معنا درنظرفرانکل تنهاانگیزه ای است که سایرانگیزه های انسانی راتحت تاثیرقرارمی دهد. معنای زندگی برای هرانسانی یکتاوخاص اندیشه اوست ازنگاه فرانکل درزندگی بی معنادلیلی برای زیستن وجودنداردوانسانهای سالم همواره درتلاش برای رسیدن به هدفهایی هستندکه به زندگیشان معنامی بخشد. شخصیت سالم همواره درفاصله آنچه هست وبدان دست یافته وآنچه بایدبشودوبه آن دستیابددرتلاش است. ازنظرفرانکل کسانی که درزندگی برای خودمعنایی می یابندبه حالت فراتر رفتن ازخویش می رسندکه برای شخصیت سالم واپسین حالت هستی است. بنابرین به باور ویکتور فرانکل اشخاص سالم از این ویژگیها برخور دارند: درانتخاب عملشان آزادند، خود مسئول هدایت و سرنوشت زندگی خویشاند، ساخته نیروهای بیرون از خود نیستند، در زندگی معنایی مناسب خود یافتهاند، بر زندگیشان تسلط آگاهانه دارند، میتوانند ارزشهای خاص را نمایان سازند، از توجه به خویش فراتر رفتهاند وبه آینده مینگرند و به هدفها و وظایف آینده می نگرندیعنی چنین انسانی درخودزیست نمی کندبلکه ازخود فراتر میرود وتوانایی از خودگذشتگی و دریافت عشق را دارد وعشق هدف نهایی چنین انسانی است چرا که رستگاری ازراه عشق و درعشق است.
درباره انسان سالم به نظرات چندتن از اهل نظرمانندگوردون آلپورت، اریک فروم، آبراهام مازلو، وویکتورفرانکل اشاره شد که هرکدام برداشتی خاص ازشخصیت سالم ابرازداشته اندوحاصل آن برداشتها این بودکه شخصیت سالم اسیرگذشته نیست، به زمان حال توجه دارد، آینده نگراست، آزادی عمل دارد، واقع نگراست، دربرابرمردم شکیباست، ضعفهای خودرا میپذیرد، محصول جامعه وفرهنگ و نیازهای خویش است، بارور وآفریننده است، یعنی پویایی دارد نه ایستایی، با جهان پیوند عاشقانه دارد، زندگی را دوست دارد، پذیراوپاسخگو، بخشنده، فروتن، سازگار، آرمانگرا، خوشبین، هدفمند، عقلانی، دارای درک وهویت، سازنده سرنوشت خویش، دارای پیوند باجهان هستی است، نیازهای اساسی اولیه وثانویه اش برآورده شده و به خودشکوفایی رسیده، خود را آنچنان که هست میپذیرد، با خویش درصلح است، اهل تعهد وکاراست، استعدادهایش شکوفاشده، دارای آزادی انتخاب است، دارای معنایی برای زندگی خویش است، مسئولیت پذیراست، به آزادی ومعنویت رسیده است، تلاشگراست، برزندگی خود تسلط دارد، ازخودگذشتگی داردو به قول یونگ بین ضمیرآگاه اووضمیرناخودآگاهش تعادل وجوددارد وعشق هدف نهایی اوست و........ این یک پرسش مهمی است که شخصیت سالم دارای چه ویژگیهایی است تاهر انسانی تصویری ازآن رادرذهن خود داشته باشدوموقعیت و حال خود را با آن بسنجد و جایگاه خویش را در یابد لیکن نکته ای که باید به آن نیک توجه کرد و اندیشید، این است که تا استعدادهای ذاتی انسانها شکوفا نشود و به کمال نرسد به مرتبه انسان سالم نخواهد رسید و این زمانی امکان پذیراست که نیازهای بنیادی انسان برای زندگی برآورده شودواین نیزبه شرایط جامعه ای بستگی داردکه انسان در آن زیست میکند. دریک جامعه ناسالم ساخته شدن انسان سالم چندان آسان نیست. هرگاه جامعه وروابط اجتماعی ناسالم باشد و نیازهای زیستی و روانی انسان برآورده نشود، سلامت انسانها به خاطر نارساییها و کاستیها به خطر میافتد و روانها پریشان و اندیشهها نابسامان میشود و در این حالت زمینه پرورده شدن شخصیت سالم از میان میرود. بنابراین انسان سالم رابایددرجامعه سالم جستجوکردونه درجامعه بیمار. برای آفرینش انسان سالم بایدبستر اجتماعی فراهم شودوروابط اجتماعی سالم به وجودآید. جامعه سالم راباید درنوع اقتصاد، فرهنگ، مدیریت واخلاق ومعنویت آن جامعه یافت. درجامعه ای که اقتصادش پویا و شکوفاست و مردم در رفاهاند و نیازهای زیستیشان برآورده می شودو دانش و فرهنگ و آفرینش اندیشههای نودرآن روبه رشداست روابط اجتماعی انسانی و خردپسند و اعتماد آفرین است و مدیریت جامعه عقلانی وقانونمند وبرپایه شایستگی ونخبه گزینی و حاصل انتخاب آزادوسالم مردم است و معنویت، پاک و بی ریا و دور از سودجویی است و اخلاق برپایه مهر و دوستی و درست اندیشی ودرست رفتاری و راستی وتعهدوهمیاری است وبیان اندیشه وانتخاب آزاداست و همگان در پناه قانون وعرف و فرهنگ امنیت دارند و هر کس می تواند به حق و حقوق خود بدون واسطه و ترس دست یابد، شخصیت و انسان سالم پدید میآید وانسان هابه رشدوکمال طبیعی خویش میرسند و شکوفامی شوند. هر انسانی مسئولیت داردکه به سهم خودبرای رسیدن به چنین جامعه ای بکوشدونیز بایددانست که در جامعه ای که مدیریت غیرعقلانی است و دانش و فرهنگ بستر مناسب ندارد و روابط اجتماعی ناسالم و بر پایه روابط و شخص سالاری است و شایستگی و نخبه گرایی در جامعه جایی ندارد و فقر و بیکاری و به دست آوردن یک لقمه نان بادردسرهمراه است ومردم همواره نگران زندگی و فردای خود و فرزندان خود هستند وراه پیشرفت خود را در رابطه و رشوه و التماس و گدایی و زبونی جستجو میکنند و برای بیان حق و رسیدن به حق خود بیم دارند و از شرایط زندگی ناخرسندند و دغدغهها و پریشانی و استرس روزمره دارند، تولد و رشد انسان سالم کاری است دشوار و یا ناشدنی. و نیز انسان سالم و جامعه سالم روابطی دو سویه دارند و هر کدام به میزانی دیگری را میسازد. و حاصل جامعه وانسان سالم پیوند سالم میان انسانها است و آن پیوندی است بر پایه خرد و عشق و اعتماد و آرامش روانی و خرسندی و این یعنی زندگی سالم. به امید آن روز برای همه انسانهای کره زمین.
"بیا تا جهان رابه بد نسپریم
به نیکی همه دست کوشش بریم"
کد مطلب: 290211