تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۰۱:۵۳
کد مطلب : ۲۸۳۹۴۵
پیامی که زن مارگونی به استاندار کهگیلویه و بویراحمد رساند؛ دوستی کی آخر آمد
۰
کبنا ؛گروه اجتماعی
معمول است که وظیفه بررسی و رصد مطالبات کلان مردم استان کهگیلویه و بویراحمد بر عهده استاندار این استان است، اما گویا در استان ما قرار نیست که کارها بر روی مدار خودش بچرخد، ماجرا به اینجا بر میگردد که زن ۵۰ ساله و معلولی از شهر مارگون با هر زحمت و سختی که بوده خودش را به استانداری کهگیلویه و بویراحمد رسانده تا چارهای برای مشکلاتش اندیشیده شود.
در استان کهگیلویه و بویراحمد سلسله مراتب معنی ندارد و گاهی یک کار کوچک همچون نصب پلی برای زن معلولی که میتواند در سطح شورای شهر، شهرداری، بخشداری، فرمانداری و نهادهای حمایتی انجام بگیرد، حتماً باید دستور ویژه استاندار روی آن باشد و به قول ضربالمثل محلی «تا زور بالای سر کسی نباشد، کاری انجام نمیگیرد».
اما چنان بیمبالاتی و بیمسوولیتی در بین بعضی مسوولان وجود دارد که برای ساخت پل ساده که کمتر از ۵۰۰ هزار تومان هزینه در بردارد، باید دستور ویژه از عالیترین مقام استان کهگیلویه و بویراحمد برای آقایان «با کلاس» برده شود.
و این نکته حایز اهمیت است که «شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار» تا دستور استاندار کهگیلویه و بویراحمد نیامد، این بانوی مارگونی مهربانی از سواران ندید.
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد
و قطعاً اگر احمدی نمایندهاش را نمیفرستاد و دستور ویژه را صادر نمیکرد، قطعاً بانگ بر نمیخاست و کاری برای این زن مارگونی از پیش نمیرفت و همچنان این معضل و مشکل کوچک پا بر جا بود.
جالبتر اینکه در بیخ گوش خانه فقیرانه و اما پر صفای زن معلول کارخانه سیمان مارگون به عنوان یکی از بزرگترین کارخانههای سیمان جنوب کشور وجود دارد که این پل ساده با یک و یا دو پاکت سیمان و اندک هزینهای احداث میشد.
«مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد»، چرا کسی ندای این زن مظلوم را نشنید، یاران را چه شد. آیا نباید توسط افراد «توانگر» کمر همت برای رفع مشکلات این خانم میانسال بسته میشد تا اینکه از همه ناامید و دل به استاندار کهگیلویه و بویراحمد ببندد.
و از طرفی متأسفانه برخی از مدیران استان کهگیلویه و بویراحمد و به ویژه مدیران شهرستانهای بویراحمد چنان دل به صندلیها و حفظ مقام خود بستهاند که؛
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
به گزارش کبنا، نهایتاً در پی مراجعه زن معلولی از شهر مارگون به استانداری و اظهار مشکلاتی از جمله نبود پل عبور و مرور جلوی خانه وی، استاندار دستور رسیدگی به مشکلات وی را صادر کرد.
علی محمد احمدی با اعزام نمایندهای به این شهر دستور بررسی مشکلات این معلول را صادر و از شهرداری آن شهر خواست با نصب پل جلوی خانه این بانوی ۵۰ ساله، مشکل وی را برطرف کند.
نماینده استانداری از بررسی دیگر مشکلات این خانواده از سوی نهادهای حمایتی خبر داد و گفت: سعی میشود با پیگیری مشکلات این معلول از طریق نهادهای متولی زمینه رفاه آن را فراهم شود.
به راستی؛ چرا همچنین کار سادهای که میتوانست، توسط یک کارشناس و یا مدیری در سطح شهر انجام بگیرد، حتماً عالیترین مقام دولت در استان که باید به کارهای کلان و بزرگتری بپردازد، در این خصوص دستور صادر کند. پس سلسه مراتب کی باید رعایت شود.
معمول است که وظیفه بررسی و رصد مطالبات کلان مردم استان کهگیلویه و بویراحمد بر عهده استاندار این استان است، اما گویا در استان ما قرار نیست که کارها بر روی مدار خودش بچرخد، ماجرا به اینجا بر میگردد که زن ۵۰ ساله و معلولی از شهر مارگون با هر زحمت و سختی که بوده خودش را به استانداری کهگیلویه و بویراحمد رسانده تا چارهای برای مشکلاتش اندیشیده شود.
در استان کهگیلویه و بویراحمد سلسله مراتب معنی ندارد و گاهی یک کار کوچک همچون نصب پلی برای زن معلولی که میتواند در سطح شورای شهر، شهرداری، بخشداری، فرمانداری و نهادهای حمایتی انجام بگیرد، حتماً باید دستور ویژه استاندار روی آن باشد و به قول ضربالمثل محلی «تا زور بالای سر کسی نباشد، کاری انجام نمیگیرد».
اما چنان بیمبالاتی و بیمسوولیتی در بین بعضی مسوولان وجود دارد که برای ساخت پل ساده که کمتر از ۵۰۰ هزار تومان هزینه در بردارد، باید دستور ویژه از عالیترین مقام استان کهگیلویه و بویراحمد برای آقایان «با کلاس» برده شود.
و این نکته حایز اهمیت است که «شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار» تا دستور استاندار کهگیلویه و بویراحمد نیامد، این بانوی مارگونی مهربانی از سواران ندید.
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد
و قطعاً اگر احمدی نمایندهاش را نمیفرستاد و دستور ویژه را صادر نمیکرد، قطعاً بانگ بر نمیخاست و کاری برای این زن مارگونی از پیش نمیرفت و همچنان این معضل و مشکل کوچک پا بر جا بود.
جالبتر اینکه در بیخ گوش خانه فقیرانه و اما پر صفای زن معلول کارخانه سیمان مارگون به عنوان یکی از بزرگترین کارخانههای سیمان جنوب کشور وجود دارد که این پل ساده با یک و یا دو پاکت سیمان و اندک هزینهای احداث میشد.
«مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد»، چرا کسی ندای این زن مظلوم را نشنید، یاران را چه شد. آیا نباید توسط افراد «توانگر» کمر همت برای رفع مشکلات این خانم میانسال بسته میشد تا اینکه از همه ناامید و دل به استاندار کهگیلویه و بویراحمد ببندد.
و از طرفی متأسفانه برخی از مدیران استان کهگیلویه و بویراحمد و به ویژه مدیران شهرستانهای بویراحمد چنان دل به صندلیها و حفظ مقام خود بستهاند که؛
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
به گزارش کبنا، نهایتاً در پی مراجعه زن معلولی از شهر مارگون به استانداری و اظهار مشکلاتی از جمله نبود پل عبور و مرور جلوی خانه وی، استاندار دستور رسیدگی به مشکلات وی را صادر کرد.
علی محمد احمدی با اعزام نمایندهای به این شهر دستور بررسی مشکلات این معلول را صادر و از شهرداری آن شهر خواست با نصب پل جلوی خانه این بانوی ۵۰ ساله، مشکل وی را برطرف کند.
نماینده استانداری از بررسی دیگر مشکلات این خانواده از سوی نهادهای حمایتی خبر داد و گفت: سعی میشود با پیگیری مشکلات این معلول از طریق نهادهای متولی زمینه رفاه آن را فراهم شود.
به راستی؛ چرا همچنین کار سادهای که میتوانست، توسط یک کارشناس و یا مدیری در سطح شهر انجام بگیرد، حتماً عالیترین مقام دولت در استان که باید به کارهای کلان و بزرگتری بپردازد، در این خصوص دستور صادر کند. پس سلسه مراتب کی باید رعایت شود.
درود بیکران