سردار جانباز مهدی درخشان؛ پایهگذار یگانهای موشکی دریایی
21 شهريور 1395 ساعت 9:07
سید ابوالحسن حسینی نیک
سردار رشید اسلام، مهدی (زریر) درخشان سال ۱۳۳۵در روستای"تلمویزی" شهرستان "باشت" متولد شد. با ولادتش همای سعادت برشانه پدر بزرگوارش نشست. مهدی در خانواده مذهبی، متدین و ارادتمند به ائمه اطهار (ع) به ویژه سید و سالار شهیدان، مشق زمزمه عشق میکرد و از همان دوران کودکی نشان داد که با دیگر همسالانش متفاوت است.
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در شهرستان باشت، دوران دبیرستان را در شهرستان گچساران و همچنین دبیرستان قوام شیراز پشت سر نهاد و در سال ۱۳۵۲ موفق به اخذ دیپلم ریاضی و فیزیک گردید.
آقا مهدی سال ۱۳۵۳ در رشته فیزیک دانشگاه کاشان پذیرفته شد و ورود وی به دانشگاه همزمان شد با شروع و اوج جریان انقلاب به گونهای که ایشان یکی از موثر و فعالترین دانشجویان دانشگاه کاشان بود. وی قبل از انقلاب در کوههای "کرکس" کاشان بر علیه رژیم شاهنشاهی و در جواب سلطنتطلبان به تنهایی شبانه اقدام به نوشتن شعارهای اسلامی مینمود که در راه برگشت متوجه شد تحت تعیقب دژخیمان شاهنشاهی قرار گرفته و برای فرار از دست آنها از دانشگاه کاشان تا نجفآباد اصفهان را با پای پیاده طی نمود.
سردار مهدی درخشان قبل از انقلاب با یک دستگاه ماشین تایپ که در یکی از ادارات (احتمالا گچساران) به دستش رسیده بود، سخنرانیهای حضرت امام (ره) را مینوشت و به عنوان اعلامیه نه فقط در سطح شهرستانهای استان، بلکه جنوب کشور توزیع و در سازماندهی راهپیمایی و تظاهرات دانشجویان و مردم (باشت و گچساران) و همچنین تهیه و جمعآوری اسلحه و مهمات جهت مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاهنشاهی نقش مهمی داشت تا اینکه به خاطر نقش محوری و کلیدی خود در جریان انقلاب و همکاری با گروه منصورون* دوباره تحت تعقیب ساواک (۱۳۵۶) قرار گرفت و نهایتا همین امر موجب شد تا لیسانس فیزیکش ناتمام بماند.
اما با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی، آقا مهدی با توجه به سوابق درخشانی که در کارنامه مبارزاتی خود با رژیم مستبد شاهنشاهی داشت، نامش را در مدرسه عشق نوشت ؛ مهدی زمانی عضو مدرسه عشق شد که خود تدریس عشق میکرد. آبدیده و سرد و گرم جبههها کشیده و با معنویتی که در مهدی وجود داشت مهر و محبتش در اولین وهله دیدار درون هر رزمندهای مینشست، کمال عشق، معرفت و خداشناسی مهدی بود که باعث میشد بچههای رزمنده تحت امر وی، خود را مرید او می دانستند و پروانه وار گرد شمع وجودش میگشتند.
فرزند روح الله و سردار بزرگ و خستگیناپذیر دفاع مقدس از روزی که گام در جبهههای حق علیه باطل نهاد و در مدرسه عاشقان روح الله ثبت نام کرد همیشه یکی از پیشقراولان و مهمترین فرماندههان هشت سال دفاع مقدس بود تا اینکه در سالهای ۶۲- ۱۳۶۱ مامور به کشور لبنان شد.
در سال ۱۳۶۴ به سرپرستی یک تیم به مدت چند ماه به خارج از کشور اعزام و در خصوص فنون شیلک موشکهای دریایی ساحل به دریا آموزش دیدند به گونهای که در زمان حضورش در جبههها رمق و جان تازهای به رزمندگان اسلام داده و همچنین مایه دلگرمی و پشتوانه موثر موشکی اکثر عملیاتها شد.
در زمان حضورش در دوران دفاع مقدس همیشه تلاش داشت در عملیاتها شرکت کند و اگر به دلیل حضور در منطقهای دیگر موفق به شرکت در عملیاتی نمیشد غم تمامی چهره نورانیاش را فرا میگرفت و تا چند روز حال خوشی نداشت به گونهای که آقا مهدی حتی در مراسم تشیع و تدفین برادر شهیدش، جبهههای حق علیه باطل را ترک ننمود و برای زنده ماندن یاد و نام برادر در خانواده، اسم فرزند خود را "عبدالحسین " گذاشت.
این سردار بزرگ جنگ هشت ساله با تلاش شبانه روزی و بیوقفه خود در عملیاتهای افتخارآفرین و غرورآمیز جبهههای جنوب و جنوب غرب کشور مانند: بیت المقدس به عنوان مسوول اطلاعات تکآفندی فریبنده در منطقه فکه به مدت ده شبانه روز آن هم ابوالفضل وار با دو دست زخمی و شکسته، عملیات فتح المبین، عملیات حلبچه و لشکر ۱۰ سید الشهدا که در همین عملیات شیمیایی و مجروح شد.
ایفای نقش کلیدی در جلوگیری از سقوط خوزستان و حملات موثر موشکی نیروی دریایی سپاه در برابر دشمن و ناوشکنهای آمریکا در حوزه خلیج همیشهفارس یا بهتر میتوان گفت: نقش او در پشتیبانی موشکی کل نیروهای مسلح (سپاه و ارتش) و بیشتر عملیاتها انکارناپذیر است به گونهای بود که در محضر مبارک مقام معظم رهبری (به عنوان رئیس جمهور وقت) آنچنان در شلیک موشک به سمت هدف مورد نظر با اعتماد به نفس از خود مهارت نشان میداد که رهبری به خاطر ارج کار بیسابقه، بزرگ و ارزشمندش بوسه بر پیشانی وی زد.
البته به روایت همرزمان وی ظاهرا در یکی از عملیاتها و در حین پرتاب موشک، اخلالی در یکی از سیستمهای موشکی ایجاد شد که ایشان با توجه به مهارت بالای خود، مشکلش را با یک سکه رفع و موشک با موفقیت شلیک شد.
شلیک موشکها توسط پایهگذار یگانهای موشک دریایی دوران دفاع مقدس، یکی پس از دیگری آنچنان لرزه بر اندام دشمن انداخته بود که علاوه بر انعکاس منطقهای و جهانی بر کاهش و افزایش قیمت نفت نه فقط در منطقه خاورمیانه بلکه جهان هم تاثیر گذاشته بود.
از دیگر اقدامات مهم سردار مهدی درخشان میتوان به این نکته اشاره کرد که ایشان نخستین فرمانده نیروی دریایی کشور بودند که موفق به انجام عملیات انتقال تجهیزات سنگین زرهی در عملیات های دریایی شدند و این مهم با انتقال تعدادی تانک به وسیله شناورهای غنیمتی از عراق به جزیره "قمر" به انجام رسید. افزون بر این، وی تالیف کتابی در مورد جنگ و موشکهای ساحل به دریا را در دست انجام داشت که متاسفانه به خاطر رنج فراوان ناشی از جراحتهای شیمیایی ناتمام ماند.
آقا مهدی، دارای پشت کار بالا و خستگی ناپذیر بود به طوریکه گفته میشود یک شب که از بندرعباس به آبادان میآمد و می بایست بعد از اتمام امور موشکی جهت انجام ماموریتی جدید دوباره به بندرعباس برگردد، در مسیر بازگشت از فرط کار و خستگی در حین رانندگی خوابش میبرد که همین موضوع منجر به تصادف وی میشود. شنیدهها حاکی از آن است که حتی زمانی که مردم محلی برای امدادرسانی آمدند، وی همچنان از فرط خستگی ناشی از کار در خواب بود.
همچنین در مناطقی که ایشان فعالیت میکرد همیشه سعی بر رشد و بالندگی افراد بومی آن منطقه داشت به طوری که در توسعه آن دیار نقش چشمگیری داشته باشند. مصداق عینی این امر، ماهشهر، بندرعباس، آبادان و... است که تاکنون افرادی از این مناطق به مقامات ارشد نیروی دریایی کشور عزیز و پهناورمان رسیدهاند.
سردار مهدی درخشان در طول چندین سال خدمات بیریا و مخلصانهاش: مسئولیت بنیاد مستضعفان و بسیج سپاه گچساران، فرمانده تیپ طرح لبیک (فاطمه الزهرا)، فرمانده سپاه فیروز آباد فارس، اولین فرمانده تیپهای موشکی بیست وشش سلمان آبادان و سی شش آصف هرمزگان نیروی دریایی سپاه پاسداران به طور همزمان، فرماندهی ارشد شمال خلیج فارس (مناطق یکم، دوم و سوم)، فرماندهی منطقه سوم نیروی دریایی امام حسین سپاه و فرمانده تیپ ۴۹ حیدر کرار را در کارنامه افتخار آمیز خود داشت و به عنوان یکی از فرماندهان مخلص، متواضع، شجاع و جسور سپاه پاسداران در طول ۸ سال دفاع مقدس خدمات زیادی انجام داد و همواره زبانزد فرماندهان در سپاه بود به گونهای که در وصف رشادتهایش سردار سر لشکر محسن رضائی میگوید:
همه کسانی که از نزدیک او را میشناختند، اذعان دارند که درخشان، پاسداری شجاع، متدین، سخت کوش و با تدبیر بود. در عرصههای گوناگون خدمت، آزمونهای سختی را پشت سر گذاشت و کارنامه درخشان او در عرصه دفاع از حریم و میهن اسلامی چه در دوران مبارزات قبل از انقلاب و چه پس از پیروزی، بویژه در دوران دفاع مقدس یادگاری است ماندگار.
قاطعانه میگویم، سیستم موشکی سپاه در خلیج فارس، مدیون مجاهدتهای درخشان است و بارها فداکاری او در شلیک موشکها، خطرات بزرگی را از جبهه رزمندگان اسلام دور کرد.
همچنین دریابان علی شمخانی میگوید : سردار مهدی درخشان، در بیریایی، بیتکلفی، دانش مداری، هر سنگری را که در اختیار میگرفت با حلم و بردباری جلوههای از تعهد و خدمت بیمنت را به نمایش میگذاشت. کار از اوخسته میشد، ناتوانی در خانه او را هرگز نزد، واژه نق و منیت درادبیات کارآفرین او جای نداشت. مثل دریا با کمترین غوص هوبتش آشکار میگشت، زمانی که سنگرداری را در شمال خلیج فارس به عهده گرفت، اطمینان را در اعمال صلابت در دل مسئولین جای داد.
برادر عزیزم مهندس درخشان، در ذهن و تصورم، تصویری از شجاعت و سلامت، یک رنگی را آنچنان از خود حک کرده که بر نبودش به جز با ذکر، الا بذکرالله تطمئن القلوب آرامش نمییابد. او سرنوشتی غیر از شهادت برای خویش متصور نبود و این خواست همه مردان آماده اجرای فرامین الهی در هر وضعیت است.
آقا مهدی همزمان با حضور در جبهههای جنگ حق علیه باطل از ادامه تحصیل خود غافل نشد و اگر تحصیلاتش را در رشته فیزیک دانشگاه کاشان به دلیل فعالیتهای انقلابیاش به پایان نرساند اما کارشناسی خود را سال ۱۳۷۲ در رشته مهندسی عمران دانشگاه شهید چمران اهواز با موفقیت به اتمام رساند.
وی در حدود سال ۱۳۷۴ به درخواست خود به عنوان نیروی آماده باش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و با توجه به علاقهای که به کشاورزی داشت مشغول به باغبانی، کشاورزی و آبادانی زمینهای زراعی موطن خود شد.
آقا مهدی که سالهای سال با جراحات دوران دفاع مقدس دست و پنجه نرم میکرد، در نهایت دیری نپائید بر اثر مجروحیتی که از بمبهای شیمیایی دشمن بعثی به یادگار داشت، حدود شش ماه در بیمارستان شرکت نفت گچساران بستری شد تا اینکه کمیسیون پزشکی بیمارستان بقیهالله سپاه دو روز قبل از شهادت این سردار سرافراز اسلام، بر جانبازی او صحه گذاشت و وی را به عنوان جانباز شیمیایی (۷۰ درصد سپاه – ۲۵ درصد بنیاد شهید) از کار افتادگی کامل به رسمیت شناخت.
سرانجام سردار سرتیپ پاسدار مهدی درخشان پایهگذار یگانهای موشکی دریایی جنگ هشت ساله بر اثر جراحتهای دروان دفاع مقدس به ویژه مجروحیت شیمیایی وی، در اوایل فروردین ماه سال ۱۳۸۹ بعد از چندین ماه بستری به خیل همرزمان شهید خود پیوست و در کنار برادر شهیدش در زادگاه خود به خاک سپرده شد.
به هر حال با عنایت به آنچه گفته شد، یک سوال اساسی در ذهن مردم استان کهگیلویه و بویراحمد مظلوم و محروم اما همیشه در صحنه باقی مانده است که چرا سردار مهدی درخشان با این همه سوابق انقلابی و نظامی درخشان به ویژه مدیریت تحول و انقلاب موشکی در عملیاتها و به عنوان یکی از سرداران بزرگ کشور عزیزمان در جنگ تحمیلی که هیچ یک از فرماندههان جنگ هشت ساله نقش موثر و کلیدی وی را کتمان نمیکنند. اما با این حال پس از گذشت چند سال از مرگ جانسوز و بسیار مظلومانهاش وی را هنوز هم شهید قلمداد نمیکنند.
واقعا چرا؟
مشکل کار کجاست؟
مگر غیر از این است که سردار درخشان چه قبل و چه بعد از انقلاب، امتحان خود را خیلی خوب پس داد به گونهای که اهل هر منطقهای دیگر از کشور عزیزمان بود، به پاس دلاوریها و رشادتهای ارزشمند و کم نظیرش در انقلاب و جنگ تحمیلی که بارها و بارها معادلات نظامی دشمن را به واسطه پشتیبانی، تدبیر و مهارتش در شلیک موشکها بر هم زد، حداقل اتوبان، بزرگراه، خیابان یا هر چیز دیگری را به اسمش نامگذاری میکردند ولی دریغ از اینکه حتی کوچهای در این مرز و بوم به نامش مزین باشد.
پس سردار جانباز " مهدی درخشان " به عنوان یکی از سرداران گمنام اما همیشه سرافراز تاریخ ایران فقط متعلق به خانواده ایشان نیست بلکه متعلق به همه مردم استان وکشور عزیزمان دارد و به همین خاطر رسانههای ملی و استانی میبایست به عنوان صدای مردم این موضوع بسیار مهم و خطیر را چون یک مطالبه و خواست عمومی؛ به گوش مسوولان استانی، کشوری و لشکری علیالخصوص بنیاد شهید کشور برسانند.
اگر چه حقیقت غیرقابل انکار این است که آقا مهدی با خدا معامله کرد، اما دفاع از حیثیت و خون یک شهید تکلیفی است برگردن همه همرزمان وی؛ پس آقا محسن، دریابان علی شمخانی و سردار فدوی عزیز، همانگونه که در هشت سال دفاع مقدس از جان، مال، ناموس و تمامیت ارضی کشور عزیزمان در مقابل دشمن بعثی تا بن دندان مسلح آن هم با دست خالی جانانه دفاع کردید؛ از حق همرزم جانبازتان آقا مهدی مظلوم؛ هم جانانه دفاع کنید.
*منصورون گروهی چریکی در زمان پهلوی دوم بود که در شهرهای خوزستان فعالیت میکرد. این گروه در سال ۱۳۵۴ از اتحاد چند هسته مبارزاتی در دزفول، خرمشهر، اهواز، مسجد سلیمان، بهبهان و گچساران ایجاد شد. غلامحسین صفاتی دزفولی نقش محوری در این سازمان داشت و محسن رضایی، محمدباقر ذوالقدر و علی شمخانی از دیگر اعضای مؤثر آن بودند. سابقه گروه منصورون به سال۵۳ بر میگردد اما این گروه از جمع شدن ۳ گروه به هم پیوستند که از سال ۵۰-۴۹ سابقه مبارزاتی داشتند.یکی گروه شهید سبحانی بود که به نحوی شکلگیری این گروه در سال ۴۸-۴۹ در دزفول شکل گرفت و مبارزه را آغاز کرد و سال ۵۰ تمام افراد گروه دستگیر و روانه زندان اهواز شدند.گروه دوم حزب الله در خرمشهر بود که آنان نیز در سال ۵۰ دستگیر و به زندان اهواز آمدند. این دو گروه همدیگر را در زندان پیدا کردند و سالهای ۵۱ تا ۵۳ که عناصرشان آزاد شدند در بیرون از زندان نیز در خوزستان با هم همکاری و فعالیت داشتند. گروه سوم از برادران مبارز اهوازی و مسجد سلیمانی (مثل آقایان علی شمخانی و محسن رضایی)، بهبهانی و گچسارانی (مثل شهید مجید بقایی، دقایقی و مهدی درخشان) نیز با دو گروه قبلی از دزفول و خرمشهر آشنا و به وحدت رسیدند.
کد مطلب: 197905